eitaa logo
صالحین خراسان رضوی
1.6هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
285 فایل
شجره طیبه صالحين خراسان رضوی امام خميني(ره): #تربيت انسان از #حكومت و #انقلاب هم مهمتر است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  ایستگاه_نماز
از پاریس تا مرصاد ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ ╔═🍃🕊🍃════╗ @Estgahnahjolbalaghe ╚════🍃🕊🍃═
هدایت شده از  ایستگاه_نماز
  💌 💌از «پاریس» تا «مرصاد» با شهید کمال کورسل 🌹از «پاریس» تا «مرصاد»، از مسیحیت تا تشیّع، از زندگی در قلب اروپا تا شهادت در جنگ میان ایران اسلامی و همه دنیای کفر. «ژروم امانوئل کورسِل» این راه طولانی را در 7 سال طی کرد. در بازخوانی زندگی شهید «کمال کورسل» شهید فرانسوی عملیات مرصاد با ما همراه باشید. 🌹🍃راست می ‌گفت آقا سید مرتضی آوینی که:«اگر خداوند متاع وجود تو را خریدنی بیابد، هرکجا که باشی، تو را با شهادت برمی ‌گزیند.» هرکجا. حتی اگر در قلب اروپا باشی هم، لباس شهادت را بر تنت اندازه می ‌کند و در آن زمان که باید، از هزارها هزار فرسنگ دورتر می ‌کشاندت وسط معرکه نبرد حق و باطل و دستت را در دست شهدا می ‌گذارد. 🌹اگر باور نداری، شاهدم «ژروم ایمانوئل کورسِل» که در «پاریس» عاشق شد و مزد پایمردی ‌اش در راه پر مخاطره عاشقی را با شهادت در «مرصاد» گرفت. همه داستان همین بود که متاع وجودِ «ژروم» در آن 7 سال سرنوشت‌ ساز از «پاریس» تا «قم» در گذر از هفت ‌خوانی پرفرازونشیب، خریدنی شد؛ آنقدر که خدا به بهای بهشت خریدارش شد و درست در دقیقه نودِ نبرد آخر، او را به میانه معرکه فراخواند و لباس شهادت را بر قامتش پوشاند. همزمان با سی و یکمین سالروز عملیات غرورآفرین مرصاد، شما را به بازخوانی داستان زندگی «تنها شهید اروپایی دفاع مقدس»، شهید «ژروم (کمال) کورسل» به روایت دکتر «محمد سلیمانی»، دوست شهید در فرانسه، «مهدی جوشن»، همرزم شهید و «سید محمدصادق حسینی‌مقدم»، نویسنده کتاب «شهید کمال کورسل» دعوت می ‌کنیم. شهید اروپایی؟! مگه داریم؟ 🌹🍃🌹 «اوایل دوره دبیرستان، یک روز با دوستم در گلزار شهدای علی‌بن‌جعفر (ع) شهر قم قدم می‌ زدیم که دوستم به نقطه ‌ای اشاره کرد و گفت: اینجا را دیده ‌ای؟ می‌ دانستی شهید فرانسوی هم داریم؟ با تعجب گفتم: شوخی می ‌کنی؟ شهید فرانسوی؟! روی سنگ مزار را نگاه کردم. راست می ‌گفت. نوشته ‌بود: «مجاهد فرنسی، شهید کمال کورسل». خیلی برایم جالب و عجیب بود. اما از همان موقع برایم سئوال شد که چرا جز نام و تاریخ و محل شهادت، دیگر هیچ اطلاعاتی درباره این شهید روی سنگ مزارش نوشته نشده؛ نه نام پدر و نه سال تولد. گذشت تا بعد از فارغ ‌التحصیلی از دانشگاه با توجه به علاقه ‌ای که به شهدا داشتم، با یک موسسه آشنا شدم که در جهت معرفی شهدای استان قم فعالیت می ‌کرد. همان ‌جا بود که بعد از سال ‌ها دوباره یاد شهید کمال کورسل افتادم و به خودم گفتم چه چیزی بهتر از اینکه به معرفی شهیدی بپردازیم که هیچ‌ کس او را نمی ‌شناسد و حتی خانواده ‌ای هم در ایران ندارد که سر مزارش بروند. اصلاً همان سنگ مزار محقر و ساده شهید کمال، برای اثبات غربت و مظلومیتش کافی بود. این طور بود که کاملاً شخصی و دلی شروع کردم به پیگی ‌ری برای جمع‌آوری اطلاعات درباره شهید.»🌹🌹 نویسنده جوان کتاب شهید کمال کورسل که در واقع، عامل معرفی این شهید فرانسوی به جامعه ایران بوده، برمی ‌گردد به 7 سال قبل و ادامه می‌ دهد: «به بنیاد شهید و مراکز مرتبط با شهید کمال کورسل مثل مدرسه علمیه «حجتیه» در قم که محل تحصیل او بود، مراجعه کردم اما اطلاعات چندانی به دست نیاوردم. 🍃🌹 واقعیت این بود که برخی ملاحظات باعث می ‌شد مسئولان مدرسه حجتیه برای همکاری در این زمینه تردید داشته ‌باشند. این مدرسه که 3 شهید ترکیه ‌ای، شهید الجزایری و چند شهید غیر ایرانی دیگر هم داشت، معتقد بود انتشار اخبار و اطلاعات مرتبط با این شهدا ممکن است بازتاب منفی در جامعه بین‌الملل داشته ‌باشد. اما در این میان، خوشبختانه با یک گروه آشنا شدم که سال‌ ها قبل تحقیقاتی درباره شهید انجام داده‌ بودند. آقایان «نطنزی» و «آفتابی» مصاحبه ‌ها و عکس ‌هایی که داشتند را در اختیار من قرار دادند و کمک خوبی به من کردند. همین ‌جا لازم است از این دوستان تشکر کنم. حالا می‌ دانستم زندگی شهید به سه مرحله تولد و زندگی در پاریس تا دوره نوجوانی، آشنایی با دانشجویان ایرانی و مهاجرت به قم و در نهایت حضور در جبهه تقسیم می ‌شد و من باید از معماهای این سه مرحله رمزگشایی می ‌کردم. ✅ ادامه دارد.... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ ╔═🍃🕊🍃════╗ @Estgahnahjolbalaghe ╚════🍃🕊🍃═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  ایستگاه_نماز
💌 از «پاریس» تا «مرصاد» با شهید کمال کورسل اما عملاً همه راه‌ ها به رویم بسته ‌بود. سال ‌ها گذشته ‌بود و بسیاری از دوستان شهید در دسترس نبودند. من باید دنبال دانشجویان ایرانی می ‌گشتم که در اوایل دهه 60 در پاریس تحصیل می ‌کردند و این، کار آسانی نبود. کارها که گره خورد، سر مزار شهید رفتم و از خودش کمک خواستم. یکی از همان روزها، وقتی برادرم که استاد دانشگاه بود، گفت: یک استاد تازگی ‌ها به دانشگاه مان آمده که تحصیل کرده فرانسه است، یک دفعه چیزی در ذهنم جرقه زد و گفتم: از ایشان بپرس آیا فردی به نام کمال کورسل را می ‌شناسد یا نه؟ همین که برادرم با جواب مثبت آن استاد برگشت، گره ‌ها یکی ‌یکی باز شد. کار خدا و عنایت خود شهید بود که او سر راهم قرار گرفت. از طریق ایشان توانستم دیگر دوستان شهید در فرانسه را هم پیدا کنم و اطلاعات خوبی درباره آن مقطع زندگی شهید به دست بیاورم ✅ ادامه دارد .... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ ╔═🍃🕊🍃════╗ @Estgahnahjolbalaghe ╚════🍃🕊🍃═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  ایستگاه_نماز
💌 🌹 از پاریس تا مرصاد همه ‌چیز از «شنبه‌ های پر ماجرای پاریس» و «میز کتاب» 🌹دکتر «محمد سلیمانی»، وزیر اسبق ارتباطات و نماینده سابق مجلس، یکی از همان دوستانی بود که با روایت ‌هایش گره‌ های ذهنی نویسنده جوان داستان ما درباره ارتباط کمال کورسل با دانشجویان ایرانی را باز کرد. آقای دکتر یک ‌بار دیگر کتاب خاطرات آن سال ‌ها را ورق می‌ زند و این بار برای ما از اولین برخورد با کمال این طور می ‌گوید: «آن سال ‌ها ایرانی ‌ها رسم داشتند روزهای شنبه در کنار رستوران دانشگاه در پاریس، برنامه ‌ای به نام «میز کتاب» اجرا می ‌کردند به این ‌ترتیب که گروه‌ های مختلف با گرایشات و سلایق متفاوت، کتاب ‌های مورد نظرشان را می ‌آوردند و در معرض نمایش و فروش می ‌گذاشتند. اینجا به ‌عبارتی محل تجمع ایرانی ها فعال در امور سیاسی هم بود و این فعالیت ‌ها بعد از پی ‌روزی انقلاب، دو چندان هم شد. جنگ که شروع شد، دانشجویان مسلمان ایرانی فعالیت ‌های شان را بیشتر کردند و شنبه‌ ها بعد از برنامه میز کتاب، در خیابان تظاهرات هم می ‌کردند و بعد هم همان‌جا جلوی دانشگاه و روی چمن ‌ها نماز جماعت برگزار می ‌کردند. مسلمانان مقیم فرانسه از دیگر کشورها هم در برنامه روزهای شنبه ما شرکت می ‌کردند و یک جمعیت بزرگی تشکیل می ‌شد. آن تجمعات به ‌عبارتی یک نوع نمایش بود برای ظهور انقلاب اسلامی. در آن میز کتاب ‌ها، تظاهرات ‌ها و نماز جماعت ‌ها عمدتاً عکس امام خمینی (ره) روی دست‌ ها بلند می ‌شد. البته به ‌واسطه حضور چند ماهه امام در نوفل لوشاتو، مردم فرانسه ایشان را می ‌شناختند و علاقه به ایشان به ‌ویژه در پاریس زیاد شده‌بود. 🌹🍃🌹 در ادامه فعالیت ‌های سیاسی و فرهنگی روزهای شنبه، دوستان یک تشکل جدید هم به نام «کانون دانشجویان مسلمان» ایجاد کردند و محلی را هم از سفارت ایران در پاریس برای فعالیت این کانون گرفتند. هر شنبه و در جریان فعالیت‌ ها، مسلمانان مقیم پاریس ازجمله تونسی‌ ها، الجزایری ‌ها و مراکشی ‌ها هم به ما ملحق می ‌شدند و با ما اعلام همبستگی می ‌کردند. در نتیجه همین فعالیت ‌ها هم پایشان به این کانون باز شد. «کمال» هم یکی از این افراد بود؛ یک نوجوان 15،16 ساله که مادر فرانسوی و پدر تونسی داشت.» مادرش می ‌گفت: پسرم را به من برگردانید! 🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃 خاطرات آن پسر فرانسوی ریزنقش با موهای روشن که بی ‌سر و صدا وارد کانون دانشجویان ایرانی شد و آرام‌آرام با آنها انس گرفت، آنقدر که یکی از آنها شد، بعد از 30 سال برای دکتر سلیمانی زنده شده و او را سر ذوق آورده. آقای دکتر مکثی می ‌کند و در تشریح تأثی ‌رپذی ‌ری کمال از دانشجویان ایرانیمی ‌گوید: «کمال، نماز می‌خواند اما از برادران اهل تسنن بود. البته خیلی طول نکشید که در رفت‌وآمدهایش به کانون در اثر عشق و علاقه ‌ای که به امام و انقلاب داشت، مذهب شیعه را انتخاب کرد. 🌹💞💞🌹   این تحولات، روی زندگی خانوادگی کمال هم اثر گذاشته‌بود. یادم می‌آید یک روز که به کانون رفتم، دیدم یک خانم فرانسوی آنجاست. دی ‌روقت شده‌بود اما او حاضر نبود کانون را ترک کند. می ‌شناختمش؛ مادر کمال بود. جلو رفتم و تا پرسیدم مشکلش چیست، شروع به گریه کرد. با یکی از دوستان، او را به کتابخانه کانون بردیم و شروع به صحبت کردیم. او با گلایه گفت: از روزی که پای کمال به کانون اسلامی باز شده، دیگر به خانه و پیش من نمی‌آید. شما فرزندم را از من گرفته ‌اید! پسرم را به من برگردانید.   💞💞🌹🌹 گفتم: شما فکر می ‌کنید پسرتان جای بدی آمده؟ گفت: نه. تحقیق کرده ‌ام. بهترین و سالم‌ترین مکان در شهر پاریس، همین‌جاست. خیالم راحت است. اما مشکلم این است که دیگر به من سر نمی‌ زند. گفتم: اگر با کمال صحبت کنم و این مسئله را حل کنم، دیگر مشکل حل می ‌شود؟ گفت: بله. فردا که با کمال صحبت کردم و پرسیدم: چرا به خانه نمی ‌روی؟ در جواب گفت: من مسلمانم و مادرم مسیحی است. با مسائلی مثل طهارت و تغذیه حلال چه کنم؟ گفتم: این رفتارت، با دستورات اسلام منافات دارد. اگر مشکل، گوشت ذبح اسلامی است، خودت گوشت ذبح اسلامی تهیه کن و به خانه ببر. با این کار، باعث می ‌شوی مادرت هم غذای حلال بخورد. اما حتماً به دیدن مادرت برو. با این صحبت‌ها، کمال به خانه برگشت و مادرش هم راضی شد. او چند بار دیگر هم به کانون آمد. یک‌بار پرسیدم: الان از وضعیت راضی هستید؟ در جواب گفت: بله. هم از کمال راضی هستم، هم از شما.» ✅ ادامه دارد.... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ ╔═🍃🕊🍃════╗ @Estgahnahjolbalaghe ╚════🍃🕊🍃═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  ایستگاه_نماز
💌 از پاریس تا مرصاد   کابوس منافقین در «پاریس» شده‌بود، فکر می ‌کردم همان‌جا شهیدش می ‌کنند 🌷🍃🌷   «از 30 خرداد 1360 که گروهک منافقین فعالیت مسلحانه را شروع کرد و تعداد زیادی از مردم ایران را به شهادت رساند، فعالیت‌های سیاسی ایرانیان در فرانسه وارد فاز جدیدی شد و ماجرا بعد از فرار رجوی به همراه بنی‌صدر به فرانسه، شکل جدی ‌تری به خود گرفت. منافقین که در فرانسه مستقر شدند، فعالیت‌های شان را شروع کردند. به‌طور مثال در ایستگاه‌ های مترو علیه جمهوری اسلامی ایران تبلیغ می ‌کردند و از مردم فرانسه علیه انقلاب امضا جمع می ‌کردند. جالب است بدانید یکی از کسانی که در مقابل منافقین و این کارهای شان قد علم کرد، کمال بود. او که چهره ‌ای فرانسوی داشت، هر کجا آنها مردم فرانسه را دور خود جمع می ‌کردند، حاضر می ‌شد و با آنها بحث‌ های عقیدتی و سیاسی می ‌کرد. طوری شده‌ بود که هرجا کمال وارد می ‌شد، منافقین مجبور می ‌شدند آنجا را ترک کنند چون محکم می ‌ایستاد، سئوال می ‌کرد و ماهیت آنها را برای مردم فرانسه افشا می ‌کرد. آنها هم می‌ دیدند این نوجوان فرانسوی خیلی به مسائل مسلط است و مانع فعالیت شان است، ناچار آن فضا را ترک می ‌کردند. خلاصه در سال ‌های 60 و 61 آنقدر با منافقین بحث کرده ‌بود که دیگر در پاسخگویی به شبهاتی که آنها درباره انقلاب اسلامی مطرح می ‌کردند، خبره شده‌ بود. ماجرا این بود که از وقتی برایش اثبات شد این گروهک، یک گروهک تروریستی است که انسان های بیگناه را می ‌کشد، در مقابله با آنها جدی ‌تر شده ‌بود. کمال دیگر تبدیل به یک مبارز ضد منافقین شده ‌بود، عملکرد آنها را خوب نقد می ‌کرد و علیه آنها خوب مقاله می ‌نوشت. کانون هم مقالات او را به‌صورت تراکت چاپ می ‌کرد و در تجمعات و در ایستگاه‌ های مترو پاریس پخش می ‌کرد. خود کمال هم در پخش این تراکت ‌ها مشارکت داشت و چند باری هم توسط پلیس فرانسه بازداشت شد. البته خیلی زود آزاد شد.» 🌷🌷 از سرنوشت عجیب کمال و شهادتش در عملیات مرصاد و به دست همین گروهک منافقین که می ‌پرسم، لحن دکتر محمد سلیمانی تغییر می ‌کند و می ‌گوید: «بله. موضوع ‌حیرت ‌انگیزی است. البته واقعیتش را بخواهید، من فکر می ‌کردم کمال همان روزها و در فرانسه به ‌دست منافقین شهید می ‌شود. چون منافقین همیشه با سلاح سرد در پاریس تردد می ‌کردند و انواع چاقوها و زنجیرها در جیب شان بود و اگر می ‌فهمیدند کسی طرفدار انقلاب اسلامی است، او را به قصد کشت می‌ زدند. به همین دلیل فکر می ‌کردم کمال، آنجا شهید می ‌شود اما خب، به ایران آمد و بعد از چند سال، مزد آن‌ همه تلاش و مجاهدت برای افشای ماهیت منافقین در پاریس را در عملیات مرصاد گرفت. کمال، جوانی با چهره نورانی و همیشه بشاش و خندان بود و لبخند از روی صورتش محو نمی ‌شد. انسان بسیار محترمی بود. و خب، خدا هم برای شهادت، بندگانش را گلچین می ‌کند...» ✅ ادامه دارد.... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ ╔═🍃🕊🍃════╗ @Estgahnahjolbalaghe ╚════🍃🕊🍃═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  ایستگاه_نماز
از «پاریس» تا «مرصاد» با شهید کمال کورسل https://hawzah.net/fa/Article/View/98266/%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3-%D8%AA%D8%A7-%D9%85%D8%B1%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%A7-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%DA%A9%D9%85%D8%A7%D9%84-%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8%B3%D9%84 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ ╔═🍃🕊🍃════╗ @Estgahnahjolbalaghe ╚════🍃🕊🍃═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا