تصویر صفحه اول بعضی روزنامههای امروز
دوشنبه ۲۸ فروردین
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸🍃
#یهود_و_پهلویها
یهودیزادهای بهدنبال
#حذف_تاریخ_هجری_از_تقویم_ایران
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10256
قسمت دوم؛
🔹شجاعالدین شفا را در سالهای پس از انقلاب، با کتب ضالّه و متهتّکی که بیشرمانه علیه ادیان ابراهیمی و اعتقادات مذهبی در خارج از کشور نوشت و منتشر کرد، میشناسند.
اما او پیش از انقلاب دبیرکل شورای فرهنگی سلطنتی و در واقع مشاور فرهنگی محمدرضا پهلوی بود.
🔶🔸خاندان و تولد
🔹شجاعالدین شفا متولد ۱۲۹۷ در شهر مقدس قم، در خانوادهای که نسل اندر نسل طبیب بودند، بهدنیا آمد.
نکتهی بسیار مهمی که دربارهی پیشینه خانوادگی شفا وجود دارد، یهودی بودنِ اَعقاب اوست.
🔹در کتاب «فرزندان استر»، که سیری در تاریخ خاندانهای یهودی ایران است، از خاندانی موسوم به «شفا» بهعنوان یکی از خاندانهای بازمانده از یک طبیب مشهور یهودی در شهر کاشان به نام حکیم هارون یاد شده است:
🔹حکیم هارون، رئیس خانوادهی بزرگی بود که بسیاری از فرزندان، نوهها و نتیجههایش راه وی را پیش گرفتند و پزشک شدند.
خانوادههای نهورای، شفا، بقراطی، ارجمند، میثاقیه، منتخب، ثابت خاوری، خوشلسان و برجیس خود را اعقاب حکیم هارون میدانند. (۳)
🔹از طرف دیگر، پدر شجاع الدین شفا، هم کاشانی و هم پزشک بوده است.
پدر شفا در زمانی طبابت میکرده است که طبابت و پزشکی نه از دانشگاه که بیشتر از طریق پدر و بهصورت موروثی آموخته میشد.
بر این اساس شاید بتوان شجاعالدین را از نسل حکیم هارون یهودی دانست.
علاوه بر این، شفا عضو لژ ماسونی «برادری جهانی» بود و همسرش هم یک یهودی بود. (۴)
🔹خود شفا در شرح زادگاه و خود و شغل پدرش چنین گفته است:
شوخی روزگار خواسته بود که من بهعنوان فردی از افراد این نسل که امروز نه تنها از جانب کلیدداران درونمرزی «اسلام ناب محمدی» بلکه از جانب همزبانان لسانجلسی آنان نیز دینستیز و مفسد فیالارض قلمداد میشود، در شهری متولد شده باشم که از دیرباز «دارالمؤمنین» عالم تشیع شناخته شده است.
پدرم که از یک خانوادهی کهنسال کاشان بود، در سفری به قصد اقامت دائم در پایتخت، در نیمهراه سفر، بهمناسبت تخصّص پزشکی، ناچار به توقف چندروزه در شهر قم شده بود، ولی این توقف کوتاه عملاً جای خود را به اقامت چندساله او در مقام پزشک سرشناس شهر داد، که من در یکی از آن سالها دیده به زندگی گشودم. (۵)
🔶🔸تحصیلات
🔹به هر حال، شجاعالدین شفا تحصیلات خود را تا پایان دبیرستان در قم به انجام رساند،
برای تحصیلات دانشگاهی به تهران رفت و پس از فارغالتحصیلی در رشتهی ادبیات فارسی، تحصیلاتش را در بیروت و فرانسه ادامه داد.
ظاهراً او در پاریس دکترای «ادبیات تطبیقی» گرفت. (۶)
🔶🔸آغاز فعالیت
🔹پس از آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط آلمان و سپس اشغال ایران توسط قوای متفقین، به کشور بازگشت و بهعنوان مترجم در رادیو استخدام شد،
همزمان فعالیت سیاسی را نیز آغاز کرد و از بنیانگذاران حزبی شد به نام میهن پرستان، با روزنامهای به همین نام که سرمقالههایش را شجاعالدین شفا مینوشت. (۷)
🔹حزب میهنپرستان، حزبی بهشدت ناسیونالیست و دست راستی بود که با شعار بیزاری از بیگانگان، به حزب توده میتاخت و در واقع نوعی ابزار سیاسی انگلستان برای مقابله با نفوذ اتحاد شوروی هم محسوب میشد
بساط این نوع احزاب ناسیونالیست و بعضاً شوونیستی در آن برهه در ایران بسیار داغ بود.
کریم سنجابی که بعدها رهبر جبهه ملی و نخستین وزیر امورخارجه ایران پس از انقلاب شد نیز از بنیانگذاران حزب میهنپرستان بود.
🔹حزب میهنپرستان تنها یک سال و نیم دوام داشت و سپس همراه با احزاب دیگر هممشی خود، بخشی از تشکّل سیاسی تازهای به نام «حزب میهن» شد.
🔹ظاهراً سابقه سیاسی شفا در همینجا تمام میشود و او عمدتاً به کار نوشتن مقاله و ترجمه میپردازد.
جالب اینکه، آن چه نامی برای او در عرصهی ادب دست و پا کرد، ترجمه مجموعه سهگانه «کمدی الهی» اثر دانته آلیگیری، نویسنده کلاسیک ایتالیایی با عناوین دوزخ، برزخ و بهشت بود که کتبی بهشدت ضداسلامی هستند و در آن توصیفات زشت و هتاکانهای دربارهی پیامبر اکرم (ص) آمده است. (۸)
🔶🔸زندگی سیاسی
🔹زندگی سیاسی شفا با سمت رئیس اداره تبلیغات (اداره رادیو وقت) در دولت محمد مصدق شروع شد،
در این دوره، در سفر نخستوزیر به سازمان ملل برای مواجهه با دولت انگلستان، در تیم همراه دکتر مصدق بود.
اندکی پس از آن، این همکاری با کنارهگیری شفا به پایان رسید.
🔹وی به واسطهی پیوند با حسین علاء، وزیر دربار، خود را به دربار پهلوی نزدیک کرد
کمکم بهعنوان یکی از نویسندگان نطقهای شاه به سلک درباریان درآمد
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10344
🔸🌺🔸 --------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
شجاعالدین شفا (راست) سفیر بینالمللی ایران در امور فرهنگی در کنار دکتر سیدحسین فاطمی (وسط) وزیر امورخارجۀ دولت مصدق در سازمان ملل متحد (فریدون آدمیت دبیر اول نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد نیز در سمت چپ حضور دارد)
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸🍃
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت ۱۴۵م؛
گفتم:
"شما که دنیا رو سه طلاقه کردی!"
خندید و گفت:
"حداقل شما میدونی هنوز دلم یه جاهایی گیره!"
زیر و بم روح و جانم را بهتر از خودم میشناخت
چیزی گفت که حرف دلش بود و مجبور به سکوتم کرد
حتی سؤالی که فکرم را مشغول کرده بود را از ذهنم بیرون کشید:
"میخوای بپرسی که بعد از تشکیل دفاع وطنی سوریه چه نیازی به سازماندهی نیرو تو ایرانه؟!"
و خودش جواب داد:
"دشمنان بیرون مرزها بیکار ننشستهان همه جوره اومدن پشت سر مسلحین و تکفیریها. با سلاح، پول، امکانات و حتی نیروی انسانی. دیروز در سوریه امروز تو عراق و شاید فردا بخوان نزدیک مرزهای ما شیطنت کنن. آمادگی مردمی یعنی تضمین امنیت پیش از وقوع بحران و جنگ."
پرسیدم:
"کاری هست که منم بتونم کمک کنم؟"
گفت:
"آره، سرکشی به خونوادههای شهید مدافع حرم."
انگار این پیشنهاد را از قبل آماده کرده بود
یکی دو بار از مظلومیت شهدای مدافع حرم که تعریف کرد لابهلای صحبتهاش حرفهایی زد که سوختم
میگفت:
"به خاطر یه سری محدودیتها تعدادی از شهدای افغانی و پاکستانی توی ایران دفن میشن شاید اونا یکی دو تا فامیل توی ایران داشته باشن باید شما با اونا ارتباط داشته باشین. اما میتونین کارتون رو از سرکشی به خونواده شهدای ایرانی شروع کنین. این یه کار اداری نیست. دولتی نیست. یه کار زینبیه."
به حرمت نام مبارک حضرت زینب کار سرکشی را شروع کردم
وقتی پای درد دل بازماندگان شهدا می نشستم، به ژرفاندیشی حسین میرسیدم و به رسالت زینبی که او بر دوشم گذاشته بود.
بیشتر خانواده شهدا نام حسین همدانی را از زبان شهیدشان شنیده بودند
یکیشان قبل از شهادت تعریف کرده بود:
"کارم دیدهبانی و هدایت آتش بود.
دیدگاه جایی قرار داشت که اگر سرم را دو بار از یک نقطه بالا میآوردم تکتیراندازهای تکفیری با قناصه میزدند توی سرم.
سردار همدانی وقتی به خط سرکشی میکرد، کنارمان مینشست
با آمدنش بچهها روحیه میگرفتند
ترس را نمیشناخت،
شجاع بود و خاکی.
با ما غذا میخورد
توی همان خط مقدم که بیشتر ساختمانهای مسکونی بود یک روز دیدم که نهارش را تا نصف خورد و بقیه غذایش را که برنج ساده بود توی پلاستیک ریخت و با من خداحافظی کرد.
کنجکاو شدم و با دوربین دیدهبانی از بالای ساختمان تا جایی که رفت، نگاهش کردم
باید از جایی عبور میکرد که زیر دید و تیر قناصهزنها بود.
از آنجا هم رد شد
به جایی رسید که مرغی پا شکسته نشسته بود
برنج را ریخت جلوی مرغ و از همان مسیر برگشت"
این خاطره را وقتی همسر شهید از زبان شوهرش تعریف کرد، تازه فهمیدم که یک سینه حرف ناگفته از حسین در تکتک رزمندگان جبههٔ مقاومت وجود دارد.
محرم سال ۹۴ حسین طبق سنّت دیرینهاش به هیئت ثارالله سپاه همدان رفت.
من و بچهها در تهران ماندیم
یکی از کسانی که در هیئت بود چند قطعه عکس و فیلمی از حسین به ما نشان داد که لباس سیاه هیئت پوشیده و ظهرعاشورا برای مردم که بیشتر جوانان بودند سخنرانی و مداحی میکند
مثل یک طفل یتیم و بی پناه با صدا بلند گریه میکند و به پهنای صورتش اشک می ریزد.
وقتی به تهران آمد خودش از حال خوشی که در محرم امسال داشت تعریف کرد
از اینکه برای اولین بار مداحی کرده بود گفت
من نگفتم که فیلم و عکس این مداحی را دیدهام
پرسیدم:
"توی هیئت چی خوندی؟"
گفت:
"«روضه» که بلد نبودم فقط پشت سرهم مثل میاندارها تکرار میکردم «حسین آرام جانم حسین
روح و روانم حسین دوای دردم حسین دورت بگردم.»"
🔗 ادامه دارد ...
🔸🌺🔸 --------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
خاک میخورند
به خاک میافتند
اما خاک به دشمن نمیدهند
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
شما به ما آموختهاید؛
زیستن هنر است
و هنرمند آنانند که
شمع می شوند
تا صدایِ بال زدنهای پروانهها
برقرار بماند ....
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
ابراهیم را دیدم
خیلی ناراحت بود
پرسیدم: "چیزی شده؟!"
گفت: "دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی. هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم."
تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده..
هوا که تاریک شد ابراهیم حرکت کرد
نیمههای شب برگشت
آن هم خوشحال و سرحال ...!
مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر ...سریع بیا، ماشاالله زنده است!
بچهها خوشحال شدند،
مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب.
ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر...
رفتم پیش ابراهیم
گفتم: "چرا توی فکری؟!"
بامکث گفت: "ماشاالله وسط میدان مین افتاد؛
آنهم نزدیک سنگر عراقیها.
اما وقتی رفتم آنجا نبود،
کمی عقبتر پیدایش کردم
در مکانی امن!"
🔹بعدها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد:
"خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم.
عراقیهاهم مطمئن بودند زنده نیستم.
حال عجیبی داشتم،
زیرلب فقط می گفتم: یا صاحب الزمان عجل الله ادرکنی
هوا تاریک شده بود؛
جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد.
چشمانم را به سختی باز کردم.
مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد و به نقطهای امن رساند.
دردی احساس نمیکردم.
آن آقا کلی با من صحبت کرد؛
بعد فرمودند: "کسی می آید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست!"
لحظاتی بعد ابراهیم آمد.
باهمان صلابت همیشگی
مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم.
آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد ؛
خوشا به حالش
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸🍃
هر جمعه با یک؛
#تحلیل_فیلم
این هفته؛
#آخرین_کنترلکننده_باد
تبلیغ مرید صهیونیسم
در فیلمی با نقاب آخرالزمانی
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10262
◀️ قسمت پنجم؛
✳️ جمعبندی
🔹با آنکه تلاش شده تا با دادن تلفات و کشتههایی چون فداکاری شاهزاده سرزمینهای یخبندان شمالی از کلیشهای بودن این نوع فیلمها که معمولاً در آنها قهرمانها پیروز میشوند و هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد، پرهیز شود؛
اما به دلیل زیرساختهای غلط هالیوود و اسطوره و نمادین ساختن فیلمها عملاً بازیگران اصلی حتی خونی هم از دماغشان نمیآید
و تنها گاهی ضربهای آرام میخورند و یا گاه اسیر و دستگیر میشوند، اما در نهایت سالم و با قدرت تا آخر فیلم حضور جدی دارند.
🔹بهرهگیری از ماچوها و پهلوانپنبهها در هالیوود نه کار تازهای است و نه از روال ساخت فیلمهای مهم، استراتژیک، آخرالزمانی و معناگرا حذف خواهد شد.
آنچه باعث تداوم چنین قالبی برای ساخت فیلم در هالیوود میشود، آرایش آخرالزمانی هالیوود است که موجب ساختن قهرمانهای خیالی برای الگودهی و فرهنگسازی از طریق این الگوهای بدلی است.
🔶🔸ترویج سبک زندگی آمریکایی در پوشش مبارزه با آتشافروزان
🔹جلوههای بصری و ویژه قوی در بسیاری از صحنههای فیلم به جذابیت و جذب مخاطب کمک شایانی میکند و تا حدودی فضای فیلم را از تخیلی بودن به سمت قابل لمس و تجربه و در نهایت قابل قبول بودن فیلم میکشاند، اما ضعف در برخی از تکنیکهای ساخت، نمادپردازی و بازیگری برخی نقشهای دست دوم و چندم گاهی این زیبایی را تحت تأثیر قرار میدهد.
🔹این فیلم هم مثل همه فیلمهای ساخته شده در شهرکهای فیلمسازی هالیوود، خالی از سبک زندگی تسامحی نیست
و میتوان گفت که در لایه مبارزه با آتشافروزان کنترلکنندگان آتش و صلحطلب معرفی کردن دالایی لاما و همدستانش که سران کشور جنگافروز آمریکا هستند، لایه پنهانتری نهفته که همان لایه صدور سبک زندگی آمریکایی است
و ما در گیرودار جنگ شاهد دوست شدن برادر آخرین کنترلکننده آب سرزمینهای جنوبی، با شاهزاده کنترلکننده آب شمال و عشق کوتاه مدت ایندو هستیم.
🔹این لایه هیچگاه از فیلمهای هالیوود رخت نخواهد بست؛
زیرا هم اندیشمندان غرب این اعتقاد را دارند که دین متأثر و شکل یافته از سبک و نوع زندگی بشر است
و هم هالیوود به این سبک از زندگی میان مخاطبانش و فرهنگ مصرفگرایی و بیمبالاتی برای فروش بیشتر محصولات خویش از طریق استثمار مخاطبهای ناآگاه نیاز دارد.
🔶🔸مهم نیست مسلمانان، مسیحی شوند یا هندوِ، مهم این است که مسلمان نباشند!
🔹گرچه به خلاف رویه معمول فیلمهای هالیوود، منجی در این فیلم شرقی است اما خود به دست غرب نجات یافته، از اعماق آبهای یخزده شمالی کشف میشود و از دست شاهزاده کنترلکنندگان آتش به در برده میشود.
مؤلفهی دیگر وجود نقش و نگار، خالکوبی بدن، سر و پیشانی وی است که همه اذکار و اوراد کابالی است و در هنگام مدیتیشن و رزم به او قدرت میبخشد.
در این فیلم هم نجاتبخش بشریت، شرّ را نابود نمیکند زیرا از نگاه یهود وجود شرّ برای این عالم ضروری است و فقط باید آن را کنترل کرد نه اینکه با نابودی آن مسئله را حل کرد.
🔹نکتهای که به این بهانه باید مورد توجه قرار گیرد، اتحاد استراتژیک جبهه فرهنگی صهیونیسم با سرکردگی هالیوود با جریانهای شرقی است که از لحاظ تمدنی بسیار شبیه ایران هستند و همین قرابت اگر شفافیتسازی نشود ممکن است به جذب جوانان این ملت بزرگ به شبه عرفانهای وارداتی شرقی بینجامد.
👌 برای آنها مهم نیست که جوان مسلمان، مسیحی شود یا هندو مهم این است که مسلمان نباشد.
نویسنده: علی قهرمانی
🔸🌺🔸 --------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🍃
✡ #شناخت_تمدن_شیطانی_غرب ✝
یهود و فرهنگسازی
📖 مقاله سوم؛
حزب شیطان بهدنبال تسلط بر ایران
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10265
◀️ قسمت سوم؛
🔶🔸قاجاریه در ایران(ادامه)
🔹در پی حضور استعمارگران انگلیسی و روسی؛ در عرصه اقتصاد ایران نیز مجموعهای دیدنی از انواع قراردادها و امتیازنامهها با این دو کشور در عهد قاجار شکل گرفت.
قرارداد رویتر که در زمان ناصرالدین شاه و با تلاش میرزا حسینخان سپهسالار، صدراعظم، میان دولت ایران و یک انگلیسی بهنام رویتر منعقد شد،
و قرارداد تالبوت (توتون و تنباکو) که باز در زمان ناصرالدین شاه و اینبار با وساطت امینالسلطان با یک انگلیسی دیگر بهنام تالبوت و کمپانی رژی بسته شد، دو نمونه از این امتیازهای ننگین هستند.
🔹در هر دو مورد علمای اسلام که از زمان جنگ دوم ایران و روس به صحنه سیاست وارد شده بودند، قرارداد را بر هم زدند.
امتیاز رویتر به همت حاج ملاعلی کنی و قرارداد تالبوت با فتوای تاریخی میرزای بزرگ (آیتالله میرزا حسن شیرازی) لغو شد.
🔹در پی این دو اتفاق بزرگ و همچنین قیام مردم عراق به رهبری علمای آن دیار در برابر استعمار انگلیس، مردم متوجه قدرت عمیق تمدن اصیلی شدند که از سالها پیش و به دست مبارک ائمه معصومین علیهمالسلام نهال آن کاشته و در ایران رشد کرده و در حال به ثمر نشستن بود.
🔹حوادث بعدی نشان داد که این درخت هنوز به چنان تناوری نرسیده بود که بتواند در یک اقدام سریع و قاطع در مقابل حزب شیطان قد عَلَم کند، آنچنان که در انقلاب اسلامی سالها بعد سرانجام اتفاق افتاد.
🔹فتوای تحریم تنباکو اعلام جنگی پنهان از سوی حزب الله علیه حزب شیطان بود که با پیگیری نشدن یا مهیا نبودنِ شرایط برای پیگیری، تنها سببِ بیدار شدنِ حزب شیطان و آشکار شدن پایگاه اصلیِ شیعه شد.
شاید روشی که علما در دوره صفوی در پیش گرفته بودند، در این دوره نیز بیشتر جواب میداد.
🔹اگر روایاتی را که امر به سکوت در دوره غیبت میکند درست بدانیم، (۱) یکی از تحلیلهای آن میتواند همین شرایط باشد که البته و متأسفانه بر اثر ضعف مسلمین و اختلافات میان آنان حاکم شده بود.
قدرت اصلی امام خمینی (ره) در جریان پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر در برخورد با این وضعیت و متحد ساختن اقشار مختلف مردم بروز کرد تا مقابله با ارتش و رژیم شاه که بارها پیش از ایشان از سوی بزرگانی چون نواب صفوی آزموده شده بود.
🔹در پی این حوادث حزب شیطان که تا آن روز تمرکز مقابله خود را بر حکومتهای اسلامی قرار داده بود، متوجه خطر تمدن عمیق و قدرتمند اسلامی در دل حوزههای علمیه و نهاد مرجعیت شد و برای برخورد با آن مترصد فرصت گشت.
🔹شهید مدرس نقل میکند:
"وقتی به نجف رفتم و در سرّمنرأی (سامرا) خدمت میرزا که عظمتی فوق تصور داشت رسیدم، داستان پیروزی واقعه دخانیه را برایش تعریف نمودم.
آن مرد بزرگ آثار تفکر و نگرانی در چهرهاش پیدا شد و دیدهاش پر از اشک گردید.
علت را پرسیدم، چون انتظار داشتم مسرور و خوشحال شود.
فرمود:
حالا حکومتهای قاهره فهمیدند قدرت اصلیِ یک ملت و نقطه تحرکِ شیعیان کجاست.
حالا تصمیم میگیرند این نقطه و این مرکز را نابود کنند.
نگرانی من از آینده جامعه اسلامی است." (۲)
🔹آینده نشان داد که حق با میرزای بزرگ بود.
حزب شیطان که تا آن زمان، طرفِ خود را حکومتهای شیعی و اسلامی میدید، از آن پس حملات خود را متوجه روحانیت و علمای شیعه ساخت،
اگرچه نگرانی میرزا بیمورد بود، چرا که همهی این اتفاقات در صراط مستقیم خداوند و برای تربیت شیعیان آخرالزمان بود.
خداوند خواسته بود که اصحاب امام (عج) از این کورهها گذشته و آبدیده شوند.
تحریم تنباکو یکی از نقاط عطف تمدن و انقلاب اسلامی بود.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10354
🔸🌺🔸 --------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🍃
#داستان ۲
#دمشق_شهرِ_عشق
قسمت هفتادوششم؛
پای ناموسش در میان بود که نفسش گرفت:
"اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟!"
از هول اسارت دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود
نگاهش پیش چشمانم زمین خورد
صدای شکستن دلش بلند شد:
"تو نمیدونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمیدونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!"
هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانهشان درد میکرد،
هنوز وحشت شهادت بیرحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم میدوید،
ولی میخواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم:
"یادته داریا! منو سپردی دست #حضرت_سکینه (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به #حضرت_زینب (علیهاالسلام)!"
محو تماشای چشمانم، ساکت شده بود،
از بغض کلماتم طعم اشکم را میچشید
دل من را ابوالفضل با خودش برده بود
با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم:
"اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟"
نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه میکنم
شیشه چشمش ترک خورد
عطر عشقش در نگاهم پیچید:
"این حرم و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم میرسه، نه به این مردم نه به تو!"
در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش میدرخشید
با همین دستان خالی عزم مقاومت کرده بود
از نگاهم دل کَند و بلند شد،
پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد
باقی دردهای دلش تنها برای #حضرت_زینب (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد.
لبهایش آهسته تکان میخورد
به گمانم با همین نجوای عاشقانه عشقش را به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) میسپرد
تنها یک لحظه به سمتم چرخید
میترسید چشمانم پابندش کند
از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد.
در برابر نگاهم میرفت و دامن عشقش به پای صبوریام میپیچید
از جا بلند شدم.
لباسم خونی بود و روی ورود به حرم را نداشتم
از همانجا دست به دامن محبت #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.
میدانستم رفتن #امام_حسین (علیهالسلام) را به چشم دیده
با هقهق گریه به همان لحظه قسمش میدادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت حرم همهمه شد.
مردم مقابل در جمع شده بودند،
رزمندگان میخواستند در را باز کنند
باور نمیکردم تسلیم تکفیریها شده باشند که طنین #لبیک_یا_زینب در صحن حرم پیچید…
دو ماشین نظامی و عدهای مدافع تازه نفس وارد حرم شده بودند
باورم نمیشد حلقه محاصره شکسته شده باشد
دیدم مصطفی به سمتم میدود.
آینه چشمانش از شادی برق افتاده بود،
صورتش مثل ماه میدرخشید
تمام طول حرم را دویده بود
مقابلم به نفسنفس افتاد:
"زینب! #حاج_قاسم اومده!"
یک لحظه فقط نگاهش کردم،
تازه فهمیدم #سردار_سلیمانی را میگوید
از اینهمه شجاعت به هیجان آمده بود
کلماتش به هم میپیچید:
"تمام منطقه تو محاصرهاس! نمیدونیم چه جوری خودشون رو رسوندن! با ۱۴ نفر و کلی تجهیزات اومدن کمک!"
بیاختیار به سمت صورت ابوالفضل چرخیدم
بهخدا حس میکردم با همان لبهای خونی به رویم میخندد
انگار به عشق سربازی #حاج_قاسم با همان بدن پارهپاره پَرپَر میزد که مصطفی دستم را کشید و چند قدمی جلو برد:
"ببین! خودش کلاش دست گرفته!"
🔗 ادامه دارد ...
🔸🌺🔸 --------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🏴🌹🏴
#فتنههای_یهود
#نقش_یهود_در_شهادت_امام_علی (ع)
قسمت پنجم؛
🔶🔸د. یهودی بودن ابن ملجم
🔹هنگامیکه ابن ملجم با عدهای از قبیلهاش برای بیعت با حضرت علی (ع) آمده بودند، آن حضرت به صورت ابن ملجم مدتی نظر کرد و از او سؤالاتی پرسید و ابن ملجم قسم یاد کرد که پاسخ صحیح بدهد.
حضرت از او پرسید:
«أ کنت تراضع الغلمان و تقوم علیهم فکنت إذا جئت فرأوک من بعید قالوا قد جاءنا ابن راعیه الکلاب؟ قال: اللهم نعم؛
آیا از نوجوانان درخواست میکردی و اصرار میکردی و زمانی که تو را میدیدند، میگفتند: پسر سگچران آمد؟ ابن ملجم گفت: بله.»
حضرت پرسید:
«فمررت برجل و قد أیفعت فنظر إلیک فأحد النظر فقال لک یا أشقى من عاقر ناقة ثمود؟ قال: نعم؛
آیا در جوانی به مردی برخورد کردی که به تو با شدت نگاه کرد و گفت ای شقیتر از کُشندهی ناقهی ثمود؟ ابن ملجم گفت: بله.»
حضرت پرسید:
«فأخبرتک أمک أنها حملت بک فی بعض حیضها؟ فتعتع هنیئه ثم قال: نعم قد حدثتنی بذلک؛
آیا مادرت به تو خبر داده که در ایام حیض به تو باردار شده است؟ ابن ملجم کمی تردید کرد، بعد گفت: بله.»
حضرت فرمود:
«سمعت رسول الله (ص) یقول: إن قاتلک شبه الیهودی بل هو یهودی؛
شنیدم از رسول خدا (ص) که قاتل تو شبیه است به یهود، بلکه از یهود است.» [۲۵]
🔹بنا بر گزارشی دیگر، امیرالمؤمنین (ع) پس از آنکه ابن ملجم را برای نخستینبار دید، بعد از افشا کردن نام و نَسَب صحیح وی، قاتل خود را از زبان رسول خدا (ص) یک یهودی معرفی نموده است. [۲۶]
🔹همچنین علامه مجلسی در بحار نقل کرده است:
هنگامیکه ضربت شمشیر ابن ملجم به فرق مبارک ایشان خورد، ندا کردند:
«قَتَلَنِی ابن ملجم، قَتَلَنِی اللَّعِینُ ابْنُ الْیهُودِیةِ وَ رَبِّ الْکعْبَةِ؛
مرا ابن ملجم کُشت؛ قسم به خدای کعبه، مرا ملعونی که فرزند زن یهودی بود کُشت.» [۲۷]
👈 این سه نقل که ابن ملجم را یهودی معرفی کردهاند،
به واقعیتی قابل توجه اشاره دارند و آن اینکه مادر ابن ملجم یهودی بوده و فرزندش نیز با افکار وی بزرگ شده و یهودی بوده است.
🔹از طرفی اطلاعاتی – برخلاف این روایات – در مورد مادر ابن ملجم در تاریخ نیامده است تا با این روایات منافات داشته باشد.
ممکن است ابن ملجم قبل از اظهار اسلام یهودی بوده و در زمان خلیفه دوم مانند کعبالاحبار اظهار اسلام نموده است.
بلکه تقرّب خاص ابن ملجم به حزب نفاق، با توجه به اینکه بزرگان یهود نزد آنها جایگاه خاصی داشتند، میتواند مؤیّد یهودی بودن ابن ملجم باشد.
🔹نیز ممکن است این روایات اشاره به این باشد که قاتل حضرت علی (ع) در راستای اهداف یهود آن حضرت را به قتل رسانده است؛
چنانکه در آیهی قرآن میفرماید:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْکمْ فَإِنَّهُ مِنْهُم». [۲۸]
هرکس با یهود و نصاری موالات داشته باشد او هم جزء آنهاست؛
لذا ابن ملجم چون در راستای اهداف یهود و برای انجام دستور عامل یهود (معاویه) اقدام به قتل حضرت علی (ع) کرده است، از این جهت شبه یهودی یا یهودی معرفی شده است.
👌 نکتهی قابل توجه دیگر اینکه بر اساس گزارشی، پس از رجعت امیرالمؤمنین (ع)، آن حضرت دوباره بهدست یک یهودی در منطقهی اریحا به شهادت خواهد رسید. [۲۹]
پایان
🔸🌺🔸 --------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee