eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
منو با دو راهی های زندگی نکن ... تو همین راه هم پر اشتباهم ... اللّهُمَّ اجعَل عَواقِبَ امُورِنا خَیراً ...
خدایا... قلبم تاریکه... اما... بازم ازت میخوام... بنده ی بدتو ببخشی... ببخشی و فرصت جبران بدی... جبران تمام اشتباهاتم... ای مهربانترین... از ته ته ته دلم میخوام... قلب و ذهن و روحمو پاک کنی... از هر بدی که وجود داره... لحظه های زندگیمو با خوبیایی که تو کتابت با اهل بیت به من رسوندی بسازم... خودمو بسازم و تو و اهل بیت رو خشنود کنم... بخشنده ترین یاری ام کن... ...
خدا رفیقداری و جوانمردی رو دوست داره و خودش بیش از همه اهل رفاقت و مروّته... وقتی با همه ی ضعفت به یادش باشی با همه قدرتش به یادت خواهد بود... به یاد‌ خدا باشیم
مشتاق اون معطلی برای چک پاسپورت و گذرنامه ...
مشتاق درد شیرین پا ... مشتاق حیرانی و سردرگمی در بین الحرمین ...
امسال قسمت نیست که زیارت کنیم حرم شمس و قمر رو! تردیدی ندارم که حکمتی هست! در این دوری و فراق حتما حکمتیه...!
الانم باید شاکر باشیم! خیلی ها هستن، که دوست دارن حداقل الان ایران باشن تا چندین کیلومتر به حرم ارباب نزدیکتر باشن! شما الان ایرانی! پس شاکر باش...
همه ی اینها به کنار یه سوال دارم...!!
انقدری که برای دوری امسالت از کربلا، برای جاموندن از قافله ی عشق و .. ناله و گریه می‌کنی برای دل همون امام، همون مولا، همون سرور و سالار، و به قولی همون عشق، که با گناه خون کردی ، غصه می‌خوری؟ گریه می‌کنی؟ اصلا تلاشی برای ترک گناهات می‌کنی؟ تلاشی برای خوشحال کردنش چی؟
من از همین می‌ترسم ! از اینکه بشینم ساعت ها برای این فراق اشک بریزم، ولی به دل خون شده ی مولا از گناهانم و ترک یکی از اونها فکر نکنم!
شهید پور جعفری می‌گفت: روزی در منطقه ای در ، حاجی خواست بادوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود، من بلوکی را که سوراخی داشت، بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه. همین‌که گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر وصورت ما!!! حاجی کمی فاصله گرفت، خواست دوباره با دوربین دید بزنه که این بار، گلوله ای نشست کنار گوشش روی دیوار... خلاصه شناسایی بخیر گذشت.... بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید وضو احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست!!! به اصرار زیاد حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم.... هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا منفجر شد وحدود هفده تن شدند. بعد از این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف...