حضرت محمد(ص) ،
حسابش از بقیه انبیاء جدا بود.
برای خدا مخاطب خاص بود.
شرایط که سخت میشد،
خدا برایش به شب و روز قسم میخورد
که تنهایش نگذاشته است:
وَالضُّحَىٰ ، وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَىٰ
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَىٰ (ضحیٰ/۱تا۳)
برای خدا عزیز بود. نازش را میخرید.
میگفت آنقدر به تو عطا کنیم تا راضی شوی:
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ (ضحیٰ/۵)
بعضی وقت ها هم نگرانش می شد:
لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ(شعرا/۳)
محمد(ص)، تنها رسول خدا نبود
او حبیب خدا بود ...
اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
✍فرمانده پا برهنه با دکمه های لنگه به لنگه سردار شهید محمد نصراللهی...
🔹تا لباسی را پاره و نخ نما نمی کرد دست از سرش بر نمی داشت در این عکس یادگاری هم که با حاج قاسم انداخته مشخص است از لباس چند سال کار کشیده و دکمه هایش با هم متفاوت هست.
🔸در مسجد یک نفر اشتباهی پوتین هایش را پوشیده بود و رفته بود وقتی همه از مسجد خارج شدند یک جفت پوتین در کنار جا کفشی مانده بود.
🔹هر چه اصرار کردند پوتین ها را به جای مال خودش بپوشد قبول نکرد و پا برهنه از مسجد خارج شد.
🔹می گفت : می ترسم این پو تین ها را بپوشم و نتوانم صاحبش را پیدا کنم.
🔸آن شب فاصله مسجد تا قرارگاه را پا برهنه رفت و از آن به بعد به شوخی پا برهنه صدایش می زدند.
#شهید_محمد_نصراللهی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅
💠ملاقات با شهید/ رویای صادقه
❣همسر شهید میگوید درمراسم تعزیه همسرم،دختر کوچکم مریض بود من هم حال وهوای بدی داشتم یک شب آنقدر حالش بد شد که فکر میکردم میمیرد من تا نیمه های شب بالای سرش نشسته بودم و اشک میریختم...
ناگهان دیدم همسرم وارد شد و کنار گهواره آمد و گفت چرا گریه میکنی؟
گفتم فرزندمان مریض است وممکن است بلایی سرش بیاید.دست روی سینه دخترم کشید از آن به بعد من حتی کوچکترین بیماری را در دخترم ندیدم.
♥️دختر شهید میگوید:
وقتی پدرم بعد از هر چند ماه به خانه بر می گشت هر کجا می رفت مرا با خودش می برد وحتی شبها در آغوش گرم خود می خواباند.من درآن سال ها که هفت سال بیشتر نداشتم، وقتی می دید ناراحت یا نگران هستم کنارم می نشست و با من درد و دل میکرد.
الان هم که شهید شده هر وقت مشکلی دارم و نگران هستم به خوابم می آید و مرا راهنمایی می کند.
یک شب خواب دیدم که در مجلس جشن بزرگی هستم ومردی جوان با کت وشلوار سفید به تن جلو آمد،
از او پرسیدم آقا شما عباس پهلوان را می شناسید؟
جواب داد دخترم خودم هستم،
وقتی شناختمش با گریه از او خواستم که دیگر از پیش ما نرود ، او به من گفت گریه نکن دخترم دیگر نمی روم من زنده ام و همیشه در کنار شما هستم.
🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿
🔷نامه دختر شهید عباس پهلوان به پدرش؛
... من لحظه ای را تصور میکنم که پدرم در جلوی من ایستاده در صورتی که بوی گل شقایق می دهد به او می گویم کاش زنده بودی و دستان پرمهرت را بوسه می زدم . پدرم قولی را که به من و مادرم دادی را به یاد دارم که گفتی می روی و زود برمیگردی ولی انگار مثل کبوتر پر کشیدی وبه سوی ایزد منان رفتی .
پدرم من الان به وصیت نامه ات عمل کردم وبه حجابم که حجاب فاطمی است عمل کردم وهنگامی که عکست را می بینم انگار به من لبخند می زنی، پدرم دوست دارم فقط یک لحظه تو را ببینم و بوی پدر را که غریب ترین بوهاست احساس کنم .
من هر شب در خواب برای تو نامه مینویسم و تو میخوانی و پاسخ می دهی.
━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿
♦️امام جماعت یکی از مساجد لندن تعریف میکردبه یکی از مساجد داخل شهر لندن منتقل شدم که کمی از محل زندگی ام دور بود.هر روز بااتوبوس ازمسجدم به خانه برمی گشتم.هفته ای می شد که این مسیر را بااتوبوس طی می کردم که یک روزحادثه ی نه چندان مهمی برایم رخ داد…سوار اتوبوس شدم و پول کرایه را به راننده دادم و او هم بقیه اش را بهم پس داد. وقتی روی صندلی ام نشستم متوجه شدم راننده 20 پنی بیشتر بهم پس داد.با خودم گفتم باید این مبلغ را به راننده پس بدهم. اما از یک طرف این مقدار مبلغ را چندان مهم نمی دانستم و با خودم می گفتم این چندان مبلغی نیست که لازم باشد پسش بدهم! ⁉️همین طور داشتم با خودم یکی به دو میکردم تا اینکه تصمیم گرفتم بقیه آن پول را پس بدهم چون بالاخره حق، حق است…
هنگام پیاده شدن مبلغ اضافی را به
راننده دادم و گفتم: ببخشید شما این 20 پنی را اشتباهی اضافی دادید.
🚕راننده تبسمی کرد و گفت:
👈ببخشید شما همان امام جماعت جدیدی نیستید که تازه به این منطقه آمدید؟ من مدتی است که دارم درباره اسلام فکر میکنم.این مبلغ را هم عمدا به شما اضافی دادم تا ببینم رفتار یک مسلمان در چنین موقعیتی چگونه خواهد بود؟!
🧔آن امام جماعت مسجد می گوید:
وقتی از اتوبوس پیاده شدم حس کردم
پاهایم توانایی نگه داشتن من را ندارند.
به نزدیکترین تیر چراغ آن خیابان تکیه دادم…
اشکهایم بی اراده سرازیر بودند
نگاهی به آسمان انداختم و گفتم:
خدایا! نزدیک بود دینم را به 20 پنی بفروشم!!!
🌺چنان زندگی کن .
کسانی که تو را میشناسند، اما خدا
را نمیشناسند،به واسطه آشنایی
با تو با خدا آشنا شوند.
#ظهور_ناگهانی
🌷 لحظهی زیبای ظهور، حرکت سیل خروشان جمعیت بسوی مکه
🌹 پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند:
🌺 كَيفَ أنتُم إذَا استَيأَستُم مِنَ المَهدِيِّ، فَيَطلُعُ عَلَيكُم صاحِبُكُم مِثلُ قَرنِ الشَّمسِ يَفرَحُ بِهِ أهلُ السَّماءِ وَالأَرضِ؟
🌸 چه حالی خواهید داشت آن موقع که از (ظهور) مهدی «عج» ناامید شدهاید و ناگهان صاحبتان مثل خورشید برایتان طلوع خواهد کرد و اهل آسمان و زمین به آمدنش شاد خواهند شد؟!
🌼 پرسیدند:
اى پيامبر خدا! و اين كِى خواهد بود؟
🌺 فرمود: إذا غابَ عَنهُمُ المَهدِيُّ، و أَيِسوا مِنهُ.
🌸 هنگامى كه مهدى علیهالسلام از چشم آنان غایب شود و از (ظهور) او نااميد شوند.
📚دلائل الامامة ص۴۶۸ ، مشابه در مختصر البصائر ص۹۰
🌸 امام باقر علیه السلام فرمودند:
🌼 خوشا به حال صابرین در زمان غیبت قائم علیه السلام و خوشا به حال پابرجایان در محبت او ،آن ها کسانی هستند که خداوند آن ها را در کتاب خود وصف کرده و فرموده «الذین یؤمنون بالغیب و...» 🌼🍃
📒 روزگار رهایی، ص۳۶۵ 📒
─┅═══✿💫🪴💫✿═══┅─
☘◁ #20بهمن
✿ در روز 20 بهمن ماه که مصادف با روز جمعه بود، مردم در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند تا سخنرانی رئیس دولت موقت را استماع نمایند.
❍ در همین هنگام در غرب تهران درگیری شدیدی صورت گرفت؛ عده زیادی از افراد گارد شاهنشاهی به پادگان همافران نیروی هوایی حمله بردند و به محض آغاز درگیری آنان عده زیادی از جوانان وابسته به جناحهای مختلف به نفع همافران وارد صحنه درگیری شدند.
🌱 این درگیری خونین دهها نفر کشته و مجروح بر جای گذاشت ولی در نهایت همافران توانستند حلقه محاصره نیروهای گارد را بشکنند.
─┅══༅𖣔2⃣0⃣𖣔༅══┅┄