eitaa logo
صالحان موعودحوزه۳۵۸
98 دنبال‌کننده
10هزار عکس
4.6هزار ویدیو
26 فایل
کانال خبری واطلاع رسانی صالحین ✅ بازتاب اخبار سیاسی،فرهنگی و اجتماعی ✅ تبیین گام دوم انقلاب ✅ روشنگری پیرامون موضوعات سیاسی ✅ تبیین مهدویت وعصرظهور ارتباط بامدیر: 🆔 @Fatemeh51420
مشاهده در ایتا
دانلود
روزى صلى الله علیه و آله همراه یارانش از راهى عبور مى کردند. در آن مسیر کودکانى مشغول بازى بودند، نزد یکى از آنان نشست، و پیشانى او را بوسید و با وى مهربانى کرد علت آن را از وى پرسیدند. حضرت پاسخ داد: من روزى دیدم اى کودک هنگامى که با فرزندم حسین علیه السلام بازى مى کرد، خاکهاى زیر پاى حسین را بر مى داشت، و به صورت خود مى مالید. بنابراین چون او را از دوستان حسین است، من هم او را دوست دارم، جبرئیل مرا خبر داد این کودک از یاران علیه السلام در کربلا خواهد بود.
خواب امام حسین علیه السلام و پرسش علی اکبر(ع) در توقفگاه قصر بنی مقاتل، امام حسین علیه السلام به جوانان خاندان خود دستور داد آب بردارند و سپس در آخر شب به کاروان دستور حرکت داد. امام همچنان که بر روی اسب بود، اندک خوابی او را فرا گرفت و پس از این که بیدار شد، چند بار گفت:« انالله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین » فرزندش علی اکبر پیش آمد و گفت:« ای پدر، چرا حمد خدا به جا آوردی و « انا لله و انا الیه راجعون » گفتی؟ »فرمود:« پسرم. لحظه‌ای به خواب رفتم و در خواب، اسب سواری را دیدم که می‌گفت:« این گروه می‌روند و مرگ نیز به سوی آنها می رود.»دانستم که او همان جان ماست که خبر مرگ ما را می‌دهد.» علی اکبر گفت:« پدر جان! خداوند برای ما بدی پیش نیاورد. مگر ما بر حق نیستیم؟» فرمود:« چرا، سوگند به آن خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستیم.» علی اکبر گفت:« پس باکی نداریم از این که بر حق بمیریم.» امام حسین علیه السلام به او فرمود:« خدایت بهترین پاداشی که فرزند از پدر خود می برد به تو عنایت کند.» مرگ اگر مرد است گو نزد من آی * تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ من از او عمری ستانم جاودان * او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ کانال داستان و پند
♦️‌ ️‌ 🔹‌ ‌ مهدے جانم️ 🔹‌ ‌ خودت خیر و ندیدے خیرے از ما تو هم مثل علی(ع)؛ تنهاےِ تنها 🔹‌ ‌ فداے تو که می گویی شبانہ بہ جاےِ چاه٬ دردت را بہ صحرا! 🔹‌ ‌ اللهم عجـل لولیک الفـرج 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
دوباره روضه تلخ اسارت زینب مرور متنِ کتاب شرافت زینب وجود معجری از نور پرده در پرده دلیل محکم حکم قداست زینب 🏴 فرارسیدن سالروز وفات اسوه‌ صبر و استقامت، حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها بر همه شیعیان تسلیت باد. 🇮🇷 کانال اخبارجبهه مقاومت
واکنش آفریقای جنوبی به حکم دادگاه لاهه 🔹رئیس‌جمهور آفریقای جنوبی بعد از اعلام حکم اولیه دادگاه لاهه درباره شکایت این کشور از اسرائیل درباره نسل کشی رژیم صهیونیستی در غزه: بعد از حکم دیوان کیفری بین‌المللی تلاش‌های مشترک بیشتری باید برای آتش بس در غزه انجام شود. 🇮🇷 کانال اخبارجبهه مقاومت
ام داود که بود؟!👇👇👇 ام داوود، همسر حسن مثنی و مادر رضاعی امام صادق(ع) است. او به سبب نام فرزندش، داوود بن حسن، به کنیه ام‌ داوود معروف شده است.  داوود، مکنی به ابو سلیمان همسر ام کلثوم، دختر امام سجاد(ع) است. او را از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) دانسته‌اند.   جریان دعای ام داوود بنا بر قراین او همراه با تنی چند از سادات حسنی در مخالفت با منصور، خلیفه عباسی به زندان افتاد و مدت‌ها از او خبری نشد. ام داوود به همین جهت نزد امام صادق(ع) رفت.  امام با مشاهده وضعیت ام داوود او را به خواندن دعای استفتاح فراخواند و گفت:  چرا از خواندن دعای استفتاح غفلت کرده ای؟ مگر نه اینکه به وسیله این دعا درهای آسمان گشوده می‌شود و فرشتگان الهی دعا کننده را مژده اجابت می‌دهند و هیچ حاجتمند و دعا کننده‌ای مایوس نمی‌شود و خداوند پاداش خواننده آن را بهشت قرار داده است. بنا بر همین نقل، امام صادق(ع) پس از آموختن دعای استفتاح و اعمال مربوط به آن به‌ام داوود فرمود: «آنچه را به تو یاد دادم حفظ کن و مراقب باش تا از نزد تو خارج نشود و به دست غیر نرسد.  این دعایی شریف است و در آن اسم اعظم خدا است.  اسمی که اگر به آن خوانده شود مستجاب شود اگرچه آسمان‌ها و زمین به هم چسبیده باشند.  برای هرکس این دعا را بخواند استجابت است خواه مرد باشد و خواه زن.  اگر جن و انس دشمن فرزند تو باشند این دعا تو را کفایت می‌کن و زبانشان را لال می‌کند.» ام داوود گوید: «امام این دعا را برای من نوشت و به خانه برگشتم تا ماه رجب رسید  و دستورهای امام را آنگونه که گفته بود انجام دادم. شب هنگام خسته شدم و به خواب رفتم.  در خواب جمعی از فرشتگان و صابران و شهدا و عباد را که بر آنها درود فرستاده بودم دیدم» و نیز پیامبر(ص) را دیدم که به من فرمود:  «ام داوود! این جماعت شفیعان تو هستند که برایت دعا کرده‌اند و مژده می‌دهند که حاجت تو برآورده شده است.»  ام داوود گوید: «از خواب برخاستم به‌اندازه‌ای که یک سوار تیزرو از عراق به مدینه بیاید گذشت که ناگهان در باز شد و فرزندم بر من وارد گردید.»