1_1150760060.zip
3.36M
مجموعه های شصت عکس تقوا در فضای مجازی
مناسب برای پخش در شبگه های مجازی
عزیزان فرصت را از دست ندهید جدای از ثبت نام در این قسمت در سامانه وسایت mabnaha.irقسمت خادمی طرح ولایت وطرح ولایت مجازی هم ثبت نام کنید
همه عزیزان لطف بفرمایید این پوستر را استوری نموده ویا در کانالها پخش نمایید وحتی به فرهنگیانی که از سال قبل مرتبط بودیم یا در طرح ولایت شرکت کرده بودند زنگ بزنید یا خبر دهید مخصوصا بچه هایی فرهنگی خچدمون در هسته وکسانی که در دوره مجازی سال قبل تمام کردند خبر دهید
یكی از خطراتی كه وقتی انسان درست به عمق آن فكر میكند، تن او میلرزد، این مسئلهی جمعیّت است.رهبرانقلاب ۱۳۹۲/۰۹/۱۹
همایش جمعیت جوان برای قدرت ایران
ویژه فعالان فرهنگی اجتماعی استان قزوین
همراه با رونمایی از کتاب #مثبت۳
باحضور نویسنده کتاب؛ حجت الاسلام سید حسین موسوی
زمان: شنبه ۲۵ دی ماه ساعت ۱۵
مکان: چهار راه عمران؛ سالن شهیدسلیمانی
#سازمان_تبلیغات_اسلامی_قزوین
#جامعه_ایمانی_مشعر_قزوین
لینک مستقیم جهت تهیه کتاب 👇👇
https://ketabmosbat3.ir/ghz
🔷 #فرهنگیان ، #معلمان ، #دانشجویان و همکاران عزیز ،
ثبت نام کنند؛
در #سامانه mabnaha.ir
#دوره_خادمی
#دوره_مخصوص_کارگاهی و
#دوره_مجازی
👈آخرین فرصت مجازی را از دست ندهید
🔷 #فرهنگیان ، #معلمان ، #دانشجویان و همکاران عزیز ،
ثبت نام کنند؛
در #سامانه mabnaha.ir
#دوره_خادمی
#دوره_مخصوص_کارگاهی و
#دوره_مجازی
👈آخرین فرصت مجازی را از دست ندهید
لینک ثبت نام
http://Masirenokhbegi.ir
همسر شهید نواب صفوی :
بعد از افطار به آقا گفتم :
دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم حتی نان خشک!
فقط لبخندی زد!
این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم!
سحر برخاست، آبی نوشید!
گفتم: دیدید سحری چیزی نبود؛
افطار هم چیزی نداریم!
باز آقا لبخندی زد!
بعد از نماز صبح هم گفتم!
بعد از نماز ظهر هم گفتم!
تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریم!
اذان مغرب را گفتند، آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود :
امشب افطارى نداریم؟
گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض میکنم؛ نداریم، نیست!
آقا لبخند تلخی زد و فرمود : یعنی آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟!
خندیدم و گفتم :
صد البته که هست؛
رفتم و با عصبانیت سفرهای انداختم، بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا!
هنوز لیوان پر نکرده بود كه در زدند!
طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در!
آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند.
آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا
همه آمدند!
سلام و تحیت و نشستند.
آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند!
من هم گفتم: بله آب در لولهها به اندازه کافی هست!
رفتم و آوردم!
آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند!
در همین هنگام باز صدای در آمد.
به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم :
برو در را باز کن، این دفعه حتماً از مشهدند!
الحمدلله آب در لولهها هست فراوان!
مرحوم نواب چیزی نگفت!
یوسف رفت در را باز کرد،
وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمده است!
گفتم: اینها چیه؟!
گفت: همسایه بغلی بود؛
ظاهراً امشب افطاری داشتهاند،
و به علتی مهمانی آنان بههم خورده است!
آقا نگاهى به من کرد، خندید و رفت.
من شرمنده و شرمسار!
غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم.
ميل کردند و رفتند.
آقا به من فرمود :
یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی تاخیر شد چهقدر سر و صدا کردی؟!
وقتی هم نعمت رسید چهقدر سکوت کردی؟! از آن سر و صدا خبری نیست!
بعد فرمود: مشکل خیلیها همین است؛
نه سکوتشان منصفانه است و نه سر و صداشان!
وقتِ نداشتن داد میزنند!
وقتِ داشتن بخل و غفلت دارند!
یاد و خاطره شهید گرانقدر نواب صفوی گرامی باد.
🤲#کانال_چشمه_آرامش👇
@salehim57
🇮🇷#کانال_گروه_جهادی_صراط👇
@seratjahadi
اپلکیشن "جامع قرآنی" نور
https://play.google.com/store/apps/details?id=org.crcis.quran
محصول جدید مرکز نور
بسیار خوب و کاربردی