خود را شكستند و آهنگ اخراج رسول كردند و بر ضد شما دشمنى آغاز كردند نمىجنگيد؟ آيا از آنها مىترسيد؟ و حال آنكه اگر ايمان آورده باشيد سزاوارتر است كه از خداوند بترسيد و بس».
اما مىبينم كه به تنآسايى خو گرفتهايد، و كسى را كه از همه براى زعامت و اداره امور مسلمانان شايسته تر است دور ساختهايد، و به آسودن در گوشه اى دنج و خلوت تن داده ايد، و از فشار و تنگناى مسئوليت به بى تفاوتى روى آورده ايد. آرى آنچه از ايمان و آگاهى در درون داشتيد، بيرون افكنديد، و آب گوارايى كه نوشيده بوديد، به سختى از گلو برآورديد.
«اگر شما و همه روى زمين كافر گردند خداوند بىنياز و در خور ستايش است».
من آنچه شرط بلاغ است، با شما گفتم. اما مىدانم مردمى خوار، و در چنگال زبونى گرفتار، و خيانت پيشه هستيد و قلب هاى شما بدان گواه است. چه كنم كه دلى پر خون دارم. و از اين رو بازداشتن زبان شكايت از طاقتم بيرون است! اندوهى كه در سينه ام موج مىزند، بيرون ريختم، تا با شما اتمام حجت كنم و عذرى براى كسى باقى نماند. اكنون كه چنين است اين مركب خلافت ارزانى شما، به آن محكم درآويزيد و هرگز رهايش مسازيد. ولى آگاه باشيد كه پشت اين شتر مجروح و پاى آن تاول زده و سوراخ است. داغ ننگ بر خود دارد و نشانى از خشم خداوند و رسوايى ابدى با او همراه است. اما شما را آسوده نخواهد گذارد تا به آتش خشم خداوندى بيازارد «آتشى كه هر دم مىافزود و دل و جان را مىسوزد». آنچه مىكنيد در نزد خداوند حاضر است «و ستمكاران به زودى درمىيابند كه به چه مكانى بازمىگردند» من دختر پيامبرى هستم كه شما را از عذاب الهى بر حذر مىداشت. آنچه در توان داريد انجام دهيد. «ما نيز به وظيفه خود عمل مىكنيم. شما انتظار بكشيد ما نيز منتظر مىمانيم».
پس از سخنان فاطمه عليها السّلام ابو بكر عبد اللَّه بن عثمان در آن جمع پاسخ دختر پيامبر را چنين داد: اى دختر پيامبر خدا! پدرت غمخوار مؤمنين بود و بر آنان چون دايه اى مهربان، و دشمن كافران بود و نشانى از قهر يزدان. اگر نسبت به او دقيق گرديم مىيابيم كه او پدر توست، و نه پدر ديگر زنان، برادر پسر عموى توست نه ديگر مردان، در ديده پيامبر، او
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص: 834
(على) از همه خويشان برتر و در كارهاى بزرگ او را ياور. جز سعادتمند شما را دوست نمىدارد و جز بدكار شما را دشمن نمىدارد، چرا كه شما خاندان پاك رسوليد و برگزيده خوشنامان جهان. شما ما را به خير و صلاح راهبر و به سوى جنّت و رضوان راهنما بوديد.
و تو، اى برگزيده بانوان اى دختر بهترين فرستادگان! در گفتارت راستگو و در وفور عقلت پيشگام هستى، هرگز از حقّت بر كنار نخواهى بود و در راستى گفتارت شك نخواهيم نمود.
امّا به خداوند سوگند كه من گامى فراتر از آنچه كه رسول خدا فرمود، ننهادم و جز به رخصتى كه او فرموده بود، اقدام نكردم. بدان كه راهبر قبيله به خيل و خويشان خود از سر دروغ چيزى نمىگويد. من خداوند را به شهادت مىطلبم، كه خداوند بر اين گواهى مرا كفايت مىكند. من از پيامبر خدا شنيدم كه مىفرمود: «ما پيامبران دينار و درهم و خانه و مزرعه به ارث نمىگذاريم، بلكه آنچه بر جاى مىنهيم، كتاب و حكمت و دانش و نبوّت است و آنچه طعمه، و وسيله ارتزاق داريم بر دوش ولىّ امر بعد از ما مىباشد، كه هر گونه بخواهد در بارهاش حكم مىكند».
و ما آنچه را كه تو در طلب آن هستى، در مصرف خريد اسب و اسلحه قرار داديم، تا مسلمانان با آن به ميدان كارزار رفته به جهاد با كفّار برخيزند و بر سركشان بدكار پيروز شوند.
من اين كار را به اتّفاق تمامى مسلمانان به انجام رساندم و در اين كار يك تنه وارد نگرديدم و بر رأى و نظر خود مستبدّانه عمل ننمودم. اينك اين حال من و اين مال من، براى تو و در اختيار تو. نه از تو دريغ داشته و نه براى ديگرى انباشتهام. تو بانوى امّت پدر خود و درخت بارور و پاك، براى فرزندان خود هستى. انكار فضايلى كه خاصّه توست، نخواهد شد و از شاخه و ساقه تو فروگذار نتوان نمود. حكم تو در آنچه كه من آن را مالكم، نافذ است. امّا تو خود روا مىدارى در اين باب خلاف گفتار پدرت عمل نمايم؟ حضرت عليها السّلام در پاسخ او فرمود:
هرگز پيامبر خدا از كتاب الهى رويگردان نبود و نسبت به احكام آن مخالف نبود و مخالف احكامش حكمى نمىفرمود، بلكه پيوسته، او پيرو قرآن بود و در طريق سورههاى قرآن راه مىپيمود. آيا در سر داريد مكر و غدر را به زور پيرايه او كنيد؟ مشى شما پس از
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص: 835
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص: 831
در حالى كه او مىفرمايد: «سليمان از پدرش داود ارث برد.» و يا آنجا كه داستان يحيى فرزند زكريا- كه درود خداوندى شاملشان باد- را بازگو مىكند، مىفرمايد: «مرا از جانب خود فرزندى عطا كن كه وارث من و خاندان يعقوب باشد» و نيز مىفرمايد: «هر گاه يكى از شما را مرگ فرا رسد و مالى بر جاى نهد در باره پدر و مادر و خويشان به ديده انصاف سفارش كند كه اين شايسته پرهيزگاران است».
شما به خيال باطل خود چنين پنداشتيد كه من هيچ بهره و ارثى از پدر ندارم؟ و هيچ خويشاوندى و قرابتى ميان ما وجود ندارد؟ آيا خداوند آيهاى در خصوص شما فرو فرستاده كه پدرم از آن خارج است؟ يا بر اين رأى و نظريد كه و من و پدرم هر يك به آيينى جدا سر نهادهايم؟ يا اينكه دعوى آن داريد كه از پدرم و پسر عمويم به خاص و عام قرآن آگاهتر هستيد؟
حال كه چنين است بگير آن شترى را كه آماده است و مهار زده و بر آن سوار شو! ليكن بدان در روز برپايى رستاخيز تو را ديدار مىكند و بازخواستت مىنمايد و آن روز چه روزيست! در آن ساعت «گمراهان زيان خواهند ديد» اما چه سود كه پشيمانى فايدهاى نخواهد داشت.
«كه براى هر خبر زمانى معيّن است و به زودى خواهد دانست كه چه كسى به عذابى كه خوارش مىسازد، گرفتار مىآيد و يا عذاب جاويد بر سر او فرود مىآيد».
سپس حضرت فاطمه عليها السّلام گروه انصار را مخاطب قرار داده فرمودند:
اى جوانان و اى بازوان توانمند ملت و ياران اسلام، اين سهلانگارى شما در ستاندن حقّ من از چيست؟ اين چه سستى است كه در برابر ستمى كه بر من شده، روا مىداريد؟ آيا پدرم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نمىفرمود: «بزرگداشت مرد را در باره فرزندان هم بايد پاس داشت»؟ چه زود اوضاع را واژگون نموديد و به بيراهه گام نهاديد، با اينكه توانايى بر احقاق حقوق مرا در بازو و عدّه كافى در اختيار داريد.
آيا مىگوييد كه محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از دنيا رفت و با رفتن او همه چيز تمام شد؟ آرى مرگ او ضربه هولناكى بر پيكره اسلام بود، فاجعه بزرگى است كه بر همه غبار غم فرو ريخت كه شكافش هر روز فراختر و گسستگيش دامنهدارتر و وسعتش فزونتر مىگردد. زمين از نبود او
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص: 832
تاريك و ظلمانى و در مصيبت حضرتش بهترين بندگان او محزون و اندوهگين شدند و خورشيد و ماه پشت ابرهاى تيره و تار پنهان، و به خاطر اين مصيبت ستارگان از هم جدا و پراكنده شدند. اميدها نااميد، كوه ها متزلزل، حريم افراد شكسته، و گراميداشت و حرمت ها پايمال شد. به خداوند سوگند مرگ او حادثه اى بزرگ، مصيبتى دهشتناك و ضايعه اى جبران ناپذير بود كه هيچ بليّه اى بدان پايه نمىرسد. اما به ياد داشته باشيد كه قرآن از پيش اين واقعه را گوشزد نموده بود. همان كتابى كه پيوسته در خانه هاى شماست و صبح و شامگاه با صداى بلند و زمانى آهسته و با الحان مختلف به تلاوت آن مىپردازيد. در اين مسير انبياى پيشين هم واقع شدند چرا كه مرگ فرمان تخلف ناپذير الهى است: «جز اين نيست كه محمّد پيامبرى است كه پيش از او پيامبران ديگرى هم بودهاند، اگر او بميرد و يا كشته شود شما به آيين پيشين خود بازمىگرديد؟ بازگشت هر كس زيانى را متوجّه ذات حق نخواهد كرد. و خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد».
هيهات! پسران قيله (اى قبيلههاى اوس و خزرج) پيش چشمان شما ميراث پدرم را ببرند! حرمتم بشكنند! در حالى كه شما آشكارا مىبينيد و مىشنويد و اخبارش به شما مىرسد. اما شما بيهوش و خاموش نشستهايد؟ در حالى كه سرباز و نيروى بسيار داريد. ساز و برگ فراوان داريد و سلاح و سپر بىشمار. دعوتم را مىشنويد و پاسخ نمىگوييد! فرياد من در ميان شما طنين افكن است اما چه سود كه به فرياد نمىرسيد! در حالى كه شما در شجاعت زبانزد خاص و عام، در خير و صلاح شهره آفاق، و برگزيدگان قبايل و اقواميد. و نزد ما اهل بيت از بهترين مردمان محسوب مىشديد.
با عرب درگير شده، رنج و محنت فراوان تحمل كرديد. شاخهاى گردنكشان را شكستيد و با جنگجويان قدر دست و پنجه نرم نموديد. شما بوديد كه پيوسته در راه ما، و سر به فرمان ما داشتيد، تا اينكه آسياى اسلام بر محور وجود ما به گردش در آمد و شير مادر روزگار رو به فزونى نهاد. نعره مشركان گلوگيرشان شد، لهيب دروغ فروكش كرد، آتش كفر بىفروغ شد، فراخوانى به جدايى و تفرقه بازايستاد، و دين نظام يافت. اكنون پس از آن همه زبانآورى چرا دم فرو بستيد؟ و حقايق را پس از آشكار شدن مكتوم مىداريد؟ آنهم برابر مردمى كه پيمان خود را شكستند؟ و پس از قبول ايمان راه شرك پيشه كردند «آيا با مردمى كه سوگند
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص: 833
رحلت او همچون دام هايى است كه در زمان حيات براى هلاكتش گسترده مىشد. اين كتاب خداست كه ميان من و شما به ديده انصاف حكم خواهد نمود، چرا كه مبيّن حق و باطل است. اين كتاب مىگويد: «... كه وارث من و خاندان يعقوب باشد» و «سليمان از پدرش داود ارث برد»، (مىبينيد كه) خداوند در آنچه كه مربوط به سهميه وارث است، بيانى روشن دارد، و در باب واجبات و ميراث و آن بهرههايى كه از براى مردان و زنان مقرّر فرموده، به تفصيل سخن رانده است، و جاى بهانهگيرى براى پيروان باطل ننهاده و گمان و شبهه را از ذهن گمراهان زدوده است. پس اين چنين نيست كه شما مىگوييد «بلكه نفس شما كارى را در انظارتان آراسته است. اكنون براى من صبر جميل بهتر است و خداوند را در اين باره بايد به مدد طلبيد».
ابو بكر پاسخ داد:
خداوند راست گفته و فرستاده او راستگو بود و دختر پيامبرش هم نيز گفتارى از سر صدق دارد. تو گنج حكمت، قلب هدايت و رحمت، و ستون دين هستى. سخن حق تو را دور از حقيقت نمىدانم و در مقام انكار و عيبجويى از آن برنمىآيم. اينك، اين مسلمانان حكم ميان من و تو. اين مسئوليتى كه به گردن گرفتهام، آنان به گردنم انداختهاند و آنچه را كه تصرّف كردهام، به اتّفاق ايشان بوده است. نه اظهار كبر و بزرگى مىنمايم و نه بر رأى خويش پاى مىفشارم و نه آنچه را كه به تصرّف درآوردهام، از براى خود برداشتهام، كه اينان شاهد صدق ادعايم هستند.
پس از اتمام سخن ابو بكر، حضرت فاطمه عليها السّلام نگاهى به مردم افكنده چنين فرمودند:
اى مردم! كه براى شنيدن سخن بيهوده در شتاب هستيد، و كردار زشت و زيانبار را ناديده مىگيريد. «آيا در قرآن نمىانديشند (نمىانديشيد) يا بر دلهايشان (دلهايتان) قفل است؟» خير، بلكه اين كردار زشت شماست كه بر صفحه دلهايتان تيرگى كشيده، گوشها و چشمهايتان را فرا گرفته است. شما مآل انديشى كرديد و آيات قرآن را تأويل نموديد و به بد راهى رهنمون شديد و بد معارضه كرديد به خداوند سوگند تحمّل اين بار برايتان سنگين و سرانجامى مالامال از وزر و وبال در پيش داريد. آنگاه كه پردهها به كنارى رود، خسران اين امر براى شما آشكار مىگردد. «و از خداوند بر ايشان چيزهايى آشكار شود كه هرگز
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص: 836
حسابش را نمىكردند» «و آنجا آنان كه بر باطل بودهاند، زيان خواهند ديد.» سپس به قبر پدر نگريسته فرمودند:
...
1) رفتى و پس از تو فتنه ها برخاست، كه اگر تو مى بودى آن چنان بزرگ رخ نمى نمودند.
2) همچون زمينى از باران گرفته شده، ما تو را از كف داديم. (قوم و ملت تو از هم پاشيدند) و ارزشها در قومت به هم ريخت. بيا و ببين كه چگونه از راه مستقيم منحرف شده اند.
3) هر خاندانى اگر در نزد خداوند قرب و منزلتى داشت نزد بيگانگان هم محترم بود، جز خاندان ما.
4) تا از اين سرا به ديگر سراى رخت بر بستى و خاك ميان ما و تو جدايى افكند، مردانى از قومت راز دل خود را بر ملا ساختند.
5) چون فقدان تو را مشاهده كردند بر ما يورش آورده خفيفمان داشتند و هر چه از تو ارث برده بوديم، غصب شد.
6) پدر، تو ماه شب چهارده و چراغ فروزان زندگانى ما بودى، كه از جانب خداوند بر تو كتبى چند فرود مى آمد.
7) جبرئيل با آياتى از قرآن همدم و مونس ما بود. امّا تو رفتى و خيرها از ما پوشيده شد.
8) اى كاش پيش از آنكه تو از ميان ما رخت بربندى و خاك تو را در درون خود پنهان نمايد، ما مرده بوديم.
9) به راستى ما بلا ديدگان در دام مصيبتى گرفتار آمديم كه هيچ مصيبت زدهاى در عرب و عجم بدان مبتلا نگرديده بود.
در حالى كه امير المؤمنين عليه السّلام به انتظار نشسته بود و براى بازگشت فاطمه عليها السّلام لحظه شمارى مىكرد، بانوى بانوان عليها السّلام به خانه مراجعت نمود و با مشاهده امير مؤمنان عليه السّلام چنين فرمود:
اى پسر ابو طالب! آيا همچون جنين پرده نشين شدهاى و چون مظنونين، در گوشه خانه
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص: 837
نشسته اى؟ (تو همانى كه) شاهپرهاى شاهين را شكستى، حال چه شد كه دستخوش پرهاى كوچكشدهاى؟ پسر ابو قحافه عطيّه پدر را از من و نان خورش از دو فرزندم سلب كرد.
آشكارا به دشمنى من برخاست و از لجاج و عناد خود روى برنتافت. چندان كه انصار از من بريدند و مهاجرين ديده از حمايت من پوشيدند. مردم نيز از ياوريم فروگذار كردند.
در دفع تركتازى از او نه ياورى دارم و نه مددكارى. خشم فرو خورده، از خانه بيرون شدم و خوار بازگشتم. آن روز كه منزلت خويش را ناديده گرفتى، همان روز خود را در مضيق ذلّت افكندى و چهره فروتنى و خوارى بر خاك ساييدى. تو شيرى بودى كه گرگها را در هم شكستى، در حالى كه امروز در به روى خود بستهاى. آيا نمىتوانى گوينده اى را از گفتار بيهوده اش بازدارى، و يا با ابطال باطل نفع و فايدهاى به من عايد گردانى؟ چرا كه قدرت حمايت از خود ندارم. اى كاش پيش از اين خوارى مرده بودم. اگر سخن به تندى گفتم و يا از يارى نكردنت بر آشفتم خداوند را پوزش مىطلبم. واى بر من! هر بامدادى كه خورشيد سر از بام خاور برمىدارد و به هنگام غروب خورشيد، اين كلام در وجودم طنين انداز است كه پناه من از دنيا رفت و بازويم ناتوان گرديد. چه كنم جز آنكه شكايت به نزد پدر برم و رعايت و يارى از حق طلبم؟ بار الها نيرويت از همه كس فزونتر و عذاب تو از حوصله بيرون است، تو خود داد من بستان! امير مؤمنان، على عليه السّلام فرمود:
اى دختر برگزيده عالميان! و يادگار بهترين پيمبران! افسوس براى تو نيست بلكه براى دشمن توست. غم مخور (آه و ناله كردن تو را به حقّ خود نمىرساند بلكه دشمن تو را شادمان نيز خواهد كرد).
من از سستى گوشه نشين نشدم، بلكه آنچه در توانم بود، به كار بستم. اگر نان خورش مىخواهى روزى تو نزد خداوند محفوظ است و او خود عهدهدار آن مىباشد، آرام گير و آنان را به خداوند واگذار.
فاطمه عليها السّلام فرمود: آنها را به خداوند وانهادم.
امام سجاد:
كاروان اسيران وارد كوفه گرديد و مردم ترسان و بهت زده و در بند شهر، براى تماشاى اسيران خاندان وحى و رسالت و نور ديدگان فاطمه عليها السّلام، دخت فرزانۀ پيامبر گرد آورده شدند.
هنگامى كه آن كاروان آزاديبخش به شهر درآمد، بانويى از ميان تماشاگرانى كه بر بام بود، رو به اسيران آزاديبخش نمود و پرسيد: شما اسيران از كدامين نسل و تبار و از كجا هستيد؟
بانوان حرم پيامبر گفتند: ما اسيران، از خاندان پيامبر و از فرزندان محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم هستيم!
آن زن هوشمند و با ايمان با شنيدن اين سخن، از بام فرود آمد و به خانه دويد و آنچه روسرى ، چادر و مقنعه پيدا كرد، همه را گرد آورد و آنها را به كاروان اسيران تقديم داشت و آنان به وسيلۀ آنها، سر و روى خود را پوشاندند؛ چرا كه لباسهاى آنان را سپاه شوم اموى به تاراج برده بود.
(در سوگ امیر آزادی- جلد ۱_ صفحه ۲۹۰)
تناسب جرم و مجازات در قران:
سوره شوری:
كيفر بدي، مجازاتي است همانند آن؛ و هر كس عفو و اصلاح كند، پاداش او با خداست؛ خداوند ظالمان را دوست ندارد! 40
المومن (غافر):
هر كس بدي كند، جز بمانند آن كيفر داده نميشود؛ ولي هر كس كار شايستهاي انجام دهد -خواه مرد يا زن- در حالي كه مؤمن باشد آنها وارد بهشت ميشوند و در آن روزي بيحسابي به آنها داده خواهد شد. 40
آیه سرقت:
سوره مائده:
دست مرد دزد و زن دزد را، به كيفر عملي كه انجام دادهاند، بعنوان يك مجازات الهي، قطع كنيد! و خداوند توانا و حكيم است. 38
اما آن كس كه پس از ستم كردن، توبه و جبران نمايد، خداوند توبه او را ميپذيرد؛ خداوند، آمرزنده و مهربان است. 39
حدیث سرقت:
گزيده كافى، ج6، ص: 213
اعتراف زانى و سارق و مفترى
* (4095)* 8- ابو عبد الله صادق (ع) گفت: اگر سارق به درگاه خداوند عز و جل توبه كند و شخصا نزد حاكم حاضر شود و اموال مسروقه را به صاحبش برگرداند، دست او بريده نخواهد شد.
ميزان سرقت در اجراى حد سرقت
* (4097)* 6- به ابو عبد الله صادق (ع) گفتم: در چه مقياسى دست سارق بريده خواهد شد؟ ابو عبد الله گفت: با يك چهارم دينار طلا. من گفتم: يعنى با
گزيده كافى، ج6، ص: 214
چگونگى اجراى حد سرقت
* (4098)* 3- جدم امير المؤمنين- عليه السلام- از بريدن يك دست و يك پا تجاوز نمىكرد. امير المؤمنين مىگفت: من حيا دارم كه بنده خدا را بىدست و
گزيده كافى، ج6، ص: 215
* (4099)* 5- از ابو عبد الله صادق (ع) پرسيدم: بر كسى كه سرقت كند حد الهى به چه صورت اجرا مىشود؟ ابو عبد الله گفت: از پدرم ابو جعفر باقر (ع) شنيدم كه سارقى را خدمت امير المؤمنين- صلوات الله عليه- آوردند و امير المؤمنين دست راست او را بريد؛ بعد از چندى همان سارق را آوردند كه باز هم سرقت كرد و امير المؤمنين پاى چپ او را بريد؛ نوبت سوم كه به جرم دزدى جلب شد امير المؤمنين او را به زندان افكند و از بيت المال مسلمين مخارج او را تأمين كرد، و گفت: رسول خدا (ص) فقط دست و پا بريد؛ من با رسول خدا مخالفت نخواهم كرد.
* (4100)* 6- ابو عبد الله صادق (ع) گفت: بعد از بريدن دست، پاى سارق را قطع مىكنند، و ديگر بريدن دست و پا مجاز نخواهد بود؛ اگر سارق باز هم دست به سرقت بزند، بايد در حبس بماند و از بيت المال مسلمين
گزيده كافى، ج6، ص: 216
مخارج او تأمين شود.
* (4101)* 8- ابو عبد الله صادق (ع) گفت: اگر سارق را جلب كنند، چهار انگشت دست راست او را قطع مىكنند؛ و اگر مجددا به جرم سرقت جلب شود، پاى چپ او از وسط قدم قطع مىشود؛ اگر باز هم جلب شود، براى ابد به زندان مىافتد؛ و اگر در زندان نيز سرقت كند، مقتول مىشود.
* (4102)* 9- به ابو عبد الله صادق (ع) گفتم: اگر كسى سرقت كند ولى منكر شود و چون او را مضروب سازند مال دزدى را آشكار كند و تحويل بدهد، آيا بايد دست او را ببرند؟ ابو عبد الله گفت: بلى؛ اما اگر اعتراف كند و مال سرقت را آشكار نكند، نبايد دست او را ببرند، چرا كه اعتراف سارق براثر شكنجه صورت گرفته است.
* (4103)* 12- به ابو جعفر باقر- عليه السلام- گفتم: اگر مردى سرقت كند ولى او را به چنگ نياورند و نوبت دوم سرقت كند و باز هم از چنگ مردم بگريزد و نوبت سوم كه سرقت كند او را به چنگ آورند و دو گواه عادل
گزيده كافى، ج6، ص: 217
گواهى بدهند كه در نوبت اول و نوبت آخر ديدهاند كه اين مرد سرقت كرده است، تكليف اين سارق چيست؟ ابو جعفر گفت: فقط دست راست او را بايد ببرند، نمىتوانند پاى چپ او را به جرم سرقت دوم ببرند. پرسيدند: چرا نمىتوانند پاى او را ببرند؟ ابو جعفر گفت: زيرا گواهان، قبل از بريدن دست سارق، در يك جلسه و يك جايگاه به هر دو سرقت گواهى دادهاند؛ اگر اين دو شاهد تنها به سرقت اول گواهى بدهند و از سرقت بعدى دم فرو بندند تا دست سارق را ببرند و سپس در جايگاه شهادت قرار بگيرند و مجددا گواهى بدهند كه يك نوبت ديگر او را در حين ارتكاب سرقت ديدهاند، بايد پاى چپ او را نيز ببرند.
* (4104)* 13- ابو ابراهيم امام كاظم- عليه السلام- گفت: انگشتان سارق را مىبرند و شست او را به همراه كف دست به جا مىگذارند؛ پاى سارق را مىبرند و پاشنه پا را به جا مىگذارند تا بر روى آن راه برود.
* (4105)* 14- چند تن سارق را به نزد جدم امير المؤمنين- عليه السلام- جلب كردند، امير المؤمنين دست آنان را قطع كرد، سپس گفت: اين انگشتان
گزيده كافى، ج6، ص: 218
شما كه از دست شما جدا شدند به آتش دوزخ مىروند؛ اگر شما توبه كنيد، انگشتان خود را از آتش دوزخ بيرون مىكشيد و به بهشت مىرويد؛ وگرنه انگشتان شما را به درون دوزخ خواهند كشيد.
در حال نماز، انسان نباید به دیگرى سلام کند و اگر دیگرى به او سلام کند، باید طورى جواب دهد که سلام مقدّم باشد؛ مثلًا بگوید: «السَّلٰامُ عَلَیْکُمْ» یا «سَلٰامٌ عَلَیْکُم» و نباید «عَلَیْکُمُ السَّلٰامْ» بگوید.
[1]. امام خمینى، توضیح المسائل (محشّى)، محقق و مصحح: بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین، ج 1، ص 622، م 1137، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ هشتم، 1424ق.
سلام در قران:
سوره نور آیه 61 : { فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًا فَسَلِّمُواْ عَلىَ أَنفُسِكُمْ تحَِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَرَكَةً طَيِّبَةً كَذَالِكَ يُبَينُِّ اللَّهُ لَكُمُ الاَْيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون}
پس چون به خانه اى داخل شويد بر يكديگر سلام كنيد. اين تحيتى است مبارك و پاكيزه از جانب خدا. خدا آيات را براى شما اين چنين بيان می كند، باشد كه تعقل كنيد.
سلام در حدیث:
امام باقر(ع) فرمود: «اگر پشت سر امام بودى در دو رکعت اوّل هرگز چیزى [از حمد و سوره را] مخوان، بلکه خاموش باش و قرائت امام را گوش کن، ... زیرا خداوند عزّ و جلّ به مؤمنان خطاب فرمود: اى مؤمنان! زمانی که قرآن خوانده میشود؛ یعنی هر گاه در نماز واجب پشت سر امام بودید و امام، قرآن میخواند، پس به قرائت او گوش فرا دارید و خود خاموش باشید».
[1]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 392، قم، دفتر نشر اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
عبد الله بن ابییعفور میگوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: شخصى مشغول قرائت قرآن است، آیا بر کسى که صداى او را میشنود، شنیدن واجب است؟ آنحضرت فرمود: «آرى، هرگاه قرآن نزد تو خوانده شود، باید سکوت و استماع کنى».[3]
روایت دیگری از امام صادق(ع) وجود دارد که فرمود: «یَجِبُ الْإِنْصَاتُ لِلْقُرْآنِ فِی الصَّلَاةِ وَ غَیْرِهَا»[4] سکوت در برابر قرآن، چه در نماز و چه در غیر نماز لازم است.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 79، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[4] . عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج 2، ص 44، المطبعة العلمیة، تهران، 1380 ق.
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 459
باب سلام كردن
1-
حضرت صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: سلام كردن مستحب است و رد (يعنى جواب) آن واجب است.
2-
و نيز رسول خدا (ص) فرمود: هر كه پيش از سلام كردن آغاز بسخن كند پاسخش را نگوئيد، و فرمود: پيش از سخن گفتن بسلام كردن آغاز گفتار كنيد، و هر كه پيش از سلام كردن آغاز سخن كرد پاسخش ندهيد.
3-
و نيز رسول خدا (ص) فرمود: نزديكترين مردم بخدا و رسولش كسى است كه بسلام آغاز گفتار كند.
4-
حضرت باقر عليه السلام فرمود: سلمان رحمه اللَّه هميشه ميگفت: سلام خدا را آشكار كنيد زيرا سلام خدا بستمكاران نميرسد.
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 460
حضرت باقر عليه السلام فرمود: بدرستى كه خداى عز و جل دوست دارد آشكار كردن سلام را.
6-
حضرت صادق عليه السلام فرمود: بخيل كسى است كه از سلام كردن بخل كند.
7-
ابن قداح گويد: حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر گاه يكى از شماها سلام كند بايد بلند سلام كند و نگويد: من سلام كردم و جواب مرا ندادند، زيرا شايد سلام كرده و آنها نشنيدهاند، چون يكى از شماها جواب سلام گويد: بايد بلند جواب دهد و مسلمانى نگويد: كه من سلام كردم و بمن جواب ندادند، سپس فرمود: على عليه السلام هميشه ميفرمود: خشم نكنيد و كسى را هم بخشم نياوريد، سلام را آشكار گوئيد و گفتارتان را خوش كنيد، در شب نماز بخوانيد آنگاهى كه مردم در خوابند (مقصود نماز شب است) تا بسلامتى ببهشت رويد، سپس اين گفتار خداى عز و جل را براى مردم خواند: «السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ» (سوره حشر آيه 23) (يعنى خدائى كه سالم از هر گونه عيب و نقصى است و امان دهنده و نگهبان است، و منظور امام از استشهاد باين آيه اينست كه سلام يكى از نامهاى خدا است).
8-
حضرت صادق عليه السلام فرمود: آنكه آغاز بسلام كند بخدا و رسولش نزديك نزديكتر است.
9-
حسن بن منظر گويد: شنيدم حضرت صادق ميفرمود: هر كس (را) بگويد: «السلام عليكم» ده
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 461
حسنه است،
و هر كه (را) بگويد: «السلام عليكم و رحمة اللَّه» بيست حسنه است،
و هر كه (را) بگويد: «السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته» سى حسنه است.
10-
حضرت صادق عليه السلام فرمود: سه كس هستند كه گرچه يكنفر باشند ولى در باره آنها بصيغه جمع (مانند صيغه شما در فارسى) جواب داده شود يكى در جايى كه كسى عطسه زند كه باو گفته شود:
«يرحمكم اللَّه»
(يعنى خدا بشما رحمت فرستد كه در اينجا) اگر چه كسى ديگر با او نباشد (بصيغه جمع گفته شود) و ديگر مردى كه بمرد ديگرى سلام كند كه ميگويد:
«السلام عليكم»
(يعنى درود بر شما) و ديگر مردى كه براى مرد ديگرى دعا كند كه ميگويد: «عافاكم اللَّه» (يعنى خداوند شما را عافيت بخشد) كه اگر چه يكى است ولى ديگرى با او هست .
11-
حضرت صادق عليه السلام ميفرمود: سه كس سلام نكنند: كسى كه همراه جنازه رود، و كسى كه بنماز جمعه مي رود، و در حمام.
12-
و نيز آن حضرت عليه السلام فرمود: از فروتنى و تواضع اين است كه بهر كه برخورد كردى سلام كنى.
13-
حضرت باقر عليه السلام فرمود: امير المؤمنين عليه السلام بمردمى گذر كرد و بر آنها سلام كرد آنها
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 462
در جواب گفتند:
«عليك السلام و رحمة اللَّه و بركاته و مغفرته و رضوانه»
پس امير المؤمنين عليه السلام بدانها فرمود: در باره ما از آنچه فرشتگان بپدرمان ابراهيم عليه السلام گفتند نگذريد، آنها گفتند:
«رحمة اللَّه و بركاته عليكم أهل البيت»
. 14-
امام صادق عليه السلام فرمود: تكميل تحيت (سلام گفتن و خوش آمد) براى شخصى كه بسفر نرفته مصافحه (و دست دادن باو) است، و تكميل آن در باره آنكه از سفر آمده معانقه (و در آغوش گرفتن و دست بگردن همديگر انداختن) است.
15-
و نيز فرمود عليه السلام: كه امير المؤمنين عليه السلام فرموده: براى مرد بد است كه اول بگويد:
«حياك اللَّه»
(يعنى خدايت زنده بدارد) سپس خاموش شود و دنبالش سلام كند.
باب آنكه بايد آغاز سلام كند
1-
حضرت صادق عليه السلام فرمود: كوچك بر بزرگ سلام كند، و رهگذر بر نشسته، و گروه اندك بر گروه بسيار سلام كنند.
2-
و نيز فرمود: عليه السّلام: كمترها به بيشتران سلام كنند، و سواره بپياده، و استر سوارها به الاغ
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 463
سوارها، و اسب سواران باستر سواران سلام كنند.
3-
و نيز ميفرمود عليه السّلام: سواره بر پياده و پياده بر نشسته سلام كنند، و چون گروهى بگروه ديگر برخورند آنان كه كمترند به بيشتران سلام كنند، و چون يك نفر بگروهى برخورد آن يك بآن گروه سلام كند.
4-
و نيز آن حضرت عليه السلام فرمود: سواره بر پياده و ايستاده بر نشسته سلام كند.
5-
و نيز فرموده عليه السلام: هر گاه مردمى در انجمنى باشند و مردم ديگرى وارد شوند آنها كه تازه وارد شدهاند بايد سلام كنند.
باب اينكه چون يكتن از ميان يك گروه سلام كرد از ديگران كافى است و چون يكى از ميان يك گروه جواب داد از ديگران كافى است
1-
حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر گاه گروهى بجمعى بگذرند كافى است كه يكى از آنها سلام كند، و چون بر جمعى سلام كردند كافى است كه يكى از ايشان جواب دهد.
2-
عبد الرحمن بن حجاج گويد: كه (امام عليه السّلام) فرمود: چون يكتن از ميان گروهى سلام كرد
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 464
از ديگران كافى است.
3-
حضرت صادق عليه السلام فرمود: چون يكى از ميان مردمى سلام كرد از آنها كافى است، و چون يكى از آنها جواب داد از آنها بس است.
باب سلام كردن به زنها
1-
حضرت صادق عليه السلام فرمود: كه رسول خدا (ص) بزنها سلام ميكرد و آنها نيز جواب ميدادند، و امير المؤمنين عليه السلام نيز سلام ميكرد و خوش نداشت كه بجوانهاى از زنها سلام كند، و ميفرمود:
مىترسم آوازش مرا خوش آيد، و زيادتر از آن اجرى كه ميجويم (گناه) بمن رسد.
باب سلام كردن بر سائر ملتها
1-
حضرت باقر عليه السلام فرمود: مردى يهودى وارد شد بر رسول خدا (ص) و عايشه هم در حضور آن حضرت صلى اللَّه عليه و آله بود و گفت:
«السام عليكم»
(يعنى مرگ بر شما، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در پاسخ فرمود:
«عليكم»
(يعنى بر شما) سپس ديگرى (از يهود) آمد و مانند همان گفت و
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 465
رسول خدا (ص) نيز مانند رفيقش باو پاسخ داد، پس سومى وارد شد و مانند آن گفت و رسول خدا (ص) همان طور كه بدو نفر رفقايش جواب داده بود جواب او را گفت، پس عايشه خشمگين شد و گفت:
«سام»
و خشم و لعنت بر شما باد اى گروه يهود و اى برادران ميمونها و خوكها، پس رسول خدا (ص) بعايشه فرمود:
اى عايشه اگر فحش بصورتى مجسم ميشد هر آينه بد صورتى داشت، نرمش و مدارا بر هيچ چيز نهاده نشده جز اينكه آن چيز را آراسته است، و از هيچ چيز برداشته نشده جز اينكه آن را زشت ساخته عرضكرد: اى رسول خدا آيا نشنيدى كه اينها گفتند:
«السام عليكم»
؟ فرمود: چرا، مگر تو نشنيدى آنچه من پاسخشان را دادم و گفتم:
«عليكم»
؟ پس هر گاه مسلمانى بشما سلام كرد باو بگوئيد:
«سلام عليكم»
و هر گاه كافرى بر شما سلام كرد در پاسخش بگوئيد:
«عليك»
. 2-
حضرت صادق عليه السلام فرمود: امير المؤمنين عليه السلام فرموده: بأهل كتاب آغاز بسلام نكنيد، و هر گاه بشما سلام كردند شما در جواب بگوئيد:
«و عليكم»
. 3-
سماعة گويد: از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم از اينكه يهودى و نصرانى و مشرك هر گاه بر مسلمانى سلام كنند و او نشسته باشد چگونه جواب آنها را بگويد؟ فرمود: ميگويد:
«عليكم»
. 4-
و نيز محمد بن مسلم از آن حضرت عليه السلام حديث كند كه فرمود: هر گاه يهودى و نصرانى و مشرك بر تو سلام كردند بگو:
«عليك»
. أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 466
5-
جابر از حضرت باقر عليه السلام حديث كند كه فرمود: ابو جهل بن هشام با گروهى از قريش نزد ابو طالب رفتند و گفتند: اين برادرزادهات ما را آزار دهد و معبودهاى ما را هم بيازارد او را بخواه و دستورش بده از نكوهش معبودان ما خوددارى كند تا ما هم از نكوهش معبود او خوددارى كنيم، فرمود:
پس ابو طالب نزد رسول خدا (ص) فرستاد و او را فرا خواند، همين كه رسول خدا (ص) وارد شد در خانه جز مشرك كسى نديد پس فرمود:
السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى
(يعنى سلام بر هر كس پيروى از حق كند) و نشست، ابو طالب، از آنچه مشركين گفته بودند آگاهش ساخت، حضرت فرمود: آيا بجاى اين پيشنهاد كلمهاى نخواهند كه بدان وسيله بر عرب آقائى كنند و بر گردن همه آنها سوار شوند؟ (كنايه از اين است كه همه را زير فرمان خويش در آورند) ابو جهل گفت: چرا آن كلمه چيست؟ فرمود: بگوئيد:
«لا اله الا اللَّه
» (همين كه اين كلام را شنيدند) انگشتهاى خود را در گوش نهاده و پا بفرار گذاردند و ميگفتند: «ما در ملت پسين اين را نشنيدهايم و اين نيست جز آورده تازه و نوين» پس خداى تعالى در باره گفتار ايشان از اول سوره: ص، وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ تا آيه (8) (يعنى تا آخر آيه): إِلَّا اخْتِلاقٌ نازل فرمود.
6-
حضرت صادق عليه السلام فرمود: در جواب سلام يهودى و نصرانى ميگوئى:
«سلام».
عبد الرحمن بن حجاج گويد: بحضرت كاظم عليه السلام عرض كردم: بفرمائيد كه اگر من نيازمند يك
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 467
طبيب نصرانى شدم ميتوانم بر او سلام كنم و در حقش دعا كنم؟ فرمود: آرى دعاى تو باو سودى نبخشد.
9-
حضرت رضا عليه السّلام فرمود: بحضرت صادق عليه السلام عرض شد: در حق يهودى و نصرانى چگونه دعا كنيم؟ فرمود: باو بگوئيد: خدا بدنياى تو بركت بدهد.
10-
ابو بصير از يكى از دو امام باقر و صادق عليه السلام حديث كند كه در باره مصافحه (و دست دادن) مسلمان بيهود و نصرانى فرمود: از پشت جامه باشد، و چنانچه با دست لختت بتو دست داد دستت را بشوى.
11-
خالد قلانسى گويد: بحضرت صادق عليه السلام عرضكردم: من با كافر ذمى (يعنى آنان كه در ذمه اسلامند مانند يهود و نصارى و گبر) برخورد ميكنم و او با من دست ميدهد؟ فرمود: دستت بخاك بمال يا بديوار بكش، عرضكردم: اگر ناصبى (يعنى دشمن اهل بيت پيغمبر- ص-) باشد چطور؟ فرمود:
دستت را بشوى.
12-
محمد بن مسلم از حضرت باقر عليه السلام در باره مردى كه با مردى گبر دست داده است حديث كند
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 468
كه فرمود: دستش را بشويد و وضوء نسازد.
هدایت شده از ثبت نام عتبات با قیمت مناسب
🔴 مهم و فوری
رأی گیری برای انتخاب موثرترین رهبر عربی در سال ۲۰۲۲
سيد حسن نصرالله، آخرین اسم
https://sputnikarabic.ae/20221228/صوّت-للزعيم-العربي-الأكثر-تأثيرا-في-عام-2022--1071700262.html
اسم جناب سید حسن نصرالله آخرین اسم آمده، حتما رای بدید بعد از رای گزینه تصویت رو بزنید.
#نشر_حداکثری