هدایت شده از مداحی گالری
Moghadam-Shab 02 Safar1397-002.mp3
3.59M
📜 دوم صفر 📜
🔘 #بخش_اول
🔰یزید بر تخت لَم داده بود و دیگران، صف کشیده بودند در تالار به انتظار•••
🔰پرده ها یک به یک فرو افتاد و گَرد مرگ بر تالار پاشیده شد•••
🔺همه بی حرکت چون مردگان، جُم نخوردند جز یزید.🔻
🔰همه جا همچون ظلمت شب، تاریک شد و سیاه، و یزید وحشت کرد•••
•••مشعلی خاموش، یکباره شعله گرفت و شعلۀ آن رقصان شد•••
🔹شبح پیرمردی ژولیده و کثیف، با گیسوانی بلند ظاهر شد.🔹
•••یزید نگاهی به افراد حاضر کرد•••
🔸کسی جُم نمی خورد، گویی همه مرده بودند.🔸
•••ترسید•••
🔺شمشیر کشید و فریاد کرد.🔻
_ گفت:
"تو که هستی؟"
🔹پیرمردِ ژولیده و کثیف، رقصید و دور او چرخید.🔹
~ گفت:
"منم صاحب نام بزرگ و طبل بزرگ،"
"منم صاحب آتش ابراهیم و هودج در جمل،"
"منم شیخ ناکثان و رُکن قاسطان و ظِل مارقان،"
"منم مسافر کشتی نوح و پی کنندۀ ناقۀ صالح،"
"منم رقاصۀ قتل یحیی،"
"جادو ساز و جادوپرداز با موسی، "گوساله ساز اسراییلیان،"
"منم معمار سقیفه،"
"منم قرآن بر نیزه،"
"منم بدعت در دین محمّد،"
"منم پیشوای طاغوتیان، از قابیل و نمرود و فرعون و هرود، تا آیندگان."
✔️ ادامه دارد • • •
● ۱۸ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
هدایت شده از مداحی گالری
Moghadam-Shab 02 Safar1397-003.mp3
6.08M
📜 دوم صفر 📜
🔘 #بخش_دوم
•••
🔺یزید در ترس و هراس بود و وامانده.🔻
_ گفت:
"تو که هستی؟"
~ گفت:
"شریک انعقاد نطفه ات را نشناختی؟ شیطان!"
_گفت:
"از من چه می خواهی؟"
~ گفت:
"دیگر هیچ! آنچه می خواستم انجام دادی."
•••آمده ام در جشن تو شریک باشم•••
🔰یکباره زمان به چرخش آمد و حاضران جان گرفتند و همه چیز روال خود گرفت•••
•••یزید بر تخت لَم داده بود و دیگران، صف کشیده بودند در تالار به انتظار•••
🔰نیزه داران پس کشیدند و مردی با طشت، سر سیدالشهداء را به ارمغان برای یزید آورد•••
- گفت:
"رکابم را پُر از طلا و نقره کنید که من مرد بزرگی را کشتم،"
"زمانی که عرب به قوم و نژاد فخر می کند،"
"من کسی را کشتم، که پدر و مادرش بهترین بودند،"
"من کسی را کشتم، که نژاد اش از همه والاتر بود."
•••یزید برآشفت، برخاست و فریاد کرد•••
_ گفت:
"تو که می دانستی او بهترین است، چرا او را کشتی؟"
- گفت:
"به امید دریافت جایزه از خلیفه!"
_ گفت:
"بهره ای از من به تو نمی رسد، جز آنکه گردنت را بزنم. ببریدش."
🔰نفس ها در سینه ها حبس شد، و نگاه متحیر جماعت حاضر، در رفت و آمد بود بین یزید و التماسِ مرد•••
🔺نگهبانان مرد را بردند، تا سرش را به دم تیغ بسپارند.🔻
🔸شمر و دیگران، با بازماندگان کاروان به تالار آمدند.🔸
✔️ ادامه دارد • • •
● ۱۸ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
هدایت شده از مداحی گالری
Moghadam-Shab 02 Safar1397-005.mp3
4.74M
📜 دوم صفر 📜
🔘 #بخش_سوم
•••
🔺یزید، حال نزار بازماندگان را که دید، خنده ای از سر تکبر سر داد.🔻
_ گفت:
"کاش بزرگان طایفۀ من که در بدر و اُحد کشته شدند، بودند و می دیدند،"
"کاش بودند و از ناله و فغان بنی هاشم شاد می شدند."
"کشته های بزرگان بنی هاشم، در ازای کشته های ما در بدر."
"بنی هاشم خلافت را به بازی گرفته بود، و اِلا، نه خبری از آسمان آمده و نه وحی نازل شده بود."
•••سپس مَستِ از پیروزی، نشست و خیزران را برداشت، و بر لبان سر کوبید•••
🔹قلب و روح بازماندگان کاروان، زخم برداشت از این جسارت و چشمها گریان شد.🔹
🔰در میان اشک و آه و ماتم، زینب! این یگانه زن برخاست•••
🔸حمد کرد پروردگارش را و سپاس گفت او را و بر محمّد و آل محمّد درود فرستاد.🔸
+ گفت:
💠"ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَستَهزِؤنَ."💠
🔰"آنگاه فرجام کسانی که بدی کردند [بسی] بدتر بود، [چرا] که آیات خدا را تکذیب کردندو آنها را به ریشخند میگرفتند."🔰
:آهسته تر یزید! قدری درنگ کن، رسوا تویی نه ما."
"زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته ای و ما را همانند اسیران خارجی به هر شهر و دیار می بری،"
"گمان می کنی نزد خدا خار و خفیف شده ایم و تو در آستان او قُرب و منزلت داری؟"
"با این تصور خام، باد به غبغب انداخته ای و با غرور به اطراف خود می نگری، شاد و مسروری،"
"مقام و منصبی را که حق خاندان ما بود غصب کرده ای و به خود می بالی"
✔️ ادامه دارد • • •
● ۱۸ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده