📿🌺🍃
🌺
❇️ عدم توقع از مردم
💠 امام علی علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمودند:
✍ از مردم توقعی نداشته باش زیرا مردمی هستند که:
❖ اگر عالِم باشی به تو ایراد میگیرند
و اگر جاهل باشی راهنمایی ات نمی کنند،
❖ اگر در طلب علم برآیی، میگویند:
خود را به زحمت انداخته است
و اگر از طلب علم دست بکشی، میگویند: ناتوان و کودن است.
❖ اگر در عبادت پروردگارت استوار باشی، میگویند: خود نما و ریاکار است.
و اگر عبادتت کم باشد می گویند: کافر است.
❖ اگر سکوت اختیار کنی، میگویند:
از سخن گفتن عاجز است و اگر سخن بگویی، میگویند: پر حرف است.
اگر انفاق کنی، میگویند: اسرافکار است
و اگر صرفه جویی کنی، میگویند: خسیس است.
❖ اگر به آنچه آنها دارند نیازمند شوی، از تو میبُرند و به بد گویی ات میپردازند
و اگر به آنان اعتنایی نکنی، تکفیرت میکنند!
آری پسرم!
این است خصوصیت مردم زمانه ی تو.
📚 بحار الأنوار، جلد ۷۷، صفحه ۲۳۴
🌺
📿🌺🍃
#کتاب_کودک
تخفیف ۲۰ درصدی مجموعهی داستانی "خودشناسی برای کودکان"
تولید واحد کودک مؤسسه منتظران منجی ع، تا پایان روز دوشنبه ۲۷ تیرماه، ادامه خواهد داشته و شما میتوانید از این تخفیف استفاده کنید.
▫️تمام سفارشاتی که تا ظهر روز پنجشنبه ثبت شده بودند، توسط اداره پست تحویل گرفته شدند.
تمام سفارشات بعدی هم، تا ظهر روزهای شنبه و یکشنبه، پست خواهند شد.
اما طبق پیامهای قبلی ما، اصلاً قطعیت و تضمینی در رسیدن بستههایی که در اواخر هفته یا سه روز باقیمانده از دوره تخفیف، ثبت میشوند، تا قبل از غدیر وجود ندارد.
1⃣ کتاب کودک در سایت پژوهشکده انسانی منتظر
2⃣ لینک پک هشت تایی کتابهای خودشناسی کودکان
3⃣ ایدی فروش کتاب :
@forosh_ketab1
💎
ده راهکار برای جذب انرژی مثبت➕:
1- روز خود را با دعا، نیایش و شکرگذاری شروع کن
2- همان طور با دیگران رفتار کن که دلت می خواهد با تو رفتار شود
3- در هر وضعیتی سعی کن بیشتر جنبه های مثبت را ببینی
4- از کنترل کردن همه چیز دست بردار
5- زندگی پر از صلح و صفا را تجسم کن
6- نگران آینده نباش، تنها برنامه ریزی کن و به خدا توکل کن
7- از دلخوری دست بردار
8- اوقاتی را در طبیعت سپری کن
9- در مقابل دیگران جبهه نگیر
10- آرامش را در وجودت احساس کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اجتماع بزرگ عفاف و حجاب
💠کانال نشر آثار استاد رائفی پور
🔆 #پندانه
✍ عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی والدین
علامه طهرانی در كتابی میفرمايد:
يک روز در تهران، براى خريد كتاب به كتابفروشى رفتم. مردى در آن انبار براى خريد كتاب آمده بود. آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت:
حبيبم الله. طبيبم الله، یارم...
فهميدم از صاحبدلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته.
گفتم:
آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم. چه جوری به این مقام رسیدی؟
ناگهان ساکت شد. گریه بسیاری کرد. سپس شاد و شاداب شد و خندید.
گفت:
سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمينگير بود.
خودم خدمتش را میکردم؛ و حوائج او را برمیآوردم؛ غذا برايش میپختم؛ و آب وضو برايش حاضر میكردم؛ و خلاصه به هرگونه در تحمّل خواستههاى او در حضورش بودم.
او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش میداد و من تحمل میكردم، و بر روى او تبسم میكردم. به همين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سن من ۴۰ سال میگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود. به همین خاطر به نداشتن زوجه تحمل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.
گهگاهى در اثر تحمل ناگواریهایى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گویى برقى بر دلم میزد، و جرقهاى روشن میشد؛ و حال بسیار خوشی دست میداد، ولى البته دوام نداشت و زودگذر بود.
تا يک شب كه زمستان و هوا سرد بود. من رختخواب خود را پهلوى او و در اتاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدازدن نداشته باشد.
در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اتاق پهلوى خودم میگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريک آب خواست.
فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته و به او دادم و گفتم:
بگير، مادرجان!
او كه خوابآلود بود و از فوريت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصور كرد كه من آب را دير دادهام. فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد.
فوراً كاسه را دوباره آب کرده و گفتم:
بگير مادرجان، مرا ببخش، معذرت میخواهم!
كه ناگهان نفهميدم چه شد. اجمالا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برقها و جرقهها تبديل به يک عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، با نظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد.
📚نور ملكوت قرآن، ج۱، ص۱۴۱ با اندكی تلخيص