eitaa logo
دانلود
یادآوری کارگاه معرفی و بررسی پرسشنامه شخصيت سنج شاكله زمان: امروز ساعت 16 لینک جلسه: skyroom.online/ch/tarjomanins/ravanshenasi (جلسه صرفا به صورت مجازی - ورود به صورت مهمان) موسسه ترجمان
رفتم دانشگاه به مناسبت روز دختر سخنرانی، مسئولین جلسه گفتند عنوان سخنرانی نگاه اسلام به زن. دیدم ۶۰ درصد بی حجاب و بدحجاب و سیگار بدست و با بلوز و شلوار، ۴۰ درصد بقیه با حجاب بهتر و چادر ،از این ۴۰ درصد عده ای آرایش کرده و کمی موها بیرون و ...۱۰ در صد خوب بودند ، آهنگ بازاری گذاشتن از روی موبایل و همه جیغ می‌کشیدن، بالای ۹۰ درصد محجبه و غیر محجبه. گفتم من با این عنوان در اینجا سخنرانی نمیکنم. گفتند بسیار خوب، بهشون گفتم میخوام بهتون یاد بدهم چطوری از قلب خودت محافظت کنی، اول از داستان زندگی خودم و یک کمی خاطره از غرب گفتم و از آسیب روحی و خاطرات تلخ دانشجوهام و ...عدم ثبات در زندگی افرادیکه متکی با نگاه دیگران و لذت عفت و آروم آروم...اشکها را می‌دیدم. نمی‌رفتند نشسته بودند ،دیرم شده بود ،همه می‌گفتند تداوم داشته باشه درد دختران جوان را نمی‌دانیم. حجاب بدست قالیباف و آقایان دیگر حل نمی‌شود. دختران نیازمند پناهگاه عاطفی هستند ، و حالا که چشم چرانی رونق گرفته و پناه نیست دست به طغیان می‌زنند. کمک کنند ازدواج سالم شکل بگیرد . و....خیلی حرف زیاد است. @fereshtehrouhafza
بحارالأنوار (جلد 23 تا 27) / ترجمه خسروی- جلد ۵- صفحه ۱۰۷ *به سلمان فارسى گفت نزد پيامبر اكرم بوديم مرد عربى از بنى عامر وارد شد سلام كرده گفت: يا رسول اللّٰه از طرف شما پيكى آمد و ما را دعوت باسلام نمود مسلمان شديم بعد ما را به نماز و روزه و جهاد دعوت كرد ديديم كار خوبى است بعد ما را از زنا و دزدى و غيبت و كار زشت باز داشت ما هم اين كارها ترك كرديم پيك شما بما گفت؛ بر ما واجب است داماد شما على بن ابى طالب را دوست بداريم سرّ اين چيست با اينكه عبادت شمرده نمي شود؟ پيامبر اكرم فرمود: بواسطه پنج امتياز. اول اينكه من روز بدر پس از تمام شدن جنگ نشسته بودم جبرئيل نازل شده گفت خداوند سلامت مي رساند. و مي گويد من مباهات كردم امروز بواسطه على با ملائكه آن موقعى كه در بين صفوف جنگ در نبرد بود و اللّٰه اكبر مي گفت ملائكه با او تكبير مي گفتند. قسم بعزت و جلالم حب او را ارزانى مي دارم بكسى كه دوست او باشد و بغضش را بكسى كه با او دشمن باشد. دوم من روز جنگ احد نشسته بودم كار تجهيز عمويم حمزه تمام شد جبرئيل بر من نازل شد. گفت: يا محمّد، خداوند مى‌فرمايد نماز را واجب كردم. و آن را از مريض برداشتم و روزه را واجب نمودم اما از مريض و مسافر برداشتم و حج را واجب نمودم اما از ناتوان فقير برداشتم و زكات را واجب نمودم اما از كسى كه مالك نصاب نباشد برداشتم ولى دوستى على بن ابى طالب را برايش راه فرارى نگذاشتم. سوم. خداوند هيچ كتابى را نفرستاده و نه خلقى را آفريده جز اينكه برايش سرورى قرار داده قرآن سرور كتابهاى آسمانى است و جبرئيل سرور ملائكه يا فرمود اسرافيل. و من سرور انبياء هستم و على سرور اوصياء، هر چيزى سرورى دارد دوستى من و دوستى على بهترين چيزى است كه بنده مطيع مي تواند بوسيله آن بخدا تقرب جويد. چهارم. خداوند در دلم انداخت كه حبّ‌ على درخت طوبى است كه خداوند در بهشت آن را توسط خويش كاشت. پنجم. جبرئيل گفت روز قيامت براى تو منبرى نصب مى‌شود طرف راست عرش و تمام پيامبران در طرف چپ عرش و جلو آن هستند و براى على يك تخت قرار داده مى‌شود در طرف پهلوى تو بجهت احترام او كسى كه داراى چنين امتيازهايى باشد واجب است او را دوست بداريد. مرد عرب گفت بديده مى‌پذيرم و اطاعت مي كنم.
خدای خوبم در روز عرفه دلم می‌خواهد برای همه بنده‌هایت دعا کنم الهی شادکن دلی را که گرفته و دلتنگ است بی نیاز کن کسی را که به درگاهت نیازمند است امیدوار کن کسی را که به آستانت آمده بگیر دستانی را که اکنون بسوی تو بلند است مستجاب کن دعای کسی که با اشک‌هایش دارد تو را صدا می‌زند حامی آن دلی باش که تنها شده و راه چاره اش باش دستگیرِ دستی باش که درمانده شده و رو به آسمانت دراز خدای نازنین من، عزیز قلب من سلامتی و شادی را مهمان دائمی دل‌های عزیزان و دوستانم گردان. آمین یا رب العالمین التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الإنصاف / ترجمه رسولی محلاتی- جلد ۱- صفحه ۹۰ دشمن خدا، ابليس، به قابيل گفت: قربانى هابيل قبول شد و قربانى تو مقبول درگاه واقع نگرديد. اگر هابيل را زنده بگذارى تا فرزندى آورد فرزندان او بفرزندان تو افتخار ورزند (وسوسۀ شيطان در قابيل اثر كرد و) هابيل را كشت. چون نزد آدم برگشت (آدم بدو) فرمود: هابيل كجاست‌؟ گفت: ندانم، تو مرا نفرستادى نگهدار او باشم. آدم به جستجوى او رفت و او را كشته يافت (گريان) فرمود: اى زمين لعنت باد بر تو كه خون هابيل را قبول كردى و چهل شب بر هابيل گريست؛ پس از آن آدم از خدا خواست پسرى به او عطا كند. پس پسرى براى او بدنيا آمد كه او را هبة اللّٰه ( بخشيده‌شدۀ خدا) ناميد؛ چون او را خداى تعالى به آدم بخشيد. حضرت آدم او را بسيار دوست مى‌داشت؛ همين كه دوران نبوت او سپرى شد و روزگارش تمام شد خداى تعالى به او وحى فرمود: اى آدم (دوران) نبوت تو گذشت و روزگارت به پايان رسيد اكنون علمى كه نزد تو است و ايمان و اسم اكبر را در ذريّۀ خودت نزد پسرت هبة اللّٰه بگذار؛ زيرا من هرگز علم و ايمان و اسم اكبر و ميراث علم و آثار نبوت را تا روز قيامت از ذريّۀ تو قطع نكنم، و زمين را وانگذارم مگر اينكه در آن عالمى باشد كه بوسيلۀ او دين من و راه طاعت من شناخته شود، و سبب نجات كسانى باشد كه بين تو و نوح به دنيا آيند. آدم فرمود: خداى تعالى پيغمبرى فرستد كه نامش نوح است و مردم را به سوى خدا دعوت كند و مردم او را تكذيب كنند و خدا آنان را بوسيلۀ طوفان هلاك گرداند. پس ميان آدم و نوح ده پشت آمدند كه همگى پيغمبران خدا بودند. آدم به هبة اللّٰه سفارش كرد هر كدام از شما او را درك كند بايد به او بگرود و از او پيروى كند و او را تصديق كند تا از غرق شدن نجات يابد، سپس چون آدم مريض شد در همان مرضى كه از دنيا رفت نزد هبة اللّٰه فرستاد و بدو فرمود: اگر جبرئيل يا هر كدام از فرشتگان را ملاقات كردى سلام مرا به او برسان و بگو اى جبرئيل پدرم هديه‌اى از ميوه‌هاى بهشت از تو خواست، هبة اللّٰه (پيغام را) به جبرئيل رسانيد، جبرئيل به او گفت: اى هبة اللّٰه! برگرد كه پدرت از دنيا رفت، من آمده‌ام بر او نماز بخوانم؛ هبة اللّٰه برگشت ديد پدرش از دنيا رفت، جبرئيل (نزد او آمد و) كيفيت غسل دادن آدم را به او ياد داد. هبة اللّٰه او را غسل داد چون وقت نماز بر آدم رسيد به جبرئيل گفت: جلو به‌ايست و بر آدم نماز بخوان، جبرئيل گفت: اى هبة اللّٰه! خداى تعالى به ما دستور داد در بهشت بر پدرت آدم سجده كنيم، و ما نمى‌توانيم امامت هيچ يك از فرزندان او را بنماييم؛ پس هبة اللّٰه جلو ايستاد و بر پدرش آدم نماز خواند و جبرئيل با گروهى از فرشتگان پشت سرش ايستادند، و هبة اللّٰه سى تكبير بر آدم گفت، جبرئيل دستور داد بيست و پنج تكبير از آن برداشت (و به همان پنج تكبير باقيمانده اكتفا شد) كه امروز روش و سنّت ميان ما همان پنج تكبير است و در جنگ بدر هفت تا نه تكبير بر شهداى مسلمين گفته شد. هبة اللّٰه چون او را بخاك سپرد، قابيل نزد او آمد و گفت: من ديدم آدم تو را به چيزى از علم خود مخصوص داشت و به تو داد چيزى از آن علم كه به من نداد، و اين همان علمى است كه برادرت هابيل بوسيلۀ آن دعا كرد و قربانى‌اش قبول شد، و من او را كشتم تا براى او فرزندى نشود كه بر فرزندان من افتخار كنند و بگويند: ما فرزندان كسى هستيم كه قربانى‌اش قبول شد، و شما فرزندان كسى هستيد كه قربانى او قبول نشد؛ اكنون اگر از آن علم مخصوص كه پدر بهرۀ تو كرده چيزى اظهار كنى مانند برادرت هابيل تو را نيز خواهم كشت؛ پس هبة اللّٰه و فرزندان او چندان كه بودند، آنچه نزدشان بود از ايمان و علم و اسم اكبر و ميراث علم و نشانه‌هاى نبوت پنهان كردند، تا آنگاه كه حضرت نوح برانگيخته شد و وصيت هبة اللّٰه آشكار شد و نظر در وصيت آدم كردند دريافتند كه پدرشان آدم به (آمدن) نوح بشارت داد (لذا) به نوح ايمان آوردند و از او پيروى نموده و او را تصديق كردند، و آدم به هبة اللّٰه سفارش كرد سر هر سال اين وصيت را بررسى كند، و آن روز را عيد بگيرند و به ياد داشته باشند (روز) بعثت نوح و زمان ظهور او را، و همين طور جارى شد در وصيت هر پيغمبرى تا آنكه خداى تعالى حضرت محمد را مبعوث فرمود و سبب شناسايى نوح همان علمى بود كه نزد آنها بود، و گفتۀ خداى عز و جل (سورۀ نوح) «و بتحقيق نوح را بسوى قومش فرستاديم» - تا آخر آيه - (اشاره) به همين (داستان) است؛ و پيغمبرانى كه ميان آدم و نوح بودند (دسته‌اى) پنهان (مردم را به سوى خدا دعوت مى‌كردند) و دسته‌اى آشكارا، و از اين رو نام آنان در قرآن پنهان شد و مانند پيغمبران آشكار نشد، و گفتار خداى تعالى (در سورۀ نساء آيه ۱۶۴) «و پيغمبرانى كه داستان آنها را از پيش براى تو بيان كرديم، و پيغمبرانى كه داستانهاى آنها را نگفتيم» همین است
امام صادق ( هرکس که تحقّق حاجاتش بر او مشکل شده باشد [و به خواسته‌هایش نرسیده]، باید در روز سه‌شنبه، آن‌ها را از خداوند بخواهد؛ زیرا روز سه‌شنبه، همان روزی است که خداوند در آن [روز] آهن را برای داود (نرم گردانید. الصّادق ( مَنْ تَعَذَّرَتْ عَلَیْهِ الْحَوَائِجُ فَلْیَلْتَمِسْ طَلَبَهَا یَوْمَ الثَّلَاثَاءِ فَإِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی أَلَانَ اللَّهُ فِیهِ الْحَدِیدَ لِدَاوُدَ (. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۳۱۰ نورالثقلین/ البرهان
امام صادق ( اوّلین چیزی که خداوند آفرید، قلم بود. پس خداوند به آن فرمود: «بنویس». و قلم، آنچه را که پیش از آن بود و آنچه را که تا روز قیامت صورت می‌گیرد، نوشت. الصّادق ( أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْقَلَمُ فَقَالَ لَهُ اکْتُبْ فَکَتَبَ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًْ. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۳۰۴ القمی، ج۲، ص۱۹۸/ نورالثقلین/ البرهان
مردی در محضر علی (علیه السلام) از جای خود برخاست و گفت ما را از فتنه مطّلع سازید و بفرمائید شما از رسول خدا در این باره سؤالی کرده‌اید، یا خیر؟ علی (علیه السلام) فرمود: «هنگامی که این آیه شریفه فرود آمد: الم (1)* أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (2)، (قران/ سوره عنکبوت) دانستم تا رسول خدا هست فتنه نخواهد شد. عرض کردم: «یا رسول اللَّه، این فتنه‌ای که خداوند شما را از آن آگاه می‌کند، کدام فتنه است»؟ رسول اکرم فرمود: «ای علی (علیه السلام)، امّت من بعد از من گرفتار فتنه خواهند شد». عرض کردم: «یا رسول اللَّه، در روز احد گروهی به شهادت رسیدند و من در آن روز به این فیض نرسیدم و سخت ناراحت بودم. شما در آن روز به من فرمودید: «ای علی! به تو مژده می‌دهم که تو هم بعد از این به شهادت خواهی رسید و این موضوع حتماً پیش خواهد آمد، شما در آن روز چگونه صبر خواهید کرد». گفتم: «یا رسول اللَّه این جا از جاهای صبر و شکیبائی نیست، باید در این گونه جاها و از این گونه موقعیت‌ها خوشحال شد و سپاسگزاری کرد». رسول خدا فرمود: «ای علی این مردم در اموال خود گرفتار فتنه و آزمایش قرار خواهند گرفت، و برای اینکه مسلمان شده‌اند به خداوند منّت خواهند گذاشت و آرزوی رحمت و مغفرت خواهند کرد، و از قدرت خداوند خود را در امان خواهند دانست، و یا به شبهات دروغ حرام‌ها را حلال خواهند کرد. و با غفلت و نادانی از دچار هوا و هوس می‌شوند شراب و مسکرات را حلال می‌کنند و آن را به نام نبیذ و یا آب جو می‌خورند، به نام هدیه دادن، رشوه می پذیرند و به اسم تجارت، ربا را در اموال خویش وارد می سازند». گفتم: «یا رسول اللَّه من آن‌ها را چگونه به حساب بیاورم، آیا آن‌ها مرتد هستند و یا گرفتار فتنه شده‌اند»؟ فرمود: «آن‌ها مبتلا به فتنه شده‌اند». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۳۱۰ نهج البلاغهًْ، ص۲۲۰/ بحار الأنوار، ج۶۹، ص۱۳۸/ أعلام الدین، ص۱۰۴/ شرح نهج البلاغهًْ، ج۹، ص۲۰۵/ نورالثقلین؛ «اجیزت» بدل «حیزت»
انس‌بن‌مالک گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله) از یکی از یارانش پرسید: «فلانی! آیا ازدواج کرده‌ای»؟ عرض کرد: «خیر! مالی ندارم که با آن ازدواج کنم». پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «آیا سوره‌ی قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ با تو نیست»؟ عرض کرد: «چرا»! فرمود: «این سوره یک چهارم قرآن است». [سپس] فرمود: «آیا سوره‌ی قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ با تو نیست»؟ عرض کرد: «چرا»! فرمود: «این سوره [نیز] یک چهارم قرآن است». [سپس] فرمود: «آیا سوره‌ی إِذَا زُلْزِلَتْ با تو نیست»؟ عرض کرد: «چرا»! فرمود: «این سوره [نیز] یک چهارم قرآن است». سپس [سه بار] فرمود: «ازدواج کن، ازدواج کن، ازدواج کن». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۳۱۴ مستدرک الوسایل، ج۴، ص۳۶۷/ نورالثقلین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا