#بدۅن_تعارفـــــ 🌿
میگفتـــــ به زندگیتـــــ نِگاه ڪن ..
مراقبـــــ باش بہ چیزی یا ڪسے دل بسته نباشي؛
حتی اگه به یڪ مداد وابستهای،
اونو هدیه بده بہ دیگران:)'
وابستگی حتی بہ چیزایِ ڪوچیڪ مثل
یه چوبـــــ ڪبریتـــــ توی انبارِ ڪاهه!-
#رِفیقبهنگهبانیدلتمشغولییانه؟/:
ღ꧁ღ╭⊱ꕥ َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَجꕥ⊱╮ღ꧂ღ
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
❤️تكامل دين در قرآن
#نهج_البلاغه
🌸أنزل عليك الكتاب تبيانا لكل شىء و عمّر فيكم نبيه ازمانا، حتى أكمل له و لكم فيما أنزل من كتابه دينه الذى رضى لنفسه.
🌗خداوند قرآن را كه در آن هر چيزى توضيح داده شده است براى شما فرو فرستاده و پيامبرش را مدتى در ميان شما زنده نگه داشت تا دين خويش را كه در كتابش آورده است و مورد پسند و خشنودى اوست براى او و شما كامل كرد.
📚#خطبه_86
📍انتخاب شهردار در صحن شورای ششم به روز دیگر موکول شد
🔻در حالیکه خبرگزاری ها از انتخاب زاکانی به عنوان شهردار تهران خبر داده بودند سخنگوی منتخبین شورای ششم تهران از انتخاب شهردار تهران در جلسه آینده شورا خبر داد.
مهدی اقراریان:
🔻با توجه به مصوبه جلسه امروز مقرر انتخاب شهردار تهران به جلسه آینده و صحن در شورا موکول شود./ دانشجو
🔵 داستانی از حاج اسماعیل دولابی درباره انتظار واقعی
🔴 پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این جا را مرتب کنید تا من برگردم. خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چکار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند...
🔸 یکی از بچه ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید
🔸 یکی از بچه ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی این جا را مرتب کند.
🔸 یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد، مرتب کنیم.
🔸 اما آن که زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب میکرد همه جا را. میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد. هی نگاه می کرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که آقاش همین جاست. توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم...
🌀 شرور که نیستی الحمدلله
🌀 گیج و خنگ هم نباش
🌀 نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن. خانه را مرتب کن تا آقا بیاید