eitaa logo
صالح قدیری | مدیریت، سرمایه گذاری
19 دنبال‌کننده
65 عکس
28 ویدیو
1 فایل
دانش و اطلاعات، خبر، سرمایه گذاری ارتباط با من @MSG313
مشاهده در ایتا
دانلود
رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إِذ هَدَيتَنا وَهَب لَنا مِن لَدُنكَ رَحمَةً إِنَّكَ أَنتَ الوَهّابُ (راسخانِ در علم، می‌گویند:) «پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشنده‌ای! @saleh8338 🌱
داروین تو نظریه فرگشت میگه: باهوش‌ها دوام نیاوردند سخت کوش‌ها هم دوام نیاوردند پس چه کسانی دوام آوردند و ماندند؟ «انعطاف‌پذیرها» و تو این عبارت دو کلمه‌‌ای، تکه‌ی دوم مهم‌تره؛ «پذیرش» یعنی بپذیریم دنیای ما پر از چالش‌های سخت و متفاوته و ما باید باهاش کنار بیایم و دوام بیاریم ... @saleh8338🌱
بعضیا پرسیدند چه کتابی رو برای خوندن انتخاب کردم. قصه های شب برای مدیران جوری طراحی شده که هر شب قبل خواب یه بیست دقیقه راحت مطالعه داشته باشی تا یه بخش تموم بشه. به شما هم پیشنهاد می‌کنم، اگه چالش رو شروع نکردید، از همین امروز شروع کنید.
تصمیم گرفتم از امروز نوشته هام رو فقط برای خودم نگه ندارم بلکه در جا هایی که دسترسی دارم بزارم شاید که همین ها چراغی باشه برای یکی. رمان های زیادی خوندم کتاب هایی که قطرشون از استخوان دستام قطور تر بود، نوشته های جذاب از نویسنده های بزرگِ تاریخ، خواندن همین کتاب ها باعث شد که اندک علاقه و ذوقی که نسبت به نوشتن داشتم کور بشه ذهنم کمالگرا بشه و در نتیجه تمام نوشته ها در درایو D پوشه (خزعبلات 1403) زندانی بشن. اما امروز تصمیم گرفتم تا، دَرب این زندان رو باز کنم برعکس زندان های 1402و 1401 که با دکمه Shift _ Delete منهدم شدند و به قبرستان حرفای نگفته شده پیوستند؛ این حرف ها زده شوند. هرچند که تاثیری نداشته باشند یا شاید هم داشته باشند. در هر صورت برایم اهمیتی ندارد هرچند که هیچ چیز مثل سکوت نیست اما حرف درست باید نوشته شود؛ نباید گفته و یا زده شود بین نوشتن و گفتن تا زدن فرق زیاده . جمعه, 2 آذر 1403 06:51 ب.ظ @saleh8338🌱
چشم ها یادمه بچه که بودم پدرم ازم پرسید که فلان کار رو انجام دادی یا نه؟ گفتم بله انجام دادم. سریع برگشت گفت چرا دروغ میگی؟ منم برای اینکه کم نیارم گفتم نه دروغ نمی‎گم گفت چشمات که دارن یه چیز دیگه میگن... حق با پدرم بود؛ چشمانم همیشه با آدم ها حرف میزنند، نمیدانم چرا حرف من تا حرف چشمانم از زمین تا آسمان فرق دارد. برو جلوی آینه و به چشمات زل بزن. این چشم ها تا الان چه صحنه هایی رو دیدند؟ چه صحنه هایی رو قراره ببینند؟ به نظرم اصلا چشم خیلی رفیق خوبی میتونه باشه. چون هر اتفاقی برای هر عضو بیوفته چشم هست که براش گریه میکنه. اگه دوری و از دست دادن عزیزی باشه، این چشمه که دلتنگش میشه برای دوباره دیدنش و به گریه میوفته. حرفای نگفته ادم ها رو میشه از چشماشون خواند. از امروز هر چشمی که می‌بینید یکم بهش دقت کنید. چشم های مادر، زمانی که به بچه‌اش نگاه میکنه. چشمای پیرمرد، وقتی بچه یه ساله ای رو میبینه. چشمای یک گرما زده‎ی تشنه، وقتی که دورتر ها سراب میبینه؛ دقیق مثل چشمای من وقتی که به چشمانش خیره بودم .... @saleh8338🌱
مثل دفعه قبل سرکار بودم که موبایلم زنگ خورد ولی این دفعه ماجرا فرق داشت، قسمت شد که برم مشهد تا جایی که بتونم سفر رو اینجا براتون روایت می‌کنم....
رسیدیم امام زاده ساغند، این دفعه سومی هست که امسال اومدم اینجا قبلاً هم از اینجا عکس گرفتم براتون
نکته ای که خیلی جالب بود برام اضافه شدن این کولر گازی بود، اون بنده خدا که اون گوشه داره دعا می‌خونه خیلی حساس بود رو کولر که حتما باد داغ بزنه جوری که انگار میخواست شب همین جا بخواب اما عجیب این بود که رفته بود پشت کولر گازی نشسته بود.
هوا خیلی سرده، به هر سختی بود نماز صبح رو اسلام قلعه خونیدم. خدارو شکر چایی خونه امامزاده اش هم باز بود و چایی آماده داشت، کلا چای داغ تو سرما یه مزه دیگه‌ای داره ...
پنجاه تا دیگه تا مشهد
کاملا میشه فهمید که برادر هستن، جالبه برام بزرگیه خیلی ژست و رفتار های پخته و مردونه داره،،،،