eitaa logo
#ثامن_معراج‌(۸)
205 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
5.3هزار ویدیو
86 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 🍁🍂🍁🍂🍁🍂 🍁🍂🍁🍂 🍁🍂🍁 🍁🍂 🌷 تقدیر و تشکر میکنیم از سرکار خانم خودسیانی عزیز کارشناس سیاسی کانال که امروز در خدمتشون بودیم.🌹🌹 و ممنون از همراهان عزیز کانال که مثل همیشه مارو یاری کردند.🙏 🍁🍂 🍁🍂🍁 🍁🍂🍁🍂 🍁🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁🍂🍁🍂 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 ╭┅──────┅╮ 🍃@samen_meraj ╰┅──────┅ 🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتند که بر شما جسارت شده است شرمنده از این خبر نمردیم هنوز💔 ✋🏻 ❤️ @samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مــولایــم . . . ای دیدنت بهانه ترین خواهش دلم فکری بکن برای من و آتش دلم دست ادب به سینه ی بیتاب میزنم صبحت بخیر حضرت آرامش دلم      ━🍁✨🍂✨🍂✨🍁━                    @samen_meraj
🔰 ✍به مختارالسلطنه گفتند که در تهران خیلی شده است. فرمان داد تا کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکان‌های شهر سر زد و ماست خواست. ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید: چه جور ماستی میخواهی؟ ماست خوب یا ! وی شگفت‌زده از این دو گونه ماست پرسید. ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر میگیرند و است و با بهای دلخواه میفروشیم. ماست مختارالسلطنه همین است که در جلوی دکان میبینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته میفروشیم. تو از کدام میخواهی؟! مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگه‌های تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آب‌هایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد! چون دیگر فروشنده‌ها از این داستان آگاه شدند، همگی ماست‌ها را کیسه کردند! وقتى ميگن فلانى ماستشو كيسه كرده يعنى اين. @samen_meraj
مواظب یکمان باشیم روزی از دانشمندی ریاضی دان نظرش را درباره انسانیت پرسیدند؛ درجواب گفت: اگر زن یا مردی دارای اخلاق باشد نمره یک میدهم 1⃣ اگر دارای زیبایی هم باشد یک صفر جلوی عدد یک میگذارم 0⃣1⃣ اگر پول هم داشته باشد یک صفر دیگر جلوی عدد 0⃣1⃣ می‌گذارم. 0⃣0⃣1⃣ اگردارای اصل و نسب هم باشد یک صفر دیگر جلوی عدد 0⃣0⃣1⃣ میگذارم: 1⃣0⃣0⃣0⃣ ولی اگر زمانی عدد 1⃣ رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر 0⃣⬇️باقی نمی ماند صفر هم به تنهایی هیچ است و آن انسان هیچ ارزشی ندارد. مواظب 1⃣ خودمان باشیم!👌 @samen_meraj
چه خوبه که کلید باشیم نه قفل، نوازش باشیم نه سیلی، با هم بخندیم نه به هم، راه باشیم نه سد، درک کنیم نه ترک، نمک لحظه ها باشیم نه نمک زخمها. ╭┅──────┅╮ 🍃 🍃@samen_meraj ╰┅──────┅ 🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
🌹🌹 11 آبان ماه سال 1342، طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی به جوخه اعدام رژیم پهلوی سپرده شدند. ♦️طیب حاج رضایی که روزگاری از بزن بهادرهای تهران بود، شب هنگام در معرض تیر سربازان قرار می گیرد تا به خاطر حمایت از امام خمینی (ع) که آن سالها آرام آرام نهضت انقلابی خویش را گسترده می نمود، تیرباران شود. اما چه می شود که چنین شخصیتی به گفته خودش، ندیده، خریدار امام (ره) می شود؟! ♦️امیر حاج رضایی می گوید:در دادگاه مي گفتند شما دسته راه مي انداختيد و روي علم ها عکس آيت الله خميني را مي گذاشتيد. طيب هم گفت؛ «من هميشه به مراجع تقليد اعتقاد داشتم و احترام مي گذاشتم. قبلاً هم عکس آيت الله بروجردي را مي گذاشتم و حالا هم عکس آيت الله خميني را مي گذارم و باز هم اگر باشم از عکس آنها استفاده مي کنم.» اين چيزهايي بود که من خودم در دادگاه شنيدم. به هرحال شنبه 11 آبان، ساعت 5 صبح اين اتفاق افتاد و اعدام شد. ♦️امیر حاج رضايي درباره اعدام طیب حاج رضایی میگوید : صحنه خيلي بدي بود. ما که در مراسم نبوديم اما آنها جسد را تحويل دادند. وقتي تحويل دادند و جسد را ديدم، بعد متوجه نشدم، چطور من را بلند کردند. چيزي حدود 17، 18 تا گلوله خورده بود و تمام رگ و پي اش زده بود بيرون. يعني بدن تمامش شکافته شده بود و هنوز چشم هايش بسته بود. آن بنده خدا اسماعيل رضايي، افتاده بود و تير خلاص را توي دهانش زده بودند اما عموي من با صورت خورده بود زمين و صورتش هم خون آلود بود که آن تير را به شقيقه اش زدند و گفتند؛ تير خلاص... من خودم آن صحنه را ديدم تا جايي هم که يادم مي آيد، غسال مدام پنبه توي اين سوراخ ها مي کرد. يعني همه جاي بدن سوراخ سوراخ شده بود. يک شمايل شهيد گونه يي داشت. به هر حال من را بيرون آوردند و نفهميدم چه کسي من را بيرون برد. نشسته بودم و مي ديدم که دارند طبق وصيتش در شاه عبدالعظيم کنار مادرش، خاکش مي کنند. ♦️آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مشتی‌گری، با بچه های حضرت زهرا در نمی‌افتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم. 📚منبع: کوچه نقاش‌ها،صفحات 50 تا 52 @samen_meraj