هدایت شده از هزار مناره
#خاطره_بازی
از رویای صادقه تا پیداشدن پیکر دو شهید
سال 70 در منطقه عملیاتی والفجر 4 یک جایی هست به نام قله 450، در آنجا خیلی شهید پیدا کردیم شاید حدود 30 شهید، بعد از آن زمان، بیشتر شهدا را از طریق اطلاعات و کروکی اسرا و رزمندگانی که آن زمان در مناطق عملیاتی بودند پیدا میکردیم.
قرار شد فردای آن روز منطقه دیگری را کاوش کنیم، من آن شب خواب دو شهید دیدم که به من میگویند شما دو نفر را جا گذاشتهاید بعد شهدای عزیز رو به من کردند و جای خودشان را با دست به من نشان دادند و به من گفتند ما را هم با خودتان ببرید.
جریان خواب را با اعضای گروه در میان گذاشتم و از آنها خواستم به همان مکانی که روز گذشته تفحص کرده بودیم برگردیم، به بچهها گفتم باید این سنگها را برداریم خدا گواه است همان جایی که در خواب به من نشان داده بودند با همان کیفیت آن دو شهید را پیدا کردیم.
هدیه شهدا به گروه تفحص
روزی در منطقه حاج عمران دنبال شهدا میگشتیم مطمئن بودیم پیکر چند تن از شهدای عزیزمان در همان نقطه جا مانده است، روزانه حدودا 8 الی 9 ساعت با مشکل قطعی برق مواجه بودیم هوا سرد بود برف زمین را فرا گرفته بود، نفت هم نمیتوانستیم پیدا کنیم از لحاظ گرمایشی دچار مشکل شدید بودیم به طوری که 48 ساعت بدون نفت سرکردیم هوا به شدت سرد و استخوانسوز بود، حتی بیل مکانیکی هم به زور در آن شرایط سخت و یخبندان قادر به کار بود..
برادر گلمحمدی با بیل مکانیکی در حال کار بود میخواستند جای بیل را عوض کنند بیل زمین را شکافت، در میان تعجب و ناباوری جمع، پیت پر نفت مربوط به دوران دفاع مقدس یعنی اوایل سال 62 پیدا کردیم.
ادامه دارد....
هدایت شده از هزار مناره
#خاطره_بازی
مسعود قربانی رزمنده ای است که در دوران دفاع مقدس دشواری های بسیاری را به جان خریده و یادگاری ارزشمند برای آیندگان، بخصوص آنهایی كه جنگ را ندیده اند به جا گذاشته است.
مسعود قربانی اهل شهرستان بیجار است و در سال 1361 در حالی كه 21 ساله بود و یک فرزند پسر کوچک داشت وارد ارتش و یك سال بعد، پس از طی دوره آموزشی راهی جبهه های جنوب می شود. جذابیت یادداشت های مسعود قربانی در جبهه خلاصه نمی شود و سرگذشت او پس از جنگ نیز خواندنی است و آن تا مدتی از ذهن پاك نخواهد شد.
یادداشت های روزانه رزمندگان همیشه جذاب و خواندنی بوده است تمام نوشته ها بر مبنای واقعیت بوده و اتفاق افتاده و به همین دلیل این خاطرات را می توان یك مستند تاریخی دانست و از آن جهت كه سعی شده جذاب و خواندنی باشد به جذابیت های ادبی هم توجه شده است.
مسعود قربانی رزمنده و ایثارگر کردستانی است که 14 ماه را در جبهه ها با عشق و علاقه خدمت می کرد وی 3 فرزند پسر دارد وقتی از ایشان خواستیم تا با وی مصاحبه ای را داشته باشیم دفتر خاطراتی را از آن دوران به ما نشان داد خاطراتی که به مانند کتابی گرانبها اما واقعی عشق و علاقه ی رزمندگان و ایثارگران و شهیدان آن زمان را تک تک بیان نموده که می تواند درسی آموزنده و واقع بینانه برای نسل های جدید باشد.
ادامه دارد......