#رجال_فهرستی
#تاریخچه_مباحث_رجالی وتطبیق بر ما نحن فیه:
مباحثی که در رجال مطرح شد از سالهای 145 تا 150 شروع شد. اولش هم بحث عدالت و وثاقت بود. بعد هم مباحث دیگری اضافه شد مثل تمییز مشترکات. و همچنین مسائل دیگری که توضیحاتش رادر جای دیگر بیان کرده ایم.
موسی بن عمر هم در کتب ما به دو نفر اطلاق شده است : «موسی بن عمر بن بزیع» و «موسی بن عمر بن یزید». نجاشی دومی را توثیق نکرده است.
دو بحث است : اینکه این شخص کدام است؟ اینکه ایشان ثقه است یا خیر؟
بحث سومی هم در میان اهل سنت و سپس در میان ما شروع شد که بحث قبول روایت است جدای از توثیق روات. اخباری ها این حرف را گرفتند و ادامه دادند.
خود علامه در قرن هشتم هم بحث خبر عدل و تقسیم حدیث به صحیح و موثق و... را مطرح کردند و به صورت تطبیقی وارد شدند و کتاب رجال نوشتند تا اقسام را روشن کنند. بعد از ایشان با مشکلاتی برخود کردند مثل مجهولیت موسی بن عمر در امثال این روایت که باعث ضعف حدیث می شد. اخباری ها گفتند که مثلا در اینجا موسی بن عمر را شاید توثیق نکنیم ولی روایت را قبول می کنیم به خاطر کتب مشهوره یا عمل اصحاب و... . مرحوم وحید بعد از اخباری ها بحث جدیدی را شروع کرد که اقامه شواهد جدیدی برای توثیق روات بود. یعنی فقط اعتماد بر مصادر اولیه (اصول خمسه رجالیه به اصطلاح آقایان به علاوه رجال برقی و فهرست ابی غالب و رجال علامه) نکنیم چون راه های دیگری هم برای توثیق هست. خود ایشان هم عدم استثناء را دلیل بر وثاقت گرفتند. کاری که وحید در امثال این مورد کرد این بود که چون محمد بن احمد از ایشان نقل کرده و ابن ولید ایشان را استثناء نکرده است پس ثقه است. این بحث رجالی است و باعث می شود که این شخص در غیر نقل محمد بن احمد (در نوادر الحکمه) هم ثقه باشد.
بعد از وحید حوض های کری درست کردند برای توثیق روات: *بحث کثرت روایت راوی را مطرح کردند* و همچنین بحث نقل اجلاء از یک شخص را مطرح کردند. این دو راه اجمالا راه های خوبی است.
این غیر از بحث قبول روایت است که اخباری ها مطرح کردند.
ما راه دیگری رفتیم که توثیق فهرستی است. یعنی طبق شواهدی که دیده ایم نقش ایشان در نقل آثار مهم کوفه به قم بوده است. راوی از ایشان بزرگان قم هستند مثل محمد بن احمد و سعد به عبد الله. و مروی عنه هم بزرگان کوفه هستند مثل حجال و ابن فضال پدر و دیگران.
روایتی هست که در سندش «موسی بن عمر بن یزید البصری» یا «موسی بن عمر البصری دارد که شاید نشان دهد که ایشان بصری هستند. اگر روایتی را نقل کند که دو طرفش بصری هستند روی مبنای ما معلوم نیست که حجت باشد چون مثلا دو طرفش اجلاء نیستند.
یکی از کارهای بحث فهرستی، نسخه شناسی است. نسخه شناسی همان بحث فهرستی نیست. ممکن است وثاقت نوفلی ثابت نباشد ولی نقل نوفلی از سکونی قبول شده است. چون اصحاب ما به کتاب سکونی به نسخه نوفلی عمل کرده اند. این نه توثیق نوفلی به صورت مطلق است و نه قبول هر روایتی است که اصحاب قبول کرده اند، بلکه ایشان را به عنوان راوی کتاب سکونی قبول کرده اند. به این توثیق، توثیق فهرستی گفته می شود. نه عمل به ورایت است و نه توثیق شخص به صورت عام بلکه توثیق شخص به صورت محدود. یعنی توثیق این شخص به اطلاقش ثابت نشده است. طبیعت این توثیق محدود است. اگر عمل باشد فقط مواردی است که به روایات سکونی عمل شده است قبول می کنیم. چون نسبت عمل به روایات سکونی، عموم و خصوص من وجه است لذ طبق آن مبنی باید مقدار مسلم را قبول کرد. عمل اصحاب همان مبنای جابریت است که برخی پس از علامه مطرح کردند.
بحث دیگر فهرست :
روایات سکونی در تعابیرش انفراد دارد. روایات کمی دارد که با روایات اصحاب یکی باشد. بعد از ایشان هم مهمترین راوی نوفلی است. غیر ایشان هم از سکونی روایت می کنند ولی کم هستند. راوی از نوفلی هم ابراهیم بن هاشم است. دیگران هم هستند ولی کم. بعد از ابراهیم بن هاشم کتاب سکونی مشهور می شود و بزرگانی مثل صفار و... آن را نقل می کنند. عده ای هم در این طریق، از ابراهیم بن هاشم تعبیر به ابی اسحاق می کنند.
مرحوم محقق اولین کسی است که سعی می کند از تعبیر شیخ طوسی در مورد سکونی، توثیق رجالی در بیاروند. بعدش هم اصحاب ما حرف محقق را قبول کردند. ظاهرا مرحوم تستری اولین کسی است که روی فهم مرحوم محقق اشکال می کنند که کلام شیخ دلالت بر توثیق نمی کند ولی توضیح کامل نمی دهند. ما توضیح دادیم که مرحوم محقق با جلالت قدری که دارند این مطلب را از کتاب عده ی شیخ، اشتباه نقل کرده اند. در کتاب عده مطلب، جور دیگری است.
ما ممکن است سکونی را در حد فهرستی قبول کنیم یعنی روایاتی که از غیر کتابش هست قبول نکنیم. نه توثیق رجالی است و نه عمل به روایت. چیزی بین این دو است.
در اینجا موسی بن عمر راوی میراث های کوفه به قم است و ابن ولید هم او را از رجال نوادر الحکمة استثناء نکرده است. پس این شخص قابل اعتماد است.
@rejalemadadi
@salmanraoofi