eitaa logo
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
910 دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
11.2هزار ویدیو
327 فایل
کانال معرفتی و تربیتی دوستان بهنامی نو+جوان+بهشتی ارتباط با ادمین 👇👇 @abasaleh14
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیر و تشکر مدیریت مدرسه 'سرکار خانم جلیلونداز مدعوین
پروانه ای در دام عنکبوت ابواسحاق به سمت ماامد عماد ولیلا ازترسشان به دوطرف من چسپیده بودند,قلبم شکست اخر درعین بی پناهی ,تکیه گاه دیگری شده بودم. باخود فکرکردم اگر خواهروبرادرم دلشان به من خوش است پس بگذاراین دلخوشی کوچک راازانها نگیرم ,میباید هرگز خودرانشکنم وخودرا ضعیف نشان ندهم تا این کورسونور امید دردل این بیچاره ها خاموش نشود. اهسته گفتم:عماد,لیلا,اصلا نترسید....همراه من بیایید... حرفی رابه بچه ها میزدم که خودم خیلی اعتقادی نداشتم اخه تمام وجودم مملوازترس واضطراب بود اما توکل کردم برخدایم ,همانکه بنده نوازاست ومن هم تازه بااین خدای مهربان ودین زیبایش,کاملترین دین دنیایش, اشنا شده ام.... باهم از درخانه بیرون رفتیم,اولین چیزی که توجهم راجلب کرد ,لبخند تمسخرامیز ابوعمر بود ونگاه پیروزمندانه ی خاله هاجر,خدای من اینها چه حقیرند که راضی وخشنودند از حقارت همسایگانی که تاچندی قبل عمووخاله ,صدایشان میکردند... کوچه ومحله ,مملواز دختران وزنان وکودکان ایزدی بود که به اسارت داعشیها درامده بودند,اهسته به عماد ولیلا گفتم:اصلا نترسید,ببینید ما تنها نیستیم ,توکل کنیدبه خدا...عماد که باز اشکهایش جاری شده بود وبی صدا گریه میکرد خودش رامحکم تر به من چسپانید وبا پاهای کوچکش,قدمهای بزرگی برمیداشت تا مبادا از خواهرانش جدا شود...برادرکم انگار عمق خباثت این شیاطین داعشی راخوانده بود وضمیر ناخوداگاهش از خطری دیگر اگاهاش میکرد ,که حتی نمیخواست قدمی از من دور شود. ازمحله ی ایزدیها خارجمان کردند وهمه رابه صف نمودند تا ماشینهایشان برای تحویل برده هایشان برسد... بالاخره امدند دوتا ماشین ,یه تیوتای مسافری بایک بنز باری از راه رسید... ازجلوی صف همهمه ی زنانی رامیشنیدم که گریه وآه وناله والتماسشان باهم قاطی شده بود. لیلا:سلما چه خبره چکارمیکنن؟؟ نمیدانم عزیزم ,صبرکن ببینیم این خبیثان باز چه نقشه ای درسردارند. خدای من, پسربچه هایی را که ازسه سال بالاترداشتند ازخانواده شان جدا وسوار تویوتا میکردند,یعنی چه هدفی ازاینهمه خباثت دارند؟؟ محکم عماد راچسپیدم وسعی کردم زیر چادرم پنهانش کنم,اخه این طفل معصوم کشش,اینهمه زجر راندارد,اول که کشتن پدرومادرش درجلوی چشمانش وحالا جدایی.... عمادهم که انگار احساس خطر میکرد,هیچ صدایی ازخود درنمیاورد وتاجای ممکن خودرا درپناه چادر خواهرک بیچاره اش پنهان نموده بود. داعشی حرامی به سمتم امد انگار برامدگی جسم نحیف عماد را دیده بود ,با قنداق تفنگش برسر ورویم میزد وناسزا میگفت ودریک آن دستان لرزان برادرم از دستان بسته ام ول شد... عمادرا سمت خودکشید ,لیلا بااشک وناله التماسش میکرد که عمادرانبرد.. اما ان حرامی تفنگ رابالا برد که برفرق لیلا فرود اورد,خودم رامیان داعشی ولیلا انداختم,تفنگ به پیشانی ام خورد وگرمی خون را روی صورتم احساس کردم اما ازپا ننشستم ودست عماد را گرفتم وفریاد زدم:پسرم است ,عزیزم است,تورا به خدایی که میپرستید رحم کنید اورا ازمن جدا نکنید... التماسهای من انگاراین حیوانات خون آشام را جری تر کرده بود دوباره به سمتم هجوم اورد ومشت ولگد حواله ام کرد....کاش میزد اما عماد رانمیبرد. عماد ازچهار گوشه ی چشمش اشک میریخت,انگار میخواست چیزی بگوید اما نمیتوانست.... ادامه دارد... @fanos25
پروانه ای در دام عنکبوت داعشی با زور وتحکم دست عماد راکشید ,خدای من عماد نمیتوانست حرف بزند,تا جایی که ما درپیش چشمش بودیم مدام گریه میکرد ومیخواست چیزی بگوید که نتیجه ی تلاشش صدای خرخری نامشخص ازگلویش بود,خاک برسرم بچه لال شده بود حالا که دقیق میشوم میبینم از زمانی که سربریده پدرومادرم را دید هیچ حرفی نزد ومن فکرمیکردم که شوکه شده,وای من برادرکم قدرت تکلمش رااز دست داده بود والان هم کشان کشان به دنبال کفتاری بی دین کشیده میشد عماد رابردند ومن ,هیچ کار نتوانستم بکنم.لیلا هم حالش بدتراز من بود....اخر به کدامین گناه اینچنین عقوبتی نصیبمان شد؟! بعدازجدا کردن بچه ها از خانواده شان مارا سوار بنز باری کردند وهرداعشی کنار اسیرانی که صید کرده بود ایستاده بود واسیران هم کف کامیون نشسته بودند. نمیدانستم مارابه کجا میبرند,لیلا خیلی بی قراری میکرد وحتی یکبار دست برد به درز روبنده اش ومن سریع متوجه شدم که قصدش چیست,مچ دستش راچسپیدم وگفتم:نه نه لیلاجان,خواهرگلم ,پدرگفت اخرین راه,ما هنوز نمیدانیم اخر این راه کجاست ما باید به اینده امیدوارباشیم ,باید اگرشد خودراازچنگال این دیوصفتان برهانیم ودنبال عماد بگردیم,عماد به مااحتیاج دارد....شاید عماد راهم بیاورند ان جایی که مارامیبرند...بااین حرفها لیلا راکمی ارام کردم اما دل خودم بیقراره بیقراربود.... الهی ای بزرگ پروردگار هستی ,تورا به جان پیامبرت محمدص که اینقدرمظلوم شده که اینان ازنامش برای دنیای خودشان وکشتن انسانهای دیگر استفاده میکنند,قسمت میدهم ,مارا درپناه خود نگهدار ومراقب عمادم باش... بعداز بیست دقیقه ای مارا پیاده کردند,جایی که برای ما درنظر گرفته بودند انبارهای سوله مانندی بود که ورودی شهرموصل وجود داشتند,بارها وبارها ازکنار این سوله ها رد شده بودم اما هیچ وقت به فکرم خطورنمیکرد که یک روزی دراینجا به عنوان اسیر یاغنیمت جنگی ویابهتربگویم کنیز وبرده ,زندانی شوم. هرچه نگاه کردم نشانه ای از ماشینی که بچه ها راسوار کرده بود ,دیده نمیشد. مارا به همراه دیگر زنان وارد سوله ای کردند که قبلا اماده شده بود,نصف سوله فرش بود ونصف دیگرش اجاق گازهای بزرگ و وسایل اشپزی بود . به ماگفتند که بنشینیم وقتی که نشستیم ,مردی با چهره ی ترسناک بلندگوی دستی رابه دستش گرفت وشروع به صحبت کرد:الله اکبر,لااله الا الله....این شعاریست که نجات بخش جهان است وما هم فرشتگانی هستیم درقالب انسان ووظیفه داریم تا دنیا راازشرک نجات دهیم,ما فرمانبرداران خدا وپیروان محمدص هستیم وشما هم کافرانی هستید که با شجاعت مجاهدان اسلامی اسیرشده اید وبه حکم اسلام بردگان ماهستید. باخودم فکرکردم اری شما فرشتگانی خون اشام ازجنس ابلیس هستید که مأمورید خون بیگناهان رابریزید وابروی اسلام ومسلمانان را ببرید.مرد داعشی هنوز داشت حرف میزد: هرکدام ازشما تازمانی که اربابانتان(منظورش همان کسی بودکه مارااسیرکرده بود)هرتصمیمی که درباره تان گرفتند,اینجا هستید وباید برای مجاهدان غذا درست کنید,لباسشان رابشویید واگرمیلشان برسرگرمی بود انها راسرگرم نمایید از ترس داشتم سکته میکردم اززیر نقاب ,لیلا رانگاه کردم ,دیدم دستش به طرف درز روبنده اش میرود,بازهم دستش راچسپیدم:صبرکن...توکل کن....فراموش نکن عماد رابایدپیدا کنیم...طارق هم هنوز هست... دستهایمان راباز کردند وخیلی از اربابها روبنده های اسیرانشان را بالا زده بودند تا شکارشان را سیر ببینند که ابواسحاق به مااشاره کرد تا برویم کنارش,انگار اوهم میخواست.... ادامه دارد.... @fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️یادداشت/ ✅دوباره حاشیه‌ها! 🔻این روزها مسائل مربوط به مجلس شورای اسلامی در صدر اخبار رسانه‌ها قرارگرفته است. گویی اینکه مجلس کنونی زیر ذره‌بین است یا اینکه عده‌ای قصد کرده‌اند تا مجلس یازدهم را هر طور شده به سوی حاشیه‌ها بکشانند. 🔹نکات تحلیلی: 1ـ درباره برخی مسائل اخیر مجلس چه اتفاق تازه‌ای رخ داده است که این همه افکار عمومی را تحت تأثیر خود قرار داده و چون برخی رسانه‌ها با ضریب دادن بر آن دمیده‌اند، گویی اینکه چنین موضوعاتی مسائل اصلی کشور هستند. 2ـ آیا واقعاً در دوره‌های گذشته نمایندگان مجلس مانند دیگر کارگزاران بخش‌های نظام، از امکاناتی مانند خودرو استفاده نمی‌کردند؟ فراهم کردن برخی تسهیلات برای نمایندگان اقدامی بوده که در همه دوره‌ها تکرار می‌شود. البته این امکانات که در اختیار نمایندگان قرار می‌گیرد، در راستای انجام وظایف نمایندگی بوده است. به همین دلیل آیا کسی خبر دارد که وضعیت مسکن و خودروی نمایندگان ادوار گذشته مجلس چگونه تأمین شده است؟ در پاسخ به این پرسش کسی حافظه اش یاری نمی‌کند، چون اساساً در آن ایام بحثی مطرح نشده است؛ زیرا خودرویی که با آن نمایندگان به حوزه انتخابیه‌شان سر بزنند و با آن در جلسات شرکت کنند، امری دور از انتظار تلقی نمی‌شد، چه اینکه استفاده مسئولان همه بخش‌های نظام از خودرو برای امور اداری، هیچ‌گاه باعث تعجب، نقد و جنجال‌آفرینی نشده است. در اصل این اقدام تردیدی نیست، هر چند در شیوه ارائه چنین تسهیلاتی ممکن است پیشنهادات مناسب‌تری هم باشد. 3ـ تا اینجا همه چیز طبیعی است؛ اما اینکه نماینده اصلاح‌طلبی که خود در دوره قبل از همه امکانات و تسهیلات مجلس استفاده کرده، حالا منتقد اقدام کنونی شده، باید در صداقت او شک کرد. جریان سیاسی که‌ برای نمونه چشمان خود را بر روی ضرر حدود 150هزار میلیارد تومانی وزیر اصلاح‌طلب نفت به دلیل حذف کارت سوخت بسته و متعرض واگذاری خودرویی که در هر دوره مجلس، آن را برای نمایندگان فراهم می‌کرده، شده است، حتماً مغرضانه رفتار می‌کند و مقاصد دیگری در سر می‌پروراند. 🔺نکته نهایی: درباره مسئولیت نمایندگان مجلس فعلی، آنچه باید باشد، تمرکز مجلس بر مسائل اصلی مردم است؛ آنچه نباید باشد سرگرم شدن به حواشی است. از بعد اقتصادی نیز چون مردم در شرایط معیشتی دشواری قرار دارند، همه تصمیمات و اقدامات خود نمایندگان باید با در نظر گرفتن چنین ملاحظاتی باشد. نمایندگان مجلس پیش از هر اظهار نظر و کنش سیاسی باید تبعات سیاسی و رسانه‌ای آن را محاسبه کنند. این مجلس متصف به صفت انقلابی بودن است و در طراحی امور مرتبط با مجلس و نمایندگان و خاصه جهت‌گیری کلی و کلان مجلس شورای اسلامی، باید این نکته مهم مورد توجه واقع شود. 🔴(نویسنده: عزیز غضنفری) 🆔 https://sapp.ir/meyar.pb 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوئینی.pdf
200.4K
🌀نسخه pdf ✅ یادداشت ✍️خوئینی‌ها از کدام اصلاحات می‌گوید؟! ❇️ دکتر یدالله جوانی/ کارشناس مسایل سیاسی 🆔 https://sapp.ir/meyar.pb 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ تصویری/ 🔵 موضوع: پیغام فتح| مقابله ایران با ارتش اینترنشنال ❌ در شروع جنگ تحمیلی ارتش عراق 2750 تانک و 340 هواپیما داشت، ولی وقتی جنگ تمام شد 4 هزار تانک و 600 هواپیما داشت و تبدیل به ششمین نیروی هوایی بزرگ جهان شده بود. 🆔https://sapp.ir/meyar.pb 🆔eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
  ✅ اموری که به حرکت ما در مسیر بندگی خداوند جهت و سرعت میبخشند در دو دسته کلی جای میگیرند 👇 1⃣ اهداف 2⃣ محرک ها ⏪ اهداف، تعیین کننده جهت حرکت هستند. همان هایی که در تمام طول این مسیر برای رسیدن به آن ها قدم بر میداریم، همه تصمیمات و روش هایمان را برای رسیدن به آن ها تنظیم می کنیم و اگر به آن ها نرسیم تمام این تلاش ها و حرکت ها بی معنی و باطل می شود. ✅ همه هدف ما در این مسیر مقدس باید رضای الهی باشد . ⏪ محرک ها اموری هستند که به بهبود سرعت و کیفیت حرکتمان در این مسیر کمک می کنند. کمک میکنند نقاط و قوت و ضعفمان را بشناسیم و رفع کنیم، کمک میکنند به کیفیت بیشتر عملکردمان بپردازیم، کمک میکنند مقابل کاهلی و تنبلی ها توان و انگیزه مان را تقویت کنیم، و... ✅ مسابقات و آزمون ها به خوبی می توانند چنین نقشی را ایفا کنند و ارزش گذاری آن ها در این حد هیچ اشکالی ندارد. 🔺با این نگاه به آزمون و مسابقه، اگر به جایزه و موفقیت در آن ها برسید شکر این نعمت را به جا می آورید و اگر نرسید خود را شکست خورده نمیبینید و همه تلاش های خود را باطل و پوچ تصور نمیکنید. 💟 دوست داشتیم در این مسابقه در خدمت ۵ نفر برنده باشیم ولی جوابهای دوستان اشتباه بود 💝 از دوستانی که در مسابقه شرکت کردند کمال تشکر را داریم و امید آن داریم که در لحظه لحظه زندگیشان لبخند امام زمان عجل الله فرجه جایزه زندگیشان باشد . 🦋 خدمت سرکار خانم امیری تبریک می گوییم ان شاءالله که همیشه در مسیر عبودیت الله قدم بردارند . @fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هوایٺ را بہ سمٺ مڹ راهے ڪڹ ... ایڹ روز هابدجور نفس‌تنگے گرفتہ ام مےگویند هـــوا آلوده اسٺ هرهوایے ڪہ ٺو در آڹ نباشے آلوده اسٺ 🌸🍃 📎صبحت بخیر آقا @fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸دکتر چهل وپنج روز بهش استراحت داده بود. آوردیمش خونه. عصر نشده، گفت: "بابا! من حوصله‌م سر رفته." گفتم: "چی کار کنم بابا؟" گفت: "منو ببر سپاه، بچه‌ها رو ببینم." بردمش. تا ده شب خبری نشد ازش. ساعت ده تلفن کرد، گفت: "من اهوازم. بی زحمت داروها مو بدید یکی برام بیاره!" 🔺الانم مسئولی داریم که حاضر نیست از خونه‌ش بیاد بیرون و وظیفه‌ش رو انجام بده، مبادا که بیمار نشه!!! از کجا به کجا رسیدیم؟ @fanos25
به نقل از همسر شهید چمران: یک هفته بود مادرم در بیمارستان بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها» و من هم این کار را کردم. مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، می‌بوسید و همانطور با گریه از من تشکر می‌کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» گفتم: از من تشکر می‌کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها رو می‌کنید. گفت: «دستی که به مادرش خدمت می‌کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @fanos25
هدایت شده از نو+جوان
👈 به خصوص شما 📚 کتاب‌هایی که آقا تاکید دارند خوانده شود! 💥 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei