گفت:
آخڪهچقدردلمبراۍحـرمپرمۍڪشه!
بینالحـرمین،تل زینبیہ؛دورڪعتنمازتوصحنوسراۍارباب..
اصلامیدونۍچیہ؟!
همہجاۍڪربلاقشنگہها
ولۍهرڪۍبایہبخشیشخاطرھدارھ
وـحالشخوشمیشہـتوباڪجابیشتر
خاطرھدارۍ؟!!
چندلحظہنگاهـشڪردوگفـت:
تـا حالاڪربلانرفتم'!🙂💔
#اَللّهُــمَّعَجـِــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
"🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@salatin_shoor118
#تلنگرانه :)
ازخدآپرسیدم:
چرآفآسدهآزیباترن؟
چرآآدم های الکیوسیگآریبآحآلترن؟
چرآاونآییکهدیگرآنرومسخرهمیکنن...
بیشترتودلمردممیرن؟
چرآاونآییکهخیآنتمیکنن،
تهمتمیزنن،غیبتمیکنن،
دروغمیگنموفقترن؟
چرآهمیشهبدآبهترن😄؟
پرسید:
#پیشمنیآمردم💔؟
دیگهچیزینگفتم🖐🏻
#اَللّهُــمَّعَجـِــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
"🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@salatin_shoor118
_ مجنون یعنۍ چہ؟!
مجنون یعنۍ ڪسۍ دࢪ شھࢪ خود سࢪ میڪند اما دلش دࢪ ڪوچہ هاۍ نجف مانده آواࢪھ...💔
#اَللّهُــمَّعَجـِــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
"🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@salatin_shoor118
│↫𝐷𝑒𝑙𝑏𝑎𝑟 𝐼𝑟𝑎𝑞𝑖🇮🇶 ↬│
(:
چهآببرسانی،چهتشنهبرگردی
چهبادستبری،چهدستجابزاری
فتحمیکنیتمامدلهارا 🙂❤️
#اَللّهُــمَّعَجـِــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
"🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@salatin_shoor118
قابل توجه دوستانی که اصلا تو گروه فعال نیستن...
یه گروه زدیم هیچ پیامی توش تبادل نمی شه، فقط سکوته
برای آرامش و يوگا خوبه
همش به کائنات فکر میکنیم
برای تمركز و تمدد اعصاب هم عاليه!
هر کسی پیام بذاره حذف میشه!😂
#طنز🙂
#عــ̸م̸ا̸ر -
#اَللّهُــمَّعَجـِــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
"🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@salatin_shoor118
ﺍﺯ ﻗﻠﺒﻢ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﻭﻗﺘﻰ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺳﺘﻢ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻭ ﺟﻔﺎﯼ ﯾﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ؟💔
ﮔﻔﺖ :ﺑﺒﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﺧﻮﻥ ﺭﺳﺎﻧﻰ ﺑﻪ ﺑﺪﻧﻪ ،
ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﺮﺕ ﻭ ﭘﺮﺕ ﻧﭙﺮﺱ !!!!!!
حرف زیادی ﺑﺰﻧﯽ ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻭﺍﯾﻤﯿﺴﻢ ﺗﺎ حالیت بشه !!!!!
☺️☺️😃😃😃
اصولا قلبها چون ٢٤ ساعته كار ميكنن اعصاب ندارن😂😂
#طنز 🙂
#عــ̸م̸ا̸ر
#اَللّهُــمَّعَجـِــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
"🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@salatin_shoor118
ظفر از عشقِ علی سینه سپر باید کرد
تا علی هست به دل، قلب تپیدن دارد..
#غدیر🪴|
•••
غدیر، روز نو نوار شدن🎉😍
🔸️امام رضا علیه السلام در روز غدیر برای منازل دوستانشان غذا و هدیه و صله و لباس و حتی انگشتر و کفش فرستاد،
و حال و روز آنها و اطرافیان خود را تغییر داد،و وسایل نو را جایگزین وسایلی کرد که پیش از آن استفاده میفرمود...
🔹️وَ قَدْ قَدَّمَ إِلَى مَنَازِلِهِمْ الطَّعَامَ وَ الْبِرَّ وَ الصِّلَاتِ وَ الْكِسْوَةَ حَتَّى الْخَوَاتِيمَ وَ النِّعَالَ وَ قَدْ غَيَّرَ مِنْ أَحْوَالِهِمْ وَ أَحْوَالِ حَاشِيَتِهِ وَ جُدِّدَتْ لَهُ آلَةٌ غَيْرُ الْآلَةِ الَّتِي جَرَى الرَّسْمُ بِابْتِذَالِهَا قَبْلَ يَوْمِهِ...
|📚 اقبال الاعمال، ج۱، ص۴۶۱|
| #به_عشق_علی💓 |
| #به_نیت_فرج |
| #نشر_دهیم |
| #غدیر 🪴|
#عید_غدیر
³¹³________________
♥️||
│↫𝐷𝑒𝑙𝑏𝑎𝑟 𝐼𝑟𝑎𝑞𝑖🇮🇶 ↬│
:)
محمدحسینپویانفر
عشقُوخوبتفسیرمیکنہ...
مثلااونجایۍکہمیگہ:
عشقینۍتَبِجنون!
حرمباشۍدمدمایِاذون
یہگنبدروببینۍتوبارون،
چشـات...دریا!(:🖤
#اَللّهُــمَّعَجـِــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
"🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@salatin_shoor118
تعریف میکرد: چندسال پیش موقع جام جهانی ایرانی و استرالیا پسرم مریض شد
حالش خیلی بد بود
موقع بازی هم تو بیمارستان بستری بود
خیلیم بهم وابسته بود..
│↫𝐷𝑒𝑙𝑏𝑎𝑟 𝐼𝑟𝑎𝑞𝑖🇮🇶 ↬│
تعریف میکرد: چندسال پیش موقع جام جهانی ایرانی و استرالیا پسرم مریض شد حالش خیلی بد بود موقع بازی هم
چهل روز تمام بستری بود بیمارستان
خودمم همش پیشش بودم
حصبه گرفته بود و حالش خوب نمیشد
حدودا سی روزی میشد که بستری بود و منم همش بیمارستان بودم.
│↫𝐷𝑒𝑙𝑏𝑎𝑟 𝐼𝑟𝑎𝑞𝑖🇮🇶 ↬│
چهل روز تمام بستری بود بیمارستان خودمم همش پیشش بودم حصبه گرفته بود و حالش خوب نمیشد حدودا سی روزی
خیلی اذیت میشدم
باید از اون سر تهران میومدم این سر تهران
چهارتا بچه رو گذاشته بودم خونه
نمیتونستم بیام واسه همسرم غذا و.. اینا درست کنم
و کارم این شده بود که بمونم بیمارستان و پیش مهدی (پسرش) باشم.
│↫𝐷𝑒𝑙𝑏𝑎𝑟 𝐼𝑟𝑎𝑞𝑖🇮🇶 ↬│
خیلی اذیت میشدم باید از اون سر تهران میومدم این سر تهران چهارتا بچه رو گذاشته بودم خونه نمیتونستم
یه شب خیلی خسته شده بودم
مهدی بعد از سه روز نخوابیدن و اذیت شدن، خوابید
منم کنار تختش سرمو گذاشتم رو دستام و آروم آروم شروع کردم حرف زدن با حضرت مهدی و حضرت زهرا و آروم آروم اشک میریختم و زمزمه وار حرف میزدم
که خوابم برد.
│↫𝐷𝑒𝑙𝑏𝑎𝑟 𝐼𝑟𝑎𝑞𝑖🇮🇶 ↬│
یه شب خیلی خسته شده بودم مهدی بعد از سه روز نخوابیدن و اذیت شدن، خوابید منم کنار تختش سرمو گذاشتم رو
خواب دیدم
همونجوری که تو بیمارستان کنار مهدی نشسته بودم و داشتم گریه میکردم، یکی در زد و در اتاق باز شد
اول یه خانمی اومدن تو که سر تا پا مشکی پوشیده بودن
و بعدش یه آقای خیلی خوشچهره و قدبلند اومدن تو اتاق
خانم بهم گفت: چرا انقد منو صدا میکنی؟
چیشده؟
بگو من درستش میکنم
پسرم بهم گفته خیلی صدام میکنید و کارم دارید
جانم؟
چیشده؟
با گریه میگفت جواب دادم: من خانم حضرت زهرا رو صدا کردم
من با ایشون کار دارم
اون خانم یه لبخند زدن و گفتن: من و پسرم مهدی با هم اومدیم
چیشده؟
میگفت تو خواب رفتم جلو با گریه گفتم: خانوم دورت بگردم
بچم مریضه
دکترا جوابش کردن
اسم پسرمم مهدی گذاشتم بخاطر پسرتون
کمکم کنید
بخدا چندین روزه از بچههام خبر ندارم
از شوهرم خبر ندارم
این پسرمم حالش بده
کمکم کنید..
│↫𝐷𝑒𝑙𝑏𝑎𝑟 𝐼𝑟𝑎𝑞𝑖🇮🇶 ↬│
خواب دیدم همونجوری که تو بیمارستان کنار مهدی نشسته بودم و داشتم گریه میکردم، یکی در زد و در اتاق با
گفت: اون آقا (حضرت مهدی) رفت بالای سر پسرم، یه دست به سرش کشید،
خم شد پیشونیشو بوسید
اون خانم هم که حضرت زهرا(س) بود گفت: مهدیِ شما حالش خوبه
چندروز دیگه باهم میرید خونتون
بقیهی بچههاتونم خودم حواسم بهشون بوده تموم این ایام
خودم براشون غذا بردم، ازشون بپرسید بهتون میگن
دیکه نگران چی هستی؟
حالش خوبه
پسرت حالش خوبه..
│↫𝐷𝑒𝑙𝑏𝑎𝑟 𝐼𝑟𝑎𝑞𝑖🇮🇶 ↬│
گفت: اون آقا (حضرت مهدی) رفت بالای سر پسرم، یه دست به سرش کشید، خم شد پیشونیشو بوسید اون خانم هم که
گفت بعد از این حالش خوبه از خواب پریدم، چنان بوی گل نرگس تو اتاق پیچیده بود، که بقیهی مریضا میپرسیدن کی اینجا گل نرگس خریده؟
یه شاخه از اون گل بهمون بدین .
چقدر بوی خوبی داره
گفت: دکتر اومد و پسرمو معاینه کرد، گفت: بچتون علائم نداره
خیلی عجیبه
هیچ علائمی از بیماری توی بدنش نیست
و رفت
سپرده بود آزمایش بگیرن دوباره،
آزمایش گرفتن و هیچ علائمی نبود
و گفتن پسرت مرخصه و میتونی بری.
گفت: خیلی پولدار نبودیم
وقتی خواستم برم و تصویه کنم، گفتن که: خانم حساب شما تصویه شده، تازه ۴۰۰ هزار هم بیمارستان بهتون بدهکاره که موقع رفتن بیاید و تحویل بگیرید ازمون..
│↫𝐷𝑒𝑙𝑏𝑎𝑟 𝐼𝑟𝑎𝑞𝑖🇮🇶 ↬│
گفت بعد از این حالش خوبه از خواب پریدم، چنان بوی گل نرگس تو اتاق پیچیده بود، که بقیهی مریضا میپرسید
میگفت: هرچقدر با خودم حساب کردم، اونقدری پول نداشتم که بیمارستان بدهکارم بشه
بعد من اصلا پولی پرداخت نکرده بودم
گفت خیلی تعجب کرده بودم، رفتم پرسیدم مطمئنید؟
پرستار گفت: مگه شما خانم فلانی نیستید؟
گفتم چرا خودمم
گفت: خب اینجا نوشته: تصویه شده و ۴۰۰ هزار هم ما باید به شما بدیم.
پول رو دادن بهم و اومدیم خونه، بعد از چند روز
دخترم گفت: مامان این چندروز یکی از همسایههامون غذا برامون میآورد
خیلی غذاهای خوشمزهای میپزه، ما ازش تشکر کردیم
تو هم تشکر کن ازش
گفت: پرسیدم کدوم همسایه، آدرس رو داد و رفتم
ولی تو اون خونه فقط یه پسر دانشجو درس میخوند و خانمی نبود، چندروز رفتم گشتم و پیدا نکردم
شب خواب دیدم اون خانم بهم گفت: حالا که اومدی پیش بچههات و حالشون خوبه،
دیگه منم برم پیش بچههام
و رفت..
(= از مهربونی های اهل بیت...
#اَللّهُــمَّعَجـِــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
"🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@salatin_shoor118
│↫𝐷𝑒𝑙𝑏𝑎𝑟 𝐼𝑟𝑎𝑞𝑖🇮🇶 ↬│
‹🕊›
-
چَـشمهـٰاییڪشـھید
حَتـۍازپشـتِقآبِشـیشِـھای؛خـیرهدنبـٰآلِتـوسـت
ڪھبـھگنـٰآهآلـودهنشوی..:)
بـھچَـشمهآیـشآنقَسـم،
تورامۍبینـند...!🖐🏼
⤦
#اَللّهُــمَّعَجـِــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
"🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@salatin_shoor118
دخترشدانشگاهشهـیدبهشتـیتهران
درسمیخوانـد،
بهکسینگفتهبـودکهدختـرحاجقاسـماسـت!
"استـاد"دررونـدتحصیلـیشمشکلدرستکرد.
حاجقاسـموقتیمطلعشـد،
پدریراتمـاموکمالاجـراکرد
وگفـت:
دختـرمبراۍحلمشکلتهمنگویـیکه
'دختـرمنهستی'!(:
-حاج قاسم
#اَللّهُــمَّعَجـِــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
"🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@salatin_shoor118
هرچهزنیدبرسرم،سنگجفاوتیغکین
دستنمیکشمزِحق،پشتنمیکنمبه
دیــن..🖐🏻
«شهیدآرمانعلیوردی»
#اَللّهُــمَّعَجـِــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
"🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@salatin_shoor118