فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاه کلید عاقبت بخیری..!🌱
این شاه کلید ها قفل عاقبت بخیری
رو باز میکنه ، شک کنی باختی ...!!
•••🍃🌺JOiN👇🏻
•••••••❥• https://eitaa.com/samen_meraj
به پدر و مادرتان عشق بورزید.
ما اغلب آنقدر سرگرم🌸
بزرگ شدن هستیم
که فراموش میکنیم
آنها هم دارند پیر می شوند.🌸🍂
•••🍃🌺JOiN👇🏻
•••••••❥• https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر
فصلها میگذرد
از روزهای بی تو
اما هنوز فقط یاد توس
که ارامش جان من است ...
•••🍃🌺JOiN👇🏻
•••••••❥• https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••🍃🌺JOiN👇🏻
•••••••❥• https://eitaa.com/samen_meraj
🌹این داستان زیبا رو گوش کن....
به نظر من آدم ها جایز الخطان البته نه هر خطایی
گاهی ممکنه از آدم های اطراف ما خطایی سر بزنه دوست رفیق همسر خانواده و ...
نباید با هر خطای کوچیکی آدم های خوب زندگیمونو دور بندازیم و فراموش کنیم شاید روزی ما هم همون اشتباه و مرتکب بشیم...
نظر شما چیه..
🍃
#حکایت
"مرد کشک ساب"
روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.
شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او میگوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
مرد کشک ساب میرود و پاتیل و پیاله ای میخرد شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد. بعد از مدتی شاگرد میرود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز میکند و مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد میشود.
کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او میگوید: «تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟
" برو همون کشکت را بساب "
https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چرا ۲۵ آبان روز حماسه و ایثار مردم اصفهان نام گرفت؟
https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ پناه مظلوم
🔻این روزا چقد حال و روز دنیا بده
🔻اینجا غم جای شادی خودشو جا زده.
#طوفان_الاقصی #فلسطین #غزه
https://eitaa.com/samen_meraj
🇸🇩حمایت جهانی از کودکان مظلوم فلسطینی🇸🇩
🔹راهپیمایی سراسری مردم ایران در حمایت از کودکان مظلوم غزه🔹
⏱ شنبه ٢٧ آبان / ساعت ١۵ بعدازظهر
🕌 نجف آباد، میدان امام خمینی (ره) باغملی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌸🌿•✾•••┈┈•
لطفاً اطلاع رسانی شود.
باتوجه به حمایت جهانی از کودکان غزه حضور کودکان همراه با مادران وشرکت نوزادباکالاسکه هایی که جمله نوشته وپرچم داشته باشد لازم وضروریست
🌷لطفاً رسانه باشید.🌷
https://eitaa.com/samen_meraj
«درخواست توقف فوری پروژه غیرقانونی بن-بروجن تا تعیین تکلیف احیای زاینده رود»
لطفا جهت افزایش تعداد امضاها،این کارزار را تا جای ممکن برای سایر دغدغه مندان به اشتراک بگذارید:
https://www.karzar.net/92398
❤️
انسان با سه چیز مغرور میشود
1⇜ نامِ بزرگ
2⇜ خانه بزرگ
3⇜ لباسِ فاخر
اما افسوس که بعد از #مـرگـــ
➊ نامش: مرحوم
➋ خانهاش: قبر
➌ لباسش: کفن
https://eitaa.com/samen_meraj
📣 #فریاد_عروسکها
تظاهرات بزرگ جهانی در حمایت از مردم مظلوم و بی پناه فلسطین (خصوصا کودکان و زنان)
✅ زمان:
شنبه ۲۷ آبان ساعت15
✅ مسیر حرکت:
نجف آباد میدان امام خمینی(باغملی)
همراه با پرواز بادکنک یا عروسک
به یاد ۵۰۰۰ کودک مظلوم شهید.
لطفاً :
# رسانه_باشید.
کمیته بانوان کنگره شهدای شهرستان نجف آباد
https://eitaa.com/samen_meraj
••|جہان بہ شۅق قدم هـاےِ
تۅ،زیـباسـت..!
ڪِے شۅد ڪہ بیایے؟
مـرحمِ زخـم هاےِ جـهان|••
#فرجمولا ۱۴صلوات...
#منوامامع
https://eitaa.com/samen_meraj
4_5943041574274337737.mp3
2.37M
دلبر دلش گرفته....
دلدار گریه کرده....
عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده....
پن:امانازاینسوزِصدایِ
حاجمهدیرسولی🥺
https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️نگرانیهای امام صادق از آخر الزمانیها
نشانه های ذکرشده از آخرالزمان !
👤 حجت الاسلام آقای رفیعی
https://eitaa.com/samen_meraj
حیرتم بیشتر شد
وقتی که دانستم علی علیه السلام
شیر میدان جنگ
همسرش فاطمه را
با جمله "جان علی به فدایت" صدا میزد..🥺❤️
https://eitaa.com/samen_meraj
تو مپندار که مجنون سرخود مجنون گشت!
+ از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد🌱
_ من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد❣
+ من خسی بی سرو پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هم به دل دریا برد🕊❤️
#علامهسیدمحمدحسینطباطبایی
https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زبان_گوساله_با_پلو 🍲 😋
▫️زبان گوساله
▫️پیاز
▫️سیر
▫️برگ بو
▫️فلفل دلمه
▫️چوب دارچین
▫️هویج
▫️رزماری
▫️زعفران غلیظ
▫️فلفل سیاه
▫️پاپریکا
▫️زردچوبه
▫️نمک
🔸اولش حتما بذارید با آب خالی بجوشه و آبشو دور بریزید و زبان رو زیر شیر آب داغ بگیرید و بشورید تا بوی بدش بره.
🔸توی مرحله آخر نمیخواد برشهای زبان رو زیاد سرخ کنید چون سفت میشه، یه تفت ریز بخوره کافیه
🔸نمک هم حتما مرحله آخر بریزید که گوشتتون نرم بمونه.
╲\╭┓
╭ 🎂🍃 @sweetcake
┗╯\╲https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه عطر کره و سیر و لیمو رو دوست داری، عاشق این غذا میشی 😋💚😍
╲\╭┓
╭ 🎂🍃 @sweetcake
┗╯\╲https://eitaa.com/samen_meraj
#حکایت✏️
گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود، بدنبال کسی می گشت که آن را در آورد تا به لک لک رسید و از او درخواست کرد تا او را نجات دهد و در مقابل، گرگ مزدی به لک لک بدهد.
لک لک منقارش را داخل دهان گرگ کرد و استخوان را درآورد و طلب پاداش کرد. گرگ به او گفت:" همین که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی باید خدا رو شکر کنی!"
https://eitaa.com/samen_meraj
📚#یڪ_داستان_یڪ_پند
در شهر خوی زن ثروتمند و تیزفکری به نام شوڪت در زمان ڪریم خان زند زندگی می ڪرد. انگشتر الماس ، بسیار گران قیمتی ارث پدر داشت، ڪه نیاز به فروش آن پیدا کرد. در شهر جار زدند ولی ڪسی را سرمایه خرید آن نبود. بعد از مدتی داستان به گوش خدادادخان حاڪم و نماینده ڪریم خان در تبریز رسید. آن زن را خدادادخان احضار کرد و الماس را دید و گفت: من قیمت این الماس نمی دانم ، چون حلال حرام برای من مهم است، رخصت بفرما، الماس نزد من بماند ، فردا قیمت کنم و مبلغ آن نقد به تو بپردازم. شوڪت خوشحال شد و از دربار برگشت.
خدادادخان، ڪه مرد شیاد و روباهی بود، شبانه دستور داد ، نگین انگشتر الماس را با شیشه بدلی، ماهرانه تراشیده و جای ڪرده و عوض نمودند. شوڪت چون صبح به دربار استاندار رسید، خدادادخان ، انگشتر را داد و گفت: بیا خواهر انگشتر الماس خود را بردار به دیگری بفروش مرا ڪار نمی آید. شوڪت، وقتی انگشتر الماس خود را دید، فهمید ڪه نگین آن عوض شده است. چون می دانست ڪه از والی نمی تواند حق خود بستاند، سڪوت ڪرد. به شیراز نزد، ڪریم خان آمده و داستان و شڪایت خود تسلیم کرد. ڪریم خان گفت: ای شوڪت خواهرم، مدتی در شیراز بمان مهمان من هستی، خداداد خان، آن انگشتر الماس را نزد من به عنوان مالیات آذربایجان خواهد فرستاد، من مال تو را مسترد می کنم.
بعد از مدتی چنین شد، ڪریم خان وقتی انگشتر ، نگین الماس را دید، نگین شیشه را از شوڪت گرفته و در آن جای ڪرد و نگین الماس را در دوباره جای خود قرار داد، انگشتر الماس را به شوڪت برگرداند و دستور داد ، انگشتر نگین شیشه ای را ، به خدادادخان برگردانند و بگویند، ڪریم خان مالیات نقد می خواهد نه جواهر.
شوڪت از این عدالت ڪریم خان بسیار خرسند شد و انگشتر نگین الماس را خواست پیش ڪش کند، ولی ڪریم خان قبول نڪرد و شوڪت را با صله و خلعت های زیادی به همراه چند سواره، به شهر خوی فرستاد. دست بالای دست بسیار است ، گاهی باید صبر داشت و در برابر ظلمے سڪوت ڪرد و شڪایت به مقام بالاتر برد، و چه بالاتری جز خدا برای شڪایت برتر است؟
📚نقل از ڪتاب جوامع الحڪایات و والمواعظ الحسنات
https://eitaa.com/samen_meraj