eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا! نمی دانم وقتی که مرگ به سراغم می آید، من در چه حالی هستم، 😔 اما... دوست دارم در آن حال، لبهایم به ذکر یا زهرا«س» مشغول باشد و دلم از نور محبت علی و فــرزندان علی«علیهم صلوات الله» لبریز باشد. من زیر نگاه تو،چشم گشوده ام وپایان همه قدم هايم را،به تو سپرده ام. ویقین دارم که تو برای همه قدمهای من بهترین سرانجام را نقاشی میکنی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از روز اولی که به مدرسه رفتند. @SALAMbarEbrahimm
هدایت شده از ﷽
@mojaradan.mp3
1.81M
🌹به مناسبت شروع سال تحصیلی جدید مداحی سید رضا نریمانی تقدیم فرزندان شهدا و همه مدافعین حرم... @SALAMbarEbrahimm
عاشقانه اے با رمز 💚 ۲۱ مهر ۶۱ عقد کردیم؛خیلی خوشحال بودم...😍 روز بعد مراسم عقد با هم رفتیم گلزار شهدا، اونجا بهم گفتــ: "وقتی اومدم خواستگاریتــ تو سینهَ م بار سنگینے رو حس میکردم😢 ولے وقتی ڪه فهمیدم اسمتــ ❤زهراستــ❤️ آروم شدم...😌 وقتی که با ازدواج با من موافقتــ کردے همه درهای بسته به روم وا شدن. شبــ عروسی فامیل دوره ش ڪردن که لباس نو بپوش و عروسیتو تو باشگاه بگیر...☺️ قبول نڪرد و گفتــ: "از خونواده ی شهدا خجالتــ میکشم..." با همون لباس سبز سپاه رفتــ پای سفره ی عقد، سور و سات عروسی که جمع شد کوله شو برداشتــ و راهی جنوبــ شد... بچه اولمون ڪه میخواستــ دنیا بیاد طول مسیر از مردم نشونی بیمارستانو میپرسید که بهش گفتن: "ته خیابون یه بیمارستانه بنام حضرت زهرا(س)..."💚 تا این اسمو شنید... چنان گفت:"یازهراااا(س)" که فکر کردم اتفاقی افتاده...😰 پرسیدم:"چی شده...؟" گفت: …😍 "یا زهرا(س)،رمز زندگی ماستــ ..." پرسیدم:"چطور…؟!" جواب داد: "من تو عملیاتــ فتح المبین مجروح شدم که شروعش با رمز یازهرا(س) بود... با زنی ازدواج کردم که اسمش زهراستــ حالا هم تولد بچه مون تو بیمارستان حضرت زهرا(س)..."🌸 ولی یه چیزو نگفته بود... اونم شهادتش بود که تو عملیاتــ بدر.با رمز یا زهرا(س)آسمونی شد و من به واقع متوجه این رمز شدم...😔 (همسر شهید،عباس کریمی)🌹 @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
یا صاحب الزمان در جمع سپاهت آمدیم و رفتیم😔 گفتیم ، ڪہ یاری بلدیم و رفتیم😔 گفتی ڪہ اَناالغَریب ،
روزگار غریبی است صاحب الزمان باشی و این همه تنها ظاهرا همه ما عاشقیم ولی عاشقانه صدایت نمی کنیم آقا...😔
خاطره ای تلخ 😔 قربانی برای عروس خانم مرسوم است به میمنت ازدواج، جلوی پای عروس و داماد قربانی می کنند. این رسوم را کومله نیز اجرا می کرد، با این تفاوت که قربانی ها در آنجا جوانان اسیر ایرانی بودند. یک بار چند نفر از ما را برای دیدن عروسی دختر یکی از سر کردگان کومله بردند. پس از مراسم، آن عفریته گفت:" باید برام قربانی کنین تا به خونه شوهر برم". دستور داده شد قربانی ها را بیاورند. شش نفر از مقاوم ترین بچه های بسیج اصفهان که شاید حداکثر سن آنها 14 سال نمی شد را آوردند و تک تک از پشت، سر بریدند. شهدای نوجوان مانند مرغ سر بریده پر پر می زدند و آنها شادی و هلهله می کردند.اما این پایان ماجرا نبود.آن دختر دوباره تقاضای قربانی کرد و این بار شش نفر سپاهی، چهار نفر ارتشی و دو نفر روحانی را آوردند و این دوازده نفر را نیز سر بریدند. من و عده دیگری از برادران را که برای تماشا برده بودند، به حالت بی هوشی و اغما افتاده بودیم و در این وضعیت، مجددا ما را روانه ی زندان کردند.😔 @SALAMbarEbrahimm
هدایت شده از ﷽
MardaneKhodaBesmAllah.mp3
4.5M
⚡️"ما گفته بودیم، دوران بزن درو تمام شد." ✌️ حاج میثم مطیعی @SALAMbarEbrahimm
🌷 🔹وارد سرویس شدم. ساعت حدود 1و 45 بود و به کلاس نمی‌رسیدم و صف غذا طولانی بود. 🔸دنبال آشنایی می‌گشتم در صف تا بتوانم غذا بگیرم.شخصی را دیدم که چهره‌ای آشنا داشت و قیافه‌ای . 🔹نزدیک شدم و را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر.چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و غذا گرفت. 🔸برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به صف غذا برگشت و در صف ایستاد.بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای غذا نگرفتی⁉️ 🔹گفت: من داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمی‌گردم و برای خودم غذا می‌گیرم. 🔸این بود که به او سخت علاقه‌مند شدم و مسیر زندگی‌ام تغییر کرد. @SALAMbarEbrahimm
تابوت شهید که آمد مادر را باز کرد فرزند دلبندش سر در بدن نداشت خندید وگفت: قول داده بود بیاید و آمد ... پسرم همیشه سرش میرفت قولش نمیرفت مثل الان...😔😔
📸 تصویری از مدافع حرم شهید حاج حسین همدانی 🌸 امام صادق ع : هر ڪس بیشتر دوستدار ما خاندان عصمت و طهارت باشد ، به همســرش نیز بیشتر دوستــی میڪند . 📚بحار ج 103 ص227 @SALAMbarEbrahimm
هر وقت از سوریہ میومد هیچ چیزی باخودش نمےآورد میگفت: من ازبازارشام هیچ چیزی نمیخرم. بازاری ڪه در اون حضرت زینب(س)رو چرخونده باشن خرید نداره... شهید مدافع حرم #روح_الله_قربانی
4_297814823306002439.mp3
1.3M
😔یاد امام و شهدا 🌹دل و میبره کرب و بلا.... @SALAMbarEbrahimm ❤️
عصر بود که از شناسایی آمد. انگار با خاک حمام کرده بود. از غذا پرسید. نداشتیم. یکی از بچه ها تندی رفت، از نزدیکی شهر چند سیخ کوبیده گرفت. کباب ها را که دید، داد زد « این چیه ؟» زد زیر بشقاب و گفت« هرچی بسیجی ها خوردن، از همون بیار. نیست، نون خشک بیار. » 📚یادگاران، ج۴، ص ۶۰ @SALAMbarEbrahimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 صحبتهای دلنشین شهیدِ خوش تیپِ دهه هفتادی،مدافع حرم،آقا بابک نوری 🔺این فیلم توسط شهیدعارف کایدخورده ضبط شده است.هردو عزیز در نبرد آزادسازی بوکمال به خیل شهدای مدافع حرم شتافتند. @SALAMbarEbrahimm
🍂نیمه‌های شب از اتاقش صدای گریه و ناله می‌آمد. بچه‌ام داشت نماز شب می‌خواند. نخواستم مزاحمش بشوم. تا اذان صبح نماز خواند و دعا کرد و ناله زد. برای نماز صبح، سجاده را باز کردم. دیدم از بس اشک ریخته، مهر سجاده خیس شده است. آن موقع، محمد سيزده‌ساله بود.🍂 🌹 شهید محمد منصوری 🌹 @SALAMbarEbrahimm
یقیـن داریـم ... بزودی اشڪ ها و اندوه هایِ پشتِ این تابـوت ڪوچڪ ... طوفـــانی خواهـد شد ڪہ مختارگونه حرمله‌ها را نابود کند علی اصغرهــا ڪوچڪ اند امـا خون شان تا ابـــد علی اکبــــری می جوشد ... #شهید_طاها_اقدامی #شهید_حمله_تروریستی_اهواز 🏴 @SALAMbarEbrahimm
🕊💕🕊 ♥عاشقانه هاے شهــ🌷ـــدا سر سفره عقد نشسته بوديم، عاقد که خطبه را خواند، صداي اذان بلند شد. حسين برخاست، وضو گرفت و به نماز ايستاد،  دوستم کنارم ايستاد و گفت: اين مرد براي تو شوهر نمي شود. متعجب و نگران پرسيدم: چرا؟  گفت: کسي که اين قدر به نماز و مسائل عبادي اش مقيد باشد، جايش توي اين دنيا نيست. 🌷«شهيد حسين دولتي» @SALAMbarEbrahimm 🕊💕🕊💕🕊💕🕊💕🕊
💠 خاطرات شهدا هروقت از تفحص برمی گشتیم، قمقمه من خالی بود اما قمقمه مجید پر بود. لب به آب نمی زد. انگار دنبال یه جای خاص بود. نزدیک ظهر بود. روی یه تپه توی فکه نشسته بودیم. مجید حالت عجیبی داشت. با تعجب اطراف رو نگاه می کرد. یه دفعه بلند شد و گفت:پیدا کردم. این همون بلدوزره! بعد هم سریع رفت سمت اون. کنار بلدوزر یه خاکریز بود و یکم اونطرف تر سیم خاردار. مجید رفت اون سمت. انگار اونجا رو کاملا می شناخت. خاکها رو یکم کنار زد. پیکر دوتا شهید گمنام کنار سیم خاردارها پیداشد. مجید قمقمه آب رو برداشت. روی صورت شهدا آب می ریخت و گریه می کرد. می گفت:بچه ها ببخشید اون شب بهتون آب ندادم. به خدا نداشتم... مجید روضه خون شده بود و...😔 🌷شهید تفحص...مجید پازوکی🌷 @SALAMbarEbrahimm
🌹باسلام خدمت شما همراهان عزیز دوستان خوشحال میشیم از های ارسالی و انتقادات و پیشنهادات شما بزرگواران جهت پیشبرد هرچه بهتر کانال استفاده کنیم 🌹 @shahidgomnam26 منتظر نظرات و دلنوشته های ناب شما عزیزان هستیم👆❤️
✍راه ناتمامت اگر تا ڪربلاست خواهم گذشت از جان، بہ بهاے دیدار خدایت #ای_شهید مےدانم این راه بهشت را پشت سر مے‌گذارد ابتدایش صراط و انتهایش #ڪربلاست @SALAMbarEbrahimm
هدایت شده از ﷽
من عوض شدم ولی تو حسین بچگیمی.mp3
1.83M
💔بخرم ببرم به حرم داره دیر میشه... 🎤حمیدعلیمی @SALAMbarEbrahimm
🏴🏴 عبرتهای عاشورا/جامعه پس از امام حسین(ع)چه شد؟ ◾️▪️سه شهر در حادثه عاشورا از امام حسین(ع) تمکین نکردند که عاقبتشان به اختصار این است: ◾️١- مردم مدینه در زمانی که باید از امام حسین(ع) تبعیت می کردند نافرمانی کردند.وقتی که سیدالشهدا(ع) شهید شد پشت سر عبدالله ابن حنظله قیام کردند ولی از یزید شکست خوردند. سه روز جان،مال و ناموس مردم مدینه بر سپاه شام حلال شد. بسیاری از زنان و دخترانی مورد تجاوز قرار گرفتند که فرزندان نامشروع این حادثه، بعدها در تاریخ به اولاد الحرّه مشهور شدند. ◾️◾️آن قدر مردم کشته شدند که خون، قبر پیامبر را نیز گرفته بود. تمام کسانی که زنده ماندند بر پیشانیشان داغ زدند و نوشتند: هذا عبد من عبید یزید؛این بنده ای از بندگان یزید است.....در تاریخ به فرمانده سپاه یزید لقب «مسرف» به معنی «خونریز بی حد و حصر» دادند ◾️٢- بعد از مدینه نوبت به مکه رسید.لشكر خونخوار یزید به رهبری «حصین ابن نمیر» در بالاى كوههاى مكه كه مشرف بر خانه ها و مسجدالحرام بود، اجتماع كردند و با منجنيق، پيوسته سنگ و نفت بر مكه و مسجدالحرام مى افكندند. تاریخ می نویسد این قوم که به هیچ مبنایی اعتقاد نداشتند پارچه هایی  از پنبه و كتان به نفت آلوده مى ساختند و بر خانه خدا مى انداختند  و آنها را آتش می زدند تا آنكه كعبه معظّمه سوخت و بناى آن منهدم گشت و ديوارهاى آن فرو ريخت؛ خداوند بر مکیان رحم نمود و یزید به درک واصل شد و الا باید امروز در تاریخ از کشتار مردمان مکه داستانها می نوشتند. ◾️٣-کوفیانی که حاضر نشدند از سیدالشهدا(ع) تبعیت کنند بعد از امام حسین(ع)سه قیام کردند که هر سه قیامشان به غیر از شکست چیزی نداشت: ▪️ یعنی همان مومنین وقت نشناس که حدودا ۴۰۰۰ نفر بودند؛ جز شکست و شهادت حدود ۱۰۰۰ نفرشان سودی نبردند. ▪️مردم کوفه مختار را هم تنها گذاشتند.بنا بر اقوال مورخین، ٦٠٠٠ نفر از یاران مختار از «مصعب ابن زبیر» امان خواستند و مختار را تنها گذاشتند. مصعب دستور داد که همگی را گردن زده و آنها را به قتل رساندند. گفته شده که دو هزار نفر از این تعداد، عرب و چهارهزار نفر ایرانی بودند. ▪️قیام سوم کوفیان هم که به رهبری زید فرزند امام سجاد (ع)بود جز شکست سود دیگری نبرد. ▪️علامه شهیدی از کوفیان به "زبردست نوازان زیردست آزار" یاد می کند. مردمی که به امام حسین(ع)تمکین نکردند، اسیر دست «حجاج ابن یوسف» شدند؛ که طبق گفته تاریخ، بیش از ۱۰۰هزار نفر از مسلمانان را گردن زد. ▪️این است عاقبت مردمانی که به حق زمان خود را به وقت نشناختند و تبعیت نکردند
هدایت شده از ﷽
1_27631570.mp3
3.49M
🌷🌷 🎵 دائم تو مسیرِ مزار شهدا موندم رفتن رفقا دونه دونه و جا موندم حرفایِ زیادیه تو دلِ واموندم 😭 🎧 سید رضا نریمانی 👌 @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
🌹باسلام خدمت شما همراهان عزیز دوستان خوشحال میشیم از #دلنوشته های ارسالی و انتقادات و پیشنهادات شم
یار پرده نشین... مرا در سر به جز تو سروری نیست مرا در دل به جز تو دلبری نیست مرا جز تو پناه وهمدمی نیست مرا چون تو امیر ولشکری نیست انیس ومونسی جز تو ندارم شفا بخش وطبیب قلب زارم به چشمانم زهجرت دیده تر شد شبِ تاریک من صبح سحر شد نسیم صبح آمد بی خبر بود تمام اشکهایم بی اثر بود چه شب ها گریه کردم از فراقت مثال شمع میسوزم ز داغت مسیحا کی شود آیم به سویت مشامم پر شود از عطر و بویت ز شوق دیدنت از دل بخندم به روی غصه ها در را ببندم ز اشک شوق میگریم ز دیدارت شوم مست رخ زیبای دلدارم فدایت هرچه دارم مه جبینم تو تنها حجتی پرده نشینم هویدا کن دگر خود را به یاران که‌سرمستت شوند همچون نگاران
: رضا هادی 🌹محبت پدر درخانهاي کوچک و مســتاجري درحوالي "ميدان خراسان تهران" زندگي ميكرديم. اولين روزهاي ارديبهشت سال1336 بود. "پدر" چند روزي است كه خيلي خوشحال است. "خدا" در اولين روز اين ماه، پســري به او عطا کرد. او دائمًا از "خدا" تشــكر ميكرد. هر چند حاال در خانه سه پسر و يك دختر هستيم، ولي "پدر" براي اين پسر تازه متولد شده خيلي ذوق ميكند. البته حق هم دارد. پسر خيلي با نمكي است. اسم بچه را هم انتخاب كرد: »ابراهيم« "پدرمان نام پيامبــري" را بر او نهاد كه مظهر صبر و قهرمان توكل و توحيد بود. و اين اسم واقعًا برازنده او بود. بســتگان و دوســتان هر وقت او را ميديدند با تعجب ميگفتند: حســين آقا، تو ســه تا فرزند ديگه هم داري، چرا براي اين "پســر" اينقدر خوشحالي ميكني؟! "پــدر" با آرامش خاصي جواب ميداد: اين پســر حالــت عجيبي دارد! من مطمئن هســتم كه "ابراهيم من"، "بنده خوب خدا" ميشــود، "اين پسر نام من را هم زنده ميكند"! راست ميگفت. محبت "پدرمان" به "ابراهيم"، محبت عجيبي بود. هر چند بعد از او، "خدا" يك پسر و يك دختر ديگر به خانواده ما عطا كرد، اما از محبت "پدرم" به "ابراهيم" چيزي كم نشد. ٭٭٭ "ابراهيم" دوران دبســتان را به "مدرســه طالقاني" در خيابان زيبا رفت. اخالق خاصي داشت. توي همان دوران دبستان "نمازش" ترك نميشد. يكبار هم در همان ســالهاي دبســتان به دوستش گفته بود: "باباي من" آدم خيلي خوبيه. تا حاال چند بار امام زمان )عج( را توي خواب ديده. وقتي هم كه خيلي آرزوي "زيارت كربلا" داشــته، "حضرت عباس" را در خواب ديده كه به ديدنش آمده و با او حرف زده. زماني هم كه سال آخر دبســتان بود به دوستانش گفته بود: پدرم ميگه، "آقاي خميني(ره)" كه شاه، چند ساله تبعيدش كرده آدم خيلي خوبيه. حتــي "بابام" ميگه: همه بايد به دســتورات اون "آقا" عمــل كنند. چون مثل دستورات "امام زمانِ(عج)" می مونه. دوســتانش هم گفته بودند: "ابراهيم" ديگه اين حرفها رو نزن. آقاي ناظم بفهمه اخراجت ميكنه. شــايد براي دوســتان "ابراهيم" شــنيدن اين حرفها عجيب بود. ولي او به حرفهاي "پدر" خيلي اعتقاد داشت. 📚برگرفته از کتاب سلام برابراهیم @SALAMbarEbrahimm