10.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
ازنیزهسرتافتاد..💔
شدهروضههرشبمنشام..🖤
🆔@salehin_fa313
وای حسین کشته شد😭🖤
#استوری
🆔@salehin_fa313
ذوالجناحا ازچہ رنگتــ باختے؟
جانِ زینبــ را ڪجا انداختے؟😭
#امان_ازدل_زینبــــ 😭
#آجرڪ_الله_یابقیة_الله 😭💔
🆔 @salehin_fa313
قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن
به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر...
#سیدحمیدرضابرقعی
#آجرك_الله_ياصاحب_الزمان
@salehin_fa313
23.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نامه_های_ماریه
✉️نامه های ماریه، قسمت هفتم
ماریه این بار نوشته آدمبدها آب فرات رو روی اونها بستند، بابای ماریه بهش گفته اونها میخوان آقای امام حسین رو اذیت کنند،برای همین هم پیش رقیه کوچولو رفته تا دلداریش بده و بهش بگه کنارشه.
@salehin_fa313
20.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نامه_های_ماریه
✉️نامه های ماریه، قسمت هشتم
ماریه توی این نامه خیلی خسته و تشنهست، برای همین چشماش دیگه رمق نداره،😔اون میگه: اینجا هیچ کس دلش نمیاد از آبی که تو خیمهها باقی مونده آب بخوره چون همه آب رو برای علی اصغر کوچولو نگه داشتیم.
@salehin_fa313
صالحین فاطمیون
📚#افتاب_در_حجاب #قسمت7 به او حملهور شود و خونش را بر زمین بریزد:مردم ! خداوند تعالى که خود آفریننده
📚#افتاب_در_حجاب
♥️#قسمت8
در گوششان زمزمه مى کند:انى اعلم ما لاتعلمون .دوست دارى به انگشت اشاره ات ، پرده از ظواهر عالم بردارى و لشکر بینهایت اجنه را نشان این سپاه بى مقدار دشمن دهى و تقاضاى تضرع آمیز امدادشان را به دشمن بفهمانى....
و بفهمانى که یک اشاره امام کافیست تا میان سرها و بدنهایشان فاصله اندازد و زمین کربلا را از سرهایشان سیاه کند... اما امام با اشاره مژگانش آنها را به آرامش مى خواند و اشتیاق دیدارش با رسول االله را به رخشان مى کشد.
دوست دارى...
ولى هیچ کدام از این کارها را که دوست دارى ، انجام نمى دهى .
فقط چشم از شکاف خیمه به امام مى دوزى و رد نگاه او را دنبال مى کنى .
امام ، نگاهش را بر چهره پیرترها عبور مى دهد و باز اراده سخن گفتن مى کند و تو با خود مى اندیشى که مگر هنوز حرفى براى گفتن مانده است ؟
مگر هیچ رگى از غیرت و هشیارى در این قوم باقى است که بتوان بر آن تکیه کرد و احتمال تاثیر را بر آن بنا نهاد
مى دانى که حسین به منفى بودن این پاسخ واقف تر است
اما او فوقوظیفه عمل مى کند و دلش براى راهیان جهنم هم مى سوزد.مردم ! ببینید چه کسى پیش روى شما ایستاده است. سپس به وجدانهایتان مراجعه کنید و ببینید که آیا کشتن من و شکستن حریم من رواست ؟
آیا من فرزند زاده پیامبر شما نیستم ؟ و فرزند وصى او و پسرعم او و اولین ایمان آورنده به خدا تصدیق کننده رسول او و آنچه از جانب پروردگار آمده ؟آیا حمزه سیدالشهداء عموى من نیست ؟ آیا جعفر طیار عموى من نیست ؟آیا مادر من ، فاطمه دختر پیامبر شما نیست ؟آیا جده ام خدیجه ، اولین زن اسلام آورده نیست ؟
آیا پیامبر درباره من و برادرم نفرموده که ما سید جوانان اهل بهشتیم؟
آیا انکار مى کنید که پیامبر جد من است ؟ فاطمه مادر من است ؟ على پدر من است و...؟بغض ، راه گلویت را سد مى کند، اشک در چشمهایت حلقه مى زند و قلبت گر مى گیرد.
مى خواهى از همان شکاف خیمه فریاد بزنى: برادر! همین افتخارات ما جرائم ماست .
اگر تو فرزند على نبودى ، اگر جد تو پیامبر نبود که سران این قوم با تو دشمنى نمى کردند و چنین لشکرى به جنگ با تو نمى فرستادند! عداوت اینها به احد برمى گردد، به بدر، به حنین .
کینه اینها کینه خندقى است . بغض اینها، بغض خیبرى است.مساله اینها، مساله پیامبر و على است . برادرم ! همین فرداست که سر مقدس تو را پیش روى یزید بگذارند و یزید
مست و لایعقل زمزمه کند:
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء و لا وحى نزل
و از بنیان ، منکر خدا و وحى و پیامبر شود. اینها پیامبرى را حکومت و پادشاهى مى بینند و درپى جبران آن سالها از دست رفته اند.برادرم! عزیزدلم! اینها اکنون محصول سقیفه را درو مى کنند. اینها فرزندان همان هایند که پدرمان على را خانه نشین کردند.
تو به على افتخار، چه مى کنى ؟ آرى برادر! جرم ما همین افتخارات ماست.
مى خواهى فریاد بزنى و این حرفها را به گوش برادرت برسانى .
اما بغضت را فرو مى خورى و دم برنمى آورى . دوست دارى ماجراى جمل را براى برادرت مرور کنى.
جمل مگر همین دیروز نبود؟ طلحه و زبیر از سر کینه با عدالت على ، عایشه را سوار بر شتر، علم کردند و به جنگ با ولایت کشاندند!عایشه ابتدا وقتى فهمید که نام شتر، عسگر است ، تردید کرد و به یاد این کلام پیامبر افتاد که : مبادا بر شترى عسگر نام سوار شوى و به جنگ روى
اما طلحه و زبیر لباس و زینت همان شتر را عوض کردند...
#ادامه_دارد.....
@salehin_fa313
صالحین فاطمیون
📚#افتاب_در_حجاب ♥️#قسمت8 در گوششان زمزمه مى کند:انى اعلم ما لاتعلمون .دوست دارى به انگشت اشاره ات ،
📚#افتاب_در_حجاب
♥️#قسمت9
زینت همان شتر را عوض کردند...و عایشه را بر آن نشاندند. و عایشه ، دعوى جنگ با على کردبهانه چه بود خونخواهى عثمان! و خودشان بهتر از هر کس مى دانستند که این بهانه تا کجا مضحک است.
مروان حکم ، سعید عاص را به همراهى در جنگ دعوت کرد. سعید عاص پرسید: همراهان تو کیانند؟گفت :
طلحه و زبیر عوام و عایشه و سعد و عبدالرحمن و محمد بن طلحه و عبدالرحمن اسید و عبداالله حکیم و...
سعید عاص گفت : چه بازى غریبى ! اینها که همه خود، دستشان به خون عثمان آلوده است!
مروان حکم ، سکوت کرد و از او گذشت.ام سلمه با اتکاء به آنچه از پیامبر شنیده بود اعلام کرد:بدانید هر که به جنگ با على رود، کافر است و عصیانگر بر دین خدا. اما فریاد او در ازدحام جمعیت گم شد....
مالک اشتر نامه نوشت به عایشه که از خدا بترس و حریم پیامبر را نگاه دار.
عایشه پاسخ داد:
تو هم لابد شریک قتل عثمانى که با من مخالفت مى کنى.امیرمؤمنان ، ناخواسته پا به این عرصه گذاشت و با هفتصد سوار به ((ذى قار)) فرود آمد.
و عایشه وقتى این را شنید، نامه نوشت به حفصه که:على به ذى قار فرود آمده است ، نه راه پس دارد، نه راه پیش...
حفصه با دریافت این پیام ، مطریان و مغنیان را جمع کرد و دستور داد که این مضمون را به شعر درآورند و با دف و تنبک بنوازند و بخوانند تا مگر على بدین واسطه خفیف و استهزاء شود. تو خبر را که شنیدى ، احساس کردى که دیگر جاى درنگ نیست....
از خانه بیرون شدى و با رویى پوشیده و ناشناس به خانه حفصه درآمدى.
خانه شلوغ بود....
مغنیان مى نواختند، کودکان کف مىزدند و زنان دم مى گرفتند:ماالخبر ماالخبر
على فى سقرکالفرس الاشقران تقدم عقر
ان و تاءخر نحر.
راه را شکافتى تا به مقابل حفصه رسیدى که در بالاى مجلس نشسته بود...
وقتى درست مقابل او قرار گرفتى ، چهره ات را گشودى ، غضبناك نگاهش کردى ، دندانهایت را به هم ساییدى و گفتى :
راست گفت رسول خدا که(البغض یتورات)، کینه موروثى است.
اى دخترعمر! که اکنون با دختر ابوبکر همدست شده اى براى کشتن پدر من . پیش از این نیز با پدرانتان همدست شده بودید براى کشتن پیامبر. اما خدا پیامبرش را از مکر خاندان شما آگاه و کفایت کرد. با پدرانتان در قتل پیامبر ناکام ماندید و اکنون کمر به قتل وصى و برادر او بسته اید. شرم کنید.
همین آیه قرآنى براى رسوایى همیشه تان بس نیست ؟
"وان تظاهرا علیه فان االله هو مولیه و جبریل و صالح المؤ منین و الملائکۀ بعد ذلک ظهیر. دوست دارى به برادرت یادآورى کنى که این آتش از زمان پیامبر در زیر خاکستر خفته است.
اینها اگر جرات مى کردند، پیامبر را از میان برمى داشتند. نتوانستند، سر از سقیفه در آورند،
بیست و پنج_سال خورشید را به بند کشیدند و در شهر کوران ، پادشاهى کردندو بعد بر شتر نشستند و بعد، سر از نهروان درآوردند،
به لباس ابوموسى اشعرى درآمدند و دست آخر، شمشیر را به دست ابن ملجم دادند.
و کدام آخر؟معاویه از همه گذشتگان پلیدتر مکارتر بود. نیش معاویه بود که زهر را به جان برادرمان حسن ریخت.
دوست دارى فریاد بزنى :
برادرم ! تو که اینها را مى دانى چرا اتصالت را به خدا و پیامبر علم مى کنى ؟اما فریاد نمى زنى.
#ادامه_دارد.......
🆔@salehin_fa313
هدایت شده از دقایقی به یاد امام زمان
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
🌱بدم المظلوم عجل لولیک الفرج...
#حب_الحسین_یجمعنا