eitaa logo
سلمان رئوفی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
329 ویدیو
187 فایل
🔆قال رسول‌الله ص: ان هذا الدين متین 🔆کانال‌سلمان‌رئوفی 🔆مکتب شناسی فقهی، عرفان شیعی ،سیره ائمه ع ،علوم انسانی، فرهنگ و سیاست راه ارتباط @srsr1359 🔆صوت دروس در کانال سروش @salmanraoufi سایت boohoos.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 (61) البته اگر سندِ روایت را قبول کنیم! چون روایت، روایتِ مرسله است. کتاب «دعائم الإسلام» هم مثل کتاب شریف «فقه الرضا» جزء کتبی است که در خیلی از مجامیع ما، از آن اسم آورده شده است. به خصوص مرحوم حاجی نوری در «مستدرک الوسائل»، روایات زیادی را از «دعائم الإسلام» نقل کردند. ما این کتاب را معتبر نمی‌دانیم. البته مؤلّف کتاب مردِ جلیل القدری است؛ قاضی نعمان مصری که کنیه‌اش هم ابوحنیفه است؛ یعنی از لحاظ کنیه و اسم، مشترک است با ابوحنیفۀ معروف «امام الأحناف». ابوحنیفۀ نعمان، لکن ابوحنیفۀ نعمان مصری و شیعه است. ایشان قبلاً مالکی بوده است، بعد به مذهب امامی می‌گرود و شیعه می‌شود و در مصر، در زمان دولت فاطمی، اعتبار زیادی پیدا می‌کند و کتاب او سالهای متمادی جزء کتابهایی بوده است که در دولتِ فاطمیِ مصر، دولت اسماعیلی و شیعیِ مصر، به عنوان قانون شمرده می‌شود. از لحاظ علم و احاطه و ادب و نفوذِ کلام و جلالتِ قدر در مورد ایشان تردیدی نیست، لکن سندِ روایات در این کتاب معلوم نیست، اسماعیلی‌بودن ایشان هم معلوم نیست. بعضی ایشان را اسماعیلی می‌دانند، بعضی می‌گویند: شیعۀ اثنی عشری است. علی ایّ حالٍ، آنچه مسلّم است، جلالتِ قدر این بزرگوار است. امّا جلالتِ قدر او از لحاظ علمی و از لحاظ احاطۀ به معارف شیعه، موجب نمی‌شود که ما روایت مرسلۀ او را قبول بکنیم. این روایاتی که رواتِ ثقۀ عدلِ ما نقل می‌کنند عن رجلٍ، عن أبی عبدالله مثلاً، در غیر موارد خاص مثل ابن أبی عمیر - که می‌دانیم «لایُرسِل إلّا عن ثقةٍ» - در غیر این موارد، ما به این روایات اعتماد نمی‌کنیم. ایشان که قرن چهارم بوده است، فاصلۀ بین ایشان و ائمّه(علیهم‌السلام) تقريباً فاصله‌اي دویست سالی است؛ یعنی از وفات ایشان تا وفات امام صادق(علیه‌السلام) بیش از دویست سال فاصله است. ما به روايت آنهایی که معاصر ائمّه هم بودند، وقتی روایتشان مرسل باشد، عمل نمی‌کنیم! چه برسد به اینکه فاصلۀ زیادی هم هست، پنج نفر، چهار نفر در وسط، فاصله هستند، ما نمی‌دانیم چه کسانی هستند! بنابراین، ارسال این روایات، مانع از این است که بتوانیم هر یک از این روایات را قبول کنیم. بله، در مجموعِ این کتاب، یقین داریم روایاتِ درستی است، امّا آنها کدامها هستند؟ نمی‌دانیم. اینکه مجموعاً بدانیم که در این روایات، روایاتِ صحیحه و صادرۀ از ائمّه(علیهم‌السلام) نيز وجود دارد، این موجب نمی‌شود که ما به هر یک روایتی بالخصوص بتوانیم تمسّک کنیم و عمل کنیم. پس روایت از جهتِ ارسال، حجیّت ندارد. مرحوم آقای خویی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) از اوّل کتابِ ایشان یک جمله‌ای را نقل می‌کنند که ما چون مراجعه نکردیم به کتاب، این را از فرمایش آقای خویی نقل می‌کنیم که ایشان در اوّل کتابش فرموده است: نَختَصِر فیه علی الثابتِ الصحیح ممّا رُوّیناه عن الأئمّة مِن أهل بیت رسول الله(علیهم‌السلام). می‌گوید: آنچه که برای ما روایت شده است از ائمّه(علیهم‌السلام)، ما صحیح آن را انتخاب کردیم و در این کتاب ذکر می‌کنیم. پس اين جزو توثیقات عامّه است، همچنان که در مورد ابن قولویه مثلاً و کامل الزیارات این را می‌گوییم یا در مورد تفسیر علی بن ابراهیم. •┈••✾••┈• 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🔶مکتب فقهی صاحب جواهر (4) پنجمین خصوصیت این است که ایشان قوت فکر هم داشت، اما شاید آن جنبه ها بر قوت فکر ترجیح داشته باشد، و لذا از تعبیرات شیخ اعظم هم روشن مى‌شود شیخ اعظم هنگامى که از صاحب جواهر نام میبرد ، تعبیراتش تعبیراتى نیست که از نظر تحقیقى بلند باشد، ولو اعتنا دارد; مثلاً گمان مى‌کنم از تعبیرات شیخ برمى آید که نراقى را بالاتر مى‌داند ; چون از ایشان با عبارت »بعض الاساطین« تعبیر مىکند، ولى از صاحب جواهر چنین تعبیرى نمى‌کند و این القاب نشاندهنده رتبه فکرى افراد است. در مباحثى هم که الآن طرح مى‌شود ، درست است که صاحب جواهر منبع فقهى بزرگى است، اما آنچه بیشتر اهمیت دارد این است که ایشان فروع را طرح کرده و به ادله اشاره فرموده، اما مختار ایشان و ادلهاى که ایشان بر مختار خودش استناد مى‌کند ، مثل شیخ نیست; البته با آن عظمتى که ایشان دارد، آن جنبه‌ها بر این جنبه استدلال مى چربد. _) لطفاً مسئله انضمام ادله را توضیح دهید؟ استاد : ایشان در فروعات فقهى که مطرح مى‌کند ، گاهى ادله مختلفى را جمع و ضمیمه مى کند، ولو اینکه هریک از ادله ممکن است مناقشه داشته باشد، اما انضمام اینها با یکدیگر، به نظر ایشان براى اثبات مطلب کافى است. شیخ اعظم هم چنین کارى انجام مى‌داد و می فرمود براى اثبات مسئله کافى است، گرچه ما در هریک از ادله هم مناقشه کنیم، اما تراکم این امور در یکجا کفایت مى‌کند ; این هم یک سبکى است. عدهاى هم هستند که مثلاً در هر پنج دلیل مناقشه مى‌کنند و به نظرشان مدعا اثبات نمى‌شود ، اما گرچه هرکدام از ادله به تنهایى مشکل دارند، ولى انضمام هرکدام از ادله با یکدیگر باعث اطمینان به حجیت مى‌شود . مرحوم شیخ گاهى این سبک را دارند و این سبکى است که در فقه خیلى اثر دارد. 🔆 @salmanraoofi
🔸 (62) البته مرحوم آقای خویی(رضوان‌الله‌عليه) این توثیقات عامّه را در اواخر عمر شریفشان رد کردند! اوائل قبول داشتند، بعد فرمودند: قبول نداریم- البته ما این توثیقات عامّه مثل توثیق کتاب علی بن ابراهیم آن مقداری که معلوم بشود که تألیف علی بن ابراهیم است و همچنین ابن قولویه را قبول می‌کنیم- در مورد این هم بگوییم كه از آن قبیل است. ایشان جوابی که ذکر می‌فرمایند به این مطلب و البته در اينجا جواب درستی است، این است که: ممکن است به نظر این بزرگوار، یک روایتیِ صحیح باشد ولی به نظر ما اگر چنانچه سند ذکر می‌شد، صحیح نبود؛ چون او نمی‌گوید که من از افراد موثّق نقل کردم. چون شهادت به وثاقتِ واسطه‌ها نمی‌دهد، می‌‌گوید: من صِحاح را نقل کردم، ممکن است ایشان از یک طریقی به یک روایتی اعتماد پیدا کرده است، کأنّها صحیحةٌ؛ اگر آن قرینه برای ما قائم می‌شد، ما چنین اعتمادی پیدا نمی‌کردیم. بله، اگر ایشان می‌فرمود به نظر من رجالِ این روایات همه‌شان ثقاتند، این شهادت، شهادتِ خوبی بود. چون شهادتِ بر وثاقتِ رُوات نداده است، شهادت بر صحّتِ روایت داده است، ملاکِ صحّت از نظر او چیست؟ ما نمی‌دانیم. شاید ایشان سهل‌گیر بوده. پس بنابراین، چون شهادتشان، شهادتِ به وثاقت وسائط و طریق نیست، بلکه شهادت به صحّت روایت است و ما نمی‌دانیم ملاکِ ایشان برای قول به صحّت روایت چیست و ممکن است با ملاکی که در نظر ما معتبر است متفاوت باشد، لذا به این تصحیح- تصحیح اجمالی و عامّ- نمی‌توانیم عمل کنیم. مطلب دوّم این است که: ما وثاقت خودِ جناب قاضی نعمان هم برایمان ثابت نیست. آنچه در مورد ایشان ذکر شده است و گفتند، جلالتِ قدر ايشان از لحاظ علمي است؛ مرد عالمی بوده، مردی بوده که تسلّط به احکام داشته است، شیعه بوده، با نفوذ بوده، اینها را گفتند. در کتب تاریخ هم پر است: ابن خلّکان، دیگران همه از ایشان تجلیل کردند. تمامِ این کتب تراجمِ علماء، غالباً هم سنّی‌ها، شیعه هم همین‌طور، این کسانی که ترجمۀ رجال را نوشتند، ایشان را تجلیل کردند، لکن از مقام علمی او تجلیل کردند، تصریح به وثاقت او نکرده‌اند؛ یعنی ما برخورد نکردیم به موردی که بگویند: ثقةٌ. علم، مقام بالا و جلالتِ قدر، اعمّ از وثاقت به معنای خاص است. بله، اگر در تعبیراتِ اهل رجال، مثلاً از شخصی به جلالت یاد شود، به معنای وثاقت اوست. مثلاً اگر جناب نجاشی کسی را توصیف کند به جلالتِ قدر، یا مِن أعیانِ أصحابنا، از آن، وثاقت فهمیده می‌شود؛ چون در مقامِ بیان وثاقت يا عدمِ وثاقت است. امّا ابن خَلِّکان یا فلان‌کسِ ترجمه‌نویس، اصلاً در مقام بیانِ وثاقت و عدم وثاقت نیست، و مقامِ علمی و شخصیّت والا و از اين قبيل را ذکر می‌کند. لذا از کلام آنها نمی‌شود وثاقت را فهمید. بله، اگر همین جلالتِ قدر و این تعظیمها و تجلیل‌ها مثلاً در کلام کسی از قبیلِ نجاشی و ... باشد، از آن وثاقت هم فهمیده می‌شود. بنابراین، این روایت با همان مضمونی که عرض کردیم که حرمت تکلیفی را متکفّل و متعهّد نیست، بلکه بطلانِ معاملۀ شیءِ حرام را بیان می‌کند، سندش سندِ قابلِ اعتمادي نیست. پس نمي‌توان از اين روايت قاعدۀ کلّی بدست آورد. روایت چهارمی که شیخ نقل می‌فرمایند، روایتِ نبوی است که ایشان به «النبویُ المشهور» تعبیر می‌کنند. متن روایت همین یک جمله است: «إنّ الله إذا حَرّم شیئاً حَرَّم ثمَنَه». این، یک قاعدۀ کلّی. هرگاه خدا چیزی را حرام کرد، ثمنِ آن را هم حرام می‌کند. فرض بفرمایید خمر را خدای متعال حرام کرده است، پس ثمنِ خمر هم حرام است؛ یعنی اگر فروخته بشود، ثمن آن هم حرام است. لازمۀ حرمتِ ثمن، بطلان معامله است؛ یعنی اگر معامله‌ای صحیح باشد، معنا ندارد که ثمن آن حرام باشد، چون لازمۀ صحّت معامله این است که بایع، مالکِ ثمن می‌شود، مشتری مالکِ مثمن می‌شود. انسان در ملکِ خودش هم می‌تواند تصرّف کند. تصرّف هر کسی در ملک خود حلال است. لذا اگر گفتند که این بایع نمی‌تواند در ثمن تصرّف کند، معنایش این است که در مِلک او نیست، و إلّا اگر در مِلک او باشد، چرا نتواند تصرّف کند؟! از اينجا معلوم مي‌شود كه: معنای حرمت ثمن این است که این ثمن وارد مِلک بایع نشده است، و وارد مِلک بایع نشدن، عبارةٌ اخرای بطلانِ معامله است. و إلّا اگر معامله صحیح بود، ثمن وارد ملکِ او می‌شد، مثمن واردِ ملک مشتری می‌شد. نتیجه اینکه: اگر ما این روایت را به همین شکل قبول کردیم، معنایش این است که: اگر خدای متعال شيئی را حرام کرد، معاملۀ بر روی آن شيء، باطل می‌شود. از این روایت، حرمتِ تکلیفی بدست نمی‌آید! آنچه حاصل می‌شود، حرمت وضعی است؛ یعنی بطلان معامله. •┈••✾••┈• 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
سلمان رئوفی
🔅مکتب فقهی صاحب جواهر (1) 🔅بررسى مکتب فقهى صاحب جواهر و ویژگىهاى این مکتب در مصاحبه با استاد شب زند
🔶مکتب فقهی صاحب جواهر مصاحبه با استاد شب زنده دار در مجله فقه دفتر تبلیغات بررسى صاحب جواهر و ویژگی هاى این مکتب ادامه دارد.... 🔆 @salmanraoofi
❗️توجه ❗️توجه ⭕️ پنجاه درصد تخفیف ویژه کتب «انتشارات پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام» منتشر شده در سایت و کتابخوان طاقچه 🌹به مناسبت سالگرد شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی ⏰ از تاریخ 9 دی‌ماه لغایت 13 دی‌ماه 🔷پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم(ع) 🔗 برای تهیه کتابها اینجا کلیک فرمایید. —---— 🇮🇷 کلام انقلابی | مرکز مطالعات و گفتمان سازی مکتب امام ره 🔗http://eitaa.com/joinchat/1921384452C9bef678243
🔶 مکتب فقهی صاحب جواهر(5) 🔅 لطفاً مسئله انضمام ادله را توضیح دهید؟ 🔅 ایشان در فروعات فقهى که مطرح مى کند و گاهى ادله مختلفى را جمع و ضمیمه مى کند و ولو اینکه هریک از ادله ممکن است مناقشه داشته باشد، اما انضمام اینها با یکدیگر، به نظر ایشان براى اثبات مطلب کافى است. شیخ اعظم هم چنین کارى انجام میداد و مى فرمود براى اثبات مسئله کافى است، گرچه ما در هریک از ادله هم مناقشه کنیم، اما تراکم این امور در یکجا کفایت مى کند ; این هم یک سبکى است. عدهاى هم هستند که مثلاً در هر پنج دلیل مناقشه مى کنند و به نظرشان مدعا اثبات نمى شود و اما گرچه هرکدام از ادله به تنهایى مشکل دارند، ولى انضمام هرکدام از ادله با یکدیگر باعث اطمینان به حجیت ميشود. مرحوم شیخ گاهى این سبک را دارند و این سبکى است که در فقه خیلى اثر دارد. بعضى ها در حواشى اشکال کرده اند و گفته اند اگر چند تا صفر را کنار هم بگذارید مگر عدد مى شود. جواب این است که موارد انضمام فرق ميکند; گاهى انضمام باب تواتر است که هر شخصى که خبر آورده به تنهایى براى ما علم آور نیست ولى این انضمامها علم میآورد و گاهى چنین نیست، و این خودش بحثى است که ما ببینیم از انضمام چه حاصل میشود. 🔆 @salmanraoofi
🔆بیانیه آیت الله جاودان شاگرد مبرز و برجسته آیت الله حق شناس و علامه عسکری پیرامون اظهارات اخیر آقای امجد 👇👇👇 "وَلَا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكَاثًا" من از دوستان شما شنیده‌ بودم که بارها با حالت تضرع، از عاقبت بخیری و ترس از عاقبت به‌شری سخن گفته‌­ بودید. شما کتاب لب اللباب، درس­های اخلاق مرحوم علامه طباطبائی، را قاعدتا به یاد می‌آورید، این عبارت از ایشان در آنجا آمده‌است: «حاج امامقلی نخجوانی که استاد معارف مرحوم آقا سید حسن آقا قاضی، والد مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا قاضی-رضوان الله تعالی علیهم-بود و نزد مرحوم آقا سید‌حسین قزوینی در اخلاقیات و معارف الهیه مراتب استکمال را طی مینمود، گوید: پس از آنکه به سن پیری و کهولت رسیدم شیطان را دیدم که هر دو ما در بالای کوهی ایستاده‌ایم، من دست خود را بر محاسن خود گذاردم و به او گفتم: مرا سن پیری و کهولت فراگرفته اگر ممکن است از من درگذر. شیطان گفت: این طرف را نگاه کن. وقتی نگاه کردم درّه‌ای را بسیار عمیق دیدم که از شدت خوف و هراس، عقل انسان مبهوت می‌ماند. شیطان گفت: در دل من رحم و مروت و مهر قرار نگرفته،‌ اگر چنگال من بر تو بند گردد، جای تو تهِ این دره خواهد بود که تماشا میکنی.» آیا همچنین خطری دامن‌گیر شما شده است؟! از یکی از دوستان مطمئن شنیده‌ بودم، یک صبح جمعه‌ای در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه -سلام الله علیها- شما با جمع دوستانتان و در واقع شاگردان و مریدانتان، به مرحوم آقای پهلوانی-رضوان الله علیه- برخورد کردید، در حالی که دائما شعار صلوات با عددهای بزرگ می­دادید و دوستان شما صلوات می­فرستادند -بنده نیز این جریان را در اعتکاف رجبیه­ ی مسجد دانشگاه تهران، دیده بودم.- مرحوم آقای پهلوانی وقتی شما و این جمع و جریانات را مشاهده کردند، به شدت با شما برخورد کردند و این عمل را داستان مرید و مراد بازی دانسته بودند. بنده می‌دانستم که شما خدمت مرحوم آقای بهجت و مرحوم آقای بهاء‌الدینی، به شکلی شاگردی می­کردید یا حداقل به صورت شاگرد و مرید به آن دو بزرگوار مراجعه داشتید، و همه می‌دانند که این دو بزرگوار و علی­الخصوص مرحوم آقای بهاءالدینی نسبت به رهبر کبیر انقلاب و رهبر کنونی، چقدر علاقه و ارادت داشتند و تأیید و تقویت می­کردند. من می­دانم شما پسر خودتان را مجتهد و عادل دانسته‌(درحالی که شاهدان معتبر می­گویند، حتی دروس سطح را هم درست نخوانده‌باشد!) شما و آقازاده، ظلم و جور، ضرب و جرح و کور کردن چشمان مردم فرانسه را شاهد نبودید، ولی نه آهی و نه فریادی از شما شنیده نشد. آن دولت، دولتِ کفر است و علناً به ساحت مقدس و نورانی رسول اکرم -صلوات الله علیه و آله- اهانت کرده است، اصلا این مسئله اوقات شما را تلخ نکرده است؟! یک ملیون الجزائری در جنگ های استقلال الجزائر، به دست فرانسویان نابود شدند، و آن دولت با نهایت قساوت به وسیلۀ لژیونرهای خارجی خود، این مسلمانان مظلوم را به خاک وخون کشید. این دولت و دولت­های اروپائی دیگر، همچون انگلیس و آلمان در چنبره‌ی صهیونیسم گرفتار و اسیرند. آیا ترجیح دادن این دولت به کشور مسلمان ایران، شرعا جایز است!؟ شما حتی کشتن نصیری، هویدا و افسرانی که دستور شلیک و قتل عام مردم تهران و سایر نقاط کشور را داده‌ بودند، همه را مظلوم خواندید و شهید! ده سال از دولت اسلامی ایران در ولایت امر حضرت امام-رضوان الله علیه-گذشت، شخصیتی که بزرگان او را ولیّ از اولیای خدا می­دانستند، در حالی که شما همه آنچه آن روزگار اتفاق افتاده را ظلم و کشتارِ بی­گناهان دانسته و بدتر اینکه آنها را بر عهده‌ی رهبر بزرگوار کنونی دانسته‌اید!؟ آیا این یک افترای بزرگ نبود؟! آیا می­توان در روز جواب این سخنان را جواب داد؟! ۱۷۰۰۰ شهید ترور در کوچه ­ها و خیابان­ های ایران را اصلا به یاد نیاوردید و اعدام اینگونه منافقان را -در حدود ۷۰۰ نفر- شهادت فرض کرده‌اید؟! ناگزیر در حمله عراق به ایران هم، باید کشته­ ها، جانبازان و اسیرانی که بیش از یک ملیون نفر بودند را مستحق جهنم بدانید و ثمره‌ی دفاع از اسلام و میهن را یک ظلم مضاعف بشمارید! شما معتقد نیستید که ما يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ !؟ من میدانم که قضاوت هرکس بر اساس اطلاعات اوست. درست یا نادرست. آیا امکان ندارد در منابع اطلاعاتی بیست سال اخیر عمر خودتان بازنگری کنید؟ تَاللَّهِ لَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْتَرُونَ محمد علی جاودان 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🔸 (63) مراد از «حَرّم شیئاً» چیست؟ اینجا هم همان حرفی که در باب آن روایت عرض کردیم، می‌‌آید؛ یا مراد این است که: حَرّم شیئاً فی الجمله، یعنی یکی از جهاتی را که در این شیء است، حرام کرده باشد. مثلاً اکل آن را، یا شرب آن را، یا لبس آن را، یا تصرّف دیگر در آن را، این را حرام کرده باشد. اینجا معاملۀ آن باطل است؛ که اگر مراد این باشد، ظاهرش این است که اگر معاملۀ آن برای این منفعت واقع بشود حرام است، یعنی باطل است. مثل آنچه که در روایت قبلی عرض کردیم؛ یعنی اگر شربِ مايعی حرام شد، اکل شيئي حرام شد، معاملۀ آن شیء لِأکلِه یا لِشربِه باطل خواهد بود، امّا اگر چنانچه برای منفعت محلّلۀ دیگری معامله کند، باطل نخواهد بود. یا مراد این است که «إذا حَرّم شیئاً» یعنی حرّم بالکلیّة، که بکلّ، همۀ تصرّفات در این حرام باشد! آن وقت «حرّم ثمنَه» معنایش این است که برای هر تصرّفی از تصرّفات هم که معامله کند، معامله باطل خواهد بود. این، حاصلِ مضمون این روایت است. حال ببینیم این روایت از لحاظ ریشه و اصل وابستۀ به کجاست؟ معتبر است یا نیست؟ شیخ(علیه‌الرحمه) می‌فرماید: «النّبویُّ المشهور». شاید نظر شیخ(علیه‌الرحمه) از تعبیر «مشهور» به این است که شهرتِ فتوایی بر طبق آن است؛ که اگر نظر ایشان بر این باشد که «شهرتِ فتوایی بر طبق این است»، مرادشان این خواهد بود: اگرچه این روایت از لحاظ سند ضعیف است، ولی چون مشهور فتوا داده‌اند، پس ضعفِ آن منجَبَر است به عملِ مشهور.‌ امّا اگر مراد ایشان از «مشهور»، مشهورٌ نقلُه باشد؛ یعنی شهرتِ نقل دارد، آن شهرت فتوایی را هم بعد عرض می‌کنیم که چقدر می‌توانیم ما‌ به این‌طور شهرتِ فتوایی‌ای اعتماد بکنیم. بنابراین، اگر ما گفتیم شهرت فتوایی بر این روایت هست کما یُستَشعَر مِن تعبیر شیخ(علیه‌الرحمه)، آن وقت خواهیم گفت که این شهرت، ضعفِ اين نبوي را جبران کرده است. بنابراین، این می‌شود یک قاعدۀ کلّی. هر چیزی که خدای متعال آن را از هر جهتي از جهات حرام کرده است، معاملۀ آن هم به سبب آن جهت، حرام خواهد بود. لکن حقیقتِ امر این است که در مجامیعِ ما چنین روایتی وجود ندارد! در مجامیعِ اهل سنّت هم این روایت با این الفاظ ‌وجود ندارد، جز در یک مورد که عرض می‌کنیم. عبارت: «إنّ الله إذا حرّم شیئاً حرّم ثمنَه»، اينچنین روایتی در هیچ کتابی از کتب حدیث ما، قدیماً و حدیثاً، وجود ندارد. در کتابِ «خلاف»، شیخ(رضوان‌الله‌عليه) در دو مسأله این عبارت را ذکر کردند. لکن در کتاب استبصار مطلقاً از این روایت خبری نیست. ابن ادریس(رحمه‌الله) در سرائر هم - علی ما حُکی عنه - در همان مسأله، این روایت را با همین عبارت ذكر كرده است. مرحوم علامه در کتاب مختلَف، کلام ابن ادریس را نقل کرده است که ذکر این روایت هم در آن کلام هست و رد نکرده است؛ چون علامه در مختلف غالباً اختلاف بین شیخ(علیه‌الرحمه) و بعضی دیگر از علماء را ذکر می‌کنند، غالباً این‌طوری است، و انتصار می‌کنند برای شیخ. به خصوص آنجایی که ابن ادریس با شیخ اختلاف نظر دارد! چون می‌دانید ابن ادریس در كتاب سرائر، در بسیاری از مسائل فتاوای شیخ را عیناً نقل می‌کنند و در موارد متعدّدي که اختلاف بین فتوای ایشان و فتوای شیخ است، فتواي شيخ را ردّ می‌کنند. علامه در مختلف غالباً طرف شیخ را گرفته است و دلیل ابن ادریس را ابطال کرده. اینجا کلام ابن ادریس را نقل می‌کنند و ردّ نمی‌کنند. پس پیداست که قبول دارند. ایشان هم استناد به این روایت را قبول دارند. ما این سه نفر از بزرگان از علماء را- علی ما حُکی عنهم، که خود ما مراجعه نکردیم به کلام این بزرگان- می‌شناسیم که این افراد، این روایت را به همین صورتی که ذکر شد، نقل کرده‌اند و به آن استناد کرده‌اند. از این، شهرت در نمی‌آید! یعنی سه نفر از فقهای بزرگ ما، هر چند قدماء، فتوا دادند، به خصوص که شیخ در مبسوط این را فتوا نداده است، یا در کتب دیگر خودش، در خلاف این را ذکر کرده است. خلاف، برای مواجهۀ و مقابلۀ با عامّه است. هیچ بعید نیست که ایشان استناد کرده باشد به دلیلی که از نظر خود آنها حجّت است، ايشان خواسته است مثلاً آن را ذکر بکند. بنابراین، این روایت، با این الفاظ، در هیچ جا نیست جز همین که عرض کردیم که این هم «لایُسمِن و لایغنی مِن جوع». •┈••✾••┈• 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
🔶 مکتب فقهی صاحب جواهر (6) 🔅 اگر مطلب خاصى در رجال یا حجیت خبر واحد به نظرتان مى رسد و بیان کنید. 🔅 ایشان اصحاب اجماع را در رجال قبول دارند یعنى اگر در یک سندى اصحاب اجماع قرار داشتند، لازم نیست بعد از این فرد بررسى شود، اگرچه از آن به بعدِ سند ضعیف هم باشد، باز حجت است و آن »اجمعت الاصابة على تصحیح ما یصح عن جماعة« را ایشان این طور معنا مىکند. این یک مکتبى است که در استنباط خیلى اثر دارد و بسیارى از روایات اینطور تصحیح می شوند. در حجیت خبر واحد، خبر واحدى را که مورد عمل مشهور و فتواى مشهور قرار گرفته باشد، معتبر ميداند و این خودش خیلى مؤثر است. اما ضابطه ایشان در اینکه بفهمیم مشهور به این خبر عمل کرده، این است که اگر شهید در دروس و در لمعه چیزى گفته، این همان نظر مشهور است. استخراج این نکات و نکات دیگر با شواهد و به نحو دقیق، خودش کارى است که کسى باید انجام بدهد، البته اصول صاحب جواهر به دست ما نرسیده است. در احوالات ایشان دیدهام که تألیفاتى در این زمینه داشته است، ولى الآن در دسترس نیست. 🔆 @salmanraoofi
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
🔴 بسمه تعالی در خلال روند درمانی آیت الله مصباح یزدی، حال ایشان رو به وخامت گذاشته است؛ لذا از تمامی مؤمنین خواستاریم با تضرع به درگاه خداوند متعال و توسل به اهل بیت (ع)، خصوصا حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا فداه) برای شفای عاجل و کامل ایشان دعا بفرمایید. ۹۹/۱۰/۱۱ 💻 @mesbahyazdi_ir
سلمان رئوفی
📔کتاب " سیر و سلوک ، طرحی نو در عرفان عملی شیعه " اثر آیت الله شیخ علی رضائی تهرانی كتاب بسیار موفّقی است. ایشان از تلامذه ی اولیه ی عارف بزرگ مرحوم آیت الله علامه حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی (ره) هستند و مورد وثوق می باشند . 🔶 اگر کسی از ما دغدغه سیر و سلوک دارد و هوای کمال ، بهتر است که قبل از هر قدمی مقصدی را که جویای آنیم بشناسیم ، خودمان و توانمندی هایمان را در نظر بگیریم، از رفتگان این راه آدرس هایی بپرسیم و سپس راهی شویم. 🔆 این كتاب در یک پیش گفتار و چهار بخش كه شامل بیست و دو فصل می باشد تدوین شده است كه بدین ترتیب می باشند : پیش گفتار: خاستگاه عرفان – بیدارسازی فطرت آدمی – حكمت تفاوت ادیان – خاستگاه عرفان اسلامی – توضیح معانی واژه عرفان – عرفان نظری، عرفان عملی - تفاوتهای عرفان نظری بافلسفه-تفاوتهای دوشیوه ی تربیتی عرفان عملی واخلاق - وحدت شخصی وجود واثبات آن-بررسی اجمالی كتب الطریق الی الله،بحرالمعارف،تذكرة المتقین،رساله زاد السالک،رساله لقاءالله – ویژگی های كتابی جامع در عرفان عملی فصل اول : آگاهی های مقدماتی 1. چشم انداز سفر 2. ماهیت سفر 3.ضرورت سفر 4.موانع شروع سفر 5.سفارشهای پیش ازسفر 6 .تعداد سفر 7.مدت سفر فصل دوم : لوازم سفر 8. مسافر سفر 9.همراهان سفر 10.مركب سفر 11.راهنمای سفر 12.زادوتوشه سفر فصل سوم : مقاطع سفر 13.مبدأ سفر 14.منازل سفر 15.مقصدسفر 16.كریوه ها وگردنه های سفر 17.راه میان بر سفر فصل چهارم : آگاهی های تكمیلی 18.راه های انحرافی ومشابه سفر 19.رهزنان سفر 20.آفات سفر 21.سبك بالی درسفر 22.زبان سفر بنده به همه ی دوستان توصیه می كنم كه این كتاب را در اسرع وقت تهیه و مطالعه نمایند. 🔆 @salmanraoofi
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
🏴انا لله و انا الیه راجعون لحظاتی پیش روح بلند و ملکوتی فقیه انقلابی فیلسوف مجاهد عمار رهبر حضرت آیت الله علامه محمدتقی مصباح یزدی به ملکوت اعلی پیوست. رحلت این عالم ربانی را به حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حق ایشان مقام معظم رهبری و عموم ارادتمندان به ایشان تسلیت عرض میکنیم 💻 @meabahyazdi_ir
1388Mesbah.mp3
1.45M
🔆بیانات منتشر نشده رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای حفظه الله در منزل آیت الله مصباح یزدی حفظه الله که در جریان سفر ایشان به قم در سال ۱۳۸۹ انجام گرفت 🏷تاریخ: اواخر مهر یا اوایل آبان ماه ۱۳۸۹ 🔆بنده هم به سهم خودم قدر جناب آقای مصباح را می‌دانم. واقعا می‌دانم که ایشان چه وزنه‌ای هستند در کشور و در اسلام 🔆و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را -حالا به این تعبیر بگوییم- خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است که وجود داشته باشد 🔆با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و با این صفا 🔆این سه جهت در ایشان جمع شده است؛ هم علم هست، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه هست و هم صفا هست، این سه تا با هم دیگر در ایشان خیلی ارزشمند است 🔆و خدای متعال وجود ایشان را برای ما، برای انقلاب نگه دارد ان‌شاءالله وجود ایشان را سالم بدارد که همه بتوانند از برکات ایشان استفاده کنند 🔅آیت‌الله مصباح: ما که زبانمان الکن است که از قدر شکرگزاری این نعمت عظیم الهی 🔅همین اندازه عرض می کنم که الله اعلم حیث یجعل رسالته 🔅ما شبانه روز در عمق دل دعا می‌کنیم که خدا برکات وجود حضرت‌عالی را روز افزون بکند و به همه امت اسلامی توفیق شکرگزاری نعمت مرحمت کند در سایه عنایت ولی عصر ارواحنا فداه 🔆رهبر انقلاب: بله! دعا بفرمایید خدا هدایت کند ما را 🔅آیت‌الله مصباح: ان شاءالله که خدا وجود حضرت عالی را از همه بلیات حفظ بفرماید 🔅به ما هم توفیق معرفت بیشتر به اولیای خودش و به شخص جنابعالی محبت و ولایت ما را روز افزون بفرماید 🔅حضرت‌عالی هم دعا بفرمایید که خدا عاقبت ما را ختم به خیر کند @salmanraoofi
🔆متن بیانات منتشرنشده‌ی امام خامنه‌ای طی حضور در منزل آیت‌الله مصباح یزدی -که در جریان سفر ایشان به قم در سال ۱۳۸۹ انجام گرفت مخاطب: آیت‌الله مصباح یزدی و خانواده‌ی ایشان تاریخ: اواخر مهر یا اوایل آبان ماه ۱۳۸۹ شرح: ... جلسه به شدت عاطفی است. عواطف نقش مهمی در ادامه‌ی راه و اقامه‌ی حدود الهی و حاکمیت الهی دارند. در انقلاب ما هم، فکر به تنهایی نمی‌توانست این حرکت عظیم را انجام دهد، عواطف هم مورد لطف الهی است. دوستی و دشمنی یکی از معیارها و ملاک‌ها است.(۱) این لطفی که ابراز می­‌شود [و] این محبتی که ابراز می‌شود، اولا این نکته وجود دارد که این، برمی‌گردد به لطف حضرت‌عالی؛ و سرچشمه‌ی جوشان محبت و التفات شما نسبت به ما سرریز می‌شود در همه خانواده و در مجموعه‌ی فرزندان و اهل و همه. این یک جهت، جهت دوم این که این هم مربوط به شخص من، قطعا نیست؛ این مربوط به معیارها، مربوط به اسلام، مربوط به انقلاب [و] مربوط به این راه است. -این را ما- الحمدلله من این را می‌دانم و خدای متعال نگذاشته که من اشتباه کنم در این مورد، و تصور کنم که این­‌ها مربوط به شخص من است. می‌دانم که مربوط به خداست و مربوط به این راه است؛ کمااین‌که نسبت به شخص امام با همه‌ی عظمتی که امام داشت [و] با همه‌ی جذابیتی که امام داشت همین بود؛ یعنی مردم برای -خاطر- خدا امام را دوست می‌داشتند و دنبال او حرکت می‌کردند؛ خود ایشان هم این را کاملا می‌دانست. و بنابراین توقع ما از این مجموعه‌ی محترم و عزیز این است که دعا کنند که منشأ این محبت‌ها که توجه به خدا و پیمودن راه خداست در ما استمرار پیدا کند و باقی بماند [و] ما بفهمیم [و] بدانیم که باید چه کار کنیم، باید به کدام طرف حرکت کنیم و خداوند متعال ما را هدایت کند [و] دستگیری کند. واقعا احتیاج داریم به دستگیری لحظه به لحظه‌ی پروردگار که [اگر] این نباشد مطمئنا کار مشکل خواهد شد. بنده هم به سهم خودم قدر جناب آقای مصباح را می‌دانم. واقعا می‌دانم که ایشان چه وزنه‌ای هستند در کشور و در اسلام؛ و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را -حالا به این تعبیر بگوییم- خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است که وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و با این صفا. این سه جهت در ایشان جمع شده است؛ هم علم هست، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه هست و هم صفا هست. این سه تا با هم دیگر در... (۲) [وجود ایشان] خیلی ارزشمند است. و خدای متعال وجود ایشان را برای ما [و] برای انقلاب نگه دارد ان‌شاءالله و وجود ایشان را سالم بدارد که همه بتوانند از برکات ایشان استفاده کنند. و خداوند کسان ایشان، آقازاده‌های محترمشان، دامادهای محترمشان، همسر محترمشان و اولاد ایشان را -عروس‌ها و دامادها، همه را- ان‌شاءالله خدای متعال مشمول رحمت و لطف و هدایت خودش قرار بدهد. آیت‌الله مصباح یزدی: ...در شبانه روز از عمق دل دعا می‌کنیم که خدا برکات وجود حضرت‌عالی را روز افزون کند... بله! دعا بفرمایید [که] خدا هدایت کند ما را. یادتان هست [که] من، یک وقت به شما عرض کردم -در زمان ریاست جمهوری- که من، الان، احتیاجم به کمک معنوی خیلی بیشتر از سابق است و خدمت آقای بهجت -به وسیله‌ی جناب‌عالی- پیغام رساندم که کمکی کنند... (۳) چیزی. و بعد، دو تا نامه، ایشان فرستادند -دارم آن نامه‌ها را [که] به خط جناب آقای مصباح هست- و الحمدلله این کمک‌ها وجود داشته [است و] این‌ها را ما قدر می‌دانیم. الان هم همین‌جور است. الان هم من خیلی احتیاج دارم به کمک معنوی و ان‌شاءالله خدای متعال این دعاهای شما را به هدف اجابت برساند و ما را مشمول رحمت خودش و کمک خودش و هدایت خودش بکند ان‌شاءالله. آیت‌الله مصباح: البته هر کس ظرفیتش بیشتر است نیازش هم بیشتر است. حتی نیاز پیامبر و اولیای خدا هم بیش از ماهاست. بله، همین‌جور است. آیت‌الله مصباح: ... حضرت‌عالی هم دعا کنید که خداوند عاقبت ما را ختم به خیر کند. ان‌شاءالله؛ ان‌شاءالله؛ خدا عاقبت شما را [و] ما را ان‌شاءالله به خیر کند. (۴)[درس هفتگی جناب آقای مصباح در دفتر را] هر چه از آن پخش شده و من گوش کردم، واقعا انسان استفاده می‌کند. در ماه مبارک رمضان که سخنرانی ایشان عصرها پخش می‌شد من غالبا گوش می‌کردم و بهره می‌بردم. آیت‌الله مصباح یزدی: ... از این که بزرگواری فرمودید و گوشه‌ی چشمی به این خانه انداختید، تشکر می‌کنم. ... امیدواریم که باز هم از این فرصت‌ها داشته باشیم. ... 🔅پی نوشت: ۱- از ابتدای متن، تا اینجا، در فایل صوتی موجود نیست و از منبع شماره‌ی ۲ نقل شده است.۲- نامفهوم ۳- نامفهوم ۴- از اینجا تا انتهای متن، در فایل صوتی موجود نمی‌باشد و از منبع شماره‌ی ۲ نقل شده است. •┈••✾••┈• 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🏴 پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی درگذشت آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی 🔰 بسم الله الرّحمن الرّحیم با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت عالم ربانی، فقیه و حکیم مجاهد، آیةالله آقای حاج شیخ محمدتقی مصباح یزدی را دریافت کردم. این، خسارتی برای حوزه‌ی علمیه و حوزه‌ی معارف اسلامی است. ایشان متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویائی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند. خدمات ایشان در تولید اندیشه‌ی دینی و نگارش کتب راه‌گشا، و در تربيت شاگردان ممتاز اثرگذار، و در حضور انقلابي در همه‌ی میدانهائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً کم‌نظیر است. پارسائی و پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی، پاداش بزرگ الهی به این مجاهد بلند مدت است. اینجانب که خود سوگوار این برادر قدیمی و عزیز میباشم، به خاندان گرامی و فرزندان صالح و دیگر بازماندگان ایشان و نیز به شاگردان و ارادتمندان این معلّم بزرگ و به حوزه‌ی علمیه تسلیت عرض میکنم و علّو درجات ایشان و مغفرت و رحمت الهی را برای ایشان مسألت مینمایم. سیّدعلی خامنه‌ای ۱۳ دی ماه ۱۳۹۹ 💻 @Khamenei_ir
🔰 شهید متعالی و سه‌گانه دنیا، آخرت و توحید ▪️به مناسبت سالگرد شهید مقاومت حاج قاسم سلیمانی رضوان‌الله‌علیه مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات سلسله نشست‌هایی را در تبیین ابعاد شخصیتی این شهید عزیز برگزار می‌کند. ▪️دومین نشست با موضوع شهید متعالی و سه‌گانه دنیا، آخرت و توحید توسط حضرت استاد یزدان‌پناه ارائه خواهد شد. ⏱زمان: شنبه، ۱۳ دی‌ماه ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۳۰ 🏷 این نشست به صورت مجازی از طریق صفحه مؤسسه در پیام‌رسان روبیکا و پلتفورم اینستاگرام پخش خواهد شد؛ ▫️Instagram.com/nafahat_eri ▫️Rubika.com/nafahat_eri 💢 مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات https://eitaa.com/nafahat_eri
🔸 (64) امّا در کتب عامّه هم این روایت نیست جز در مُسندِ احمد در یکجا، که آنجا هم با همین عبارت است «إنّ الله إذا حرّم شیئاً حرّم ثمنَه»، و اين قاعدۀ کلّی فقط در یک‌جا آمده است : در مسند احمد. بنابراین، این روایت با این الفاظ معتبر نیست! بله، با لفظِ دیگری، با زیادیِ یک کلمه که مضمون را به کلّی متفاوت می‌کند، یعنی محدود می‌کند، در بعضی جاهای دیگر از کتب عامّه آمده است، به اين صورت که: «إنّ الله إذا حرّم أکلَ شیءٍ حرّم ثمنَه». این، خیلی فرق دارد با آن قبلی؛ یعنی ملاکِ برای فساد معامله و بطلان معامله این است که اكل شیء حرام باشد. اگر‌ اکل آن حرام نبود، مثلاً لُبس آن حرام بود، یا سایر تصرّفاتِ آن حرام بود به هر دلیلی، معاملۀ آن اشکالی ندارد. ظاهرش این است که ‌برای اکل اگر باشد، اشکال دارد. اگرچه در آن ‌روایاتی که اشاره می‌کنیم، که دو روایت است، حرمتِ ثمن مخصوص آنجایی نیست که معامله للأکل واقع شده باشد. این روایت دوّم هم که يك کلمۀ «أکل» در آن اضافه دارد، اين هم در مجامیعِ ما نیست! در هیچ یک از کتب حدیثی ما وجود ندارد! لکن در «مُسنَد» احمد در دو جا آمده؛ که در مورد لفظ قبلی هم گفتیم فقط در مسند احمد است. این لفظ هم در دو جای دیگر مسندِ احمد آمده است، و از دو طریق نقل شده است: یکی از جابر بن عبدالله انصاری از پیغمبر؛ در صحیحِ بخاری و در صحیحِ مسلم و در سنن ابن داود هست. و ديگر، از طریقِ ابن عبّاس؛ یعنی به سندی از ابن عبّاس هم نقل شده است، که اين نقل هم در چند كتاب آمده: در سنن کبرای بیهقی، سنن أبی داود، و نِیل الاوطار شوکانی. بنابراین، دو روایت از دو صحابۀ اهل سنّت در کتب معتبرۀ خودشان نقل شده است. البته خودشان می‌گویند: این طرق، صحیح است. لكن ما‌ اعتمادی به آن طرق نداریم؛ چون رجال آن طرق، با معیارهای وثاقتِ از نظر موازین ما تطبیق نمي‌کنند. بنابراین، این روایت از نظر ما معتبر نیست. بنابراین، سندِ این روایت دوّم هم (از نظر ما) سندِ معتبری نیست. حال ببینیم آیا این روایت، معمولٌ‌بها هست یا نه؟ ابتداء، یک نکته را عرض بکنیم: احتمال نزدیک به یقین، این دو روایت، یک روایت است؛ یعنی همان لفظ قبلی هم که «إنّ الله إذا حرّم شیئاً حرّم ثمنَه»، که شیخ(علیه‌الرحمه) در خلاف فرموده است و شیخ اعظم در مکاسب اشاره به آن فرمودند، این، همان روایتی است که از ابن عبّاس و جابر بن عبدالله نقل شده است. بسيار محتمل به نظر مي‌رسد كه کلمۀ «أکل» افتاده است. البته یک احتمال این است که کلمۀ «أکل» در این روایت افتاده باشد! احتمال دیگر این است که کلمۀ «أکل» در آن دو روایت اضافه شده باشد! احتمالِ زیاده نسبت به احتمال نقيصه، بعید است. اینکه ما احتمال بدهیم که زیاد کرده باشد آن ناسخ و نویسنده، این، دور از ذهن به نظر مي‌رسد، تا اینکه احتمال بدهیم که فراموش کرده، نقص پیدا کرده يعني می‌خواسته این کلمۀ «أکل» را بنویسد، امّا از قلمش افتاده. کما اینکه شما نامه‌ای که می‌نویسید، نسخه‌ای که می‌نویسید، خیلی اوقات کلمه‌ای را می‌خواهید بنویسید، نمی‌نویسید! یعنی از قلمتان سَقط می‌شود. امّا اینکه یک چیزی اضافه بنویسید، این، خیلی بعید است! چیزی که نمی‌خواهید بنویسید و به قلم شما جاری بشود! بنابراین، در دَوَران امر بین احتمال زیاده و نقیصه، احتمال نقیصه اقواست. احتمال اینکه حذف شده باشد و ناقص مانده باشد اقواست. بنابراین، این دو روایت، این دو متن، در واقع یک متن است، یک روایت است، و همانی است که از ابن عبّاس و جابر بن عبدالله نقل شده است. پس روایتی که در آن اکل است، محور کلام ما خواهد بود. آیا به این روایت عمل کردند یا نه؟ ربما یُقال كه: اصحاب ما به این روایت عمل کردند؛ برای خاطر اینکه آن چیزی که همۀ تصرّفاتِ آن ممنوع است و حرام است، معاملۀ آن را باطل دانستند. لذا این شد عملِ به این روایت. وقتی عملِ به این روایت شد، روایتْ معتبر می‌شود. البته آنها از این روایت، این‌طور استفاده کردند که «إذا حرّم أکلَ شیءٍ حرّم ثمنَه»، یعنی اگر چنانچه اکلِ آن حرام بود، ثمنِ آن هم حرام است برای هر مقصود دیگری که باشد. ممکن است شما استفادۀ دیگری بکنید. پس «إنّ الله إذا حرّم أکلَ شیءٍ حرّم ثمنَه»، این مقدار مورد قبول و توافق است، فلذا بر طبقِ آن عمل شده است. •┈••✾••┈• 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
💢پژوهشی درباره «مردم‌سالاری دینی» از منظر امام خمینی(ره) 🔆🔆🔆جایگاه مردم در فقه و مباحث سیاسی از غامض ترین مباحث است فارغ از بحث فقهی نوع نقش دهی و نحوه تعامل با مردم جایگاهی ویژه، در قرآن و تفکر امام خمینی ره دارد این کتاب در هر سطحی باشد خواندنی است. 💢پژوهشی درباره «مردم‌سالاری دینی» از منظر امام خمینی(ره) ✳️مردم‌سالاری از اساسی‌ترین مفاهیم حوزه فلسفه سیاسی و علوم اجتماعی است و پیدایش تمدن اسلامی بر اساس مدینه‌النبی جلوه جدیدی از مردم‌سالاری را مبتنی بر اسلام و قبول حق مشارکت زن و مرد پیش رو نهاد که البته در سپهر سیاسی جوامع اسلامی تداوم نیافت. ✳️در دوران معاصر مفهوم مردم سالاری دینی به خصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مورد توجه صاحب‌نظران قرارگرفته است و‌اندیشه برخی از صاحب‌نظران در انکار مفهوم مردم‌سالاری دینی یا مغایرت آن با مفهوم رایجش در غرب قرار دارد و برخی بر امکان تطابق اسلام و مردم سالاری نظر داده‌اند. ✔️کتاب «مردم‌سالاری دینی از منظر امام خمینی(ره)» پژوهشی است که با به‌کارگیری نظریه داده‌بنیاد، به قلم علی ربانی خوراسگانی از سوی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان منتشر است. 🔆 @salmanraoofi
🔸 (65) حقیقت این است که نمی‌توان این حرف را زد؛ زيرا درست است در مواردی که اکل شیئی حرام است، فتوا داده‌اند بر اینکه معاملۀ آن للأکل حرام است، امّا این که «إذا حرّم أکل شیءٍ، حرّم معاملۀ آن برای هر گونه تصرّفی را»، این را فقهای ما فتوا ندادند! همان حرمت معاملۀ آن و بیع آن را برای اکل»، در موارد خاص است، به طور مطلق معلوم نیست که فتوا داده باشند. موارد خاصّی که دلیل خاصی دارد، آنجا فتوا دادند. اینکه گفته شود: اگر اكل شیئی حرام شد، معاملۀ آن، به هر صورت، برای هر چیزی حرام است، این را نمی‌توان ادّعاکرد و نمی‌توان گفت بر طبق آن فتوا داده شده است. بنابراین، اینکه ما بگوییم: إذا حرّم أکل شیءٍ حرّم جمیع تصرّفاتِ آن، این را نمی‌شود گفت که گفتارِ اصحاب است. البته در روایت همین است. آن روایتی که از ابن عباس ظاهراً، یا جابر بن عبدالله است، یکی از این دو روایت است - که روایت را اینجا نیاوردم - که سؤال می‌کند که ما با شحم میته می‌خواهیم فلان تصرّفات را بکنیم، تصرّفات غیر اکلی، مثلاً بدنۀ کشتی را محکم بکنیم، پیغمبر همان‌جا می‌فرمایند: لا! إنّ الله إذا حرّم أکل شیءٍ حرّم ثمنَه. عبارت، ظهور در این معنا دارد که اگر چنانچه اکل آن حرام بود، معاملۀ آن برای هر مقصودی از مقاصد – هر چند غیر اکل - حرام است. معلوم نیست چنین چیزی مفتَی‌به در نزد اصحاب ما باشد! امّا اگر کلمۀ «أکل» را نگیریم، بکلّی مفتَی‌به‌بودن معلوم نیست؛ یعنی بگوییم: إنّ الله إذا حرّم شیئاً فی الجمله، یعنی یکی از تصرّفاتش را حرام کرده؛ حرّم ثمنَه لهذا التّصرف الخاص. يا اگر چنانچه چیزی را حرام کرد فی الجمله، ما بگوییم که تمام تصرّفات واقع شدۀ بر روی این شیئی اعمّ از اکل آن یا شرب آن يا لبس آن حرام است. این را نمی‌توانیم بگوییم؛ یعنی چنین چیزی را فتوا ندادند. بله، اگر مراد از «إذا حرّم شیئاً»، «حرّمه بالکلیّة» باشد، آن وقت «حرّم ثمنَه بالکلیّة»، این را فتوا دادند. این، محلّ کلام نیست؛ یعنی اگر مراد از روایت این باشد که إنّ الله إذا حرّم شیئاً بالکلیّة، یعنی جمیع تصرّفاته، حرّم ثمن آن را بالکلیّة، بجمیع تصرّفاته، این را فقهاء فتوا دادند. لکن این فتوا، استنادش به این روایت معلوم نیست! چون وقتی شیئی بالکلیّة محرّمُ التصرّف شد، معنایش این است که این شیء دیگر مالیّت ندارد. چیزی که نه می‌شود آن را خورد، نه جایز است شرعاً در آن تصرّف بشود، نه امساک بشود، پس مالیت ندارد. چون مالیّت تابعِ قدرت تصرّف است، کسی بتواند این را تصرّف کند، استفاده کند، آن وقت مالیّت دارد. چیزی که هیچ‌گونه تصرّفی در آن میسّر نیست شرعاً، ممنوع است شرعا، پس مالیّت ندارد. شاید اصحاب که فتوا دادند بر عدم جوازِ معاملۀ چنین چیزی، به خاطر مالیّت نداشتن آن است نه به خاطر عمل به این روایت. پس حاصل این شد: عمل به این روایت نه به آن شکلی که شیخ(علیه‌الرحمه) نقل فرمودند، ثابت است، نه به آن شکلی که در آن اکل باشد، که مراد این باشد که اگر اکل آن حرام شد، همۀ تصرّفات در آن و بیع برای همۀ مقاصد حرام می‌شود. عمل مشهور هم به این معنا ثابت نشده. بنابراین، از این دو روایت اخیر، ما چیزِ قابل توجّهی نمی‌توانیم استفاده کنیم. بله، به عنوان مؤیّد در یک مواردی به درد می‌خورد. تا برسیم به مباحث بعدی. •┈••✾••┈• 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi
سوال بسیاری از دوستان عزیز از ما برای سیروسلوک نیازمند استاد هستیم و به استادی دسترسی نداریم چه باید کرد؟ پاسخ به این سوال مهم را در متن زیر مطالعه فرمایید : مرحوم علاّمه طهرانی قدّس‌اللـه‌نفسه‌الزّكيّه در أواخر عمر به جهت كثرت أمراض و اشتغالات مربوط به تأليف «دوره علوم و معارف اسلام» فرصتى براى پذيرش و تربيت شاگردان نداشتند و مى‌فرمودند: براى كسانى كه مشتاق و طالب لقاء حضرت پروردگارند و به دنبال استاد طريق مى‌باشند، دو مطلب را بيان كنيد كه با آن از استاد مستغنى مى‌گردند: أوّل: داشتن إخلاص در عمل دوّم: خواندن تمام و كمال دوره علوم و معارف إسلام؛ چرا كه يك دوره معارف حقّه را در اين كتاب‌ها آورده‌ام. به نحوى كه اگر كسى اين كتب را با إخلاص بخواند نفسش به معانى و معارف حقّه آن متحقّق مى‌شود و چون نفسش به اين معارف متحقّق شد مسير خود را به سوى خداوند روشن مى‌بيند. آرى بامطالعه و اُنس با دوره علوم و معارف اسلام، نفس سالك با جان مؤلّف پيوند خورده و هامون نفس از آن چشمه حقيقت إشراب مى‌شود، و با مجاهدت و مراقبت، مستعدّ قبول أنوار إلهى گشته و در أثر آن، نفس او، قدسى مى‌شود و لذا با عنايت إلهى ميتواند به مرحله فناء و اندكاك در ذات ربوبى برسد. آیت الله حاج سیدمحمدصادق حسینی طهرانی کتاب جلداول صفحه ۵۹۰ @salmanraoofi
سلمان رئوفی
🔆کتاب ظرفیت شناسی علوم اسلامی در تحول علوم انسانی مجموعه مباحث و گفتارها در زمینه های مختلف علوم انسانی با عنوان ظرفیت شناسی اسلامی در تحول علوم انسانی، در گروه علمی مجمع عالی حکمت اسلامی تهیه و تنظیم و منتشر شده است. در این مجموعه که به شیوه مبحثی، پرسش و پاسخ گردآوری شده است به موضوعاتی همچون، مباحث اسلامی در شاخه های فلسفه، کلام، عرفان، علم اصول، علم فقه، علوم قرآن و علوم حدیث و روان شناسی پرداخته شده است. موضوعات فلسفه اسلامی پیش زمینه فلسفه علوم انسانی، جریانات فکری، روش شناسی علوم انسانی در فلسفه اسلامی، بحث دیگر علوم قرآن، ظرفیت شناسی علم اصول، خدمات معارف وحیانی، ارتباط علم اصول با حوزه موضوعات علوم انسانی، چیستی عرفان اسلامی و مبانی روش، امکان بهتر بودن علوم از فلسفه، بسترسازی علم دین، لزوم بررسی علوم تجربی، دانش کلام، تعریف جامع علم و دین در این مجموعه گنجانده شده است. 🔶فهرست کتاب : "اقتضائات و ظرفیت‌های فلسفه اسلامی برای علوم انسانی دینی " آیت‌الله غلامرضا فیاضی "ظرفیت‌شناسی فلسفه اسلامی برای علوم انسانی" حجت الاسلام والمسلمین دکتر حمید پارسانیا "ظرفیت‌شناسی و اقتضائات کلام اسلامی برای علوم انسانی " حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدتقی سبحانی "ظرفیت‌شناسی عرفان اسلامی برای علوم" انسانی حجت الاسلام والمسلمین سید یدالله یزدان‌پناه "ظرفیت‌شناسی علم اصول برای علوم انسانی " آیت‌الله علیرضا اعرافی "گزارش نشست علمی ظرفيت شناسی علم اصول فقه برای علوم انسانی (1) و (2)" " ظرفیت‌شناسی فقه اسلامی برای علوم انسانی "حجت الاسلام والمسلمین احمد مبلغی "ظرفیت‌شناسی تفسیر و علوم قرآنی برای علوم انسانی " آیت‌الله محمود رجبی "ظرفیت‌شناسی علوم حدیث برای علوم انسانی " حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالهادی مسعودی "ظرفیت‌شناسی اخلاق اسلامی و علوم اخلاقی برای علوم انسانی " دکتر محسن جوادی "ظرفیت‌شناسی اخلاق اسلامی و علوم اخلاقی برای علوم انسانی " حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی علیزاده "ظرفیت‌شناسی تاریخ تمدن اسلامی برای علوم انسانی" حجت الاسلام والمسلمین دکتر محسن الویری @salmanraoofi
هدایت شده از سلمان رئوفی
🔆آشنایی‌با‌جزئیات‌و‌نکات‌سبک‌درس‌خارج‌آیت‌الله‌العظمی‌خامنه‌ای با درس مکتب شناسی فقهی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای لینک دروس 🔅دور اول جلسه ۱ https://eitaa.com/salmanraoofi/8061 جلسه ۲ https://eitaa.com/salmanraoofi/8062 جلسه ۳ https://eitaa.com/salmanraoofi/8063 جلسه ۴ https://eitaa.com/salmanraoofi/8064 جلسه ۵ https://eitaa.com/salmanraoofi/8065 جلسه ۶ https://eitaa.com/salmanraoofi/8066 جلسه ۷ https://eitaa.com/salmanraoofi/8067 🔆آدرس کانال متن درس خارج مقام معظم رهبری در ایتا برای علاقه‌مندان https://eitaa.com/joinchat/598736921Cc09d03e4ba پیام رسان سروش: sapp.ir/matnedars پیام رسان بله: ble.im/join/MjU1MzZiNm @salmanraoofi
🔸 (66) الامر السادس: بيان قواعد عامه¬اي كه حرمت يا بطلان حصه¬اي از معاملات را افاده مي-كند: قاعده اول: «كل معاملة اوجبت الفساد في حياة المجتمع بمضمونها المعاملي فهي محرمة» قاعده دوم: «كل معاملة بالباطل فهي فاسدة» درس امروز قصد این بود که وارد مسألۀ حرمت معاملات واقعۀ بر اعیان نجسه بشویم، لکن یک امر دیگر هم هست که یَنبغی آن را تنقیح کنیم، بعد وارد آن مسائل و فصولی که شیخ‌(علیه‌الرحمه) فرمودند، بشویم. پس امر سادس در بیان برخی از قواعد کلیه‌ای است که از آن قواعد می‌شود به نحو کلّی، حصّه‌ و مجموعه‌ای از معاملات را- هر چند دلیل خاصّی هم بر حرمت ندارند- حرام شمرد؛ حرام تکلیفی یا حرام وضعی. عرض کردیم: در باب شکّ در صحّت و بطلان، یا حرمت و حلیّت یک معامله، مقتضای قواعد کلیّه این است که آن معامله صحیح و حلال باشد. مثل «أوفوا بالعقود» یا «إلّا أن تکون تجارة عن تراض» یا «أحلّ الله البیع» و سایر عموماتی که در باب معاملات وجود دارد. مگر اینکه جایی دلیل خاصّی بر بطلان معامله یا حرمت تکلیفی معامله داشته باشیم. حال، این سؤال مطرح می‌شود که آیا قواعد عامّه‌ای داریم که بطلان مجموعه‌ای از معاملات را افاده کند تا به این قواعد کلیّه در آن مواردی که شکّ در حرمت یک معامله‌ای یا فساد یک معامله‌ای داریم، رجوع کنیم؟ اگر چنین قواعدی داشته باشیم، در حکم مخصٍّص یا مقیِّد نسبت به آن قواعدی که بر صحّت معاملات و عقود و حلیّت آنها دلالت مي‌كنند، خواهند بود؛ اطلاقاً یا عموماً. من چند قاعده را با مدارکش ذکر می‌کنم. شما هم به نظرتان قاعدة ديگري از اين قبيل آمد، بگوييد تا بحث كنيم. 1- یکی از این قواعد این است: «کلّ معاملةٍ أوجَبَت الفساد فی حیاة المُجتَمَع بِمضمونها المعاملی فهی محرّمةٌ و فاسدة». این، یک قاعده است: هر معامله‌ای که با مضمون معاملیِ خود موجب فساد باشد. با قید «مضمون معاملی»، آن معامله‌ای که منهیٌّ‌عنه است لابِمضمونها المعاملی بل بِما أنّها فعلٌ مِن أفعال المکلَّف، خارج مي‌شود. مثل بیع وقت النّداء، که نهی از بیع وقت نداء به لحاظ مضمونِ معاملی بیع نیست، لذا مخصوص بیع هم نیست، بلکه به لحاظ اینکه عملی از اعمال مکلّف است، به خاطر مفسده‌ای که خارج از مضمون معاملی است، مثل تأخیر نماز جمعه و غفلت از صلاة جمعه، از آن نهی شده است. این مورد را قبلاً شرح دادیم. پس هر معامله‌ای که بمضمونها المعاملی موجب فساد مجتمَع باشد، موجب فسادبودن يا به خاطر این که آن ما یُتَعامَل علیه، ما یُکتَسَب به، آن موجب فساد است؛ مثل معاملۀ موادّ مخدرّه که خود این جنسی که معامله بر آن واقع می‌شود، موجب فساد است. یا اینکه آن جنس فی نفسه موجب فساد نیست، نوعِ معامله‌ای که بر آن واقع می‌شود موجب فساد است. مثل معاملۀ قاچاق که در عربی به آن می‌گویند «تَهریب» (با «هاء هوّز»)، که فساد این معامله از ناحیۀ آن جنس نيست، آن یخچال یا آن اتومبیلی که قاچاق وارد می‌کنند، خود آن جنس فی نفسه موجب فساد نیست، نوع آن معاملۀ بر آن جنس که بی‌قانونی است، موجب فساد در امر اقتصاد کشور است. لذا حرام و معامله فاسد مي‌شود. مبغوضیت معامله و حرمت معامله ممكن است شش صورت باشد (در امر اوّل عرض کردیم). پس کلّ معاملةٍ که به نحوی از انحاء، به جهتی از جهات با مضمونِ معاملی موجب فساد باشد، این معامله فاسد و حرام است. دلیل بر این امر، همان روایت تحف‌العقول است که ما به تفصیل در ذیل همان دلیل نسبت به این قاعده بحث کردیم و کلام را تمام کردیم. •┈••✾••┈• 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi