eitaa logo
صالحین دامغان
333 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
603 فایل
ارتباط با ادمین @a_mohammadi61
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صالحین دامغان
📚 رمان قشنگه، عاشقانش هم که قشنگ تر 🍃🍃 ✅خبر ،خبر قراره باهم یه رمان خاص بخونیم .... رفقاتونو دعوت کنید 😊 💢واما... با رمان شیرین و جذاب ♥️ ♥️ در کنارتون هستیم . هر شب راس ساعت ۲۲:۳۰ با ما همراه باشید😊 ⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان @yavarane_velayat_damghan
🌸 پدرم چوبدار بود. کارش این بود که ماهی یک بار از روستا های اطراف گوسفند می خرید و به تهران و شهرهای اطراف می برد و می فروخت. از این راه درآمد خوبی به دست می آورد. در هر معامله یک کامیون گوسفند خرید و فروش می کرد. در این سفرها بود که برایم اسباب بازی و عروسک های جورواجور می خرید. روزهایی که پدرم برای معامله به سفر می رفت، بدترین روزهای عمرم بود. آن قدر گریه می کردم و اشک می ریختم که چشم هایم مثل دو تا کاسه ی خون می شد. پدرم بغلم می کرد. تندتند می بوسیدم و می گفت: «اگر گریه نکنی و دختر خوبی باشی، هر چه بخواهی برایت می خرم.» با این وعده و وعیدها، خام می شدم و به رفتن پدر رضایت می دادم. تازه آن وقت بود که سفارش هایم شروع می شد. می گفتم: «حاج آقا! عروسک می خواهم؛ از آن عروسک هایی که مو های بلند دارند با چشم های آبی. از آن هایی که چشم هایشان باز و بسته می شود. النگو هم می خواهم. برایم دمپایی انگشتی هم بخر. از آن صندل های پاشنه چوبی که وقتی راه می روی تق تق صدا می کنند. بشقاب و قابلمه ی اسباب بازی هم می خواهم.» پدر مرا می بوسید و می گفت: «می خرم. می خرم. فقط تو دختر خوبی باش، گریه نکن. برای حاج آقایت بخند. حاج آقا همه چیز برایت می خرد. 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🌸 من گریه نمی کردم؛ اما برای پدر هم نمی خندیدم. از اینکه مجبور بودم او را دو سه روز نبینم، ناراحت بودم. از تنهایی بدم می آمد. دوست داشتم پدرم روز و شب پیشم باشد. همه اهل روستا هم از علاقه من به پدرم باخبر بودند. گاهی که با مادرم به سر چشمه می رفتیم تا آب بیاوریم یا مادرم لباس ها را بشوید، زن ها سربه سرم می گذاشتند و می گفتند: «قدم! تو به کی شوهر می کنی؟!» می گفتم: «به حاج آقایم.» می گفتند: «حاج آقا که پدرت است! » می گفتم: «نه، حاج آقا شوهرم است. هر چه بخواهم، برایم می خرد.» بچه بودم و معنی این حرف ها را نمی فهمیدم. زن ها می خندیدند و درِ گوشی چیزهایی به هم می گفتند و به لباس های داخل تشت چنگ می زدند. 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🌹🌹
🔴 ۵ مرداد، سالگرد عملیات مرصاد کشتار مصدومان بیمارستان😱 سوزاندن مجروحان زنده😱 رد شدن از روی مردم با تانک😱 تنها بخشی از جنایات منافقین در عملیات فروغ جاویدان بوده... 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🌟طلایه داران مرصاد 🌟 معرفی عملیات غرور آفرین مرصاد و شهدای دامغانی این عملیات بزرگ و شکست منافقین 🌷 حتما عضو کانال ما شوید ؛ به نشانی 👇🏻👇🏻👇🏻 @talayedaranemersad 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
💠 آیه ۱۶۰ سوره اعراف 🍃وَ قَطَّعْنَهُمُ اثْنَتَىْ عَشْرَةَ أَسْبَاطاً أُمَماً وَ أَوْحَیْنَآ إِلَى‏ مُوسَى‏ إِذِ اسْتَسْقَهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنَا عَلَیْهِمُ الْغَمَمَ وَ أَنزَلَنا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى‏ کُلُواْ مِن طَیِّبَتِ مَا رَزَقْنَکُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ‏🍃 🔹ترجمه ✨و آنان (قوم موسى) را به دوازده گروه تقسیم کردیم که هر یک شاخه ‏اى از دودمان بنى ‏اسرائیل و اُمّتى بودند، و به موسى آنگاه که قومش از او آب طلبیدند، وحى کردیم که عصاى خود را بر آن سنگ بزن، پس از آن سنگ، دوازده چشمه جوشید (و به اطراف سرازیر شد، آن گونه که) هر گروه آبشخور (سهم آب) خود را به خوبى شناختند. و ابر را بر فراز آنان سایه‏بان ساختیم و «مَنّ» و «سَلوى‏» (دو نوع خوراکى) بر آنان نازل کردیم (و به آنان گفتیم:) از پاکیزه‏ هایى که روزى شما کرده ‏ایم، بخورید. آنان (با ناسپاسى خود) بر ما ستم نکردند، بلکه بر خویشتن ستم کردند.✨ «اَسباط» جمع «سِبط»، به فرزندان و نوه ‏ها و شاخه ‏هاى یک فامیل گفته مى‏ شود. هر یک از تیره‏ هاى بنى ‏اسرائیل، از یکى از فرزندان یعقوب منشعب شده بودند. 📌«انبجاس» به معناى جوشیدن و فوران کم و مختصر است.  📌«مَنّ»، غذایى همچون عسل و شیره‏ ى گیاهى (نظیر گزانگبین)، و «سَلوى‏» پرنده‏اى حلال گوشت، شبیه کبوتر (و بلدرچین) است.  📌عدد «دوازده»، عدد ماه‏هاى سال، عدد نقباى بنى‏ اسرائیل، عدد چشمه‏ هاى آبى که با اعجاز حضرت موسى صورت گرفت و عدد امامان معصوم است. 📌مخالفان اهل‏بیت، بسیار کوشیده ‏اند تا این حدیث پیامبر اکرم را (که شیعه و سنّى با دهها سند آن را نقل کرده‏ اند) که خلفاىِ پس از من دوازده نفر و همه از قریشند، بر حاکمان بنى‏ امیّه و بنى عباس تطبیق دهند، امّا نتوانسته ‏اند.  📌با زدن عصا به سنگ، دو معجزه اتّفاق افتاد: جوشیدن آب بسیار، پدیدار شدن چشمه‏ ها به تعداد قبیله‏ ها. در روایات مى ‏خوانیم که حضرت موسى (ع) با توسّل به اهل‏ بیت پیامبر دست به اعجاز زد.  📌حضرت شعیب (ع) به دیدن داماد خود موسى علیه السلام آمد، صف طولانى منتظران ملاقات با موسى علیه السلام را دید. به موسى پیشنهاد کرد که مردم را گروه گروه کند و براى هر دسته، مسئولى معیّن کند تا بخشى از مشکلات را آنها حلّ کنند و مسائل مهم‏تر را به موسى (ع) ارجاع دهند.  📌بعضى از مطالب و جریان‏ها در آیات متعدّدى از قرآن، به ظاهر تکرار شده است، از جمله این داستان که در آیه ۵۷ به بعد سوره‏ ى بقره نیز آمده و این بیانگر آن است که تکرار یک موضوع، با انگیزه‏ى تربیتى مانعى ندارد.  🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🍂وقتی می کنم دهانم عطر یاس🌸 میگیرد 🌾در هر گوشه ی قلبمـ♥️ هزار شاخه ی می روید 🍂آسمان دلم آفتابی می شود و طلوع میکند ... ↩واین پرتبرکِ هرروزِ من است😍 🌸🍃 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
✅ مدعی زد به سرش... آمد که بگیرد ز"علی"نقطه ضعفی بیچاره ندانست علی نقطه ندارد... 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨وَ قِیلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقال علیه السلام: هُوَ الَّذِی یَضَعُ الشَّیْءَ مَوَاضِعَهُ فَقِیلَ: فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ، فَقَالَ: قَدْ فَعَلْتُ 💝به امام گفتند، عاقل را به ما بشناسان ، پاسخ داد: 💠خردمند آن است که هر چیزی را در جای خود می نهد. 🔹گفتند پس جاهل را تعریف کن فرمود با معرفی خردمند، جاهل را نیز شناساندم . ✔️ (یعنی جاهل کسی که هر چیزی را در جای خود نمی گذارد ، بنابراین با ترک معرفی مجدد جاهل را شناساند). 📚 ۲۳۵ 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan