هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 عامل نجات کشور در بزنگاههای مختلف غیرت دینی ملت ایران است/ غیرت دینی در آنجایی تأثیرگذار است، که همراه با عقلانیت باشد
🔻 رهبر انقلاب، امروز در ارتباط تصویری مردم قم: میبیند انسان تبلیغ میشود و تلاش فرهنگی وسیعی در واقع انجام میگیرد برای این که حوادثی که ناشی از غیرت دینی است، اینها را متهم کنند به بی منطقی، خشونتهای بی منطق. من میخواهم عرض بکنم که نه، این جور نیست قضیه. غیرت دینی در آنجایی که خودش را نشان میدهد و تأثیرگذار است، همراه با عقلانیت هست و غیرت دینی اساساً ناشی از بصیرت است که بصیرت یک شعبهای از عقلانیت است و نشان دهندهی عمق دینداری است و در اغلب موارد این غیرت دینی وقتی شما نگاه میکنید، میبینید که با آن عقلانیت همراه است. شخصیتهایی که بیشترین غیرت دینی را دارند، اینها غالباً دارای عقلانیت بالا هستند. نمونهاش شخص امام بزرگوار. اوج غیرت دینی بود، واقعا هیچ کس را ما ندیدیم و نشناختیم که از لحاظ نسبت به دین و فرهنگ دین و زندگی دینی و سبک زندگی دینی و احکام دینی مثل امام بزرگوار باشد در عین حال در اوج عقلانیت بود. خردمند، عاقل، دانشمند و من خوب است در این مناسبت یاد کنم از فقیه و فیلسوف معاصرمان مرحوم آیتالله مصباح یزدی که ایشان هم همینجور بودند. ایشان هم انصافا شاگرد شایسته امام بود و ایشان هم در غیرت دینی در اوج بود هم در عقلانیت یک فیلسوف به معنای واقعی کلمه بود. قیام ۱۹ دی یک ترکیب درخشانی است از غیرت و عقلانیت.۱۴۰۰/۱۰/۱۹
🏷 #بسته_خبری
💻 @Khamenei_ir
#تاریخ_علم_اصول ۱
#علم_اصول
🔆چشماندازى به سیر تاریخى تبویب در علم اصول
✍️مهدى علیپور
مدخل
محققان اسلامى از دیرباز در شمارش رؤوس ثمانیه به تبویب نیز اشاره میکردهاند.
اگر چه پیشینیان واژه «قسمت» را به کار میبردهاند؛ اما هدفشان چیزى جز تبویب، تنظیم و چینش صحیح و منطقى علم نبود.
شاید بتوان تبویب را این گونه تعریف کرد: تنظیم و طبقهبندى مباحث یک علم و روشن کردن جایگاه آن، با توجه به ملاکهاى ترتب منطقى و تقسیم مباحث به موضوع، مبادى و مسائل.
براى تبویب فواید بسیارى ذکر نمودهاند که از جمله میتوان به چند مورد اشاره کرد:
١ـ راه وصول به علم و تسلط بر آن را هموارتر میکند
٢ـ تحقیق و شناخت مباحث یک علم را در وقت کمترى میتوان انجام داد و البته صرفه جویى در وقت، با توجه به گسترش بسیار وسیع علوم، امرى ضرورى مینماید
٣ـ از تکرار غیر ضرورى مباحث جلوگیرى میکند
۴ـ محقق علم را در دستیازىِ آسان به مباحث مورد نیازش یارى میرساند
۵ـ با تبویبى صحیح و منطقى از یک علم، جایگاه مباحث به درستى روشن میشود؛ زیرا مبادى تصوریه و تصدیقیه عامِ علم جاى خودش را پیدا نموده و به ترتب منطقى چینش میشود و مسائل علم نیز با همین ترتیب منطقى و با توجه به رابطهها و نیازها در جاى مناسب خود قرار داده میشود. طبیعى است که مبادى تصوریه و تصدیقیه خاص هر مسئله پیش از آن مسئله جاى میگیرد و همه این امور، موجب صائبتر شدن نتیجهگیرى نهایى و عدم پیچیدگى و خلط در مباحث میشود.
ملاکهای ارائه تبویب صحیح
نکته مهم دیگرى که در اینجا باید به آن اشاره کرد، ملاکهاى ارائه تبویب صحیح است. شاید بتوان ملاکهاى متعددى را در این رابطه برشمرد اما آنچه که اساسى مینماید دو نکته است:
اول، شناخت رابطه مسائل و مباحث مختلف علم با یکدیگر؛
زیرا به این ترتیب روشن میشود که چه مباحثى مترتب بر مباحث دیگر است و کدام یک، از مبادى دیگرى میباشد که طبیعى است در چینش منطقى باید ترتیب آنها رعایت شود.
دوم، شناخت موضوع[۱]تعریف و حد و رسم علم است و اینکه علم چه هدفی را دنبال میکند؛
چرا که با شناخت صحیح از این امور میتوان مسائل علم را از مبادى تصوریه و تصدیقیه آن علم جدا ساخت و به ترتیب اولویت، بین خودشان نیز ترتب منطقى قائل شد. اما این نوشتار بر آن است تا گزارشى از تحول تاریخى تبویب در علم اصول تا زمان حاضر ارائه کند و نشان دهد که در طول تاریخ علم اصول، چه تبویبهایى استحکام داشته و ملاکهاى تبویب صحیح در آنها رعایت شده است و چه تبویبهاى دیگرى از این قوت بیبهره بوده و بیشتر بر ذوق و سلیقه صاحبان آن استوار بوده[۲]
در اینجا به تبویب محقق گرانقدر آیت الله صدر نیز به تفصیل پرداخته و میزان استحکام، دقت و رعایت ملاکهاى تبویب صحیح را در آن جستوجو میکند.
اصول فقه، دورههاى گوناگونى را پشت سر گذاشته است و محقق یا محصلى که این سیر و نگاه تاریخى را در اختیار داشته باشد، به جامعیت و انسجام حرکت و نظام و تبویب مناسب و بهرههاى تازه و بدیع، دسترسى بیشترى خواهد داشت.
البته بهترین شیوه براى آگاهى به چنین تحولى، نگرش دقیق به تبویبهایى است که در این علم ارائه شده است. با مقایسه مختصرى میان عده، معارج، معالم، قوانین، کفایه، حلقات و… میتوان به وضوح این سیر تاریخى و این تحول اساسى و کلى را دریافت.
بنابراین، نگاه به تاریخ تبویب در اصول ضرورى مینماید. که این نوشتار عهدهدار آن است.
شاید بجا باشد که پیش از پرداختن به موضوع مقاله بر پراهمیت بودن بحث از تاریخ علم اصول براى کشف تحولات آن و عوامل تحول و اینکه آیا تکامل در اصول، همزمان و مطابق با تحولات در فقه بوده است یا خیر؟ و اگر خیر، چگونه میتوان این همگامی و همسانى را ایجاد کرد؟ همچنین باید مشخص کرد، فراز و فرودها و بالندگىها و رکودهاى علم اصول چگونه و به چه شکلى بوده است؟ و آیا عوامل آنها کشف شدهاند؟ و در صورت کشف، آیا فکرى براى آینده این علم جهت مصون ماندن از گزند موانعى که در گذشته بوده، شده است؟ و اگر کشف نشده است، آیا تا کنون تحقیقى جهت شناخت و شکارشان صورت گرفته است یا خیر؟ خلاصه اینکه، ما نیازمند تحقیقى گسترده از دورههاى تحول در اصول و شکل و عوامل آن هستیم. البته براى پاسخ دقیق به پرسشهایى از این دست، نیاز به نوشتار دیگرى است که در گسترده این مقاله نمیگنجد؛[۳]در این نگاشته، تنها شکل تحول را به تفصیل کاوش میکنیم.
🔅پاورقی
[۱] مراد از موضوع در این جا، صرفاً موضوع حقیقى نیست، بلکه جامع انتزاعى نیز کافى است.
[۲] مراد ما از سلیقه و ذوق در این جا بیشتر بىملاک بودن تبویب و پریشانى آن است و الا، اصل تأثیر ذوق و سلیقه، به معناى مثبت آن، در تبویب جاى انکار ندارد.
[۳] برای مطالعه تاریخ علم اصول
ر.ک: محمدباقرصدر، معالم الجدیده ص ۴۶–٨٩؛ ابوالقاسم گرجی، تحول اصول و همو تاریخ فقه و فقها ص٢٩٩–٣٣۵
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
باسمه تعالی
هر حوزه ای تمایل داشته باشد برای تدریس اصول الموجز یا حلقات و فقه هر بابی خصوصا فقه ۵ (متاجر) آمادگی دارم.
دوستانی که تمایل دارند در خدمت باشم می توانند به مسئولین محترم مدرسه پیشنهاد بدهند
سوابق علمی بنده با شرمندگی به شرح زیر است
https://eitaa.com/salmanraoufi/2163
https://eitaa.com/salmanraoufi/2164
والسلام
باسمه تعالی
🔆سوالاتی بسیار مهم که بعضی بزرگواران از بنده جواب خواسته اند
✅البته به نظرم بهتر است این سوالات از رهبر معظم انقلاب پرسیده شود
🔆بنده هم چون مخاطب سوال قرار گرفتم جواب میدهم
بسم الله الرحمن الرحیم
1. مهمترین بارهایی بر زمین افتاده «علمی/فرهنگی/سیاسی/اجرایی و مدیریتی» در «جهان/دنیای اسلام/دنیای تشیع/ایران/حوزه علمیه/دانشگاه/آموزش و پرورش/رسانه» را که یک «طلبه/جمع طلبگی/حوزه/فعالان فرهنگی/ مدیران ارزشی» باید بردارند، چه میدانید؟
2. اگر یک خیّر پیدا شود و به شما بگوید «هر چه پول بخواهید، تأمین میکنم و شما کار را بگویید، تأمین مالی آن با من!» چه کارهایی را به او در سطح «جهانی/دنیای اسلام/ دنیای تشیع/ ایران/حوزه علمیه/دانشگاه/آموزش و پرورش/رسانه» در زمینه «علمی/فرهنگی/سیاسی/اجرایی و مدیریتی» توصیه میکنید؟
3. اگر به سی سال قبل برگردید و بخواهید بر روی یکی دو تا مسأله اساسی «علمی/فرهنگی/سیاسی/اجرایی و مدیریتی» در سطح «جهان/دنیای اسلام/دنیای تشیع/ ایران/حوزه علمیه/دانشگاه/ آموزش و پرورش/رسانه» تمرکز کنید، با توجه به دانش موجودتان، روی چه مسائلی تمرکز خواهید کرد؟
4. مهمترین آسیبهایی که برای کارهای موجودی که در زمینه «علمی/فرهنگی/سیاسی/اجرایی و مدیریت» توسط «سازمانها/طلاب/حوزه/جمهوری اسلامی/دانشگاه/رسانه» انجام میشود، چه میدانید؟
5. مهمترین توصیه های «علمی/فرهنگی/سیاسی/اجرایی و مدیریتی» شما به طلاب چیست؟
6. اگر بخواهید «ده بار بر زمین مانده اساسی» در کل، معرفی کنید، چه خواهید گفت؟
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#تاریخ_علم_اصول ۲
#علم_اصول
🔆چشماندازى به سیر تاریخى تبویب در علم اصول
✍️مهدى علیپور
دوره های تحول در علم اصول
براى بررسى شکل و چگونگى تحول در اصول، ابتدا باید بر دورههاى تحول مرور کنیم تا با دقت در تبویبهاى هر دوره، به نتیجهای مطلوب برسیم.
سه مرحله تحول اصول از نظر شهید صدر
مرحله اول زمینه سازی
عصرشهید صدر، تحول اصول را در ضمن سه مرحله شرح میدهد:[۴] عصر تمهید و زمینهسازى، عصر علم و عصر کمال.
وى عصر تمهید را با ابن عقیل عمّانى، ابن جنید اسکافى، شیخ مفید و سید مرتضى آغاز نموده و با ظهور شیخ طوسى به پایان میرساند. در پایان این دوره، اصول رو به ضعف و تقلیدى شدن میرود. در این دوره کتاب کشف التمویه و الإلتباس» از ابن جنید و رساله شیخ مفید که در کتاب کنز الفوائد کراجکى آمده و ذریعه سید مرتضى و نیز عده الاصول، تصنیف شدهاند.
مرحله دوم عصر علم
شهید صدر عصر علم را پس از صد سال، از اوایل قرن ۶ تا قرن ۱۲ میداند که با سید مکارم، ابن زهره و ابن ادریس آغاز شده و به محقق حلى، علامه حلى، شهید اول و دوم، فاضل مقداد، صاحب معالم و شیخ بهایى ختم میشود. این دوره، دوره شکوفایى علم اصول است. محقق حلى، نهج الرسول و معارج را تألیف میکند. علامه نیز تهذیب الوصول، مبادى الاصول، غایه الوصول، نُکت البدلیه، شرح غایه الاصول غزالى و منتهى الاصول إلى علمى الکلام و الاصول را دارد که برخى از این رسالهها اکنون هم موجود است. فخر المحققین فرزند علامه، شرح تهذیب و مبادى را دارد. شهید ثانى، القواعد را نوشت، شیخ محمد حسن، معالم الاصول را به رشته تحریر درآورد و شیخ بهایى نیز زبده الاصول را آفرید.
باز، دوره ضعف اصول و هجوم اخبارىهاست که طى دو قرن ۱۱ و ۱۲ ادامه مییابد.
مرحله سوم شکوفایی
محقق صدر، عصر کمال علم اصول را از اواخر قرن ۱۲ با ظهور وحید بهبهانى تا امروز که اوایل قرن ۱۵ است، معرفى مینماید. در این مرحله، شاگردان مستقیم وحید بهبهانى همچون: سید مهدى بحرالعلوم، شیخ جعفر کاشفالغطاء، میرزاى قمى، سید على طباطبائى و شیخ اسدالله تسترى و سپس کسانى که از این نوابغ بهرهمند شده بودند، مثل: صاحب فصول، شریف العلماى مازندرانى، سید محسن اعرجى، حاجى نراقى و صاحب جواهر و سپس شاگردان اینان که در رأس همه، شیخ انصارى قرار دارد، اینها همه، اصول را بارور کردند و در نهایت کسانى همچون: صاحب کفایه، مرحوم نایینى، مرحوم عراقى، مرحوم اصفهانى، اصول را به بزرگانى همچون: امام و آیت الله خوئى و معاصران سپردند.
دکتر ابولقاسم گرجى، تحول اصول را در ۸ دوره تبیین میکند[۵] که البته این تقسیمبندى جامعتر و دقیقتر است و اختلاط کلام و منطق و فلسفه را با اصول نشان میدهد. اما به دلیل آنکه این نوشته هدف دیگرى دنبال میکند، تنها به کلام شهید صدر در باب ادوار تحول، بسنده میکنیم.
اینک با توجه به تقسیمى که محقق صدر از دورههاى تحول اصول ارائه کرده است، از هر دوره به چند تبویب اشاره کرده و ضمن مقایسه آنها با یکدیگر، چگونگى و شکل تحولشان را نیز به وضوح نشان میدهیم.
از این رو از دوره اول، یعنى دوره تمهید، به تبویب الذریعه سید مرتضى و عدّه شیخ اشاره میکنیم.
از عصر علم، تبویبهاى معارج محقق حلى، مبادى علامه حلى و معالم شیخ حسن را بررسى خواهیم کرد؛ از دوره کمال، قوانین میرزاى قمى و فصول شیخ محمد حسین را متذکر میشویم.
از دوره نهایى هم تبویبهاى رسائل شیخ، کفایه الاصول آخوند خراسانى و تقریرات اعلامى همچون: مرحوم نایینى، مرحوم عراقى، مرحوم اصفهانى، مرحوم امام خمینی و مرحوم خوئى (قدس سرهم) را به همراه تبویبهاى اصول فقه مظفر و حلقات محقق صدر و… بررسى خواهیم کرد.[۶]
در الذریعه إلى اصول الشریعه[۷] تألیف سید مرتضى این مباحث دیده میشود:
الفاظ، علم و ظن، امر، مقدمه واجب، نهى از ضد، اجزاء، نهى، عام و خاص، مجمل و مبیّن، مفاهیم، نسخ، خبر و نقل خبر، افعال و احکام آن، اجماع، قیاس، اجتهاد، حظر و اباحه و استصحاب.
همانطور که ملاحظه میکنید، بیشتر مباحث این کتاب، با اینکه از اولین کتب اصولى ماست، در اصول امروز نیز موجود است که البته این مباحث توسط سید مرتضى به صورت خام و بدون نظام مطرح شده است.
🔅🔅
[۴]محمدباقر صدر، معالم الجدیده، ص ٨٧–٨٩
[۵] ابوالقاسم گرجى، تحول اصول، ص۵١ و رک: ابراهیم جنّاتى، ادوار اجتهاد
در این کتاب، ادوار اجتهاد به ۸ دوره تقسیم میشود که دوره هشتم «عصر کلیت کاربرد اجتهاد با شیوه نوین آن» است و نویسنده، طلایهدار این دوره را امام خمینى برمیشمرد
[۶]افزون بر تبویبهایى که در متن آوردیم، تبویبهاى دیگرى نیز از برخی معاصران نظیر: دکتر هادى فضلى، آیت الله مکارم شیرازى و آیت الله سیستانى ارائه شده که نشاندهنده ادامه حرکت و پویایى در تنظیم علم اصول است
[۷]این کتاب با تحقیق دکتر گرجى، توسط انتشارات دانشگاه تهران در ۲ جلد چاپ شده
🔆اجتهاد روشمند
@salmanraoofi
هدایت شده از میرهاشم حسینی
💠 ۲۳دی ماه چهاردهمین سالگرد شمسی رحلت ملکوتی عالم ربانی و معلم اخلاق، مرحوم آیت الله مجتهدی رضوان الله تعالی علیه، موسس عظیم الشان حوزه علمیه مقدسه مان می باشد.
👈 از همه عزیزان، اساتید ، طلاب و ارادتمندان درخواست می شود جهت شادی روح ایشان و علو درجات استاد راحل عظیم الشان مان فاتحه و صلواتی هدیه بفرمایند.
----------
📬 تنها کانال رسمی استاد میرهاشم حسینی
▫️اينستاگرام
https://www.instagram.com/Mirhashem_ir
▫️ايتا
https://eitaa.com/Mirhashem_ir
#تاریخ_علم_اصول ۳
#علم_اصول
🔆چشماندازى به سیر تاریخى تبویب در علم اصول
✍️مهدى علیپور
در عده الاصول تألیف شیخ طوسى [۸]
این تبویب مشاهده میشود:
علم و ظن، دلالت و اماره، ارتباط دلیل و خطاب، امر و نهى، عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبیّن، ناسخ و منسوخ، طریق اثبات خطاب، فعل و احکام افعال، اجماع، قیاس، اجتهاد، مفتى و مستفتى، حظر و اباحه. تنظیم شیخ استوارتر و قوىتر بوده و از ذوق بیشترى حکایت میکند.
محقق حلى در معارج الاصول[۹]
مسائل و مباحث اصولى را به صورت فشرده و بسیار کوتاه مطرح کرده و از آنها رد میشود. وى کتاب خود را در ده باب تنظیم کرده است:
تعریف اصول و اصل، فقه و احکام شرعى، طریق حکم، علم و ظن، دلالت اماره، دلالت، کلى و جزئى، متواطى و مشکک، ترادف و اشتراک، حقیقت و مجاز، علائم کشف حقیقت و مجاز، حقیقت وضعیه و عرفیه، عرف خاص و حقیقت شرعیه، احکام مجاز، احکام حروف، امر و نهى، عموم و خصوص، مجمل و مبیّن، افعال، اجماع، اخبار، ناسخ و منسوخ، اجتهاد، قیاس، مفتى، مجهول الحکم، استصحاب، نافى حکم و ملحقات اصول.
اما مبادى الاصول علامه حلى [۱۰]
در دوازده فصل، تبویب شده است:
فصل اول: در لغات و تعمیم الفاظ و احوال لفظ و تعارض، احوال و تغییر بعضى از حروف؛
فصل دوم: در احکام، که شش بحث دارد: فعل، حکم، اجزاء، حُسن و قُبح، شُکر مُنعِم و اباحه؛
فصل سوم: در امر و نهى که بیست و دو بحث دارد؛
فصل چهارم: در عموم و خصوص با نه بحث؛
فصل پنجم: در مجمل و مبیّن با پنج بحث؛
فصل ششم: در افعال با چهار بحث که بیشتر، مباحث کلامى مطرح میشود؛
فصل هفتم: در نسخ با پنج بحث؛
فصل هشتم: در اجماع با چهار بحث؛
فصل نهم: در اخبار و جرح تعدیل با نه بحث؛
فصل دهم: در قیاس با پنج بحث؛
فصل یازدهم: در تعادل و تراجیح با چهار بحث؛
و فصل دوازدهم: در اجتهاد و تقلید با نه بحث که بحث نهم درباره استصحاب است.
همانگونه که میبینید اکثر مباحث این چهار کتاب که متعلق به دورههاى اول و دوم است، مشابه یکدیگر است، با وجود این، سیر تکاملى مباحث را نیز به خوبى میتوان مشاهده کرد؛ مثلاً بینظمیاى که در طرح مباحث در الذریعه سید مرتضى مشاهده میشود، به هیچ وجه در مبادى علامه وجود ندارد، بلکه علامه با زیبایى تمام مباحث را تا آنجا که ممکن بوده سیر منطقى داده و در دوازده فصل تبویب نموده است. تفاوتهاى جزئى نیز بین هر یک از این تبویبها دیده میشود که این تمایزات در دو تبویب الذریعه سید مرتضى و مبادى علامه به خاطر فاصله زمانى زیاد، برجستهتر و محسوستر است؛ به عنوان مثال، در عده، شیخ تمام مباحث از امر و نهى تا ناسخ و منسوخ و خبر را تحت یک عنوان عام به نام خطاب مطرح میکند، در حالى که در الذریعه این طور نیست. نیز بحث استصحاب در عده شیخ یافت نمیشود؛ در حالى که در الذریعه، معارج و مبادى این بحث، در فصلى مستقل یا در ضمن بحث دیگرى طرح شده است. تفاوتهاى جزئى دیگرى نیز موجود است که در صورت مقایسه چهار تبویب با یکدیگر، روشن میشود. اما آنچه مهم است اینکه، تا این زمان هنوز اصول عملیه جایگاه خود را نیافته و به صورت مستقل و جامع مورد بحث قرار نگرفته است.
تبویب معالم
در کتاب معالم الاصول تألیف شیخ محمد حسن، فرزند شهید ثانى که آن را به عنوان مقدمهای براى کتاب فقهىاش به نام منتقى الجمان فى الاحادیث الصحاح و الحسان نگاشته است، این تبویب به چشم میخورد: کتاب داراى دو مقدمه است؛ یکى، درباره علم و تکالیف علما و شرافت فقه و نیاز به آن و…، دیگرى، درباره مباحث اصول که در طى نه مطلب بیان میشود. مطلب اول: مباحث الفاظ؛ مطلب دوم: اوامر و نواهى؛ مطلب سوم: عموم و خصوص؛ مطلب چهارم: مطلق و مقید و مجمل و مبیّن؛ مطلب پنجم: اجماع؛ مطلب ششم: اخبار؛ مطلب هفتم: نسخ؛ مطلب هشتم: قیاس و استصحاب؛ مطلب نهم: اجتهاد و تقلید و خاتمه کتاب نیز در تعارض ادله (تعادل و تراجیح) میباشد.
این نه باب شامل همه مسائلى است که صاحب معالم معتقد به اصولى بودن آنهاست و اگرچه تبویب و تنظیم آن نسبت به کتابهاى معاصر و پیش از خود، کارى ارزشمند و گرانقیمت است، اما در کنار محاسنى که دارد، معایب زیادى نیز دارا میباشد؛ از جمله اینکه، ملاک تبویب در آن چندان مشخص نیست؛ لذا بسیارى از مباحث از گردونه اصول خارج شده و طرح نگردیده است. همچنین مباحث کتاب هنوز به آن پختگى نرسیده بود که بتواند ادله را به فقاهتى و اجتهادى تقسیم کند تا به این ترتیب، اصول عملیه جایگاه خویش را بیابند.
🔅🔅🔅
[۸] این کتاب با تحقیق آقاى محمد رضا انصارى قمى، توسط انتشارات ستاره در دو جلد و در سال ١٣٧۶ چاپ شده است.
[۹] این کتاب با تحقیق آقاى محمد حسین رضوى، توسط انتشارات مؤسسه آل البیت در قم چاپ شده است.
[۱۰] این کتاب با تحقیق آقاى عبدالحسین محمد على البقال، توسط مرکز نشر، مکتب الأعلام الإسلامى در قم چاپ شده است.
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#شبكة_الفكر
✍️این سایت کُتب شیعه را بصورت رایگان در اختیار می گذارد.
موضوعات مختلف علوم اسلامی منطق فلسفه عرفان و.... از نویسندگان شیعه را می توانید بارگیری کنید.
📚نشانی درگاه
http://alfeker.net
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
🔆گفتگو با استاد حجت الاسلام و المسلمین علی امینینژاد
درباره شخصیت علامه حسنزاده آملی - آبان 1400
https://simafekr.com/video/26738/
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#تاریخ_علم_اصول ۴
#علم_اصول
🔆چشماندازى به سیر تاریخى تبویب در علم اصول
تبویب میرزاى قمى
بعد از صاحب معالم تا مدتها تبویب وى در علم اصول مورد تقلید بوده است، تا اینکه میرزاى قمى با تبویب خود، اصول را بازتر میکند. میرزاى قمى پس از نهضت علامه بهبهانى و ضعیف شدن مکتب اخباریگری در حوزههاى دینى، کتاب قوانین الاصول[۱۱] را بر یک مقدمه، هفت باب و یک خاتمه بنا نهاده است. در مقدمه، مباحث الفاظ و تعارض احوال و مبحث مشتق طرح شده است.
باب اول: امر و نهى است؛ باب دوم: مفهوم و منطوق است؛ باب سوم: عام و خاص است؛ باب چهارم مطلق و مقید است؛ باب پنجم: مجمل و مبیّن است و باب ششم: ادله شرعیه میباشد که در چهار قسمت از اجماع، کتاب و سنت، همچنین از فعل، قول و تقریر معصوم و در کنار آنها از عقل مستقل و تابع خطاب بحث کرده و آنگاه به بررسى برائت، اشتغال و استصحاب عقلى و شرعى پرداخته و قاعده لاضرر را نیز مورد بحث قرار داده است؛ در باب هفتم: به اجتهاد و تقلید اشاره نموده و خاتمه را به تعارض ادله (تعادل و تراجیح) اختصاص داده است. در قوانین، گذشته از مباحث مشتق و بحث مستقل از مفاهیم، گام اول در تنظیم ادله برداشته شده و اجماع، کتاب، سنت و عقل نیز بررسى گردیده است؛ گرچه در بحث عقل، هنوز در مورد اصول عملیه، گفتوگوى مستقلى صورت نمیپذیرد. افزون بر این، میرزاى قمى بحثهایى جدا از استصحاب، برائت و اشتغال دارد. وى قاعده لاضرر را نیز داخل اصول میکند که بعدها همچنان این بحث در اصول باقى مانده و هم اکنون نیز این بحث به تفصیل در اواخر مبحث اشتغال مطرح میشود. یکى از مباحث بسیار مهمى که میرزاى قمى در اصول طرح کرده، بحث «انسداد باب علم» است که جاى توجه دارد.
تبویب صاحب فصول
تبویب صاحب الفصول الغرویه فى الاصول الفقهیه[۱۲] در حقیقت ناظر به کلام میرزاى قمى و نقد آن است که شامل یک مقدمه، سه مقاله و یک خاتمه میباشد.
در مقدمه به تعریف علم اصول میپردازد و موضوع آن را «ذات الادله» نه «بما هى دلیل» میگیرد، تا به مشکلى که صاحب قوانین در تعریف علم اصول به آن دچار شده، برخورد نکند. در ادامه مبادى لغویه، حقیقت و مجاز، وضع، دلالت و احوال لفظ و تعارض آن، حقیقت و مجاز و علائم آن، حقیقت شرعیه، صحیح و اعم، استعمال لفظ در اکثر از معنا و مشتق را مطرح میکند.
در مقاله اول، درباره دلالت بحث میکند. در مقاله دوم، درباره ادله سمعیه و در مقاله سوم، از ادله عقلیه گفتوگو میکند. و در خاتمه، بحث اجتهاد و تقلید و تعارض ادله را مطرح مینماید. در فصول نیز همچنان تفکیک میان ادله و اصول صورت نگرفته و اصول جاى درست خود را نمییابد.
[۱۱] و [۱۲]. متأسفانه این کتاب تحقیق و چاپ حروفى نشده است؛ اما چاپ سنگىاش در دو مجلد یافت میشود.
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#تاریخ_علم_اصول ۵
#علم_اصول
🔆چشماندازى به سیر تاریخى تبویب در علم اصول
تبویب شیخ و آخوند
همانگونه که مشهور است، شیخ انصارى «پدر علم اصول جدید» میباشد. تنظیم و چینش وی تا کنون حفظ شده، اما این تکامل در اساس و بنیاد، تفاوت چندانی با اصول شیخ انصاری ندارد. البته تحول شیخ در اصول، طبق تنظیم امروزى بیشتر به بخش دوم مباحث اصول برمیگردد و در بخش اول اصول که امروزه به مباحث الفاظ مشهور است، ایشان و بزرگانى همچون: محقق خراسانى، محقق نائینى و محقق عراقى تغییرات چندانى ایجاد نکردهاند بلکه این قسمت از مباحث اصولى بعدها توسط محقق بزرگ شیخ محمد حسین اصفهانى و شاگردان ایشان به تکامل میرسد.
شیخ اعظم تحولى عظیم و راهگشا در ادله اجتهادى و فقاهتى ایجاد کرد. وى این دو را از یکدیگر جدا ساخته و ابتدا از کتاب، سنت، عقل و اجماع به عنوان ادله اجتهادى بحث نموده سپس وارد ادله فقاهتى یعنى برائت، اشتغال، تخییر و استصحاب شده است.
شیخ تقسیم جدیدى در کاوش از حکم مقطوع، مظنون و مشکوک ارائه میکند[۱۳] و طبق هر یک از اینها رسائلش را تنظیم میکند.
لذا باب اول رسائل، بحث قطع و احکام آن است و باب دوم آن، مباحث ظنون و امارات میباشد و باب سوم، به اصول عملیه که مجراى آن شک و احکام حالت شک است، اختصاص مییابد.
از جمله ابتکارات شیخ، بحث حکومت و ورود و تعارض و تزاحم است که با نظم خاصى مطرح شدهاند. وى همچنین تحولات بزرگى در اصول عملیه ایجاد کرده است.
یکی دیگر از کارهای مهم شیخ، بررسى تفصیلى و نقادى دقیق نظریه «انسداد باب علم» است که میرزاى قمى آن را طرح کرده بود. بعد از این نقادى محققانه شیخ، این بحث اهمیت خود را از دست داد و دیگر به طور جدى در اصول مطرح نشد و امروزه هم کسى طرفدار این نظریه نیست.
تحول شیخ اعظم در اصول را میتوان در کتاب کفایه الاصول تألیف محقق خراسانى، شاگرد زیرک و هوشمند ایشان، به وضوح و زیبایى یافت. این کتاب و تبویب مباحث آن، هنوز هم معیار درسهاى خارج در حوزههاى علمیه است.
کفایه از یک مقدمه، هشت مقصد و یک خاتمه تشکیل یافته است:
در مقدمه ابتدا رئوس ثمانیه (تعریف، موضوع و فایده علم و تمایز علوم …)
سپس مباحث وضع و اقسام آن، علائم وضع و احوال آن، صحیح و اعم در الفاظ عبادات و معاملات، استعمال لفظ در اکثر از معنا و مشتق بیان میشود.
مقصد اول در اوامر
مقصد دوم در نواهى
مقصد سوم در مفاهیم
مقصد چهارم در عام و خاص
مقصد پنجم در مطلق و مقید و مجمل و مبیّن
مقصد ششم در امارات معتبر شرعى و عقلى
مقصد هفتم در اصول عملیه (برائت، احتیاط، تخییر و استصحاب)
مقصد هشتم در تعارض ادله و اصول میباشد
در خاتمه کتاب نیز به اجتهاد و تقلید اشاره میشود.
بین دو تبویب معالم و کفایه، تفاوت بسیارى موجود است
در کفایه مباحث، تنظیم منطقىترى به خود گرفته و تا حدود زیادى جایگاه ویژه خویش را یافتهاند؛ از جمله مباحث اصول عملیه و بحث تعارض ادله و … که در معالم و ماقبل آن دیده نمیشود. همچنین برخى مباحث، نظیر نسخ که تا زمان معالم، مهم تلقى میشده است و از مسائل درجه اول اصول به شمار میآمده است، در کفایه دیگر آن اهمیت را ندارد و از اولویت برخوردار نیست بلکه در ضمن مباحث دیگر به آن اشاره میشود. مسئله دیگر اینکه، در این تبویب، دیگر بحث از قیاس و استحسان جایى ندارد؛ در حالى که در تبویب پیشینیان این بحثها هر یک بابى جدا داشته است. ظاهراً ریشه عدم طرح این مباحث در قوانین است که در کفایه برجستهتر شده است. البته تفاوتهاى خرد بسیارى نیز وجود دارد که با مقایسه بین دو تبویب، روشن خواهد شد.
اما آنچه که اساسى مینماید، این است که این تحول بزرگ با ظهور شیخ و آخوند نه تنها به اتمام نرسیده، بلکه تازه شروع شده است؛ به خصوص در مباحث بخش اول اصول که این دو محقق گرانقدر چندان اصلاحات و تحولاتى در آن ایجاد نکردهاند و همگى به دست تواناى محققان بعدى بارور شده و به کمال خویش رسیدهاند. حتى بخش دوم اصول نیز که توسط شیخ و آخوند متحول شده بود، بارها و بارها به دست محققان بعدى همچون: نائینى، عراقى، امام خمینی و خوئى و … تحولات بیشترى یافت و به کمال خویش نزدیکتر شد و حقیقت آن است که هنوز هم از حرکت نایستاده است. بخش اول اصول هم با ظهور محقق بزرگ اصفهانى حرکت تکاملی خویش را آغاز کرد؛ اگرچه دو اصولى نامدار دیگر، یعنى محقق نائینى و عراقى نیز در این حرکت، سهمیبزرگ و غیر قابل انکار داشتهاند.
[۱۳] رک رسائل، ص ١؛ شیخ با توجه به حالات مکلف تقسیم جدیدى از حکم ارائه میکند: مکلف ملتفت به حکم شرعى یا داراى قطع به حکم است یا داراى ظن به حکم و یا داراى شک به حکم. به این ترتیب، سه نوع حکم مقطوع، مظنون و مشکوک خواهیم داشت. لذا مباحث اصول هم به سه بخش:
بحث قطع،
بحث امارات و ظنون
و بحث شک که اصول عملیه در آن طرح میشود، تقسیم میگردد
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#تاریخ_علم_اصول ۶
#علم_اصول
🔆چشماندازى به سیر تاریخى تبویب در علم اصول
تبویب محقق اصفهانى ۱
تبویب محقق اصفهانى در کتاب نیمه تمام ایشان به نام بحوث فى الاصول[۱۴] آمده است. ایشان عزم آن داشته است که یک دوره اصول بر طبق تبویب پیشنهادى خود تألیف کند که متأسفانه به آرزوى خویش نرسیده و تنها بخشاندکى از آن را نگاشته است.
تبویب محقق اصفهانى به این صورت طراحى شده است: یک مقدمه و چهار باب و یک خاتمه[۱۵]
در مقدمه مبادى تصوریه و تصدیقیه علم اصول فقه را ذکر کرده است.
در مبادى تصوریه، ابتدا مبادى تصورى لغوى را که شامل بحثهاى وضع، معانى حرفیه، انشا و اخبار، علائم حقیقت و مجاز میباشد، مطرح نموده سپس مبادى تصورى احکامى را بیان کرده است که بحث از اقسام حکم، اعم از تکلیفى و وضعى و نیز تقسیمات دیگر آن را در برمیگیرد.
محقق اصفهانى در مبادى تصدیقیه نیز ابتدا مبادى تصدیقیه لغوى را طرح نموده است که شامل بحثهاى حقیقت شرعیه، صحیح و اعم، امکان اشتراک و استعمال لفظ در اکثر از معنا میباشد.
سپس مبادى تصدیقیه احکامیه را مطرح کردهاند که بحثهاى امکان أخذ قصد قربت به متعلق امر و عدم آن، بحث ضد و ترتب، بحث از امکان تعلق امر به طبیعت و عدم آن و نیز بحث وجوب (مرکب بودن یا بسیط بودن آن) را در بر میگیرد.
باب اول: مسائل اصول عقلى شامل اجزاء، مقدمه واجب، اجتماع امر و نهى؛
باب دوم: مسائل لفظى مجعولات تشریعى مثل اوامر و نواهى، مجعولات تشریعى از حیث تعلق آنها به شرط یا وصف و یا…، موضوعات مجعولات تشریعى و متعلقشان از حیث عموم و خصوص، مطلق و مقید، مجمل و مبیّن؛
باب سوم: حجج نظیر: حجیت ظهور مطلقاً و ظاهر کتاب خصوصاً، حجیت حکایه السنه، حجیت نقل اجماع و حجیت استصحاب؛
باب چهارم: تعارض دو حجت از نظر سند یا دلالت.
خاتمه: بحث از برائت، اشتغال و اجتهاد و تقلید.
محقق اصفهانى در توجیه تبویب خود، تذکر دو نکته را نیز لازم میشمارد:
اولاً: علت تقدم مسائل عقلى بر مسائل لفظى، به خاطر شرافت مسائل عقلى و قلت تعداد آنها بوده است.
ثانیاً: موارد مندرج در خاتمه چون یا خودشان حکم شرعى مستنبط هستند یا اصلاً منتهى به حکم شرعى نمیشوند، در آخر آورده شده؛ زیرا از مقاصد فن نبوده و در عین حال در علم دیگرى هم از آن بحث نمیشود و حال آنکه فقیه به آنها نیاز دارد.[۱۶]
باید توجه شود که محقق اصفهانى در مقدمه این کتاب، به رئوس ثمانیه میپردازد؛ نظیر: تعریف، موضوع، غرض و… که یکى از آنها، تبویب یا قسمت است.
🔅🔅🔅
[۱۴]. البته آنچه که اکنون به اسم بحوث فى الاصول چاپ شده است، مجموعه چند رساله مختلف است در موضوعات گوناگون که یکى از رسائل آن، الاصول على نهج الحدیث نام دارد و این، نام کتابى است که مرحوم اصفهانى قصد تألیف آن را مطابق با طرحى نوین داشته و در ابتداى آن چگونگى تبویب و تنظیم مباحث کتاب را توضیح داده است، اما متأسفانه این کار ارزشمند به انجام نرسید.
[۱۵]. محمد حسین اصفهانى، بحوثٌ فى الاصول (قم: مؤسسه نشر اسلامى، بیتا)، صص١٧ ـ ٢٢.
[۱۶]. محمد حسین اصفهانى، بحوثٌ فى الاصول، ص ٢٢
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi