eitaa logo
#ثامن_معراج‌(۸)
187 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.6هزار ویدیو
82 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️امام زمان(عجل الله تعالی فرجه): یادم کردی یادت کردم 🔸 آیت الله عبدالقائم شوشترى که مدتى امام جمعه شاهین شهر اصفهان بود، مى‌گفت که در مسجد مقدّس جمکران، نماز امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) ونماز تحیّت را خواندم، بعد در حیاط مسجد، زیر آسمان دو رکعت نماز استغاثه به صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) را خواندم و بعد از نماز دعاى «سلام الله الکامل التام…» را زمزمه کردم و همواره یاد مولاى عزیزم بودم. به منزل آمدم واستراحت کردم، در عالم رؤیا روى پلى کنار حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) حضرت بقیه الله الاعظم  ـروحى فداه ـ را مشاهده کردم، حضرت رو به من کردند وبا انگشت به سینه من زدند وفرمودند: «یادم کردى یادت کردم». https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با یکی دوتا این ریسه ها حال و هوای خونه و بچه هات رو عوض کن ...🥰 امام رضا(ع) فرمود: روز غدیر روز زینت است، کسى که براى روز غدیر زینت کند خداوند همه گناهان کوچک و بزرگش را آمرزیده، فرشتگانى به سویش مى‏‌فرستد تا حسنات او را بنویسند و تا عید غدیر سال بعد بر درجات او بیفزایند.😳 https://eitaa.com/samen_meraj
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد صفاری از عرفه تا انتخابات ویژگی های نامزد اصلح رئیس جمهور بازوی ولایت در جهانی سازی تمدن شیعه... آنچه در عرصه بصیرت افزایی انتخابات نیازمندیم... https://eitaa.com/samen_meraj
🟢 🔸تشرف جناب جعفر نعلبند اصفهانی* به محضر مبارک امام عصر ارواحنا فداه 🔹 در حرم حضرت سید الشهدا علیه السلام ( قسمت اول ) 🟡مرحوم نهاوندی رحمه الله نقل کرده: آقاى حاج ميرزا محمد على گلستانه اصفهانى رحمه الله فرمودند: عموى من، آقاسيد محمد على گلستانه رحمه الله براى من نقل كردند: در زمـان مـا در اصـفهان شخصى به نام جعفر كه شغلش نعلبندى بود، بعضى حرفها را مى زد كه مـوجـب طـعـن و رد مـردم شـده بـود، مـثـل آن كه مى گفت : با طىّ الارض به كربلا رفته‌ام. يا مـى‌گفت : مردم را به صورتهاى مختلف ديده ام. و يا: خدمت حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف رسيده ام. ولی به خاطر حرفهاى مردم، آن صحبتها را ترك نمود. تـا آن كه روزى براى زيارت مقبره متبركه تخت فولاد مى‌رفتم. در بين راه ديدم جعفر نعلبند هم به آن طرف مى رود. نزديك او رفتم و گفتم: ميل دارى در راه با هم باشيم؟ گفت: اشكالى ندارد، با هم گفتگو مى كنيم و خستگى راه را هم نمى فهميم. قدرى با هم گفتگو كرديم، تا آن كه پرسيدم: اين صحبتهايى كه مردم از تو نقل مى كنند، چيست؟ آيا صحت دارد يا نه؟ گفت: آقا از اين مطلب بگذريد. اصرار كردم و گفتم : من كه بى غرضم، مانعى ندارد بگويى. گـفـت : آقـا مـن بيست و پنج بار از پول كسب خود، به كربلا مشرف شدم و در همه سفرها، براى زيارتى مى رفتم. در سفر بيست و پنجم بين راه، شخصى يزدى با من رفيق شد. چند منزل كه بـا هـم رفـتـيم، مريض شد و كم كم مرض او شدت كرد، تا به منزلى كه ترسناك بود، رسيديم و به خاطر ترسناك بودن آن قسمت، قافله را دو روز در كاروانسرا نگه داشتند، تا آن كه قافله هاى ديگر بـرسـنـد و جـمـعيت زيادتر شود. از طرفى حال زائر يزدى هم خيلى سخت شد و مُشْرِف به موت گرديد. روز سوم كه قافله خواست حركت كند، من درباره‌ی او متحير ماندم كه چطور او را با اين حال تنها بـگذارم و نزد خداى تعالى مسئول شوم؟ از طرفى چطور اين جا بمانم و از زيارت عرفه كه بيست و چهار سال براى درك آن جديت داشته ام، محروم شوم؟ بـالاخـره بـعد از فكر بسيار، بنايم بر رفتن شد، لذا هنگام حركت قافله، پيش او رفتم وگفتم : من مى روم و دعا مى كنم كه خداوند تو را هم شفا مرحمت فرمايد. ايـن مطلب را كه شنيد، اشكش سرازير شد و گفت: من يك ساعت ديگر مى ميرم، صبركن، وقتى از دنـيا رفتم، خورجين و اسباب و الاغ من مال تو باشد، فقط مرا با اين الاغ به كرمانشاه و از آن جا هم هر طورى كه راحت باشد، به كربلا برسان . وقتى اين حرف را زد و گريه او را ديدم، دلم به حالش سوخت و همان جا ماندم. قافله رفت و مدت زمانى كه گذشت، آن زائر يزدى از دنيا رفت. من هم او را بر الاغ بسته و حركت كردم. وقتى از كاروانسرا بيرون آمدم، ديدم از قافله هيچ اثرى نيست، جز آن كه گرد و غبار آنها از دور ديده مى شد. تـا يـك فـرسـخ راه رفـتـم، اما جنازه را هر طور بر الاغ مى بستم، همين كه مقدارى راه مى رفتم، مى افتاد و هيچ قرار نمى گرفت. با همه اينها به خاطر تنهايى، ترس بر من غلبه كرد. بالاخره ديدم نـمى توانم او را ببرم، حالم خيلى پريشان شد. همان جا ايستادم و به جانب حضرت سيدالشهداء علیه السلام توجه نمودم و با چشم گريان عرض كردم: آقا من با اين زائر شما چه كنم؟ اگر او را در اين بيابان رها كنم، نزد خدا و شما مسئول هستم. اگر هم بخواهم او را بياورم، توانايى ندارم. نـاگهان ديدم، چهار نفر سوار از دور پيدا شدند. چون رسیدند آن سوارى كه بزرگ آنها بود، فرمود: *جعفر با زائر ما چه مى كنى؟* عرض كردم: آقا چه كنم، در كار او مانده ام ! آن سه نفر ديگر پياده شدند. يك نفر آنها نيزه اى در دست داشت كه آن را در گودال آبى كه خشك شده بود فرو برد، آب جوشش كرد و گودال پر شد. آن ميّت را غسل دادند. بزرگ آنان جلو ايستاد و با هم نماز ميّت را خوانديم و بعد هم او را محكم بر الاغ بستند و ناپديد شدند. مـن هم براه افتادم. ناگاه ديدم، از قافله اى كه پيش از ما حركت كرده بود، گذشتم و جلو افتادم. كـمـى گـذشت، ديدم به قافله اى كه پيش از آن قافله حركت كرده بود، رسيدم و بعد هم طولى نكشيد كه ديدم به پل نزديك كربلا رسيده ام. (این فقره یعنی مرحوم جعفرنعلبند بعد از دیدن آن افراد گرامی، به صورت طیّ الارض به کربلا رفته است.) در تعجب و حيرت بودم كه اين چه جريان و حكايتى است ! ميّت را بردم و در وادى ايمن دفن كردم. ادامه ⬇️ ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌https://eitaa.com/samen_meraj ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
⬆️ 🔹 در حرم حضرت سید الشهدا علیه السلام ( قسمت دوم ) قـافله ما تقريبا بعد از بيست روز رسيد. هر كدام از اهل قافله مى پرسيد: تو كى وچگونه آمدى! من قضيه را براى بعضى به اجمال و براى بعضى مشروحا مى گفتم وآنها هم تعجب مى كردند. تا آن كه روز شد و به حرم مطهر مشرف شدم، ولى با كمال تعجب ديدم كه مردم را به صورت حـيـوانات مختلف مى بينم، از قبيل: گرگ، خوك، ميمون و غيره و جمعى را هم به صورت انسان مى ديدم! از شـدت وحشت برگشتم و مجددا قبل از ظهر مشرف شدم. باز مردم را به همان حالت مى ديدم . برگشتم و بعد از ظهر رفتم، ولى مردم را همان طور مشاهده كردم! روز بـعـد كـه رفتم، ديدم همه به صورت انسان مى باشند. تا آن كه بعد از اين سفر، چند سفر ديگر مـشرف شدم، باز روز عرفه مردم را به صورت حيوانات مختلف مى ديدم و در غير آن روز، به همان صورت انسان مى ديدم. به همين جهت، تصميم گرفتم كه ديگر براى زيارتى عرفه مشرف نشوم. چون اين وقايع را براى مردم نقل مى كردم، بدگويى مى كردند و مى گفتند: براى يك سفر زيارت، چه ادعاهايى مى كند. لـذا من، نقل اين قضايا را به كلى ترك كردم، تا آن كه شبى با خانواده ام مشغول غذا خوردن بوديم. صـداى در بـلند شد، وقتى در را باز كردم، ديدم شخصى مى فرمايد: حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف تو را خواسته اند. بـه هـمـراه ايشان رفتم، تا به مسجد جامع رسيدم. ديدم آن حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف در محلى كه منبر بسيار بلندى در آن بود، بالاى منبر تشريف دارند و آن جا هم مملوّ از جمعيت است. آنها عمامه داشتند و لباسشان مثل لباس شوشترى ها بود. به فكر افتادم كه در بين اين جمعيت، چطور مى توانم خدمت ايشان برسم، اما حضرت به من توجه فرمودند و صدا زدند: جعفر بيا. من رفتم و تا مقابل منبر رسيدم. فرمودند: چرا براى مردم آنچه را كه در راه كربلا ديده اى نقل نمى كنى؟ عرض كردم: آقا من نقل مى كردم، از بس مردم بدگويى كردند، ديگر ترك نمودم. حضرت فرمودند: *تو كارى به حرف مردم نداشته باش، آنچه را كه ديده اى نقل كن تا مردم بفهمند ما چه نظر مرحمت و لطفى با زائر جدمان حضرت سيدالشهداء علیه السلام داريم* . 📕منبع: کتاب العبقریّ الحسان مرحوم نهاوندی ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌https://eitaa.com/samen_meraj ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴 منظور از ذبح عظیم در قرآن، امام حسین صلوات ﷲ علیه است 🌕 امام رضا علیه السلام فرمودند: پس از آنکه خداوند متعال حضرت ابراهیم علیه السلام را از ذبح حضرت اسماعیل علیه السلام معاف کرد، و داستان کربلا را برای او بازگو نمود، به او وحى فرمود: اى ابراهيم! جزعت بر مصائب حسين و قتل او را به جاى جزع تو بر فرزندت اسماعيل، اگر او را به دست خودت ذبح مى‌كردى جايگزين كردم؛ و تو را بدين سبب شايستۀ بالاترين درجات اهل ثواب بر مصائب قرار دادم؛ و اين است معنى قول خداوند عزّوجلّ كه می‌فرمايد: «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»؛ ما قربانى عظيمى را فداى او كرديم. (صافات/۱۰۷) فَأَوْحَى اَللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَيْهِ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ فَدَيْتُ جَزَعَكَ عَلَى اِبْنِكَ إِسْمَاعِيلَ لَوْ ذَبَحْتَهُ بِيَدِكَ بِجَزَعِكَ عَلَى اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ قَتْلِهِ وَ أَوْجَبْتُ لَكَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ اَلثَّوَابِ عَلَى اَلْمَصَائِبِ فَذَلِكَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ فَدَيْنٰاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ. 📗تفسير البرهان، ج ۴، ص ۶۱۸ 📗تفسير نور الثقلين، ج۴، ص۴۲۹ 📗عيون أخبار الرضا، ج ۱، ص۲۰۹ ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌https://eitaa.com/samen_meraj ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ميدونستيد "پيش قاضى، معلق بازى" غلطه؟ صحيحش اينه: "پيش غازى، معلق بازى" غازى هم يعنى بندباز يعنى جلوى بندباز و معركه گير، شيرين كارى كردن صورت و معنای درست این ضرب‌المثل را بیش‌ترِ مردم نمی‌دانند و گمان می‌کنند صورتِ درست‌ آن «پیش قاضی و معلق‌بازی» است. در حالی که درست آن این است: «پیش غازی و معلق‌بازی» «غازی» یعنی «بندباز» (البته معنای دیگری هم دارد: جنگجو) منظور از این تعبیر عامیانه این است که «پیش کسی که روی بند معلق می‌زند و شیرین‌کاری می‌کند، معلق‌زدن هنرنماییِ‌ ناچیزی است!» ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌https://eitaa.com/samen_meraj ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
عکسی زیبا از مسجد حاج شهباز خان کرمانشاه ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌https://eitaa.com/samen_meraj ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
اینارو قدیما کادو میدادن تو تولد به بچه ها!! کله قندم میدادن بعضیا :)) یعنی میخوام بگم ما همچین نسل قانع و کم توقعی بودیم😊 ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌https://eitaa.com/samen_meraj ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه خاطراتی داشتیم😍😍😍 ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ https://eitaa.com/samen_meraj ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
حاضرید یه همچین جایی زندگی کنید به شرطی که گوشی و اینترنت نداشته باشید؟ 🤔 ‌‌‌‌‌ ‌ https://eitaa.com/samen_meraj ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺سلام دوستان 🌿صبح زیباتون بخیر 🌺دلتان به پاکی صبح 🌿خوشه های افکار بلندتان سبز 🌺و ریشه زندگی‌تان پایدار باد 🌺صبحتون لبریز 🌿از طراوت صبحگاهی 🌺ان شاء اللّه روزی شاد 🌿توأم با سلامتی و خوشبختی 🌺در پیش رو داشته باشید https://eitaa.com/samen_meraj ‌‌‍‌┈••✾❀🌹🦋🌹❀✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍃 🌺خدایا ! ✨هدایتم کن ، دربرخورد 🌺با اطرافیانم از کاه کوه نسازم، ✨مسائل را بزرگ نکنم تا چنان 🌺 سخت شوم که ✨آرامش را از خودم بگیرم ، 🌺 به من قلبی لطیف عطا کن... ✨و راهی ام کن به راهت ، 🌺که هر چه راهِ غیرِ مقصد توست ، ✨بیراهه ست! 🌺پروردگارا... ✨احوالم چنانست که می دانی 🌺 و اعمالم چنین است که می بینی. ✨بحق کبریایی ات ،بحق راستی 🌺بحق خوبی ،بحق بزرگـی ✨بحق انصاف ،بحق حقانیت 🌺بحق مهربانیت بهترینها رو ✨برای همه مقدر فرمـا.... 🌺آمیـن https://eitaa.com/samen_meraj **✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 💎«یا خَیْرَ الْمَسْوولینَ وَ اَوْسَعَ الْمُعْطینَ اُرْزُقْنِى وَ ارْزُقْ عِیالى مِنْ فَضْلِکَ فَانَّکَ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمِ» یعنى: 🔷️ «اى بهترین کسى که مردم از او حاجت مى طلبند و اى بهترین بخشندگان، به من و عیالم از فضل خودت روزى بده که تو داراى فضل عظیمى». 🔶️سوره واقعه درجهت افزایش رزق:::هر کس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ تنگدستی و گرفتاری به او نمی رسد. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: سوره واقعه را به زنانتان یاد دهید زیرا آن سوره بی نیاز کنندهاست. 🎙 https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯پنجشنبه میآید که یادمان بیاورد 🌸کسی بود که فکرش را نمی کردیم 🕯یک روز نباشد... 🌸بيشتر قدر پدر، مادر 🕯و همه عزيزانمان را بدانيم 🌸فرصت بيش از آنچه 🕯فكرش را ميكنيم كوتاه است 🌸فاتحه ای ره توشه میکنیم. 🕯باشد که پروردگار 🌸بیامرزدشان و بیامرزدمان https://eitaa.com/samen_meraj
قطع امید کردن😢... https://eitaa.com/samen_meraj
هر که به گونه یا چهره‌ی شخص مسلمانی سیلی زند... https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی عقاب به خورشيد گفت چرا بی دريغ به هر بيغوله و خرابه ای می تابی؟ تو فقط بايد بر بلندای كوه ها،بر روی برف ها و زيبايی ها بتابی... خورشيد دست عقاب را گرفت و او را پيش خود برد و از او خواست بگويد كه به كجا بتابد و به كجا نتابد! ناگهان عقاب از آن بالا ديد كه هيچ كس و هيچ چيز از اين كره ی خاكی حتی ديده نمی شود!چه برسد به اينكه بتوان بيغوله ها را از زيبايی ها تشخيص داد... از آن بالا هيچ فرقی بين اينها ديده نمی شود... از آن بالا همه ی اينها هيچ اند... هرچه پايين تر می آييم می توانيم تفاوت ها را ببينيم. بگذار روحت همچو خورشيد اهل نواحی بالايی شود كه جز مهر، نورورزی و جز عشق، نكاری و تنها کاری که بتوانی کنی انعکاس نور باشد... 💖 مهـربان باشیـم 💖 https://eitaa.com/samen_meraj
💑💞 💞💑 دعوای زن و شوهر طبیعی است؛ اما بسیار غیر طبیعی است که تمامی دوستان و اقوام و همسایه ها از این دعواهای زناشویی باخبر شوند ⚠️ پس نسبت به مسایل و مشکلات خود، رازدار باشید و فراموش نکنید که به زودی با هم آشتی خواهید کرد ⚠️ آن وقت همسر شما با حرف‌هایی که پشت سرش زده‌ اید موقعیت بدی در بین فامیل ، دوستان و آشنایان پیدا می‌ کند و خود شما نیز به خاطر آن که آن قدر بدگویی کرده بودید شرمنده می‌شوید .... https://eitaa.com/samen_meraj
🌻وقتی خانه ای گرم از محبت است یعنی خورشیدی در آسمان آن خانه میدرخشد وآن خورشید برمدار انگشتان زنی می چرخد، اصلا زن خودِ خورشید است وقتی خانه ای روشن است یعنی در آسمان آن خانه ماه روشن است و بر مدار روشنایی چشم مردی میچرخد این یعنی مرد خود مهتاب است زن و مرد دوخط موازی اند که درهیچ نقطه ای همدیگر راقطع نخواهند کرد این یعنی جاده ی طولانی زندگی که پایانش فقط مرگ است... وقتی پشت مردی گرم این خورشید باشد وپشت تمام تاریکیها ی یک زن چنین روشنایی باشد زندگی در گروِ خوبیها بر مدار خوشبختی میچرخد راستی جغرافیا چه معنایی دارد...؟ https://eitaa.com/samen_meraj