وسط سخنرانی اش گفت:
برام یک شمع بیارید! شمع رو که آوردند، روشن کرد و گفت:
در اتاق رو کمی باز کنید در اتاق که باز شد، شعله ی شمع، با وزش باد کمی خم شد!
سید مجتبی گفت:
مومن مثل این شعله شمع است و معصیت و گناه حتی اگر به اندازه وزش نسیمی باشد،
مومن را به طرف چپ و راست، منحرف کرده و از صراط الهی دور میکنه...!
شهید مجتبی نواب صفری🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید ابراهیم هادی🌷
شهیدان حاضر و ناظر هستند...
از زبان همسر شهید سجاد عفتی :
خيلی نگران بودم پيكرش دست دشمن بماند. قسمش دادم كه پيكرش برگردد. آنروز برای رفتن به معراج بی تاب بودم، اما ته دلم حس خوبی داشتم. وقتی نگاهش كردم آرامشي بر تمام بيقراری هايم بود. آنقدر نورانی شده بود كه دلم نمی آمد به صورتش دست بزنم.
دوستش ساتن قرمزی كه از كربلا آورده بود را روی پيكرش انداخت. اعضای صورتش با پنبه پر شده بود به همين خاطر برای اينكه سنا در ذهنش تصوير خوبي داشته باشد صورتش را از گلهای قرمزی كه خريده بودم پركردم. وقتی صورتش پر از گلهای قرمز شده بود انگار او را در بهشت می ديديم.
شهید سجاد عفتی🕊🌷
1_74613612(1)_5942596439568812385.mp3
3.47M
آروم جونم...
الهی به حق فاطمه ی زهرا سلام الله عجل لولیک الفرج
کانال کمیل
آروم جونم... الهی به حق فاطمه ی زهرا سلام الله عجل لولیک الفرج
با هم گوش کنیم خیلی قشنگه
وَقولوا لِلنّاسِ حُسنًا
البقره/۸۳
و با مردم با خوش زبانی سخن گویید.
تو نمیدانی ولی شاید همین لحظه از رنجی
به خیابان گریختهاند...
شاید درد عمیقی آنها را ناگزیر به گریز کرده...
با آدمها مهربان باش، با آدمها قشنگ حرف
بزن، تو نمیدانی درونِ آدمِ مقابلت همین لحظه که روبروی تو آرام و خونسرد ایستاده
و شاید دارد لبخند میزند، چه زمستان
سهمگینی برپاست...
#قرآن_بخوانیم 🍃
https://eitaa.com/joinchat/1334771712Cde6739de6c
رفقا لینک کانال رو برای دوستانتونم بفرستید☺️🌷
با تشکر😁❤️
وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُم سِلْمٌ
و دل من تسلیم دل شماست، فقط از این دوری رنج میبرد
حیف است زندگانی بدون شما بگذرد...
#امام_زمان
اجر شهید بیشتر از کسی نیست که قدرت گناه دارد اما عفت می ورزد
نهج البلاغه حکمت ۴۷۴
با سلام خدمت خانواده ی بزرگ کانال کمیلی ها❤️
اگه خدا بخواد پنجمین دوره از ختم قرآن رو با یاری شما عزیزان هرشب هدیه به دوتا از آسمونی ها شروع میکنیم
قرائت روزی یک جزء قرآن کریم به نیابت از عزیزان آسمانی بامشارکت شما عزیزان❤️
جزءها به صورت صفحه ای تقسیم میشه هر کس که تمایل داره صفحه رو اعلام کنه و بخونه
تنها نکته اش #بامعنی خوندنه و سعی کنید بعد اعلام صفحه تو ۲۴ ساعت آینده بخونید و نذارید برای بعد ها
#حتما صفحه منتخبتون رو بخونید🌷
#ختم_قرآن 🌱
❤️قرائت جزء اول
✨هدیه به روح پاک شهیدان سجاد طاهرنیا و سجاد زبرجدی 🌱
به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا ، پیروزی بیش از پیش جبهه حق علیه باطل و نابودی رژیم کودک کش...
🌱قرائت جزء اول #صفحات:
🌷۱✅
🌷۲✅
🌷۳✅
🌷۴✅
🌷۵✅
🌷۶✅
🌷۷✅
🌷۸✅
🌷۹✅
🌷۱۰✅
🌷۱۱✅
🌷۱۲✅
🌷۱۳✅
🌷۱۴✅
🌷۱۵✅
🌷۱۶✅
🌷۱۷✅
🌷۱۸✅
🌷۱۹✅
🌷۲۰✅
🌷۲۱✅
🌷۲۲✅
دوستان شرکت کننده یادتون نره صفحه منتخب رو باید #بامعنی بخونین 🌸
صفحه منتخب شما با علامت(✅) مشخص میشه
بسم الله
پی وی ادمین کانال( فقط عدد صفحه منتخبتون رو بفرستید) 👇❤️
✨ @Ashena_bineshan
کانال کمیل
اگه کسب و کاری دارید و فکر میکنید با معرفیش تو کانال، رونق پیدا میکنه بفرمایید که معرفی کنیم☺️🌸 فقط
بچه ها اگه سین نمیکنم منتظرم تا همتون پیام بدید و در قالب یک لیست بذارم
پ اگه کسب و کار حلالی دارید که با تبلیغ ما ممکنه صدمدرصدی رونق بگیره زودتر پیام بدید🌷
ان شاءالله فردا میذارم کانال🌱
کانال کمیل
✨نایب الزیاره شما گلزار شهدای رشت❤️
حواست هست وقتی میری گلزار شهدا
سِن یه سری شهدااز تو کمتره..؟!
کانال کمیل
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله #دشمن_شناسی علی میدونست که زهرا خودشو سر پا نگه داشته...😔 دست شکسته، کم
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله
#دشمن_شناسی
خب آقا جنازه رو شست، کفن کرد نگاه کرد دید که بچه ها دارن از دنیا میرن😔
چرا؟! نمیتونن گریه کنن...
دهن رو گرفتن به پیکر نگاه میکنن الانه که زینب بمیره
حضرت فرمود حالا بیاین خداحافظی کنین ولی ساکت!!
اومدن خودشون رو انداختن رو مادر آروم آروما
آقا امام حسن مجتبی این صورتشو چسبونده بود به کف پای مادر آرام آرام میگفت مادر من حسن توام😔
خب این وضعیت وداع چیز عجیب غریبیه
امیر المومنین میگه یهو دیدم بندهای کفن باز شد فاطمه دست ها رو دراورد بچه ها رو بغل کرد تو سینه اش...😔
نجات داد دیگه...!!
علی ایستاده داره نگاه میکنه یهو جبرئیل آمد
علی بچه ها رو بلند کن...
چیه؟!
ملائک نمیتونن ببینن اونجا غوغائیه...
من سوالم اینه این علی چطوری تحمل میکرد؟!😔
البته براتون بگما علی اون شب پیر شد...🥀
خب برداشت بچه ها رو، حالا میخواد نماز بخونه نماز میت دیگه پیش نماز علیِ حسن حسین زینب ام کلثوم سلمان ایستاد جلوی اینا
الله اکبر ...
اَللهُمَّ اِنا لا نَعلَمُ مِنهُ اِلا خیرًا...
ای خدا...
من به شما بگم حدس من اینه که علی ابن ابیطالب ممکن بود سر قبر از دنیا بره...
علی مایه ی تسکین بچه ها بود حالا علی رو کی تسکین بده؟! علی تنهای تنها بود... 😔
پیکر رو گذاشت لب قبر خودش رفت تو قبر پیکر رو بلند کرد بذاره یهو رسول الله امد...
علی بده به من زهرا رو...
حضرت نشست تو قبر السلام علیک یا رسول الله
رسول الله نمیدونی بعد از تو چه کردن...😔
هی گفت گفت گفت...
فرمود یا رسول الله من این ودیعه ای که بهم دادی برگردوندم، امانتیت رو برگردوندم
اما اقا فرصت نیست برات بگم چی شد
خودت بپرس چی شد...
قبر رو پوشوند... بچه ها پاشین بریم
چرا؟!
الان مردم بیدار میشن میفهمن...!!
رفت تو خونه....
صبح اومدن...
اومدن تشییع...
تو خونه بچه ها گریه میکنن علی فرمود دفن کردیم...
کِی دفن کردین؟!
دیشب!!
دختر پیغمبرو تو نیمه شب دفن کردین؟!
کی به تو گفت؟!
به چه مجوزی؟!
خودش گفت، اینم وصیت نامه...
این حرفا قبول نیست...
قبرستان عمومی مدینه بقیعِ گفت بریم بقیع...
چی کار میکنید؟!
برید جنازه رو دربیارید...
اومدن دیدن عه چهل نفر دیشب دفن شدن...
قبر... قبر... قبر... همه تازه
فهمیدن کار علیِ ...
گفت: باز کنید در قبر ها رو
یهو دیدن علی ابن ابیطالب با شمشیر داره میاد
رفت بالا سر قبرها نشست
فرمود به خدا قسم اگر کلنگتون به یکی از این قبر ها بخوره قبرستان رو با خونتون رنگی میکنم...
عه علی جان تو برای زهرا شمشیر نکشیدی برای قبرش شمشیر کشیدی؟!
بله!!
چرا؟!
به دو دلیل:
اول اگر این قبر باز بشه همه ی زحمت های زهرا رفته هوا یه عزاداری میکنن و یه گنبد و بارگاه تمام شد...
دوم این شمشیر به جنگ نمیکشید چرا؟!
علی علیه السلام فرمود که اقا چرا میخواین در قبرو باز کنید؟!
شما در قران میگید هر کس وصیت کرد به وصیتش عمل کنید اگه به وصیت عمل نکردید شما کافرین...
یه مسلمون از دنیا رفته، زهرا دختر پیغمبر، نه!!
همسر من، نه!!
مسلمون، که بود!!
بابا یه مسلمون از دنیا رفته یه وصیت نامه نوشته ایناهاش...
تو این وصیت نامه نوشته که قبر منو کسی نفهمه
چرا میخواین خلاف این وصیت نامه عمل کنید؟!
همه برگشتن گفتن ابوبکر چرا میخوای بر خلاف وصیت نامه عمل کنی؟!
ابوبکر موند!!
اگه بگه پنهان بودن این قبر یعنی چی ماهیتش لو میره، اگه نگه مردم میگن چرا؟!
دلیلی نداشت گفت خب اگه وصیت کرده هیچی دیگه...
چی شد؟! شمشیره به جنگ نکشید...
رفتن، قبر پنهان موند ...
حالا گفت و گوی مدینه شد قبر ...
چرا زهرا قبرش مخفیه؟!🤔
چرا اینجوری شد؟!
این به اون بگو اون به این بگو ...
جو مسجد خراب شد ابوبکر دید کار داره از دستش میره چه کنیم؟!
عباس عموی پیغمبر با اینا بود...
رفت پیش عباس بهش گفت برو پیش علی بهش بگو علی من فعلاً رئیسم فعلاً اینا منو جانشین پیغمبر میدونن تو بخوایی یا نخوایی این وضعیتی که الان هست داره کارو از دست من بیرون میکنه...
از دست من بره بیرون به تو نمیرسه...
چی میشه؟! همه چی به هم میریزه بگو اگه میخوای اوضاع بهم نریزه از خونه بیا بیرون
عباس اومد گفت حضرت فرمود برو بهش بگو من به خانه شما حمله کردم یا شما به خانه ی من حمله کردین؟!
من اگه اینجور از خونه بیام بیرون مردم چی میگن؟!
نمیگن این مثلا خیلی بی غیرته و ایناس...
عباس گفت: چرا میگن
راهش چیه؟!
فرمود راهش اینه این دونفر بیان از من معذرت خواهی کنن رسماً از من دعوت کنن از خونه بیام بیرون