eitaa logo
شبکه خبری سامان
1هزار دنبال‌کننده
23.3هزار عکس
11.4هزار ویدیو
40 فایل
Saman news شبکه خبری برای ایران فردا
مشاهده در ایتا
دانلود
😍✋ بیقراری نشانه اتمام صبر است! و اتمام صبر نشانه دلتنگی!! ببخش که صبرمان تمام نشده... ببخش که هنوز قرار داریم... ببخش که دلتنگت نیستیم... که اگر بودیم ، آمده بودی.... امـام عصـر علیه السلام 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚
💔و من.... یقین دارم که آخر روزی.... دوست داشتن تو عاقبت بخیرم میکند یا حسین (علیه السلام) 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 😍✋
‍🔴 لشکرکشی حکومت بنی عباس به شام و جنگ با سفیانی ☑️امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: 🔹️ در زمان سفیانی سه پرچم متفاوت خواهند بود: پرچمی در مغرب؛ پس وای بر مصر از صاحبان آن... و اما پرچم دوم در جزیره حمرا خواهد بود... و اما پرچم سوم در شام خواهد بود و فتنه یک سال بین آنها طول می‌کِشد؛ سپس مردی از زورا از بنی عباس خروج می‌کند و با سپاهی عظیم به سوی شام حرکت می‌کند و تا آنجا پیش می‌رود که میانِ او و آنان(لشکر مغرب) مسیر دو شب فاصله است؛ پس اهل مغرب میگویند: جماعتی ستمکار که هر کدام رأی و نظر مختلفی دارند (اختلاف داخلی دارند) به سوی شما می‌آیند؛ پس اوضاع شام و فلسطین مضطرب می‌شود؛ سپس رهبرانی از شام و مصر گردهم می‌آیند و به دنبال سپاه بنی عباس می‌گردند؛ پس بین آنها جنگ شدیدی درمی‌گیرد. در آن هنگام سفیانی با سپاهی عظیم به پیش می‌آید تا اهل شام را -در برابر بنی عباس- یاری کند؛ پس جنگ میان آنان ادامه می‌یابد تا آنکه شصت هزار تن از آنان کشته می‌شوند و سفیانی پیروز می‌شود؛ او در میان آنان به عدالت حکم می‌کند، تا اینکه برخی گویند: به خدا سوگند هرچه در مورد او(سفیانی) گفته‌اند دروغی بیش نبود؛ به خدا سوگند که آنان دروغگویند؛ 🔶 حضرت در ادامه به عدالت ظاهری و فریبکارانهٔ سفیانی اشاره می‌نمایند و  می‌فرمایند: اگر آنها می‌دانستند که امّت محمّد صلی ﷲ علیه و آله، چه ستمی از آنان(سفیانی و سپاهیانش) خواهند دید آن سخنان را نمیگفتند! و همچنان سفیانی در میان آنان به عدالت رفتار می‌کند تا به راه خود ادامه می‌دهد. و نخستین منزلی که در آن منزل می‌کند حمص است و از او مصیبتی عظیم خواهند دید. سپس از فرات میگذرد و خداوند رحمت را از دلش بیرون می‌کند سپس به محلی می‌رود که قرقیسیا نامیده می‌شود؛ او در آنجا جنگ سختی خواهد داشت. و سرزمینی نخواهد بود مگر خبر آن جنگ به آنجا رسیده باشد؛ پس نگرانی و ترس شدیدی آنها را فرا می‌گیرد. و او یکی پس از دیگری کشورها را وارد می‌شود و مردم از او پیروی می‌کنند و هرکس نافرمانی کند، مجازاتش می‌کند. 📗خطبه اقاليم، ملحق نهج البلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️آماده باشید روایاتی از علائم نزدیکی ظهور که جلو چشمانمان اتفاق افتاد و ما توجه نکردیم. به صابران بشارت بده ... شاید این آیه رو ده بار گذاشتیم..👇 اتفاقات یکسال قبل از ظهور 🔷(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ)[سوره مبارکه بقره/آیه۱۵۵]🔷 🔴ترجمه:(و قطعا همه شما را با اندکی از ، و و و ، آزمایش میکنیم و بشارت ده به ) 📚البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۵۹ 📚الغیبه، نعمانی، ص۲۵۱ امام صادق(ع) فرمودند: ناگُزیر باید پیش از آمدن قائم، سالی باشد که مردم در آن سال بمانند و آنان را و و و فراگیرد که این در کتاب خدا بسیار آشکار است.و بعداین آیه را خواندند.
شهید مرتضی حسین پور شلمانی (مشهور به حسین قمی) این شهید بزرگوار فرمانده شهید حججی بود... با مجروحیت فراوان خیلی از نیروها را به عقب هدایت کرد واز مرگ نجات داد شهید حججی به علت موج انفجار برزمین بیهوش افتاده بود و فرمانده حسین گمان کرد محسن شهید شده... بعلت شدت علاقه اش به حضرت معصومه سلام الله لقب قمی را در منطقه برای خود برگزید گرچه شلمانی بود... پدرش از سپاهیان غیور بازنشسته ومادرش از معلمان زحمت کش دبیرستان است.. خانواده اش خواب مرتضی را دیدند گفت من کنار درب حرم بی بی حضرت معصومه ایستاده ام...
مرگ ناگهانی واهمیّت ✍مرحوم قطب الدّین راوندی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از ابوهاشم جعفری حکایت نماید: روزی شخصی به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام وارد شد و اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! پدرم سکته کرده و مرده است و دارای اموال و جواهراتی بسیار می باشد، که من از محلّ آن ها بی اطّلاع هستم. و من دارای عائله ای بسیار سنگین هستم، که از تامین زندگی آن ها عاجز و ناتوان می باشم. و سپس اظهار داشت: به هر حال من یکی از دوستان و علاقه مندان به شما هستم، تقاضامندم به فریاد من برسی و مرا از این مشکل نجات دهی. امام جواد علیه السلام در پاسخ به تقاضای او فرمود: پس از آن که نماز عشای خود را خواندی، بر محمّد و اهل بیتش علیهم السلام، بفرست. پس از آن، پدرت را در عالم خواب خواهی دید؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه می نماید. آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید، به او گفت: پسرم! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محلّ پنهان کرده ام، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام برسان. هنگامی که آن شخص از خواب بیدار گشت، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حرکت کرد. و چون به آن جا رسید، پس از اندکی جستجو اموال را پیدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و جریان را برای حضرت بازگو کرد. و سپس گفت: شکر و سپاس خداوند متعال را، که شما آل محمّد علیهم السلام را این چنین گرامی داشت؛ و از شما را از بین خلایق برگزید، تا مردم را از مشکلات و گرفتاری ها نجات بخشید. 📚 الخرایج والجرایح: ج 2، ص 665،
▪️ امام جواد علیه‌السلام: كَیْفَ یُضَیَّعُ مَنِ اللهُ كافِلُهُ، وَكَیْفَ یَنْجُو مَنِ الله طالِبُهُ؟ وَمَنِ انْقَطَعَ إلی غَیْرِاللهِ وَكَّلَهُ! چگونه گمراه و درمانده خواهد شد كسی كه خداوند سَرپرست و متكفّل اوست ، چطور نجات می یابد كسی كه خداوند طالبش می باشد؟ و هر كه از خدا قطع امید كند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار می كند! [بحارالأنوار، ح ۶۸، ص ۱۵۵، ح ۶۹] 🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت مظلومانه امام جواد (علیه‎السلام) امام نهم شیعیان بر همه پیروانش تسلیت و تعزیت باد.
⭐️ ⭐️ 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ 🏴السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ 🏴السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آبَائِكَ 🏴السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَبْنَائِكَ 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَوْلِيَائِكَ 🏴أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ 🖤وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ 🏴وَ تَلَوْتَ الْكِتَابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ وَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ 🖤وَ صَبَرْتَ عَلَى الْأَذَى فِي جَنْبِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ 🏴أَتَيْتُكَ زَائِرا عَارِفا بِحَقِّكَ مُوَالِيا لِأَوْلِيَائِكَ مُعَادِيا لِأَعْدَائِكَ فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ رَبِّكَ. 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْبَرَّ التَّقِيَّ الْإِمَامَ الْوَفِيَّ 🏴السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ 🏴السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَجِيَّ اللَّهِ 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِيرَ اللَّهِ 🏴السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سِرَّ اللَّهِ [سِتْرَ اللَّهِ‏] 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ضِيَاءَ اللَّهِ 🏴السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَنَاءَ اللَّهِ 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ يَا كَلِمَةَ اللَّهِ 🏴السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَحْمَةَ اللَّهِ 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النُّورُ السَّاطِعُ 🏴السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْبَدْرُ الطَّالِعُ 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الطَّيِّبُ مِنَ الطَّيِّبِينَ 🏴السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الطَّاهِرُ مِنَ الْمُطَهَّرِينَ 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْآيَةُ الْعُظْمَى 🏴السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْحُجَّةُ الْكُبْرَى 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُطَهَّرُ مِنَ الزَّلاتِ 🏴السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُنَزَّهُ عَنِ الْمُعْضِلاتِ 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلِيُّ عَنْ نَقْصِ الْأَوْصَافِ 🏴السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الرَّضِيُّ عِنْدَ الْأَشْرَافِ 🖤السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَمُودَ الدِّينِ 🏴أَشْهَدُ أَنَّكَ وَلِيُّ اللَّهِ وَ حُجَّتُهُ فِي أَرْضِهِ 🖤وَ أَنَّكَ جَنْبُ اللَّهِ وَ خِيَرَةُ اللَّهِ 🏴وَ مُسْتَوْدَعُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عِلْمِ الْأَنْبِيَاءِ 🖤وَ رُكْنُ الْإِيمَانِ وَ تَرْجُمَانُ الْقُرْآنِ 🖤وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنِ اتَّبَعَكَ عَلَى الْحَقِّ وَ الْهُدَى 🏴وَ أَنَّ مَنْ أَنْكَرَكَ وَ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ عَلَى الضَّلالَةِ وَ الرَّدَى 🏴أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكَ مِنْهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ 🖤وَ السَّلامُ عَلَيْكَ مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ 🏴اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ 🖤وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الزَّكِيِّ التَّقِيِّ 🏴وَ الْبَرِّ الْوَفِيِّ وَ الْمُهَذَّبِ النَّقِيِّ هَادِي الْأُمَّةِ وَ وَارِثِ الْأَئِمَّةِ 🖤وَ خَازِنِ الرَّحْمَةِ وَ يَنْبُوعِ الْحِكْمَةِ وَ قَائِدِ الْبَرَكَةِ 🏴وَ عَدِيلِ الْقُرْآنِ فِي الطَّاعَةِ وَ وَاحِدِ الْأَوْصِيَاءِ فِي الْإِخْلاصِ وَ الْعِبَادَةِ 🖤وَ حُجَّتِكَ الْعُلْيَا وَ مَثَلِكَ الْأَعْلَى وَ كَلِمَتِكَ الْحُسْنَى الدَّاعِي إِلَيْكَ وَ الدَّالِّ عَلَيْكَ 🏴الَّذِي نَصَبْتَهُ عَلَما لِعِبَادِكَ وَ مُتَرْجِما لِكِتَابِكَ وَ صَادِعا بِأَمْرِكَ وَ نَاصِرا لِدِينِكَ وَ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ 🖤وَ نُورا تَخْرُقُ بِهِ الظُّلَمَ وَ قُدْوَةً تُدْرَكُ بِهَا الْهِدَايَةُ وَ شَفِيعا تُنَالُ بِهِ الْجَنَّةُ 🏴اللَّهُمَّ وَ كَمَا أَخَذَ فِي خُشُوعِهِ لَكَ حَظَّهُ وَ اسْتَوْفَى مِنْ خَشْيَتِكَ نَصِيبَهُ 🖤فَصَلِّ عَلَيْهِ أَضْعَافَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى وَلِيًّ ارْتَضَيْتَ طَاعَتَهُ وَ قَبِلْتَ خِدْمَتَهُ 🏴وَ بَلِّغْهُ مِنَّا تَحِيَّةً وَ سَلاما وَ آتِنَا فِي مُوَالاتِهِ مِنْ لَدُنْكَ فَضْلا وَ إِحْسَانا وَ مَغْفِرَةً وَ رِضْوَانا 🖤إِنَّكَ ذُو الْمَنِّ الْقَدِيمِ وَ الصَّفْحِ الْجَمِيلِ.
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💡درس بزرگ امام جواد (ع) 🔻رهبر انقلاب: این امام بزرگوار هم گوشه‌ی مهمی از جهاد همه جانبه‌ی اسلام را در عمل خود پیاده کرد و درس بزرگی را به ما آموخت. آن درس بزرگ این است که در هنگامی که در مقابل قدرتهای منافق و ریاکار قرار میگیریم، باید همت کنیم که هوشیاری مردم را برای مقابله‌ی با این قدرتها برانگیزیم. اگر دشمن، صریح و آشکار دشمنی بکند و اگر ادعا و ریاکاری نداشته باشد، کار او آسان‌تر است. اما وقتی دشمنی مانند مأمون عباسی چهره‌ای از قداست و طرفداری از اسلام برای خود میآراید، شناختن او برای مردم مشکل است. در دوران ما و در همه‌ی دورانهای تاریخ، قدرتمندان همیشه سعی کرده‌اند وقتی از مقابله‌ی رویاروی با مردم عاجز شدند دست به حیله‌ی ریاکاری و نفاق بزنند.
☑️حلاوت خدمت 🔹دریکی ازشبهای قدر ، کنیزی زائران آقا را می کردم و از این بابت خیلی خوشحال بودم. بعد از صرف افطار در آسایشگاه باید به گشت می رفتم. شب بسیار شلوغ و با صفایی بود. در صحن غدیر در حال گشت بودم و حواسم به نیروها و نظمشان بود که چشمم به دختر خانمی افتاد که در گوشه ای نشسته و تکیه به دیوار داده بود و پوشش نامناسبی داشت. جلو رفتم و با لبخند سلام کردم و کنارش نشستم . دستم را روی شانه اش گذاشتم و گفتم : 《 عزیزم ، شب قدره ؛ خیلی با ارزشی که اینجایی ، پس خودت هم به این ارزشت بها بده ... 》با شنیدن حرف من، در حاليکه خودش را جمع و جور می کرد و اشکهايش هم روی گونه هایش می ریخت گفت : 《 شب قبل با اتوبوسهای بی آرتی به حرم آمدم . تمام مدارک و گوشیم تو کیفم بوده ، گم کردم ؛ به پلیس و حتی راننده های اتوبوس هم گفتم . شماره همسفرم رو دادم بهشون ، ولی هنوز خبری نشده ، دار و ندارم تو اون کیف بود.》 دستش را در دستم گرفتم و گفتم : 《 عزیزم امشب ، شب بزرگیه ؛ کیفت را بسپار دست خود آقا ، ان شاءالله پیدامیشه ، امکان نداره آقا حواسشون به زائرانشون نباشه ، چیزهای بزرگتر بخواه ، عاقبت بخیری بخواه کیفت باعث نشه امشب رو از دست بدی.》 در میان اشکها، لبخندی به من زد و گفت : 《 امام رضا(ع) شاهد باشید آقا ، خادمتون خیلی بهتون اعتمادداره ؛ آبروشو پیش من بخرید تا باورم بشه شما ارباب هستید و حواستون به خادما و زائراتون هست .》 یک دفعه گفتم :《 معلومه که آقا به ما عنایت دارند ، مطمئن باشید ، اگر به آقا اعتماد کنید جوابتون رو می گیرید.》 نشانیهای کیف و آدرس مهمان پذیر و شماره ی همسفرش را گرفتم . می خواستم خداحافظی کنم که گفت : 《 شما رو آقا فرستاده ، چقدر حالم خوب شد . 》 تشکر و خداحافظی کردم . همانطور که به سمت بست طوسی می رفتم ، با خودم می گفتم : 《 اگه گمشده ی اون خانم پیدا نشه ...وای چی گفتی ...》 بعد از انجام وظیفه ، یک لحظه ، رو به روی حضرت ایستادم و گفتم : 《 آقا امشب آبروی همه خادماتون رو بخرین ، من که مطمئنم شما حواستون به همه هست و،،،،》 داخل آسایشگاه ، از فکر آن دختر و حرفهایی که به او زده بودم ، بیرون نمی آمدم که گوشیم زنگ زد . دخترم بود ( قرار بود پسرم با موتورش ، او را به حرم بیاورد ، که موتور روشن نمی شود ، تاکسی اینترنتی هم پیدا نمی کند ، به خواهرم زنگ می زند، با آنها بیاید، اما ماشینشان روشن نمی شود ، بالاخره مجبور می شود با بی آرتی بیاید .) گفت :《 الو ، مامان ، سلام ؛ من اومدم حرم ، الان روی فرشای جلوی اسایشگاه نشستم کیفم رو گم کردم ، ولی جالبه مامان ؛ اگه وقت دارین بیان تا بهتون بگم . 》 با عجله ،بیرون رفتم دخترم را دیدم ، تا خواستم دعوایش کنم ، شروع کرد به خندیدن و گفت : 《 نگران نباش مامان ، چیز مهمی تو کیفم نبود ، فقط من کارتم ، گوشیمم تو جیبم بوده ، ولی مامان ، تو اتوبوس گفتم کیفم گم شده ، همون لحظه که میخواستم پیاده شم یه خانمه این کیف رو بهم داد و گفت : همینه ؟ منم چون رنگ کیف خودم بود ، زود گرفتم و گفتم :آره ، کجا بود؟ خانمه گفت : گوشه صندلی زیر پاهام . تشکرکردم ، گرفتم و پیاده شدم ، حالاکه پیاده شدم دیدم سنگینتر شده ، وای مامان ، تازه فهمیدم کیف خودم نیست .توش گوشی داره ، ولی خاموشه ، پول داره و،،،،،چه حماقتی کردم ، بیا صاحبش رو پیدا کنیم . 》 باتعجب نگاهش می کردم . همان مشخصات کیف آن دختر خانم بود، نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم دستهایم می لرزید و دخترم مبهوت به صورتم نگاه می کرد و می گفت: 《 مامان به خدا چیز مهمی تو کیفم نبود 》گفتم : 《 عزیزم ، صاحب کیف الان تو حرمه 》 برای اینکه مطمئن شوم ، داخل کیف را نگاه کردم ، خودش بود .‌ با تمام وجودم گفتم: 《 یا امام رضا (ع) ممنونم آقا 》 ( در ضمن وقتی دخترم به حرم می رسد ، پسرم به او زنگ می زند که موتورش و ماشین خاله شان روشن شده است. ) به دخترم آدرس صحن غدیر را دادم تا زودتر برود و گفتم من هم می آیم . باعجله راه افتادم جمعیت زیاد بود و به راحتی نمی شد راه رفت ، ولی بالاخره رسیدم. نمی دانم چطور ، ولی در آن شلوغی ، دخترم دقیقا کنار همان دختر خانم نشسته بود .بند آخر دعای جوشن کبیر بود . یا جواد...ای کسی که می بخشی و بخیل نیستی... من هم آرام کنارش نشستم و دستانش را گرفتم . در حال گریه نگاهش به نگاه من گره خورد. دخترم کیفش را روی پاهایش گذاشت . با ناباوری نگاه می کرد و اشک می ریخت، من و دخترم هم اشکمان سرازیر شد . گفتم: 《 عزیزم امشب هرچی میخوای بگیر ، ببین آقا صدای دل هممون رو می شنوند ، برای تعجیل در فرج مولامون دعا کن.》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا