در سوگ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
#نهج_البلاغه
▪️پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا با مرگ تو رشته اى پاره شد كه در مرگ ديگران اينگونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پيامبرى، و فرود آمدن پيام و اخبار آسمانى گسست. مصيبت تو، ديگر مصيبت ديدگان را به شكيبايى واداشت، و همه را در مصيبت تو يكسان عزادار كرد. اگر به شكيبايى امر نمى كردى، و از بى تابى نهى نمى فرمودى، آنقدر اشك مى ريختم تا اشك هايم تمام شود، و اين درد جانكاه هميشه در من مى ماند، و اندوهم جاودانه مى شد، كه همه اينها در مصيب تو ناچيز است، چه بايد كرد كه زندگى را دوباره نمى توان بازگرداند، و مرگ را نمى شود مانع شد. پدر و مادرم فداى تو ما را در پيشگاه پروردگارت ياد كن، و در خاطر خود نگهدار.
📘#خطبه_235
⚜ ذکر صالحین ⚜
🔸معاویه براى كشتن امام حسن (ع )، پیش خود طرحى ریخت و آن این بود، توسّط جاسوسان خود، با چهار نفر از منافقین تماس گرفت ، و براى هریك از آنها، یك نفر جاسوس تعین كرد تا محرمانه به تك تك آن چهار نفر بگویند كه اگر امام حسن (ع ) را با زهر و یا اسلحه بكشند،دویست هزار درهم جایزه دارند، بعلاوه از جانب معاویه براى فرماندهى یكى از گردانها منصوب خواهند شد، و معاویه یكى از دختران خود را همسر او مى كند.
آن چهار نفر عبارت بودند از عمربن حریث ، اشعث بن قیس ، حجربن حارث ، شبث بن ربعى .
جاسوسان هر كدام جداگانه ، هر یك از آنها را مخفیانه دیدند و پیام معاویه را به آنها ابلاغ نمودند. این موضوع به اطلاع امام حسن (ع ) رسید، آن حضرت زیر لباس خود زره مى پوشید و همواره مراقب منافقین بود و حتّى در نماز در زیر لباس خود زره مى پوشید.
روزى یكى از آن چهار نفر آن حضرت را هدف تیر قرار داد، ولى بخاطر همان زره، تیر در او اثر نكرد.
سرانجام امام حسن (ع ) توسّط جعده دختر اشعث بن قیس كه قبلا همسر آن حضرت بود، مسموم شده و به شهادت رسید. هنگامى كه خبر شهادت آن حضرت به معاویه رسید، معاویه به عنوان شكر به سجده افتاد، در آن ایّام ابن عبّاس در شام بود، معاویه او را طلبید، در حالى كه خوشحال بود و خنده بر لب داشت (به عنوان مسخره ) به ابن عبّاس تسلیت گفت و آنگاه پرسید: «حسن بن على (ع ) چند سال داشت ؟»
ابن عبّاس گفت : سن و سال او را همه قریش مى دانند، عجیب است كه مثل تو از آن آگاه نباشد.
معاویه گفت : به من خبر رسیده كه او داراى بچّه هاى كوچك بود.
ابن عبّاس گفت : هر كوچكى بزرگ مى شود، ولى بدان كه كودكان ما بزرگ هستند (و نیازى به ترحّم مانند تو را ندارد) سپس گفت : اى معاویه به چه علّت از وفات امام حسن (ع) شاد و خندان هستى؟ سوگند به خدا، وفات او، اجل تو را به تاءخیر نمى اندازد، و قبر تو را پر نمى كند، و براستى چقدر بقاى عمر تو و عمر ما بعد از امام حسن (ع) اندك است !
✍🏽 «محمد محمدى اشتهاردى، داستان دوستان، جلد 4، حکایات 151 و 152»
#امام_حسن_ع
#گپ_روز
✍️ دیشب اولین شب بود از حضور کمپین who is imam mahdi در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام.
ساعت حوالی 3 بود یک آقای پاکستانی که کمی فارسی هم بلد بود به چادر نزدیک شد. خندهی سبک و آرامی روی لبانش بود که مرا نیز با شادیاش همراه کرد.
• برخلاف دیگران اصلاً نپرسید شما که هستید؟
این چادر برای چیست؟
این عبارت who is imam mahdi چیست که اینجا نوشتهاید ؟
اصلاً انگار ما را نمیدید... اصلاً
•با همان فارسیِ نصفه و نیمه، به من گفت: من هر زیارتی که تاکنون مشرف شدم، نسبت به صاحب آن زیارتگاه «معلومات» داشتم!
از زیارت اربعین برگشتهام و آمدهام اینجا حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام را زیارت کنم. اما هیچ معلوماتی ندارم. پایم نمیکشد اینجوری بروم خدمت ایشان. میشود برایم از ایشان بگویید؟
• قند آب کردند در دلم انگار !
گفتم : بله که میگویم، هر چقدر که بخواهی میگویم !
شنیدن و گفتن از این آقا، شکریست که شیرینیاش هرگز دل را نمیزند بلکه عطش جانت را بیشتر میکند.
•حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام ولی فقیه زمان امام هادی علیهالسلام بود.
عالمی عظیم که امام معصوم ، مردم را برای حلّ مشکلات دینی و یافتن پرسش های اعتقادی و عملی شان به ایشان ارجاع میدادند.
کسی که حق وفا را چنان به امام خویش تمام کرد که امام زمانش به او فرمود: «انت ولیّنا حقّا» تو به راستی از مایی ...
نسب ایشان با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیهالسلام میرسد و چه شبی شما به محضرشان مشرف شدهاید؛ شب شهادت جد مظلوم و غریب ایشان.
اشک در چشمانش جمع شد و با اشتیاق نشان داد باز میخواهد بشنود.
• ادامه دادم حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام به دستور امام هادی علیهالسلام در شرایط خفقان آور زمانه خویش به ری اعزام شدند و در اینجا به صورت مخفیانه به ترویج و گسترش جهانبینی شیعی و ایجاد یک پایگاه قدرتمند برای بقا و قوام تشیّع پرداختند.
ماموریت ایشان، یک ماموریت تمدنی بود تا جاییکه وجود این پایگاه محل رشد و قدرتگیری سربازان امام مهدی علیهالسلام در تمام دورانها بالاخص در آخرالزمان است.
• پاهایش به سمت حرم، عزم رفتن کرد! این را از بیقراریاش میفهمیدم.
دو قدم که رفت جلوتر برگشت به صورتم نگاه کرد و گفت : مرا سرشار کردی!
گفتم : بابا شما آمده بودید که به قول خودتان «معلوماتی» بدست آورید تا با معرفت به زیارت بروید. سرشار شدید و دارید میروید.
ما اینجا آمدهایم که معلوماتی را به مردم هدیه کنیم که دوازده قرن است اگر شیعه به دنبالش رفته بود هر لحظه امکان زیارت امامش را، امام زندهاش را داشت.
انگار دیگر نمیشنید چه میگفتم ... رفت ....
و من تا لحظهی رسیدنش به حرم با چشم دنبالش کردم.
به این فکر میکردم که «معرفت» انسان را بیقرار میکند!
چشمش را باز میکند!
و گوشش را به روی غیر میبندد!
و تو جز «او» دیگر نه میبینی و نه میخواهی!
« باید این امام را درست بشناسیم و درست به جهان معرفی کنیم! »
• این تنها رسالت ما در دنیاست : تمام!
هدایت شده از نشست تربیتی صلحا
سلام
اعزام مشهد مقدس فوری
به صورت گروه 44نفر
خواهر یا برادر
جمعه16شهریور ماه ساعت14
ظرفیت محدود
جهت ثبت نام با شماره
۰۹۹۰۰۸۸۴۲۴۵
برادر میرزایی تماس حاصل فرمائید.
به کانال ما در ایتا بپیوندید
https://eitaa.com/esfkhedmat