🔻اردیبهشت ۹۹، وقتی وزیر صمت از برخورد با گرانفروشی ایران خودرو و سایپا صحبت کرد،
سمند ال ایکس ۱۱۶ میلیون تومن،
پژو ۴۰۵، ۱۱۰ میلیون،
پژو پارس ۱۳۸ میلیون،
سایپا ۱۱۱، ۶۶ میلیون
و تیبا ۷۸ میلیون تومن بود.
🔺روحانی بلافاصله وزیر صمت رو برکنار کرد و تا امروز وزارت صمت رئیسی نداره؛ قیمت روز همین خودروها بعد از سه ماه:
سمند ال ایکس ۱۸۳ میلیون،
پژو ۴۰۵، ۱۸۱ میلیون،
پژو پارس ۲۴۵ میلیون،
سایپا ۱۱۱، ۱۱۳ میلیون
و تیبا ۱۲۰ میلیون تومن!
⚠️آقای روحانی؛ ترامپ هم که بخواد به ضرر مردم و منافع ایران تصمیم بگیره، عینا همین تصمیمات شما رو میگیره!
#سرطان_اصلاحات
@fanos25
قصه کرب وبلا رادختری تغییر داد
کاخ ها ویرانه شدویرانه اش شد بارگاه
شهادت سه ساله کربلا تسلیت باد
#رقیه_بنت_الحسین
@fanos25
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
پروانه ای در دام عنکبوت #بخش_ششم فردا صبح زود خاله هاجر شاد وشنگول امد خانه ما وتاچشمش به من افتاد
پروانه ای در دام عنکبوت
#بخش_هفتم
رفتم داخل اتاق، علی وطارق روی مبل نشسته بودند ومن روی کناره وپشت به پشتی روی زمین نشستم ،تنم دم به دم داغ ترمیشد وحدس میزدم صورتم از شرم سرخ شده همینجورکه مینشستم سلام کردم.
علی:سلام دخترخاله خوبی؟
لیلا کجاست،اینجا نیادیه وقت؟؟
من:نه روحیاط مشغول بود وبعد
وهردوشون اومدند پایین ونزدیک من کنارپشتی نشستند وطارق شروع کرد:سلما جان همونطور که قبلا گفتم این اقا علی گل شمارا ازمن خواستگاری کرده ومنم جواب مثبت شما رابهشون گفتم ،حالا بهتره حرفهای علی رابشنوی.
علی همینجورکه سرش پایین بود وباریشه های پشتی بازی میکرد گفت:حقیقتش من خیلی قبل به طارق گفته بودم اما طارق اینقد نگفت که مسیله پسرهمسایه تان پیش امد ،اما حالا که متوجه شدم شما هم بی علاقه نیستید باید یک موضوع مهم رابگم دوست دارم یعنی نه اینکه من دوست داشته باشم بلکه تودین ماامده ازدواج یک مردمسلمان باغیرمسلمان درصورتی درست هست که زن هم مسلمان بشه.آیاحاضری مسلمان بشی؟
خیلی جاخوردم واز برخورد طارق بااین موضوع میترسیدم ،زیرچشمی نگاهی به طارق کردم،برخوردش جوری بود که انگار علی چیز خاصی نگفته...
روکردم به طارق وگفتم:داداش شما چی میگی؟
طارق:ببین توخودت عاقل وبالغی خودت تصمیمت رابگیر
من:من حاضرم مسلمان بشم اما اگر بابا ومامان بفهمند چی؟
طارق خوشحال یک بوسه ای به سرم زد وگفت:توکار اشتباهی نمیکنی که بترسی...
علی:پس الان حاضری مسلمان بشی؟
من:الان؟!!بایدچکارکنم؟
علی :کارخاصی نیست،شهادت به وحدانیت خداوپیامبری حضرت محمدع وجانشینی حضرت علی ع
هرچه که علی گفت همراهش تکرار کردم ...
طارق دستهام راگرفت تودستاش وگفت:به جمع شیعیان مظلوم خوش امدی
با تعجب نگاهش کردم وگفتم:یعنی یعنی تو....
طارق:اره الان یک ساله که به دین اسلام ومذهب شیعه داخل شدم.....
علی روبه طارق:پس تعلیم اصول وفروع دین سلما باتو..وبالبخند مهربانی نگاهم کرد وگفت:ان شاالله اوضاع اروم شد هفت شبانه روز مجلس جشن برات میگیرم...
از خجالت سرم راانداختم پایین وسرخ شدم...
بااجازه ای گفتم وبه سرعت از اتاق بیرون امدم.
سرشاراز حسهای خوب بودم،یعنی الان من مسلمانم؟شیعه هستم؟
احساس کبوتری راداشتم که دراسمان زیبا سبکبال درحال پرواز بود.....
ادامه دارد
#قلم_پاک_ط_حسینی
@fanos25
پروانه ای در دام عنکبوت
#بخش_هشتم
از اونروز به بعد ,طارق هروقت فرصت میکرد احکام دین و...را یادم میداد والان که نزدیک یک هفته از اسلام اوردنم گذشته,من برای خودم یک پا عالم دین شدم
محل عبادت من ,کنار سجاده ی خاکی طارق درزیرزمین خانه است ,اخه باید دوراز چشم خانواده ام نماز بخوانم,حالا میفهمم که چرا طارق وقتی خانه بود بیشتر وقتش را درزیرزمین میگذراند,اما ازحق نگذریم,تمام عمرم یک طرف واین یکهفته هم هزارطرف,لذت عبادت وشیعه بودن چنان شیرین بربدنم افتاده که زبانم قاصر است از بیانش.....
چندروزیست که خانواده خاله هم به کربلاعزیمت کرده اند اما علی مانده وخیلی اوقات به خانه ما هم سری میزند ومن لحظه شماری میکنم برای این سرزدنهای گاه وبیگاهش....
درافکار خودم غرق بودم که در خانه رابه شددددت زدند.
مادرم باعجله در رابازکرد وپدر با حالی هراسان داخل شد....
خدای من سرووضعش چرا اینجوریاست؟؟
پدر:طارق,طارق نیامده؟؟
مادر:نه نیامده,صبحی علی امد دنبالش ,نگفت کجا میرود اما هنوز برنگشته...
پدر:خاک برسرمان شد,شهر به تصرف داعش درامده,نبودین که ببینین دربازار چه بلوایی به پا شد...میزدند ومیبردندو میکشتند...بازهم ایزد منان راسپاس که دیروز مغازه رامعامله کردم وگرنه الان تمام مالمیک دکان برباد رفته بود...
ام طارق,هرچه که پول وطلا و..داری جم وجور کن اگه شد اخرشب ,حرکت میکنیم ,فقط یه کارکوچک دارم که سرشب باید برم وانجام بدهم,طارق هم باید بیاد ,اصلا هیچ کس نباید اینجا بمونه ,هرکس که بمونه حکم مرگ خودش را امضا کرده....
سرشب است وهیچ خبری از طارق وعلی نشده,پدرم باهزارترس واضطراب رفته بیرون,دل توی دلم نیست ,دردلم به امام حسین ع متوسل شدم...
ادامه دارد...
#قلم_پاک_ط_حسینی
@fanos25
#وصیت_نامه_شهید_سلیمانی
#مکتب_حاج_قاسم
خدایا ثروت چشمانم گوهر اشک دفاع از مظلوم است.
هفته دفاع مقدس گرامی باد.
🌹 #نماز_اول_وقت
سفارش #شهدا
💠ماجرای اقامه نماز حاجقاسم سلیمانی در کاخ کرملین
🌺ابراهیم شهریاری ماجرای نماز شهید سلیمانی را که در کاخ کرملین اقامه کرد، تعریف کرده است:
🔽قصهی نماز خواندهشده حاج قاسم فرق میکرد، به کاخ کرملین رفته بود و با پوتین قرار داشت. تا رئیسجمهور روسیه برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامهاش را گفت. صدایش در سالن پیچید، بعد هم به نماز ایستاد.
🔽همه نگاهش میکردند. میگفت در طول عمرش چنین لذتی از نماز نبرده بوده است.
🔽پایان نماز پیشانیاش را روی مهر گذاشت، به خدای خودش گفت: «خدایا، این بود کرامت تو، یک روزی در کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه میکشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی آمدم اینجا نماز خواندم.»
خدایا شهدای ماراباشهدای کربلا محشورفرما
وماراازقافله شهدا جدانفرما
الهی آمین
هدیه به ارواح پاک شهدا صلوات 🌹
#هفته_دفاع_مقدس گرامی باد
#یامهـــــدے💚
چہ شود فرصٺ ديدار بہ ما هم #بدهند
فیض هم صحبتے یار بہ ما هم #بدهند
آن قَدر بر در این خانہ گدا #مےمانيم
لقب نوڪرِ دربـار بہ ما هم #بدهند
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
شبت بـــخـ🌹ـیـرهمه داروندارم
صبحتون مهدوی
#التماس_دعای_فرج
@fanos25
4_5902143340903663342.mp3
11.53M
📖 قرائت #زیارت_عاشورا
🔸 روز سی و چهارم
🔘شروع چله : ۹۹/۵/۳۱ _ اول ماه محرم
🏴 محرم ۹۹
♦️ منتظر المهدی:
▪️ عاشور تنها نبردی در گذشته نیست. عاشورا نبردیست به بلندای تاریخ مبارزه حق و باطل. این روزهایی که میگذرد، ظهر عاشورای ماست.
▫️ گوش کن! آیا صدای هل من ناصر حسین زمانت را میشنوی؟
#زیارت_عاشورا
🏴🌷 @fanos25
اصلا رقیه جنس غمش فرق می کند
حتی کـتیبه و علـمـش فرق می کند
دردانه ای که روی ضریحش عروسک است
با اهل بیت هم حرمش فرق می کند
در بارگاه او که زند طعنه بر بهشت
دربان و خادم و خدمش فرق می کند
دریای اهل بیت پر از دُرّ و گوهر است
اما حسین دُرِّ یمش فرق می کند
باب الحوائجیست که اندر مقام او
فرموده اند او کـرمش فرق میکند
با فاطمه مقایسه شد بین روضه ها
اما سه ساله قد خمش فرق می کند
زهـراست کوه صبر ولیکن رقیـه اش
کم طاقت است، سن کمش فرق می کند
دقت بکن به گونه ی خود وقت روضه اش
حس میکنی که اشک نمش فرق می کند
شد پاره گوش او و عدو گفت حرمله
این گوشواره هر گرمش فرق می کند
روی سه ساله، دست عدو، آه بگذریم
اصلا رقیه جنس غمش فرق می کند
@fanos25