eitaa logo
صالحه کشاورز معتمدی
6.3هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
10 فایل
کمکتون میکنم تا حال خانواده شما بهتر بشه دبیر خانواده استان البرز در جبهه فرهنگی و قرارگاه تحول ادمین : @Admiin114 ثبت نام دوره: @Sabte_name_doreh واحد مشاوره https://eitaa.com/joinchat/4035444855C167ad52bed
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ @salehe_keshavarz ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان 📌 ...چند ساعت بعد از رفتن مسعود زنگ در به صدا در آمد در را که باز کردم کسی پشت در نبود فقط یک مقدار خوراکی پشت در گذاشته شده بود. بعد از دعوای ‌با مسعود این حس ‌تنفر‌ در من ایجاد کرد ، خودم را جمع و جور کردم با مادرم تماس گرفتم و گفتم که به ایران برمی گردم. چند روز بعد بی سر و صدا راهی تهران شدم. دلم برای ریحانه و خانواده ام شده بود. از اختلافمان چیزی به مادرم نگفتم اما از حال و احوالم همه چی کاملا مشخص بود. رابطه ی مادر و پدرم با مسعود بهتر از من بود او را خیلی داشتند چون این موضوع را می دانستم مانند بقیه ی دختر ها خودم را برای پدر ومادرم لوس نکردم ، ریحانه را برداشتم و به خانه ی خودم رفتم . یقین داشتم که دیگر نمی توانم به این زندگی بدهم اما از ترس مسعود از سقط بچه گذشتم . در تهران هم به شرکت نرفتم این جا هم کسی سراغم را نگرفت حتما مسعود به آن ها گفته بود که سراغ من نیایند . چندباری مادر مسعود زنگ زد اما جواب سر بالا دادم حتی با پدرش آمدند و حرف زدند که "چرا پیش ما نمیایی ؟! مگه چه چیزی شده ؟! " و از این جور تعارف ها ... به آن ها هم جواب درستی ندادم . گاهی دلم برای مسعود تنگ می شد اما وقتی یاد کارهایش می افتادم به خودم نهیب می زدم . مسعود هرروز با ریحانه تماس تصویری و تلفنی برقرار می کرد. می توانم بگویم بهترین بابای دنیاست اما... وارد ماه هفتم حاملگیم شده بودم شکمم در آمده بود دیگر لباس گشاد هم چاره ی‌ کارم نبود به ناچار به مادر و مادرشوهرم گفتم که باردارم ، آن ها کلی خوشحال شدند . مادرشوهرم می گفت : _ گوش مسعود و می پیچونم که تو رو با این وضع ول کرده و رفته اونور آب ... مسعود برای زایمانم برگشت ایران اما به خانه نیامد . بعد از عمل وقتی به هوش آمدم ... کنج اتاق ایستاده بود و سرش را پایین انداخته بود ... از شدت اشک هایم روی صورتم می ریخت ... اما ... غرورم اجازه نمی داد چیزی بگویم . نگاهم کرد نمیدانم چند دقیقه بهم خیره ماندیم ... اما هیچ کدام نه حرفی زدیم و نه حسی رد و بدل شد فقط یک نگاه بود که تفسیری برایش نداشتم ... فرزند دومم هم دختر بود . مسعود که عاشق دختر بچه هاست اما من ته دلم پسر می خواست . وقت ملاقات اتاقم شلوغ شد همه از اسم بچه می پرسیدند مسعود با خنده گفت : + اسم دخترمو گذاشتم . من بودم ، حتی نظر مرا نپرسید . خواهرش گفت : + داداش یک اسم جدیدتر میذاشتی حداقل ... اما مسعود با عشق دخترمان را می بوسید و صدایش می زد. فضا کمی بود هر دو خانواده فهمیده بودند که بین ما شکرآب هست اما کسی چیزی به زبان نمی آورد. آنروز بعد از هفت ماه مسعود را فقط چند دقیقه دیدم ... یک هفته بعد از تولد نازنین زهرا پدر مسعود شناسنامه ی بچه را آورد . شرمنده بود ... موقع رفتن گفت : +چیزی لازم نداری شیرین جان ؟ _نه بابا ممنونم همه چیز هست ... همه چیز بود ... مسعود دائم حسابم را شارژ می کرد. چند بار خانواده ها واسطه شدند که این مشکل حل شود اما هر دو از هم بودیم. از مادر مسعود شنیدم که عاطفه هم به ایران برگشته . پشت تلفن برایم کلی تعریف عاطفه را کرد : +چه خانومی شده واسه خودش اصلا اون عاطفه ی قبل نیست ... تازه داشتم نرم می شدم که با شنیدن این حرف آتش زیر خاکسترم دوباره شعله کشید. بعد از زایمان کمی اضافه وزن داشتم و برای روی فرم آمدن هیکلم هفته ای چند روز باشگاه می رفتم . خودم را با باشگاه و آرایشگاه رفتن سرپا نگه میداشتم . هرچه که می شنیدم عاطفه محجبه تر شده حال من بدتر می شد و من بی حجاب تر می شدم. نازنین زهرا ۵ ماهه بود که پدرشوهرم کرد . برای تشییع می رفتم . از اینکه تازه موهایم را رنگ کرده بودم ته دلم خوشحال شدم . قبل از رفتن به منزل آن ها لباس مشکی‌ زیبایی برای خودم و دو تا دخترهایم خریدم ،هر سه با هم ست بودیم . شیک و مرتب رفتم منزل پدر خدابیامرز مسعود. قیامتی بود ... مادر و خواهرهایش ‌مرا که دیدند صدای ضجه هایشان بلندتر شد‌. خودم هم از ته دل غمگین بودم اما دیدن مسعود بر غم دلم غلبه داشت . سرم پایین بود که سینی چای جلویم گرفته شد . 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ... ✍صالحه کشاورز معتمدی 📤( انتشار بدون لینک کامل کانال جایز است ) ═══••••••○○✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ☘️ سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدرمهربانم، سلام ... @salehe_keshavarz من که فکر میکنم تنها "امید"ِ باقی مانده ی عالم؛ میان هزاران دلیل ناامیدی فقط شماييد ... 💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
࿐❁🌸❒◌💭 ا💭◌❒🌺❁࿐ سلام نازنینانم روزتون بخیر و سلامتی🌺 😊👈یه موضوع ناب انتخاب کردم که بعضا باهاش درگیرن کلا ... 🤔‼️⤵️ 🔅تا حالا به این فکر کردین که چرا آدم ها ناامید میشن ؟!! 🔅یا اینکه چه دلایلی میتونه مسبب ناامیدی بشه ؟!! 💯✅خوبه نظراتتون رو با دوستانتون به اشتراک بزارید👇👇 💌راه ارسال نظر هم که بلدید دیگه آیدی ادمین در رکاب شماست↙️ @Admiin114 پاسخ های دیروز که عالی بود ، ببینم امروز چه کار می کنید دیگه😉 ࿐❁🌺❒◌👌 به کانال بپویندید👇 🌐 @salehe_keshavarz ا◌❒🌺❁࿐👌
┄┄┄┅═✧❁🌹﷽🌹❁✧═┅┄┄┄ یه بانو بیستی هیچگاه ناامید نمیشه👌 ✅🌺این یه حقیقت غیرقابل انکار هست حله الان 😍✋ 📝در رابطه با برنامه های روزانتون ، مطمئنم که عالی پیش میرید ...👏👏 💯✅احیانا بنا به هر دلیلی عقب موندید حتما جبران مافات می کنید و ناامید و مأیوس هم نمی شوید ... 🌹یگانه معبودم! امروز مشارطه ام این باشه که اصلا ناامید نباشم و نشوم ...🤝 رمز موفقیتم هم😉⤵️ 🍃ألیس الله بکاف عبده ...🍃 🍃🤝🍃🤝🍃🤝🍃🤝🍃🤝🍃 🎁 @salehe_keshavarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◦•●⊙◎⤵️🌹 💎🌺════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✿✨ 🌺بانو بیست و غلبه بر ↪️💪✌️💪✌️↩️ میدونید ناامیدی چیه؟‼️🔰 ✔️ناامیدی یه احساس قدرتمنده که غالباً در ایجاد روحیه تاریک یا غمگین نقش داره و ممکنه بر نحوه ادراک شخص از خودش ، سایر افراد ، شرایط شخصی و حتی جهان تأثیر منفی بگذاره ... شک نکنید که وسوسه شیطان رجیم هست👿👿 😐👈غالباً ناامیدی می تونه تأثیر بسزایی در رفتار انسان بزاره ، زیرا منعکس کننده دیدگاه منفی فرد نسبت به آینده هم تلقی میشه😒😒 احساس ناامیدی اغلب باعث میشه فرد علاقه خودش رو به👇👇 🔺موضوعات مهم 🔺فعالیت ها 🔺رویداد ها 🔺یا افراد از دست بده ... کسی که ناامید شده باشه ، دیگه نمی تونه ارزش چیز هایی را که قبلاً مهم بودند رو درک کنه.😞😞 حالا بریم سراغ علل ناامیدی💯🔰 🚫افسردگی 🚫اضطراب 🚫استرس پس از سانحه 🚫و ... افرادی که ناامیدی رو تجربه می کنند ممکنه اظهاراتی از این قبیل داشته باشند‌😫😫 وضعیت من هرگز بهتر نمی شود ... آینده ای ندارم ... هیچ کس نمی تواند به من کمک کند ... من تسلیم می شوم ... اکنون خیلی دیر شده است ... من هیچ امیدی ندارم ... من دیگر هرگز خوشحال نخواهم شد ... 🙁🙁 💯💭یه بانو بیستی همیشه به خاطر داره که اگر اصولی مشکلات رو به مسائل مبدل و اونها رو مرتفع کنه دیگه دچار استرس و اضطراب نمیشه ... 👌اونها می دونند که باید در حین اتفاقات زندگی همیشه امید داشت زیرا پروردگار عالم امکان یه قدرت لایزال الهی داره که هیچ قدرتی با او برابری نمی کند😌💯💯💯 این خیلی ☝️ یادتون نره که خداوند برای بنده اش کافیست ...✌️✔️💐 🎯 @salehe_keshavarz 💎════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✿ ◦•●⊙◎-4⃣9⃣🌹
سلام شبتون بخیر کمال تشکر و قدردانی داریم از همه عزیزانی که ارسال نظر داشتند و واقعا نکات خوبی رو محوریت قرار دادند😊👏 خب بریم سراغ محاسبه شبانه و نکات مهم مشارطه امروزمون🔰🔰 ✅اول اینکه سعی کنیم محوریت زندگی مون خداوند باشه که اگه باشه ناامیدی و یأس اصلا معنا نداره ... ✅دوم اینکه در مسیری که برای خودمون مشخص می کنیم برنامه داشته باشیم مستدام باشیم به همراه تلاش که اراده و انگیزه میشه چاشنی و موفقیت هم هدیه شما ... پس با این اوصاف ناامیدی واقعا معنا نداره ...😍👌 برای ارسال نظرات و گزارش و تجربیات ادمین در خدمت شماست👇👇 @Admiin114 آیدی کانال تجارب ⤵️ 📨 @nazarat_tajrobiat 🎁 @salehe_keshavarz