eitaa logo
#ثامن_معراج‌(۸)
194 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
5.3هزار ویدیو
86 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در اب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد او کردند. گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند. اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمیتوانست به تندی بگریزد. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند. گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند،اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند ! ☘چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گله مندیم، پله ی صعودمان باشد. و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه ی سقوطمان باشد @samen_meraj
✍ در دستگاهِ خدا، عزّت و مقام، به 'نسب و سبب' نیست! باید شبیه‌ترین باشی، نزدیک‌ترین، خاص‌ترین و خالص‌ترین ... ✦ آنقدر که تو را تَمامِ ولی اَت بنامند... نه از سوی این و آن ... که خدایی علی علیه‌السلام را تمامِ "اول شخص عالم خلقت" می‌نامد که بر تمام او احاطه دارد. ☜ در دستگاه خدا، حتی - خیالِ خطر کردن برایِ ولی - خیال ماندن در کنارِ ولی - خیال دویدن برای برداشتن بارِ ولی - خیال فدا شدن برای ولی را هم به کسی نمی‌دهند مگر آنکه صدقش را در جان او ببینند. [ علی علیه‌السلام کجای قله‌ی دنیا ایستاده، که قرآن او را نَفْسِ نبی، تمامِ نبی... می‌خوانَد؟ ] ✦ شاید خدا در لیله‌المبیت تصمیم می‌گیرد علی را نَفْسِ نبی بنامد و در مباهله از آن رونمایی می‌کند ! شاید .... | ویژه روز | ※ طرح: استدیو "انسان تمام" @samen_meraj
✍ماجرای توسعه حرم مبارک حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام به دستور امام زمان (ع) و شرح حال مرجع بزرگ که لباس ساده کارگری بر تن داشت و فرمایش بسیار زیبایی از عارف کبیر شیعه "آیت الله سید علی قاضی" یا صاحب الزمان شاه عباس صفوی، پادشاه مقتدر ایران‌زمین، در راستای سیاستهای مذهبی در مقابله با حکومت عثمانی، به شیخ_بهایی دستور می‌دهد که ضمن طراحی نقشهٔ مدرن شهر نجف_اشرف، طرح معماری کامل حرم مولی‌الموحدین حضرت_علی (ع) را با دقت اجرا نموده و خود نیز مدیریت پروژه را عهده‌دار شود... این پروژهٔ بزرگ مستلزم تخریب دهها مسجد و حسینهٔ کوچک و بزرگ بوده که در اطراف ساختمان ساده و قدیمی حرم امام_علی(ع) قرار داشته‌اند. هیچکدام از مراجع و علمای بزرگ نجف، اذن تخریب مساجد و توسعهٔ حرم را نمی‌دهند، لذا شیخ بهایی پس از تحقیق، به این نتیجه می‌رسد که تمام مراجع و علمای نجف، تابع رأی و نظر علامه بزرگ (مقدس_اردبیلی) می‌باشند و لذا هرچه او بگوید همه تبعیت خواهند کرد. شیخ‌بهایی به نزد ایشان رفته و ضمن توضیح، و ادلهٔ دقیق از مقدس اردبیلی تقاضای اذن شرعی می‌نماید. علامه مقدس اردبیلی که از جو حاکم بر نجف بخوبی آگاهست، از شیخ بهایی فرصتی یک‌روزه می‌خواهد تا از ارباب اذن تکلیف کند... فردا صبح که شیخ بهایی برای پاسخ می‌رود، پس از کوبیدن بر درب منزل مقدس اردبیلی، به ناگاه پیرمردی ساده را مشاهده می‌کند که در عین کهولت سن، و بدون توجه به جایگاه عظیم مرجعیت، لباس کارگری پوشیده، و بیل و کلنگ در دست به سمت حرم امیرالمومنین علی(ع) رهسپار می‌شود... مردم که از موضوع اطلاع می‌یابند با شادمانی پشت سر ایشان به راه افتاده و جمعیتی انبوه از مردم و علماء بزرگ اسلام، با لباس کار و ابزار کارگری مشغول به مرمت و توسعهٔ صحن و سرای علی(ع) می‌شوند. مرحوم آیت_الله_قاضی فرموده‌اند اگر ٱن روز در نجف بودم، جلوتر از علامه مقدس اردبیلی حرکت می‌کردم، از ایشان پرسیدند چرا؟! پاسخ فرمود: برای آنکه سنگریزه‌ها و خاشاک را از جلوی پای مقدس اردبیلی پاک کنم. 📙منبع: برگرفته و اقتباس از کتاب عطش صفحه 207 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@samen_meraj
🌸🍃🌸🍃 یکی از فرزندان مرحوم شیخ مرتضی انصاری به واسطه نقل می کند که: مردی روی قبر شیخ افتاده بود وبا شدت گریه می کرد. وقتی علت گریه اش را پرسیدند، گفت: جماعتی مرا وادار کردند به این که شیخ را به قتل برسانم. من شمشیرم را برداشته نیمه شب به منزل شیخ رفتم . وقتی وارد اتاق شیخ شدم، دیدم روی سجاده در حال نماز است، چون نشست من دستم را با شمشیر بلند کردم که بزنم در همان حال دستم بی حرکت ماند وخودم هم قادر به حرکت نبودم به همان حال ماندم تا او از نماز فارغ شد بدون آن که بطرف من برگردد گفت: خداوند چه کرده ام که فلان کس را فرستاده اند که مرا بکشد ( اسم مرا برد ) . خدایا من آن ها را بخشیدم تو هم آن ها را ببخش . آن وقت من التماس کردم ، عرض کردم: آقا مرا ببخشید. فرمود : آهسته حرف بزن کسی نفهمد برو خانه ات صبح نزد من بیا . من رفتم تا صبح شد همه اش در فکر بودم که بروم یا نروم واگر نروم چه خواهد شد بالاخره بخودم جراءت داده رفتم . دیدم مردم در مسجد دور او را گرفته اند ، رفتم جلو وسلام کردم ، مخفیانه کیسه پولی به من داد و فرمود: برو با این پول کاسبی کن . من آن پول را آورده سرمایه خود قرار دادم وکاسبی کردم که از برکت آن پول امروز یکی از تجار بازار شدم وهر چه دارم از برکت صاحب این قبر دارم. : 📚زندگانی شیخ مرتضی انصاری 📚داستان هایی از مقامات مردان خدا، ص۸ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ @samen_meraj
‌ 📚داستان کوتاه مردی در صحرا دنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد و سراغ شتر را از او گرفت. پسر گفت: شترت یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله پسر پرسید: آیا یک طرف بارش شیرینی و طرف دیگرش ترشی بود؟ مرد گفت: بله بگو ببینم شتر کجاست؟ پسر گفت: من شتری ندیدم! مرد ناراحت شد، و فکر کرد که شاید پسرک بلایی سر شتر آورده پس او را نزد قاضی برد و ماجرا را برای او تعریف کرد. قاضی از پسر پرسید: اگر تو شتر را ندیدی چطور همه مشخصاتش را می دانستی؟ پسرک گفت: روی خاک رد پای شتری را دیدم که فقط سبزه های یک طرف را خورده بود، فهمیدم که شاید یک چشمش کور بوده، بعد متوجه شدم که در یک طرف راه، مگس و در طرف دیگر، پشه بیشتر است چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است. قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت: درست است که تو بی گناهی، ولی زبانت باعث دردسرت شد پس از این به بعد شتر دیدی ندیدی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@samen_meraj
15.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ 🖥 زیبای باید داستان را به کودکان خود بیاموزیم. 🔻اگر غدیر عید ولایت است عید فضیلت است. چون بزرگترین فضیلت علی(ع) در روز مباهله و آن‌هم صریحاً در قرآن کریم بیان شده. 🔻امام رضا(ع) به مأمون فرمودند: بالاترین فضیلت علی(ع) آیۀ مباهله است. چون در این آیه علی(ع) نفس پیامبر(ص) اعلام شده است. باید غربت مباهله برطرف بشود، این خیلی مهمتر از بسیاری دیگر از ایام الله است. 📚 الفصول المختاره، ص38 💠 در ، اسقف مسیحیان به اصحاب خود گفت: ✍️ «من چهره‌هایی [بسیار پر معنویت و باشکوه] را می‌بینم که اگر از آفریدگار هستی بخواهند کوه‌ها را از جای برکند، چنین خواهد شد. از این رو تقاضا می‌کنم مباهله نکنید که نابود خواهید شد و تا روز رستاخیز یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند.» 📚 الطّرائف، ج 1، ص 45. @samen_meraj
💢 عملیات های مهم گمشده. 💠 عملیاتی مهم ، گمنام و نا شناخته در تاریخ دفاع مقدس. 🗓 اول مردادماه ، سالگرد عمليات "لبيك يا خميني" با رمز "فناي في اللَّه" در منطقه غرب كارون ، در سال ۱۳۶۷ ، می باشد. 📃 پس از آن كه ايران در تاریخ ۲۷ تیرماه سال ۶۷ قطعنامه ۵۹۸ را پذيرفت، و آماده پذیرش آتش بس و پایان دادن به جنگ شد ، رژیم بعث عراق دست به تهاجمی گسترده در سرتاسر جبهه های غرب و جنوب زد تا با تصرف مجدد خرمشهر و بخشهای وسیعی از استان های ، خوزستان ، ایلام و کرمانشاه ، از موضع برتر و به عنوان طرف پيروز بر سر ميز مذاكرات صلح بنشيند و بتواند خواسته‌هاي خود را بر ایران تحميل كند. 🔥 به همین منظور در تاريخ ۳۱ تیرماه ۶۷ ، ارتش اين كشور عمليات گسترده‌اي را با استعداد ۶ لشكر در منطقه شمال خرمشهر و جنوب اهواز با هدف دست‌يابي به جاده اهواز - خرمشهر و سپس تهديد خرمشهر، آغاز كرد. ☄ در پي اين اقدام دشمن و با اخطار حضرت امام خميني (رضوان الله تعالی علیه) ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با جمع آوری یگان های موجود در منطقه ، ضد حمله شدیدی را با نام " عملیات لبیک یا خمینی " سازمان داد و نهایتاً پس از سه روز نبرد سنگین و جنگی بسيار شديد و سخت در گرمای بالای ۵۰ درجه خوزستان ، که با پشتیبانی نیروی هوایی و هوانیروز قهرمان همراه بود، موفق شدند دشمن متجاوز را تا پشت مرز بین اللملی شلمچه به عقب برانند. 👈 برخی از رزمندگان حاضر در این نبرد ، این عملیات را با نام " عملیات ایثار" می شناسند ، چون در آن زمان از نام عملیات مطلع نبودند. ✍ظاهراً قرار بود ، با توجه به فروپاشی سازمان رزم دشمن در منطقه جنوب و از دست دادن توان مقاومت و مشغول بودن سایر یگانهای ارتش متجاوز صدام در جبهه های دیگر ، مرحله دوم این عملیات با ورود به خاک عراق و تهدید یا تصرف شهر بصره در روز ۴ مرداد انجام گیرد تا با فشار بر دشمن مانع از دست رفتن شهر رو به سقوط کرمانشاه در عملیات مشترک منافقین با صدام شود ، که حضرت امام (رحمت الله علیه) چنین اجازه ای ندادند و دستور فرمودند که با دشمن در همان منطقه اسلام آباد و کرند غرب مقابله شود ، که این امر منجر به رقم خوردن عملیات بزرگ " مرصاد " گردید و پایان خوشی را برای دفاع مقدس رقم زد. ✍ بخشی از مطالب فوق مشاهدات عینی بنده حقیر ، بعنوان رزمنده ای کوچک در لشگر هشت نجف اشرف ، در منطقه جنوب و جزء تاریخ شفاهی جنگ می باشد. ✍ غلامعلی کریمی @samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درختی نیست که از بادها نلرزد و آدمی نیست که در زندگی شکست نخورده باشد، ولی فقط " ریشه‌دارها " می‌مانند... 💚 💫 ❤️@samen_meraj