🌷خاطرات شهدا
یکبار یکی از هم جلسهایها حسین را میبیند که خیلی ناراحت است به او میگوید که: «چه شده؟ چه چیزی آنقدر ناراحتت کرده؟» حسین با بغض جواب میدهد که: «یکی از آشناهای جوان ما از دنیا رفته است. این شخص نماز هم نمیخواند. قصد داشتم با او صحبت کنم تا نماز بخواند ولی فرصتش پیش نیامد، همیشه میخواستم با او صحبت کنم ولی هر بار نمیشد و نمیتوانستم، تا اینکه آن شخص از دنیا رفت.» حسین خیلی ناراحت بود که تکلیف آن جوان در آن دنیا چه میشود.
شهید حسین ولایتی فر🌷
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
📎 ماجرای جالب گفتوگوی شهید محمدخانی با تکفیریها
یکی از بیسیمهای تکفیریها افتاد دست ما، سریع بیسیم را برداشتم، میخواستم بد و بیراه بگویم، عمار (شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن، گفتم پس چی بگم به اینا؟!
گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم، این گلولههایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...»
سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما میجنگید؟
گفت: «به اونها بگو ما همونهایی هستیم که صهیونیستها رو از لبنان بیرون کردیم، ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم، ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله، هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیست ها و آزادی قبله اول مسلمون ها، مسجد الاقصی است، بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان..
بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیریها تسلیم ما شدند، میگفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.»
🌷شهید محمدحسین محمدخانی
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
زیاد به خود ، مطمئن نباش
اکثر کسانی که لب دریا غرق
میشن شنا بلدن ، پس چرا غرق میشن
چون زیادی به خودشون مطمئنن و میرن جلو...
هرچی بهشون میگی نرید جلوتر میگن ما بلدیم ناشی نیستیم
توی ارتباط با نامحرم هم
زیادی به خودت مطمئن نباش
حد و حدود رو رعایت کن وگرنه مثل خیلی ها غرق میشی...
یادت باشه خیلی ها بودن از من و تو دین و ایمانشون محکم تر بوده و غرق شدند...
یوسف(ع)که پیغمبر خدا بود با اون ایمانش فرار کرد از خلوت با نامحرم...
من و تو که هیچی...
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
1_16361916.mp3
5.84M
🎤 #سید_رضا_نریمانی
❣تا دلم یاد #شهیدا میکنه
🌷اشک چشمام منو رسوا میکنه...
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#اخلاق_شهدایی
اون شب بہ سنگر ما آمده بود تا شب را در سنگر بگذراند .
ولی ما او را نمی شناختیم .
هنگام خواب گفتیم :
« پتو نداریم برادر !!! » 🙂
گفت : « ایرادی نداره ... »
یڪ برزنت زیر خود انداخت و خوابید .
صبح وقت نماز فرمانده گردانمان آمد و گفت :
« برادر خرازی شما جلو بایستید . »
و ما تازه فهمیدیم ڪه او فرمانده لشگر حاج حسین خرازی بود ...
#سردارشهید_حاج_حسین_خرازی – فرمانده لشگر امام حسین (ع)
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
shohada_final.mp3
9.08M
دلمـ❤️ پره
دلِ تک تکِ ما #عاشقای_شهادت پره
🔹میگن جوونید و دلتون پاکه
ولی...😔
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
این روزها با هر بهانہ ای ،
درمیان بغض هاے گاه و بیگاه ما
همچنان دلتنگےتان می بارد ...
کجاییدمردان بی ادعا😔
#بازى_هفت_باره_ى_هفت_تير....!
🌷در ۷ تیر متولد می شود.
🌷در ۷ تیر اسمش برای حج در می آید.
🌷در ۷ تیر به عضویت سپاه در می آید.
🌷در ۷ تیر عازم جبهه می شود.
🌷در ۷ تیر ازدواج می کند.
🌷در ۷ تیر تنها دخترش بدنیا می آید.
🌷در ۷ تیر هم به #شهادت می رسد....
🌹عجب حگایتی دارد؛ شهید والامقام احمد اللهیاری
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💖...عاشقانه های شهدا...❤️
💕❤💕❤💕❤💕💕❤💕❤💕❤💕❤
#عشق_دو_طرفه...
سالگرد ازدواجمون بود...💕
از بچه ها خواستم...
ساعت ۳ عصر بیان سر مزارش...
تا دور هم باشیم...
ولی خودم...
یه ساعت جلوتر...
قبل اینکه بچه ها بیان...
با جعبه ی شیرینی و شکلات و...
یه شاخه گل…
كه گلفروش روی گل با آبپاش آب پاشیده بود...
رفتم سر خاكش...
وقتی رسیدم کنار مزارش...💔
شاخه گلو رو پرچمی که رو قبرش بود گذاشتم...
"سلام کمیل جان…❤
اینجایی...؟
اگه هستی یه نشونه بهم بده...؟
اگه هستی و صدامو میشنوی...
میخوام بهت بگم که...
من همیشه بیادتم...❤
#از_یاد_تو_دست_بر_نداشتم_هنوز...
#دل_هست_بیاد_نرگست_مست_هنوز...
حداقل تو هم سالگرد ازدواجمونو بهم تبریک بگو...💕
یه نشونه بده...
که بدونم بیادمی...
که بفهمم تو هم دوسم داری...💕"
#دوستت_دارم_جوابش_ساده_و_بی_پرده_است…
#می_شود_واضح_بگویی_همچنین_من_هم_تو_را...
کم کم سر و کله ی بچه ها پیدا شد و...
مراسم قشنگی گرفتیم...
آخر مراسم...
چون رو پرچم خورده های شیرینی ریخته بود...
بچه ها خواستن روی پرچمو تمیز کنن...
شاخه گلو که جابجا میکنن...
در کمال تعجب دیدیم...
زیر گل با شبنمی که روش بود...
تبدیل شده به یه قلب...❤
با گذشت یه ماه...
هنوز اون شبنمی که تبدیل به قلب شده بود و…
نشونه ای از عشق کمیل بود...
خشک نشده بود و روش باقی مونده بود...
(همسر شهید #کمیل_صفری_تبار)
#شهید_کمیل_صفری_تبار
گمان میکنم
تاریخ را عده ای می سازند
و عده ای دیگر، زنده نگه می دارند.
و اجر آنها که با قلم شان، زبانشان، اشکهایشان و با همه وجودشان آن را زنده نگه میدارند،
کم از تاریخ سازان نیست.
و باز گمان میکنم این قاب ها،
که بر سر مزار شهدا جوانه زده اند
نه فقط حکایت گر
محبت مادری به فرزندی
یا عشق و علاقه همسری به شوهری
بلکه حکایت گر تاریخ و قدمی در
راه زنده نگه داشتن آنند.
#شهید_محمدرضا_محرابی