eitaa logo
صالحین پرند
231 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
408 ویدیو
96 فایل
کانال اطلاع رسانی صالحین ناحیه حیدر کرار شهر پرند استان تهران ارتباط با ما 📌ایدی ؛ @tarbiat_heydarkarar
مشاهده در ایتا
دانلود
حلقه_شهیده_آذر_محمدی میانسال_سطح۲_(ویژه) سرگروه_خانم_یوسفی قرائت سوره حمد به نیت شفای همه ی بیماران 🌺حدیث امام صادق(ع) در مورد تکبر 🌺شرح خطبه ۱۲۰ نهج البلاغه 🌺آثار اخلاقی نماز بازداری از گناه نکته های همسرداری طبق حدیثی از پیامبر(ص) و تربیت فرزند 🌺فرازی از وصیت نامه شهید لبنانی مدافع حرم مهدی محسن رعد ✨قرائت دعای فرج ۹۹/۸/۱۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از معارج
همچنان‌که هر چیز دیگری_چه شکنجه،چه گرفتاری،چه ذلّت_پایانی دارد و تمام میشود،این نوبت شکنجه هم به پایان رسید.پایم را باز کردند.برخاستم،تلوتلو میخوردم و قادر به راه رفتن نبودم.هر دو پایم ورم کرده بود و درد سراسر وجودم را فراگرفته بود.یکی از آنها گفت:به سلّولت برو؛ولی تو را به اینجا برمیگردانیم تا آنکه اعتراف کنی. وقتی به سلّول برگشتم و وارد آن شدم،احساس راحتی عجیبی کردم! احساس نوعی امنیّت و اطمینان به من دست داد!... خدا را شکر کردم که این سلّولم را_که معمولاً جای احساس تنهایی و غربت است_مایه‌ی آرامش و اطمینان ساخته است. روی زمین نشستم،و از اینکه بدون شکنجه شدن پایم را دراز میکردم،و بدون آنکه کلمات گزنده و زننده گوشم را بیازارد،سرم را به دیوار تکیه میدادم،احساس لذّت میکردم. @salehinhoze فصل دوازدهم : سلّول شماره‌ی ۱۴
هدایت شده از معارج
برای گرفتن اطّلاعات از اشخاص، به انواع فشار متوسّل میشدند؛ از جمله اینکه به زندانی برگه‌های سفیدی میدادند و از او میخواستند تا اعترافات خود را به صورت پرسش و پاسخ روی آن بنویسد. او را تحت فشار قرار میدادند که بنویسد. و خدا نکند که زندانی بپرسد:چه بنویسم؟ در این صورت با کتک و فحش به جان او می‌افتادند و میگفتند:بنویس... بنویس... و چه بسا زندانی دو یا سه صفحه مینوشت،امّا بازجو آن را میگرفت،با تحقیر به آن نظر می‌انداخت،آن را در برابر زندانی پاره میکرد و با تأکید و فشار از او میخواست که بیشتر بنویسد! نمیتوانم همه‌ی جزئیّات شکنجه را بیان کنم؛چون فراتر از آن است که در بیان بگنجد.شرح آن،ضرورتی هم ندارد؛زیرا دردآور و ناراحت‌کننده است... @salehinhoze فصل دوازدهم : سلّول شماره‌ی ۱۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرگروه : خواهر اسدی 💢 موضوع : تمرین روخوانی و ترجمه و تامل در سوره مبارکه علق حلقه با تلاوت دعای سلامتی امام زمان عج آغازشد . سپس آموزش روخوانی آیات ۱ تا ۵ سوره علق و ترجمه و توضیح درباره این آیات ، چگونگی آفرینش انسان ازشیءوناچیز و پست . متربیان صوتهای خود از صحیح خوانی آیات ارسال نمودند . غلطهای آنان و نحوه تلفظ صحیح کلمات توضیح داده شد . اتمام جلسه با دعا و صلوات بر نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم . 🔸 حلقه به صورت مجازی ۹۹.۸.۱۵ برگزار گردید .
🌸 برگزاری حضوری حلقه نوجوان سطح ۲ . روز پنجشنبه ۹۹.۸.۱۶ 🌸 موضوع : مراتب ایمان از نگاه اهل بیت علیهم السلام با محوریت کتاب . 🌸 با تشکر از سرگروه محترم خواهر ولدخانی .
برگزاری حلقه نوجوانان پایگاه شهید هداوند میرزایی و برگزاری حلقه صالحین در مزار شهدای گمنام پرند همراه با صرف صبحانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از معارج
از صحنه‌های دردناک میگذرم و به صحنه‌ی دیگری میپردازم که مایه‌ی تفریح است و خاطر شما را تسلّی میدهد؛گرچه برای کسانی که تمایل به عبرت‌آموزی داشته باشند،حاوی عبرت است. پنج‌شش ماه پس از پیروزی انقلاب،طیّ مأموریّتی از تهران به شهر خودم مشهد آمدم.در آن هنگام عضو شورای انقلاب، و نماینده‌ی شورای انقلاب در وزارت دفاع، و نماینده‌ی امام در تعدادی از سازمانهای کشور بودم. خدای متعال خواست که پس از سالهای سختِ ستم و آزار و اذیّت و استضعاف، با احساس عزّت اسلام و مسلمین و سربلندی مجاهدین راه خدا،وارد این شهر شوم.مقامات شهر از من خواستند تا از ساختمان《کمیته‌ی مرکزی انقلاب》بازدید کنم.کمیته‌های انقلاب در آن زمان اداره‌ی بیشتر امور شهرهای ایران را بر عهده داشتند... به من گفتند:آخرین طبقه‌ی این ساختمان در حال حاضر مخصوص زندانیان خطرناک است.اسامی آنها را ذکر کردند و من بیشترشان را می‌شناختم؛از جمله‌ی آنها فردی به نام《بابایی》بود که نام دیگری هم داشت:《برومند》. و من نمیدانم کدام‌یک از این دو نام،حقیقی بود! او از شکنجه‌گران من در پنجمین زندان بود... به ساختمان کمیته، به طبقه‌ی بالا رفتیم.آنجا اتاقهای بزرگی بود و بازداشتی‌ها در آن اتاقها نشسته بودند... @salehinhoze فصل دوازدهم : سلّول شماره‌ی ۱۴
هدایت شده از معارج
درِ یکی از اتاقها را باز کردند. برخی از آنها را شناختم. سلام کردم و به آنها توصیه کردم اطّلاعاتی را که دارند، بدهند و با انقلابیون همکاری کنند، و هیچ امیدی به بازگشت رژیمِ ساقط شده نبندند،و اینکه این انقلاب پیروز شده و به اذن خدا به پیروزی‌های خود ادامه خواهد داد؛ لذا تنها کاری که باید بکنند، اعتراف و همکاری است. در گوشه‌ی اتاق مردی را مشغول نماز دیدم. او را شناختم؛《بابایی》بود. به بازداشتی‌ها گفتم:این بابایی است؟ گفتند:بله. گفتم: عجب! من با او خاطراتی طولانی دارم. نگاه‌ها متوجّه او شد و او نماز خود را رکعتْ بعدِ رکعت ادامه میداد،بدون آنکه سلام بدهد! او از من هراس داشت و احساس خطر میکرد؛ لذا خودش را مشغول یک نماز دروغین کرده بود تا با من روبرو نشود! @salehinhoze فصل دوازدهم : سلّول شماره‌ی ۱۴
حلقه_مجازی_کودکان7تا9سال_شهیده_طیبه_واعظی سرگروه:زهره یونسی موضوع:حلقه ابتدا با تلاوت سوره اخلاص شروع شد و سپس در مورد حمایت از کالای ایرانی و استفاده از محصولات ایرانی با متربیان عزیز بحث و گفتگو شد و در آخر حلقه با دعای فرج به پایان رسید. /8/16