eitaa logo
ثامن ثارالله
39 دنبال‌کننده
911 عکس
333 ویدیو
46 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
😡کشف حجاب علنی اونم در شهر مقدس مشهد جوار امام رضا علیه‌السلام این تذهبون،? مغازه دارای آرمیتاژ دیشب با خواهرم رفته بودیم واسه سیسمونی بچه اش پاساژ آرمیتاژ از در ورودی حتی نگهباناش هم به مشتریا ک کشف حجاب کرده بودن چیزی نمیگفتن ،تا تو این مغازه خشکم زد،خود مغازه داره،خیلی راحت کنار همکارش ک آقا بود و داشت کار میکرد ❌❌❌❌❌پوشش زننده فروشنده گالری بهار(مثل لباس تو خونه) طبقه سوم آرمیتاژه زنگ بزنین پیام بدین و اعتراض کنید،با یاد شهدا😓 تلفن مدیر پاساژ،آقای بنی تبار +989353492755 تلفن مدیرکل اتاق اصناف،آقای یزدی زاده +989151159825 انقد پخش کنید تا برسه ب دست مسئولین تا پلمپ کننش 👆👆👆👆👆
اینا همون عوامل نظامن که میگفتی کار خودشونه خودشون خودشون رو اعدام کردن به تو چه 😊
🔰 آمدیم وجب به وجب؛ از شریف تا تهران! نیامدید نه از اعتصابتان خبری بود؛ نه از کف خیابان آمدنتان خبری بود امشب برای من در حکم شب آخر این اعتراضات بود؛ با این حجم از عدم همراهی ملت ایران با این فراخوان های مجازی و پوشالی؛ تومار این قائله نیز پیچیده شد الحمدلله به برکت حضرت زهرا (س)
‌ 🔴خبرگزاری قوه قضاییه: محسن شکاری، اغتشاشگری که 3 مهر، خیابان ستارخان تهران را بست و یکی از ماموران حافظ امنیت را با قمه مجروح کرد صبح امروز اعدام شد. خدا رو شکر باید زودتر حدود اسلامی رعایت میشد تا حساب کار دستشون بیاد وقتی با تاخیر حدود اسلامی را اجرا می کنید باید این همه شهید بدیم ولی بعد از اعدام چند تا شغال و قاطعیت در اجرای حکم دیدید که ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ آذرماه کشور در آرامش بود و شهید ندادیم وقتی دستگیر می کنید و بعد آزاد می کنید این باعث ادامه دار شدن آشوب میشه آشوبگر و قاتل حکمش اعدام هست جای مماشت نیست❌
بایدزنگ بزنیم مترووشکایت کنیم رزم تلفنی همه باهم یک کارمنسجم وتشکیلاتی تقریبادرهمه ایستگاه ها همین طوراست . این هاهم مستندانش
بااااید مطالبه کنیم از شهرداری خییییلی وقیح شدن دیگه اصلااا به تذکرا هم توجه نمیکنن تازه مسخره میکنن
قطار۵۴۱ قطار۵۴۳ از فرهنگسرا ب صادقیه جدا کننده های واگن عمومی با واگن ویژه ی بانوان رو برداشته دلیلش رو نمیدونم
واگن بانوان !! و حضور پر شور آقایان ..😳😔 در غیبت مأمورین مترو .. جمعه ۱۸ آذر حدود ۱۱ صبح خط ۴
سه دختر کشف حجاب در واگن آقایان ( در حال پخش ویروس فساد و طلاق و جنایت و...) در سکوت مرگبار مسیولین !! ایستگاه تاتر شهر جمعه ۱۸ آذر حدود ۱۱ صبح
سوار اتوبوس شدم ودیدم یک دختر خانم خوش صورت و خشگل نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!! گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فداتشم هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!! دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شماچی میدونید از زندگی من؟! صبح تاشب دوشیفت مثل سگ کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرومادرم هردوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم ۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم به دختر گفتم عزیزم تو سختی های زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم توهم این خواسته ی منو براورده کن دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست دختر گفت همون اطراف حرم دوجا فروشندگی میکنم ولی اخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعا خسته شدم گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت اره همینجا جلوی شما به امام رضا قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین ؟ شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خشگل بهش داد و گفت اینم هدیه ی من به شما به خاطر محجبه شدنت شالو که بستم گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم، ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله س و دیگه نمیخواد بیاد سرکار دنبال یک منشی خوب خشگل مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟ دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا دمت گرم همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاس من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و اقامون میخوریم این هفته روزی شما بود دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون اورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟ عکس گرفتیم و شماره منو گرفت و پیاده شدم... دوستان عزیز این داستانی که خوندید روز ۴شنبه ی هفته گذشته رخ داده هنگام برگشتن مادرم از شیفت خادمی حرم امام رضا (علیه السلام) و اون فردی که با دختر صحبت میکرد مادر بنده بودن ببخشید که طولانی شد این که خوندید خیلی خلاصه شده ی این واقعه س یاعلی🙂⚘️
ارسالی از اعضای گروه 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دیروز عمامه پروندن، امروز با حاج آقا جوج میزنن... تهدیدی که به فرصت تبدیل شد...