🔴فوری/ حمله تروریستی به مراسم رژه نیروهای مسلح در اهواز
🔺 این حمله تلفات جانی داشته اما تعداد قربانیان مشخص نیست
https://eitaa.com/salambarebraHem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدئویی با فاصله از محلِ رژه در هنگامِ وقوعِ حادثهیِ تروریستی در اهواز. صدایِ تیراندازی در ویدئو مشهود است.
ویدئو از شبکهیِ خوزستان
https://eitaa.com/salambarebraHem
🔴۲ تروریست کشته، یک نفر زخمی و یک نفر دستگیر شد/ اوضاع تحت کنترل است
🔺یک مقام مطلع: تاکنون ۲ نفر از مهاجمان مسلح کشته شدند، یک نفر زخمی و یک نفر توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد.
🔺فرمانده سپاه خوزستان از متلاشی شدن عوامل تروریستی حمله کننده به رژه نیروهای مسلح اهواز خبر داد.
https://eitaa.com/salambarebraHem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نخستین فیلم واضح از تیراندازی شدید به رژه نیروهای مسلح در اهواز
تروریست ها نه فقط با سپاه بلکه با هر نیروی مسلحی که حافظ جان و مال وناموس اسلام و ایران باشد مشکل دارند. کاری هم ندارند سرباز وظیفه باشد یا رسمی .
زن و بچه در صحنه باشند یا نه، همین قدر بی شرف
https://eitaa.com/salambarebraHem
🔴 9 پاسدار و یک خبرنگار شهید شدند
معاون امنیتی استاندار خوزستان: ۱۰ نفر شهید و ۲۱ مجروح در حادثه تروریستی اهواز/یک خبرنگار شهید شد
حسینزاده معاون سیاسی استانداری خوزستان:
🔹تروریستها 4 نفر بودند.
10 نفر شهید شدند. 21 نفر هم مجروح شدند.
🔹تعداد شهدا ما در حال افزایش هستند و وضعیت برخی مجروحین وخیم گزارش شده است.
🔹 در این بین یک نفر هم خبرنگار بوده که شهید شده است./تسنیم
@salambarebraHem
✖️جانباز ۷۵ درصدجنگ تحميلی حاج حسين منجزی از روستای بديل بخش عقيلی شهرستان گتوند در حادثه تروريستی شهر اهواز به فيض شهادت نائل شد
@salambarebraHem
تروریستهای امروز اهواز شانس نداشتند که هنگام ترور کشته شدند.
اگر زنده دستگیر و چند ماه بعد محاکمه و اعدام میشدند، قهرمانان آزادیخواه و دمکراسی طلب و بیگناه مهناز افشار، باران کوثری و بهاره رهنما بودند!
.فرید ابراهیمی.
https://eitaa.com/salambarebraHem
سلام بر ابراهیم
✨ #دوراهــــــــــے 🌹قسـمـت ســی ونــهــم وارد خانه شان شدم... روشنک_خب چه خبر؟؟؟ -سلامتی خبرا د
قسمت های قبل رمان را از این جا بخوانید👆🏻
✨ #دوراهــــــــــے
🌹قسـمـت چــهــلــم
ساعت ۶ از خواب بلند شدم...
بهتر و امیدوار تر از روزهای دیگه!
از اتاق بیرون رفتم صورتم را شستم و بعد از مسواک زدن داخل آشپز خانه رفتم و مشغول صبحانه خوردن شدم.
بعد از خوردن صبحانه به اتاق رفتم و لباس هایم را تنم کردم.
ساق دست هایم رادستم کردم و روسری ام را روی سرم گذاشتم.
کیفم را برداشتم و از خانه خارج شدم.
طبق معمول با تاکسی مسیر شرکت را طی کردم.
بعد از نیم ساعت روبه روی شرکت بودم. بی درنگ وارد شدم و سمت صندوق رفتم. لبخند عمیقی زدم.
روشنک پشت صندوق نشسته بود.
دستانم را روبه رویش حرکت دادم و گفتم:
-سلام!
تا من را دید خندید و گفت:
-سلام خانمی.
دستم را در دستش فشرد و گفت:
-خوبی؟
صورتم را کج کردم خندیدم و گفتم:
-الحمدلله!!!
خندید و گفت:
-اخی...
-مزاحمت نمیشم منم برم سر کار خودم.
-قربونت.
-فعلا.
سمت بایگانی رفتم به بقیه همکار هایم سلام کردم.
سمیه_به به سلام...
لبخندی زدم و گفتم:
-سلام عزیزم.
-خوبی؟؟؟خداروشکر خیلی شاد به نظر میای.
جوابش را با لبخند دادم.
مشغول کار شدیم.
هروقتکی سری به روشنک می زدم.
سمیه هم که از فضولی و نگرانی همش سوال می پرسید.
که غمم برای چی بوده و خوشحالیم برای چی!!!
ولی هر دفعه جواب سر بالا می دادم...
حدود پایان ساعت کاری بود سمت صندوق رفتم روشنک مشغول کار بود.بغضی کردم و گفتم:
-روشنک...
-چی شده؟
-میشه یه خواهش کنم؟؟
-چی؟بگو؟
-میشه بیای بریم همون مزار شهدایی که اون سری باهم رفتیم؟
لبخندی زدو گفت:
-البته که میریم.
جوابش را با لبخند دادم و گفتم:
-ممنون...
ادامه دارد...
✍مریم سرخه ای
💌دعوت نامه👇🏻
https://eitaa.com/salambarebraHem
✨ #دوراهــــــــــے
🌹قسـمـت چــهــل ویــکــم
روشنک ماشین را روشن کرد. و سوار شدیم.
کمی مکث کردو گفت:
-میگم قبل از اینکه بریم مزار اول بریم خونه من لباس هامو عوض کنم بعد بریم.
-قبوله.
راه افتادیم و سمت خونه ی روشنک اینا رفتیم.
بین مسیر باهم حرف زدیم درباره ی زندگی درباره ی من درباره خودش...
بعد از چهل دقیقه رسیدیم. روشنک ماشین را پارک کرد و پیاده شدیم.
کلید را درون قفل در فرو برد و در را باز کرد با لبخند به من بفرمایی زدو داخل شدیم.
پله هارا یکی یکی بالا رفتیم.
در خانه را باز کرد.
روشنک_کسی خونه نیست راحت باش.
لبخندی زدم و داخل شدم.روشنک چادرش را در آورد و سمت اتاق رفت من هم دنبالش رفتم چادرش را تاکرده روی تختش گذاشت.رو به من گفت:
-هر جا راحت تری بشین تا من برم لباس هامو عوض کنم و بریم.
-باشه عزیزم.
از اتاق بیرون رفت و بعد از چند دقیقه با یک بشقاب میوه داخل آمد.
من_ای وای این چه کاریه چرا زحمت میکشی.
-زحمتی نیست که من دیر آماده میشم تا میوه بخوری رفتیم.
لبخندی زدم و از اتاق بیرون رفت.
به درو دیوار اتاقش نگاهی انداختم.
روی دیوار اتاقش تابلو و شعر زیاد بود گوشه ی دیوار عکس همان شهیدی بود که روز اول مزار شهدا سر مزارش رفتیم #شهید_احمد_علی_نیری
یک عکس تقریبا بزرگ واقعا اتاق جذابی داشت...
بلند شدم روبه روی آیینه ایستادم به چهره ام خیره شدم...
متفاوت تر از هر روز دیگه...
دست هایم با آستینک هایی که هدیه از روشنک داشتم پوشیده بود موهایم هم خیلی کم بیرون بود آرایشی نداشتم. یک تیپ ساده و شیک...
از داخل آینه چشمم به چادر روشنک که گوشه ی تخت بود افتاد...
ادامه دارد...
✍مریم سرخه ای
💌دعوت نامه👇🏻
https://eitaa.com/salambarebraHem
✨ #دوراهــــــــــے
🌹قسـمـت چــهــل ودوم
از داخل آیینه به چادرش خیره شدم و بعد به چشمان خودم...
برگشتم و سمت چادرش رفتم...
-تا حالا چادر سرم نکردم!!!
دستم رو بردم سمتش و از روی تخت برش داشتم...دستم لرزید...
تایش را باز کردم. روبه روی آیینه ایستادم موهایم را داخل کردم و چادر را روی سرم گذاشتم...
بغضم را قورت دادم...
اخم هایم در هم فرو رفت و چشمانم پر از اشک شد به چهره ی خودم در آیینه خیره شده بودم...
در خانه شان باز شد یک نفر سمت اتاق آمد و صدا زد:
-روشنک...
داخل اتاق آمد نزدیک من شدو گفت:
-روشنک چرا جواب نمیدی؟؟!!
یک دفعه برگشتم و با چشم هایش بر خورد کردم.
هر دو از تعجب به هم نگاه می کردیم.
روشنک سمت اتاق دووید و فریاد زد:
-محمد!!!!!!
اون پسر یک قدم عقب تر رفت و رویش را از من گرفت و گفت:
-ببخشید عذر میخوام شرمنده...
چیزی نمیگفتم.
روشنک وارد اتاق شد و اون پسر سریع از اتاق بیرون رفت.
روشنک با تعجب به من نگاه می کرد.
روشنک_نفیسه...
نگاهی به گوشه ی تخت کردو دید چادرش نیست...لبخندی زدو گفت:
-چقدر بهت میاد.
-ببخشید روشنک...فقط...فقط میخواستم ببینم...
-عزیزم نیازی به توضیح نیست...
نگاهی به خودم در آیینه انداختم و گفتم:
-خیلی قشنگه...دوسش دارم...
سمتم آمدو دست هایش را روی شانه ام گذاشت و گفت:
-بیا امروز
به جای مزار شهدا بریم یه جای دیگه...فردا میریم مزار خوبه؟؟؟
-کجا؟؟؟
-بهت میگم.راستی!!! شرمندتم داداشم بود اومد توی اتاق ببخشید واقعا عذر میخوام نمیدونست تو توی اتاقی...
-نه نه...اشکال نداره...
-ببخشید الان آماده میشم بریم...
-باشه...
کل این خانواده نگاه های گیرا دارند...
چقدر این پسر با تمام پسر هایی که تا به حال برخورد داشتم فرق داشت! ریش بلندی داشت و چشم هایش هم درست مثل روشنک بود با نگاه های نفوذی...
ادامه دارد...
✍مریم سرخه ای
💌دعوت نامه👇🏻
https://eitaa.com/salambarebraHem
🔴پیام رهبر معظم انقلاب در پی حادثه تروریستی امروز صبح در اهواز
🔺متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسمهتعالی
حادثهی تلخ و تأسفبار شهادت جمعی از مردم عزیزمان در اهواز به دست تروریستهای مزدور، یک بار دیگر قساوت و خباثت دشمنان ملت ایران را آشکار ساخت. این مزدوران قسیالقلب که به روی زن و کودک و مردم بیگناه آتش میگشایند وابسته به همان مدعیان دروغگو و ریاکارند که پیوسته دم از حقوق بشر میزنند. دلهای پرکینهی آنان نمیتواند تجلّی اقتدار ملی در نمایش نیروهای مسلح را تحمل کند. جنایت اینها ادامهی توطئهی دولتهای دستنشاندهی آمریکا در منطقه است که هدف خود را ایجاد ناامنی در کشور عزیز ما قرار دادهاند. به کوری چشم آنان ملت ایران راه شرافتمندانه و افتخارآمیز خود را ادامه خواهد داد و مانند گذشته بر همهی دشمنیها فائق خواهد آمد.
اینجانب تسلّا و همدردی خود را به خانوادههای این شهیدان عزیز عرض میکنم و صبر و سکینهی الهی را برای آنان و علوّ درجات برای شهیدان مسألت مینمایم. دستگاههای مسئول اطلاعاتی موظفند با سرعت و دقت دنبالههای این جنایتکاران را تعقیب کنند و آنان را به سرپنجهی مقتدر قضائی کشور بسپارند.
سیّدعلی خامنهای
۳۱ شهریور ۱۳۹۷
https://eitaa.com/salambarebraHem
سلام بر ابراهیم
❣﷽❣ #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم۲۰ استاد پناهیان: چرا ما سر نماز به جای الله اکبر نمی گیم الله الر
❣﷽❣
#چگونه_یڪ_نماز_خوب_بخوانیم۲۱
🔸🔸🔸🔹✴
استاد پناهیان:
مقام معظم رهبری خدا خیرشون بده ڪلمه ی بسیار زیبایی ایام سال نو فرمودن.👌
فرمودن هرڪسی امسال یه قدم جلوتر برداره.🚶
اگه ما بخوایم تو زندگیمون یه قدم جلوتر برداریم، باید چیڪار ڪنیم؟؟؟
" آداب نماز رو ڪم ڪم باید آغاز ڪرد"
و به صورت عالی اجرا ڪرد👌
قدم اول در نماز خوندن،💥مؤدبانه نماز خواندن💥 هست.
نماز مؤدبانه یعنی چی؟؟؟
👇👇👇💥دقت ڪنید
یعنی خدایا من حال دارم یا ندارم ،😐
عشق به تو دارم یا ندارم😐،
از تو می ترسم یا نمی ترسم 😐
زورم میاد نماز بخونم یا زورم نمیاد😬
👇👇👇✨✨✨
""به هر حال من باید ادب رعایت ڪنم ""
👮👮👮💂💂
مثل یه سربازی ڪه میره توی پادگان!
بهش میگن از امروز فرماندتو دیدی پا میڪوبی و دستتو می بری بالا!😬
وقتی ڪلاه سرت هست سلام نظامی میدی!😐
وقتی اومدی جایی ڪه سقف هست ڪلاهتو بر می داری☝️.
وقتی فرماندت می خواست بره ڪسی بهت خبر دار داد
تا وقتی آزاد باش نگفته یا فرمانده نرفته تو نباید حالت راحت باش داشته باشی😐
خواست پاشو جا به جا ڪنه قبلا باید فرمانده بهش گفته باشه آزاد باش!😁
اینا رو به سرباز یاد میدن از فردا هم شروع میکنه به اجرا ڪردن...😊
این دیگه فرقی نمیڪنه آدم حال داشته باشه یا نداشته باشه. باید اجرا ڪنه...😁
➖➖🔸➖
دیدید بعضیا می گن خدایا مشکل منو حل ڪن تا برات نماز بخونم !!!😐
اینا اگه برن سربازی به فرمانده میگن تو خودت بیا موهای ما رو ژل بزن تا منم بعد فردا بجنگم!!!!😐
اینا اسمشون فرزند مادره
شما بهشون چی میگید 😑؟؟
بچه ننه! آها بله!
اونجوری سرباز، ابهت و عظمت فرمانده تو دلش نمی شینه .
اثرش چیه؟
اثرش اینه ڪه پس فردا تو لحظات حساس و خطرناڪ پا نمی ڪوبه و اطاعت نمی ڪنه...😶
فرمانده بهش میگه برو جلو
میگه صبر ڪن ببینم!
عه عه چرا برم جلو ..چی؟؟!
قدیما می گفتن ارتش چرا نداره...
نمیخوام بگم ارتش ها این ڪار رو درست می ڪنن یا نه.
اما در نیروی نظامی امر فرمانده حساسه...
و ساختار باید استحڪام داشته باشه.
برا همین آداب ویژه ای دارن ڪه این آداب ردخور نداره آدم باید محڪم بشه...😬
💢یه پیشنهاد!
نمازت رو با ترس از خدا بخون.😉
برای خدایی بخون ڪه تمام مقدرات تو و همه ی زندگیت دستشه😌😞
خودت رو یه بنده ی ضعیف و ناچیز و حقیر در خونه ی خدا بدون.😢
برای بندگی خوب اول باید خوف از خدا تو دلت بیفته.😰
چند روزی تمرین ڪن.😊
می تونی آیات قرآن مخصوصا آیات عذاب رو بخونی...😓
آروم آروم خوف از خداوند متعال تو دلت میفته و صدات نازڪ میشه مقابل خدا
بعد آروم آروم مشڪلاتت حل میشه..
#ادامه_دارد...
🌷سلام بر ابراهیم
https://eitaa.com/salambarebraHem