eitaa logo
#ثامن_معراج‌(۸)
188 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.6هزار ویدیو
82 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ شاگردی از عارفی خواست که او را موعظه کند ... عارف گفت : مرنج و مرنجان! شاگرد پرسید: «مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را؛ اذیت نکنم ولی «مرنج» یعنی چی؟ چه‌طور می‌توانم ناراحت نشوم !؟ مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده ، چه‌طور نباید برنجم؟» عارف پاسخ داد : « علاج آن است که خودت را کَسی ندانی ،، و اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی‌رنجی! » وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری‌ست رنجیدن https://eitaa.com/samen_meraj
📚 روزی روزگاری، بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالاهای گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است. فکر می کنید آن مرد چه کرد؟ خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت؟ نه... او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : خدایا می خواهی که اکنون چه کنم؟ مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود: مغازه ام سوخت، اما ایمانم نسوخته است. فردا باز هم شروع به کار خواهم کرد https://eitaa.com/samen_meraj
⚫️ حکایتی شنیدنی از سلام الله علیه در مجلس منصور دوانیقی " علیه لعائن الله " 🍃▪️🍃 🍃علامه مجلسی رحمَهُ الله مینویسد ؛ وقتی منصور دوانیقیِ ملعون به إمام گفت تو بر علیه من توطئه کرده‌ای و توسط غلام خود معلّی بن خُنیس سلاح و یار جمع می‌کنی ، حضرت تکذیب کردند‌ . منصور فرستاد و آن بدبخت را که به دروغ چنین مطلبی گفته بود طلبید و در حضور حضرت از او پرسید. گفت بلی چنین است و آنچه در حقّ او گفته‌ام صحیح است. حضرت به او گفت سوگند یاد می‌کنی؟ گفت بلی و شروع کرد به قسم خوردن و گفت و الله الّذی لا إله الّا هو الغالب الحیّ القیّوم . 🍃▪️🍃 🍃حضرت فرمود در سوگند تعجیل مکن و به هر نحو که می‌گویم سوگند یاد کن. منصور گفت این سوگند که او یاد کرد چه علّت داشت؟ حضرت فرمود حقّ تعالی صاحب حیا و کریم است ، کسی که او را مدح کند به صفات کمالیّه و به رحمت و کرم ، او را معاجله به عقوبت نمی کند. پس حضرت فرمود بگو بیزار شوم از حول و قوّت خدا و داخل شوم در حول و قوّت خودم اگر چنین نباشد. چون آن بدبخت چنین سوگند یاد کرد ، در حال افتاد و مُرد و به عذاب الهی واصل شد. منصور از مشاهده این حال بر خود لرزید و خایف گردید و گفت دیگر سخن کسی را در حقّ تو قبول نخواهم کرد. 📓جلاء العیون / باب ۸ ، فصل ۲ . 🍃▪️🍃 ═✧❁🌸❁✧═ @besamt_khoda ═✧❁🌸❁✧═ https://eitaa.com/samen_meraj
فروش نمایشگاه به مرز ۲۰۰ میلیارد تومان رسید 🔹تا پایان روز هفتم سی و چهارمین دوره از نمایشگاه کتاب تهران ۱۹۸ میلیارد تومان مجموعاً به صورت مجازی و حضوری کتاب فروخته شده است. 🔹آمارهای رسمی ثبت شده از تعداد نسخه کتاب فروخته شده طی این چند روز از نمایشگاه به ۶۰۰ هزار نسخه کتاب رسیده است. ـــــــــــــــــــــــhttps://eitaa.com/samen_meraj
📣📣📣📣📣📣جشن بزرگ میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر 🤩🤩🤩🤩با برنامه‌های شاد و متنوع 🕌 🕌 همراه با برگزاری نماز جماعت 📅زمان: سه‌شنبه ۲ خرداد ماه 🕓 ساعت ۵ عصر 🏠مکان: پارک شهید کبیرزاده به همت پایگاه‌های بسیج خواهران ویلاشهر https://eitaa.com/samen_meraj
شخصی برای اولین بار یک کلم دید. اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و ... با خودش گفت : حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادو پیچش کردن ...! اما وقتی به تهش رسید و برگ‌ها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگ‌ها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست ... داستان زندگی هم مثل همین کلم هست! ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر میکنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم ...و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود...! زندگی، همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم ... https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 فایل صوتی مشاجره بین مجید کاظمی و سعید یعقوبی (متهمان حادثه تروریستی خانه اصفهان) حین رودرو شدن https://eitaa.com/samen_meraj
💠 به دنبال من بیا، سر به سر من بگذار، متلک بگو! 🔰شهید مطهری ره: " ... همچنین است حالت یک افسر با نشانه‌های عالی افسری که گردن می‌افرازد، قدمها را محکم به زمین می‌کوبد، باد به غبغب می‌اندازد ، صدای خود را موقع حرف زدن کلفت می‌کند. او هم زباندار عمل می‌کند، به زبان بی زبانی‌ می‌گوید : از من بترسید، رعب من را در دلهای خود جا دهید. همینطور ممکن است زن یک طرز لباس بپوشد یا راه برود که اطوار و افعالش حرف بزند، فریاد بزند که به دنبال من بیا، سر بسر من بگذار، متلک بگو، در مقابل من زانو بزن، اظهار عشق و پرستش کن. " 📌 مسأله حجاب،ج1، ص 102 ✍پ.ن: 🔻لباس انسان دارد، رفتار و افعال انسان هم زبان دارد. 🔻یک زن با نوع پوشش و با نوع راه رفتن و افعال خود در حال صدور منفی یا مثبت به جامعه و مردم است و حکومت اسلامی وظیفه دارد با پیام های و که به جامعه مخابره می شود، مقابله کند. 🔮کانال مرجع گفتمان https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌بعدازظهر امروز دختر خانمی توی غرفه جلوم رو گرفت گفت حاج آقا مسائلة؟ دل آدم رو لرزوندن چه حکمی داره؟ از اون‌جایی که سال‌هاست با جوون‌ها در ارتباطم با نگاه به پوشش‌اش فهمیدم چرا این سؤال رو پرسیده گفتم مشکلی پیش اومده؟ گفت از اول نمایشگاه یه سره دارن بهم می‌دن دست‌و‌پام داره می‌لرزه، قلبم اومده تو دهنم.. گفتم: خب رو رعایت کنید که تذکر نگیرید، هم دست‌و‌پاتون نلرزه..😊 گفت آخه من این قانون رو قبول ندارم 🔷 گفتم یعنی چی قبول ندارم، قانون قانونه تا وقتی هست همه باید رعایتش کنند بعد لحن صحبتم رو آروم‌تر کردم و گفتم اگر قرار باشه هرکس یه قسمت از قانون رو قبول نداشته باشه و بهش عمل نکنه که سنگ روی سنگ بند نمی‌شه 🙂 گفت آخه پس انسانیت و حق آزادی چی می‌شه؟ 🔷 گفتم بزرگوار ما در چارچوب قانون آزادیم گفت: اگر یه روزی این قانون عوض شد چی، اون موقع شماها رعایت می‌کنید؟ 🔷گفتم زمان رضاشاه چادر سر کردن ممنوع شد و بی‌حجابی قانون شد، خیلی از مذهبی‌ها سال‌ها تو خونه موندند و بیرون نیومدند تا هم دین‌شون رو حفظ کنند و هم قانون حکومت رو رعایت کنند. آرو‌م‌تر شده بود بهش گفتم: خواهر بزرگوار این‌هایی که به شما تذکر دادند بهتون توهین کردن؟ _ نه ولی با هر بار تذکر دلم لرزید _ گفتم اون‌ها هم با دیدن کسانی مثل شما که قانون رو رعایت نمی‌کنید تن و بدن‌شون می‌لرزه🙂 پس لطفاً قانون رو رعایت کن تا نه دل تو بلرزه نه دل کسایی که بهت تذکر می‌دن. موقع بیرون رفتن از غرفه روسری‌اش رو سرش کرد..🦋🙂 https://eitaa.com/samen_meraj
🔵 *روزی جنگل آتش گرفته بود و ساكنين جنگل وحشت‌زده تلاش مي‌كردند فرار كنند!* 🟤 ببر مي‌گفت من قوي هستم. به جاي ديگری مي‌روم و دوباره زندگيی‌ام را می‌سازم! 🟣 فيل خودش را به رودخانه رسانده بود و با ريختن آب روی بدنش خود را خنك می‌كرد و در فكر گريز بود! و و و ... 🟠 اما گنجشکی نفس‌نفس زنان خود را به رودخانه می‌رساند، با نوكش قطره‌يی آب برمی‌داشت، پر می‌كشيد و دوباره برمی‌گشت... 🔴 از او پرسیدند: در اين وانفسا تو داری چه می‌كنی؟ پاسخ داد: آب را می‌برم تا آتش جنگل را خاموش كنم! 🟡 به او گفتند: مگر حجم آتش را نديده‌ای؟ مگر تو با اين منقار كوچكت می‌توانی آتش جنگل را خاموش كنی؟اصلا اين كار تو چه فايده‌ای دارد؟ 🟢 گنجشك گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما وقتی از من پرسيدند زمانی که جنگلی كه وطن تو بود و در آتش می‌سوخت چكار کردی؟ خواهم گفت؛ صحنه را ترك نكردم و هر چه از دستم بر آمد؛ برای نجات جنگل كردم! و به جنگ با آتش رفتم! 📌 مهم نیست که شما چقدر «قدرت» دارید، مهم این است که چقدر «غیرت» دارید. https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مصاحبه شنیدنی خانمی که حضرت آقا از غرفه‌شون در نمایشگاه کتاب دیدن کردند 🔹در فضای مجازی بازخوردای مثبت زیاد داشتم، ولی بازخورد منفی هم بود، منو تهدید کردند؛ من پوششم از اول نمایشگاه همین بود 🔹حس دلنشین پدر و دختری را با حضرت آقا تجربه کردم و ممکن است تا آخر عمرم دیگه این حس رو تجربه نکنم. https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلایه آقایی که بهش گفته بودن اروپا بهشته و توقعش بالا رفته بود بر پدر خارج لعنت، اگه میدونستم نمیومدم https://eitaa.com/samen_meraj
🌹 خــط شکــنی به عشق امــــام ✍️ شب عملیات والفجر 8 که نیروها باید به دل امواج خروشان اروند می زدند، شهید مزرجی به شهید شوشتری گفت: « امشب اگر عراقی‌ها ما را نزنند،توی آب کوسه‌ها می‌زنند. اگر هیچ کدام نزنند، ما لای سیم خاردار و تله‌های انفجاری گیر می‌کنیم. با محاسبات مادی، امشب ما نمی‌توانیم از آب رد بشویم. 🔻 من امشب فقط وارد آب می‌شوم تا امام که در جماران است، به ایشان خبر بدهند که آقا! بچه‌ها به عشق تو زدند به خط. دیگر برای من مهم نیست که آن طرف خط برسیم یا نرسیم». 🔻 و بعد از آن گفت: «اونی که وظیفه ماست وارد آب شدن است، از این آب بیرون اومدن دیگر در اختیار و وظیفه ما نیست؛ اون دیگه با خداست. 🔻 بعد گفت که خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است. اگر کسی این طرف اروند قلبش آرام است، آن طرف می‌ترسد، توحیدش مشکل دارد» 📜 راوی : حسن رحیم پور ازغدی https://eitaa.com/samen_meraj
🍵روزی ملا با زنش سر کاسه آش نشسته بودند. 🍵زن ملا قاشقی از آش داغ که پیش رویش بود به دهان گذاشت و از بس گرم بود اشک در چشمش پر شد. 🍵ملا سبب گریه اش را پرسید زن جواب داد: یادم آمد که مرحومه مادرم این آش را خیلی دوست میداشت و به این سبب گریه بر من مسلط شد. 🍵بعد ملا شروع به خوردن کرد. اتفاقا از داغی آش چشم او هم اشک آلود شد. این دفعه زن پرسید: شما چرا گریه کردید؟ 🍵ملا جواب داد: من هم به یاد مرحومه مادرت افتادم که مثل تو دختر بدجنسی را بلای جان من کرد https://eitaa.com/samen_meraj
💰صدای پول💰 💰در زمان قضاوت ملا دو نفر نزد او آمدند. یکی ادعا کرد که این شخص در خواب بیست دینار از من گرفته حالا پس نمیدهد. 💰ملا طرف را خواسته گفت: بیست دینار بده. و پس از گرفتن پول آنها را به هم زده به صدا در آورده و با هر صدا میگفت: بگیر این یک، این دو.... و به همین ترتیب تا بیست دفعه پولها را به صدا در آورد و به مدعی صدای آنها را تحویل داد و عین آنها را هم به صاحبش پس داده رو به مدعی کرده گفت: قرض تو ادا شد او هم پولش را از دست نداد حالا به سلامت بروید https://eitaa.com/samen_meraj
💥خبر خبر جشن روز دختر "ویژه دختر خانمای گل" همراه با مهمان ویژه همسر شهید مدافع حرم"مسلم خیزاب"😍 . با کلی برنامه های جذاب و شاد برا دخترخانمای گلمون☺️ همراه با اقامه نماز مغرب و عشا(در صورت امکان چادر و جانماز همراه داشته باشین) . همراه با همخوانی سرود "برکت ایران"🤗 . دختر خانمای گل تنقلات همراه خودتون داشته باشید حتما😍 🔆مکان: باشگاه غدیر(باشگاه کشتی) کهریزسنگ 🔆زمان: دوشنبه ۱ خرداد ماه از اذان مغرب تا ساعت۲۲     •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• با ما همراه باشید : 🆔 https://eitaa.com/Hozeh_1 https://eitaa.com/samen_meraj