قاطی مرغا شدن کنایه از چیست؟
۱- کنایه از متاهل شدن پسران مجرد است! اصطلاحی برای تازه دامادها!
معمولا وقتی پسر مجردی ازدواج می کند، در همان دوران تازه دامادی اش دوستانش به شوخی این ضرب المثل را برایش به کار می برند.
۲- همچنین گاهی این ضرب المثل برای گله و شکایت نیز استفاده می شود. مثلا پسری که در دوران مجردی اش بیشتر در جمع دوستانش بوده و با آنها اوقات فراغتش را می گذرانده، وقتی ازدواج می کند دیگر بخش زیادی از وقتش را به خانواده خودش اختصاص می دهد.
اینجا دوستانش از کم پیدایی او شکایت می کنند و می گویند: از وقتی قاطی مرغا شدی دیگه سراغی از ما نمی گیری!!
۳- البته این ضرب المثل را بیشتر دوستان صمیمی به یکدیگر می گویند و به کار بردن آن برای هر کسی که ازدواج کرد، مناسب نیست! گاهی گفتن این ضرب المثل به فرد تازه ازدواج کرده و همسرش، بی احترامی به آنها تلقی میشود! به هرحال باید به جایگاه اجتماعی افراد و روحیات آن ها نیز توجه کرد!
#ضرب_المثل
https://eitaa.com/samen_meraj
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼میر غضب شاه
🌸
✨
ناصرالدین شاه میرغضبی داشت که آدم قصی القلبی بود. (میر غضب افرادی بودند که وقتی قاضی حکم اعدام صادر می کرد ، اعدامی ها را دست آن ها می دادند تا اعدام کنند. مظهر غضب بودند و مردم از آنها می ترسیدند ، چون به نوعی با دولت همکاری داشتند لذا مردم از آنها حساب می بردند )
میرغضب با رفقایش جمعه ها برای گردش و تفریح اطراف شهر می رفتند و شبش هم یکی از این ها منزلش شام درست می کرد، سور مفصلی می داد.
یک بار که مهمانی دادن نوبت میرغضب بود، میرغضب به زن اولش که در بالای شهر و آدم مشهوری بود گفت غذا درست کند تا مهمانی آن جا باشد.
چند روز قبل از این واقعه که ایام فقر و قحطی بود، جناب میرغضب در یکی از محلات تهران داشت می رفت که کنار آب انباری صدای ناله ای شنید. جلو آمد و دید حیوانی زایمان کرده ولی از بی شیری و بی غذایی هم خودش و هم بچه هایش دارند می میرند.
به قصابی محل می رود و پولی به او می دهد و می گوید من را می شناسی؟ من میرغضب ناصرالدین شاه هستم. این پول را بگیر، تا یک ماه هر روز به این حیوانی که این گوشه افتاده گوشت و استخوان بده!
اگر بفهمم این حیوان مرده یا به او نرسیدی پدرت را در می آورم.
بر اثر این کار این حیوان ها زنده ماندند.
این جریان چند روز قبل از آن مهمانی اتفاق افتاده بود.
خانم اولش هم که فهمیده بود ایشان هوو رو سرش آورده خیلی از دستش ناراحت بود. آن شب تصمیم می گیرد سم مهلکی در غذا بریزد و میرغضب و رفقایش را بکشد.
ولی وقتی میرغضب بعد از پایان تفریح روز جمعه به رفقایش می گوید به منزل برویم می گویند آقا ما تفریحمان پایین تهران بود می دانیم در این پایین هم خانه داری، به آن خانه می رویم.
میرغضب می گوید ما آن جا غذا تهیه کردیم می گویند نه، به دل ما افتاده که آن جا نرویم.
ناخواسته به خانه زن دومی می آیند و غذای ساده ای می خورند می خوابند.
صبح دیدند میرغضبی که اشکش نمی آمد و اهل گریه نبود بیدار شده و زار زار گریه می کند. می پرسند آقا چرا گریه می کنی؟ می گوید: در خواب امام سجاد(ع) را دیدم. به من فرمود: میرغضب به خاطر این که به آن حیوان ها رحم کردی خدا هم به تو رحم کرد. خدا می خواهد هم در دنیا و هم در آخرت کارت را اصلاح بکند.
امشب بنا بود شما و رفقایت خانه زن اولت بروید. او هم سمی در غذایتان ریخته بود تا همه آنان را بُکشد. ولی به خاطر این که رحم کردی خدا این بلاء را از شما دور کرد. علامتش هم این است که اگر به خانه بروی زن اولت در گوشه آشپزخانه بقیه سم ها را پنهان کرده است. ولی به تو نصیحت می کنم زنت را اذیت و آزار نده. اگر خواست بگذار با شما زندگی بکند اگر هم نخواست طلاقش بده، حق و حقوقش را هم بده. بی رحمی نکن که این رحمت از تو سلب بشود.
به تو بشارت بدهم که یک ماه دیگر خدا به تو توفیق می دهد به کربلا برای زیارت قبر پدرم اباعبدالله الحسین بروی و همان جا توبه می کنی و عاقبت به خیر می شوی و از دنیا می روی.
میرغضب به رفقایش می گوید من این خواب را دیدم منقلب و گریان شدم. رفقایش می گویند برویم تحقیق کنیم. حرکت می کنند و به خانه زن اولش می روند. زنش داد و فریاد می زند چرا دیشب نیامدی من منتظر بودم. میرغضب می گوید: منتظر بودی ما را بکشی. فکر می کنی خبر نداشتم. دست زن را می گیرد می برد گوشه آشپزخانه سم ها را به او نشان می دهد.
زنش جا می زند می گوید بله واقعیت است. میرغضب می گوید: چون امامم سفارش کرده با تو کاری ندارم. می خواهی بمان، می خواهی برو.
میرغضب توبه می کند و بعد از یک ماه دیگر هم همان طور که امام فرموده بود به کربلا می رود و در جوار امام حسین(علیه السلام ) از دنیا می رود.
#حکایت #پند #داستان
https://eitaa.com/samen_meraj
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
✍میدونید این روز به نام اصفهان ثبت شده؟
سالروز حماسه و ایثار مردم اصفهان💔
روزی که به از خودگذشتگی و گذشت مردم اصفهان معروف هست... 💔
https://eitaa.com/samen_meraj
✍آبان ۱۳۶۱ یادآور تشییع بی نظیر ۳۷۰ شهید گلگون کفن عملیات محرم توسط مردم اصفهان است که روزی بی نظیر در تاریخ این دیار شهیدپرور به یادگار گذاشته است.
۲۵آبان نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی است. روز سربلندی مردمی از جنس فولاد. روزی که ۳۷۰ پرنده خونین بال به دامان مادران وآغوش پدران خود بازگشتند.روزی که اصفهان دمادم میگریست و مردمش به استقبال قهرمانان وطن می رفت و پارههای قلب خود را می بوسید و به عرشیان می سپرد. اصفهان در آن روز آزمونی دیگر از حماسه وایثار داشت.
حماسه دلاوریها و ازخودگذشتگیهای مردم شهید پرور و ولایتمدار اصفهان در روز ۲۵ آبان سال ۶۱ با تشییع پیکرهای گلگون کفن بیش از ۳۷۰ شهید عملیات محرم آنچنان عظیم و باشکوه بود که باعث شد تا این روز به روز "حماسه و ایثار" استان اصفهان نامگذاری شود.
۲۵ آبان ۶۱ بود، شهید آوردند، یکی از پس از دیگری؛ کاروان ۳۷۰نفری جوانانی که با ذکر یا زینب (س) شهیدِ آب و آتش شده بودند و در یک روز میهمان مردمان شهر زیبای خدا.
آن روز پیکرهای گلگون شهدای عملیات محرم بر دستان قدردان جمعیتی کم سابقه، به گلستان شهدای اصفهان رسیدند و در خاک پاک میهن آرام گرفتند.
۲۵ آبان روزی بزرگ و به یاد ماندنی برای تمام اصفهانیها و مردم ایران است. در این روز حماسهای بی نظیر رقم خورد و هنوز هم بعد از سالها تازگی دارد.
همه محلههای اصفهان از شهدای عملیات محرم سهم داشتند؛ یک منطقه بیشتر و یک منطقه کمتر،شهدا پاره تن همه بودند و اینگونه بود که روز ۲۵آبان سال ۶۱ اصفهانیها یک روز خاص را ثبت کردند.
در این روز ۳۷۰ شهید روی دست مردم تشییع شد و پدران و مادرانی که فرزندان و جگرگوشههایشان را فدایی علیاکبر(ع) کرده بودند.💔
https://eitaa.com/samen_meraj
https://eitaa.com/joinchat/900333968Cb105bf791c
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 فاطمیه را درست ببینیم
❗️ماجرا فقط رذالت چند آدم محدود نبود!
👈 هر موقع ما این رو درک کردیم، امام زمانمون میان...
https://eitaa.com/samen_meraj
کجای این زمینی.mp3
7.01M
ای مادر من
کجایی که یتیم شدم🥺💔
https://eitaa.com/samen_meraj