🔴مهم🔴
بشنو اسرائیل
همسنگران گرامی لطفا این اثر مردمی را با تگ های دقیق در صفحات مجازی خود (اینستاگرام, تلگرام,توییتر و...) بازنشر کنید و در اینستاگرام از طریق دایرکت گروهی لا اقل از 10 نفر دیگر برای بازنشر این اثر دعوت کنید.
این تگ ها هشدار تورات را به مخاطبین صهیونیست خواهد رساند.
#טראמפ #ירושלים
#שמע_ישראל
#ישראל #תלאביב #חיפה #ירושלים #צהל #עדמתי #ישראלי #ישראלים #עםישראלחי #יהודי #IDF
#القدس_لنا #القدس_عاصمة_فلسطین
#Jerusalem #israel
#ig_addiction
#israel_best #hapitria #big_shotz #ig_minimalist #channel2news #yedioth #jewish #birthright #מסלולשלי #ig_israel
#bw_israel
https://eitaa.com/salambarebraHem
#نکته_های_ناب
🔸🔶 برنامه ریزی برای شب زنده داری در شب قدر
🔹 حضرت فاطمه عليهاالسلام نمى گذاشت كه كسى از خانواده اش در آن شب (شب بيست و سوم) بخوابد و [ خواب] آنان را با كم خوردن درمان مى كرد و از روز براى آن شب ، آماده مى شد و مى فرمود: «محروم ، كسى است كه از خير آن بى بهره بماند».
📗 دعائم الإسلام ج ۱ ص ۲۸۲
🔹 شب قدر كه برتر از هزار ماه است، فرصت استثنايى براى شب زنده دارى و عبادت و ياد خداست. دريغ است كه چنين شبى به غفلت و خواب بگذرد. براى درك فيض اين شب، بايد برنامه ريزى روزانه داشت، تا خواب آلودگى و كسالت روحى سبب بى حالى نسبت به احياى اين شب نشود. حيف است كه اين شب را به خفتن بگذرانيم.
🌿التماس دعای فرج.
https://eitaa.com/salambarebraHem
بســـــم اللّہ
🌾 #مقتدا
قسمت هفتم
ماه اول سال را بدون امام جماعت نماز میخواندیم. اواسط آبان بود، از پله ها پایین رفتم که نماز بخوانم. به نماز نرسیده بودم. بچه ها داشتند از نمازخانه بیرون می آمدند. با بی حوصلگی و ذهنی پر از سوال وارد نمازخانه شدم و در کمال ناباوری دیدم بچه ها دور یک طلبه را گرفته اند و از او سوال میکنند. فهمیدم امام جماعت جدید است. با خودم گفتم سوالی از او بپرسم ببینم چطور جواب می دهد. جلو رفتم و درحالیکه سرم را پایین انداخته بودم، سلام دست و پا شکسته ای کردم و سوالم را پرسیدم. اما او برعکس؛به گرمی سلام کرد و جوابم را داد. برخلاف بقیه طلبه هایی که دیده بودم، سرش را خیلی خم نمیکرد اما نگاه هم نکرد. برخورد گرمی داشت. عمامه مشکی اش نشان میداد سید است. خیلی جوان بود، حدود بیست سال! بین دو نماز بلند شد و درباره عاشورا صحبت کرد و بعد سوالی خارج از صحبت هایش مطرح کرد: دلیل صلح امام حسن(ع). گفت جواب را بنویسیم و تا فردا تحویل بدهیم.
برخورد و حرفهایش مرا به شوق آورد. خوشحال بودم از اینکه کسی را پیدا کرده ام که می توانم سوال ها و دغدغه هایم را با او درمیان بگذارم....
💌دعوت نامه به کانال
🌷سلام بر ابراهیم
https://eitaa.com/salambarebraHem
بســـــم اللّہ
🌾 #مقتدا
قسمت هشتم
فردای همان روز با ذوق رفتم نمازخانه و کیفم را صف اول گذاشتم. جواب را نوشته بودم. خواستم بنشینم که دیدم یک سوسک نسبتا بزرگ روبرویم ایستاده! زنده بود اما حرکت نمیکرد. من و بغل دستی هایم با دیدنش عقب پریدیم، کم کم تمام بچه ها ماجرا را فهمیدند و هیچکس حاضر نشد در صفها بنشیند. خانم پناهی-معلم پرورشی مان- هم ترسیده بود. حاج آقا که سرجایش نشسته بود، متوجه ماجرا شد. نگاهی به ما که ترسیده بودیم انداخت و سرش را تکان داد و بلند شد. روبه من که از همه جلوتر ایستاده بودم کرد و گفت: یه دستمالی چیزی میدین که اینو برش دارم؟
سریع یک دستمال از جیبم در آوردم و دادم دستش. به طرف سوسک رفت که بگیردش؛سوسک در رفت و دوید بین بچه ها! صدای جیغ بچه ها بلند شد. همه کیفشان را گرفته بودند و جیغ کشان فرار میکردند و حاج آقای باحال ما هم دستمال به دست بین بچه ها دنبال سوسک میدوید. صحنه به قدری خنده دار بود که بین جیغ هایمان از خنده ریسه میرفتیم. بالاخره حاج آقا پایش را روی سوسک گذاشت و آن را از نمازخانه بیرون انداخت. بعد از نماز ظهر، میکروفون را از مکبر گرفت و گفت: همه اینها مخلوقات خداوندند. ترس ندارن که! البته خانوما کلا از سوسک میترسن!…
نمازخانه از خنده بچه ها روی هوا رفت. هرچه میگذشت بیشتر به این نتیجه میرسیدم که این طلبه با بقیه طلبه ها فرق دارد…
💌دعوت نامه👇
🌷سلام بر ابراهیم
https://eitaa.com/salambarebraHem
بســـــم اللّہ
🌾 #مقتدا
قسمت نهم
نماز تمام شده بود. جلوی در بودم و میخواستم بروم که حاج آقا آمد و پرسید: ببخشید… شما مسئول بسیج مدرسه اید؟
-بله...شما از کجا میدونید؟
- از خانم پناهی پرسیدم. میخواستم درباره جو عقیدتی مدرسه بیشتر بدونم.
- در خدمتم.
- شما بیشتر بین بچه هایید. میخوام دغدغه هاشون و سوالاتشون رو بدونم که بتونیم برنامه نماز جماعت رو پربارتر کنیم.
- حتما.
بحث مان به درازا کشید. وقتی بلند شدم، تقریبا هیچکس در نمازخانه نبود بجز صالحه که گوشه ای نشسته بود و کرکر میکرد. طبق مسئولیت همیشگی ام جانماز حاج آقا را جمع کردم(خانم پناهی گفته بود اجازه ندهیم حاج آقا دست به سیاه و سفید بزند چون سید اولاد پیغمر گناه دارد!) حاج آقا خداحافظی کرد و رفت. و کنار صالحه نشستم که داشت از خنده غش میکرد. گفتم: چته؟ به چی میخندی؟
با شیطنت گفت: چکار داشتی با حاج آقا؟!
- به تو چه؟ سوال داشتم حتما!
- عههههه؟ که سوال داشتی؟
زدم توی سرش و گفتم: بی مزه!
اما ماجرا ختم به اینها نمیشد. شوخی صالحه برایم زنگ هشدار بود. چرا این طلبه فقط برای من متفاوت است؟ ؟؟؟
💌دعوت نامه
🌷سلام بر ابراهیم
https://eitaa.com/salambarebraHem
بســـــم اللّہ
🌾 #مقتدا
#قسمت_دهم
خانم محمدی عجله داشت. دعوتنامه ام را داد و گفت: بیا! فردا با بسیج قراره بریم گلستان شهدا. باید کمک دست من باشی! یه صبح تا بعد از ظهر اونجاییم!
بعد هم از بین کاغذهایی که دستش بود یک دعوتنامه بیرون کشید و گفت: بیا اینم بده حاج آقا؛ایشونم باید به عنوان روحانی باشن حتما. من عجله دارم تو بهش بده. باشه؟
- چشم!
-پس خداحافظ!
و سریع از پله ها بالا رفت. من ماندم و نمازخانه و صفهای نماز جماعت که داشت بسته میشد. سرجایم نشستم و دعوتنامه حاج آقا را خواندم: سید مهدی حقیقی!
نماز که تمام شد، صدایم را صاف کردم و پشت سرش نشستم. سلام کردم و دعوتنامه را به طرفش گرفتم: خانم محمدی گفتن اینو بدم به شما. قراره از طرف بسیج دانش آموزی بریم گلستان شهدا. شمام باید حتما باشید!
دعوتنامه را گرفت و نگاهی کرد و گفت: چشم. ممنون که اطلاع دادین!
دو روز بعد؛ زودتر از همه خودم را به مدرسه رساندم. خانم محمدی و پناهی داشتند وسایل را آماده میکردند و جعبه های ناهار را داخل اتوبوس می چیدند. با من و آقافیروز، سرایدار مدرسه چهارنفر میشدیم. راننده های اتوبوس نمیدانم کجا بودند؟ در دلم به بقیه بچه های بسیج فحش میدادم که چرا انقدر دیر کرده اند و ما دست تنها مانده ایم. همان موقع صدای موتور آمد؛سرم را برگرداندم و دیدم حاج آقا ترک موتور یک جوان شبیه خودش رسید به ما. پیاده شد و درحالی که به طرف ما میامد به جوان گفت: علی آقا ساعت سه میتونی بیای دنبالم؟
-چشم آقاسید!
و رفت…
ادامه دارد
💌دعوت نامه
🌷سلام بر ابراهیم
https://eitaa.com/salambarebraHem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موشن_گرافیک | عاشقمبارزه
⚪ اسرائیل باید از صفحهروزگار محو شود
https://eitaa.com/salambarebraHem
❌ #نکته_مهم
⭕️ #احسان_علیخانی در آخرین برنامه #ماه_عسل خود -که باز هم با حضور پزشکان همراه بود- به نکته مهمی اشاره کرد. وی در پاسخ به منتقدان برنامه او (با فردی به نام #یاسی_اشکی)، اعتراف کرد این برنامه به درخواست شخص #وزیر_بهداشت تهیه شده است و وزارت بهداشت محتوای این برنامه را تأیید کرده است.
🔹 صرف نظر از محتوای خود آن برنامه که به اندازه کافی مورد نقد منتقدان قرار گرفت، علیخانی ناخواسته به نکته مهمی اشاره کرد که قبلاً راقم این سطور در برخی شبکه های اجتماعی، گمان آن را طرح کرده بود.
🔸 این میزان از حضور وزارت بهداشت برای تعیین محتوا و جهت دهی به پربیننده ترین و اثرگذارترین برنامه ماه مبارک رمضان، ویژگی عجیبی است که فقط از وزیری چون #قاضی_زاده_هاشمی برمی آید. قاضی زاده بخش قابل توجهی از وقت خود را طی این سالها به حضور رسانه ای و مهندسی اخبار مربوط به وزارت بهداشت و #پزشکان اختصاص داده است و از این نظر همه وزرای بهداشت قبلی هم که با هم در نظر گرفته شوند، مانند او ظهور و بروز رسانه ای نداشته اند.
🔹 در همین برنامه ماه عسل، یکی در میان شاهد حضور پزشکانی هستیم که ادعا می شود با «فعالیت های جهادی» بیماران صعب العلاجی را درمان کرده اند و یا در نقاط محروم جامعه بی شائبه خدمت کرده اند. در دومین شب از همین برنامه، پیرمرد گمنام و مشکوکی را از دل زیرزمین ها پیدا می کنند و به عنوان نماینده جامعه درمانگران تجربی طب سنتی در کنار دو پزشک تحصیلکرده مورد #هجو !! قرار می دهند.
🔸 ماجرای ماه عسل امسال و جامعه پزشکی، واضح تر از آن است که نیاز به توضیح بیشتر داشته باشد. وزارت بهداشت و احتمالاً کارتلهای #واردات_دارو و #واکسن مرتبط با این وزارتخانه، «اسپانسر پنهان»(!) این برنامه هستند. در شرایطی که کشور در آستانه #تحریم مجدد دارو قرار دارد و از همین اکنون داروهای ضروری مردم احتکار و گران می شود، هم و غم وزارتخانه و باندهایی که حیات اقتصادی خود را در #واردات دارو می بینند و هنوز ننگ فراموش نشدنی واکسن #آنفولانزا را جبران نکرده اند، این قرار گرفته است که داروی جدید و مشکوکی را آن هم از راه یک برنامه #غیر_تخصصی و #عامه_پسند تبلیغ کنند و با کمک سرمایه گذاری داخلی واردات آن را تسهیل کنند. چنین نوع برخوردهای منفعت طلبانه ضدملی را فقط در کشورهای جهان سوم می توان دید و بدترین شکل آن را در وزارتخانه بهداشت دولت حاکم.
✍ #سید_مهدی_ناظمی
https://eitaa.com/salambarebraHem