بر ما برسانید دوایے لطفاً
از غصہ مریضیم، شفایے لطفاً
در نسخہے ما جاے دوا بنویسید
یڪ چاے غلیظ ڪربلایے لطفاً
#صبحتون حسینی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
↯
♥
#پندانه
فصلهای زندگی هم مثل فصلهای سال ماندنی نیستند
مردی چهار پسر داشت. او هرکدام از آنها را در فصلهای مختلف به سراغ درخت ناک فرستاد که در فاصلهای دور از خانهشان روییده بود.
پسر اول را در زمستان فرستاد؛ دومی را در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز.
سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند، درخت را توصیف کنند.
پسر اول گفت:
چه توصیفی از درختی خشک و مرده و زشت میتوان داشت؟
پسر دوم گفت:
اتفاقا درختی زنده و پر از امید شکفتن بود.
پسر سوم گفت:
درختی بود سرشار از شکوفههای زیبا و عطرآگین و باشکوهترین صحنهای بود که تا به امروز دیدهام.
پسر چهارم گفت:
درخت بالغی بود که بسیار میوه داشت و پر از حس زندگی بود.
پدر لبخندی زد و گفت:
همه شما درست میگویید، اما زمانی میتوانید توصیف زیبایی از زندگی درخت و انسان داشته باشید که تمام فصلها را در کنار هم ببینید.
اگر در زمستانهای زندگی تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از دست میدهید و کل زندگیتان تباه میشود.
پس در خوشیها و زیباییهای زندگی بهخاطر داشته باشید که حال دوران همیشه یکسان نیست.
طوری زندگی کنید که اگر زمستان آن رسید، از آنچه بودهایم، لذت ببریم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 #کلیپ استاد #رائفی_پور
📁 «توهم مهم بودن»
📥 لینک دانلود سخنرانی کلیپ 👇
🌐 t.me/Masafbox/3754
📥 لینک دانلود با کیفیتهای مختلف 👇
🌐 aparat.com/v/mnOyj
🎬 #کلیپ عقل مردم آخرالزمان
👤 آیت الله سید فاطمینیا
🔅 تعریف امام سجاد از مردم عصر غیبت...
🔠 برای مشاهده کلیپ با #زیرنویس_انگلیسی و #بدون_لوگو بر روی لینک زیر کلیک کنید👇
https://youtu.be/U1TlGC-H2wE
12.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ استاد رائفیپور
📝 «امام تحریف شده» قسمت سوم
💠 کانال نشر آثار استاد رائفی پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮وقتی که شاد نیستی یعنی ناشکری...
و این آغاز فاجعه است..
🎙#دکتر_الهی_قمشه_ای
🌱🕊
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃
در گذشته، پیرمردی بود که از راه کفاشی گذر عمر می کرد ...
او همیشه شادمانه آواز می خواند، کفش وصله می زد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت.
و اما در نزدیکی بساط کفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود؛
تاجر تنبل و پولدار که بیشتر اوقات در دکان خویش چرت می زد و شاگردانش برایش کار می کردند، کم کم از آوازه خوانی های کفاش خسته و کلافه شد ...
یک روز از کفاش پرسید درآمد تو چقدر است؟
کفاش گفت روزی سه درهم
تاجر یک کیسه زر به سمت کفاش انداخت و گفت:
بیا این از درآمد همه ی عمر کار کردنت هم بیشتر است!
برو خانه و راحت زندگی کن و بگذار من هم کمی چرت بزنم؛ آواز خواندنت مرا کلافه کرده ...
کفاش شوڪه شده بود، سر در گم و حیران کیسه را برداشت و دوان دوان نزد همسرش رفت.
آن دو تا روز ها متحیر بودند که با آن پول چه کنند ...!
از ترس دزد شبها خواب نداشتند، از فکر اینکه مبادا آن پول را از دست بدهند آرامش نداشتند، خلاصه تمام فکر و ذکرشان شده بود مواظبت از آن گیسه ی زر ...
تا اینکه پس از مدتی کفاش کیسه ی زر را برداشت و به نزد تاجر رفت،
کیسه ی زر را به تاجر داد و گفت:
بیا ! سکه هایت را بگیر و آرامشم را پس بده.
"خوشبختی چیزی جز آرامش نیست
حکایت خویشاوند بیگانه
پادشاهی دستور داد گوسفندی را سر بریدند و آن را کباب نمودند.
پادشاه به وزیر خود گفت:
برو دوستان و نزدیکانت را بگو که بیایند، تا دور هم بشینیم و این گوسفند را با هم بخوریم.
وزیر لباس مبدلی پوشید و به میان جمعیت شهر رفت و فریاد زد:
ای مرد به فریادم برسید که خانه من آتش گرفته و دار و ندار زندگیم در حال سوختن است.
تعداد اندکی از مردم حاضر شدند که همراه وزیر بروند و در خاموش کردن آتش به او کمک کنند.
وقتی به خانه رسیدند، با کباب گوسفند و نوشیدنی های رنگارنگ از آنها پذیرایی شد.
پادشاه از وزیر خود پرسید: چرا دوستان و نزدیکانت را دعوت نکردی!؟
وزیر گفت: اینها دوستان ما هستند، کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند می پنداشتید، حتی حاضر نشدند یک سطل آب هم بر رو خانه آتش گرفته ما بریزند.
آری دوستان...
بیگانه اگر وفا کند، خویش من است...
#خودمانی
✍ این همه سر سفرهی جانِ استاد نشستیم و معرفت سَرکشیدیم و مست شدیم!
امّا بعضی روزها، بعضی حرفها، بعضی جملهها ... انگار اهلِ این دنیا نبودند، قدرتشان بیشتر بود، انگار بال داشتند، تو را سوار خودشان میکردند و در آسمان چرخ میدادند و باز سبک و آرام، به زمین میرساندند...
بعضی حرفها را دلمان میخواست جوری یادمان میماند که حظّ ادراکش را هرگز فراموش نمیکردیم.
بعضی حرفها، جنسشان، طعمشان، رنگشان، بیشتر فرق میکرد با بقیهای که دلمان را برده بودند....
🌟 #حرف_خاص آیتم جدیدی است که، در کندکتوار صفحات اجتماعی ما، بارگذاری خواهد شد. ویدئوی این حرفها را جدا خواهیم کرد، و با کمترین سطح از افکتها و تصویرگذاریها در تدوین، آنرا با همان حال و هوای ساده و عاشق، منتشر میکنیم، تا انرژی این پستها، دست نخورده بماند و ... شما بفرمایید نوش جان کنید.
🌟 قطعهی دلکش امشب، از تمارینِ استاد در #اردوی_فکر_و_ذکر سال گذشته (فرودین ۱۴۰۰) انتخاب شده است.
تمرین " رکوعِ نماز " و وسعت گرفتن برای درک عظمت الله در زمانِ رکوع.
امشب منتظر این #حرف_خاص بینظیر باشید.