eitaa logo
سَمتِ بِهِشت
2.6هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
6.9هزار ویدیو
217 فایل
‌ فعالیتها سایت www.samtebehesht.ir ویسگون http://www.wisgoon.com/samte_behesht پیام ناشناس http://harfeto.timefriend.net/16074218476816 ارتباط @Amirmehrab56
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی العفو ...😔 خدایا گناه کردیم....😓 ببخش ما را... 😭 و حجتت‌ را ظاهر بفرما...😢
#سلام_امام_زمانم #سلام_آقای_من #سلام_پدر_مهربانم 🌺مولاے من 🌻تا ڪے نصیب ماست "ارَی الخَلقَ" و "لاتُری" 🌺کـے میشود نوای انَاالمَهدی تو را ازسمت کعبه بشنوم ای جانِ جانان 🌺عجّل علے ظهورکَ یا صاحب‌الزّمان السلام علیڪ یا حجة الله علی خلقه✋
أفاطـم لو خلت الحسين مجدلا . . وقـد مات عطشانا بشـط فرات إذا للطمت الخد فاطم عنـده . . وأجريت دمع العين في الـوجنات #صباحكم_دموع_شوق_تذرف_مع_كل_حرف_ينطق_بأسم_الامام_الحسين_عليه_السلام. #وفاء_للحسين
📝امام حسین علیه السلام "جز اين نيست كه من بمنظور ايجاد اصلاح امت جدم خارج شدم، می خواهم امر بمعروف و نهى از منكر نمایم و مطابق سيره جدم(رسول خدا) و پدرم (على بن ابى طالب)رفتار نمايم." 📚بحارالانوار
هدایت شده از مداحی گالری
Moghadam-Shab 02 Safar1397-002.mp3
3.59M
●این هیبت شاهانه● ● بانوای:
📜 دوم صفر 📜 🔘 #بخش_اول 🔰یزید بر تخت لَم داده بود و دیگران، صف کشیده بودند در تالار به انتظار••• 🔰پرده ها یک به یک فرو افتاد و گَرد مرگ بر تالار پاشیده شد••• 🔺همه بی حرکت چون مردگان، جُم نخوردند جز یزید.🔻 🔰همه جا همچون ظلمت شب، تاریک شد و سیاه، و یزید وحشت کرد••• •••مشعلی خاموش، یکباره شعله گرفت و شعلۀ آن رقصان شد••• 🔹شبح پیرمردی ژولیده و کثیف، با گیسوانی بلند ظاهر شد.🔹 •••یزید نگاهی به افراد حاضر کرد••• 🔸کسی جُم نمی خورد، گویی همه مرده بودند.🔸 •••ترسید••• 🔺شمشیر کشید و فریاد کرد.🔻 _ گفت: "تو که هستی؟" 🔹پیرمردِ ژولیده و کثیف، رقصید و دور او چرخید.🔹 ~ گفت: "منم صاحب نام بزرگ و طبل بزرگ،" "منم صاحب آتش ابراهیم و هودج در جمل،" "منم شیخ ناکثان و رُکن قاسطان و ظِل مارقان،" "منم مسافر کشتی نوح و پی کنندۀ ناقۀ صالح،" "منم رقاصۀ قتل یحیی،" "جادو ساز و جادوپرداز با موسی، "گوساله ساز اسراییلیان،" "منم معمار سقیفه،" "منم قرآن بر نیزه،" "منم بدعت در دین محمّد،" "منم پیشوای طاغوتیان، از قابیل و نمرود و فرعون و هرود، تا آیندگان." ✔️ ادامه دارد • • • ● ۱۸ روز تا #اربعین ● #روایت_کاروان_عشق #روزشمار_محرم #مجتبی_فرآورده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مداحی گالری
Moghadam-Shab 02 Safar1397-003.mp3
6.08M
●منو ببین ابر بارونم● ● بانوای:
📜 دوم صفر 📜 🔘 #بخش_دوم ••• 🔺یزید در ترس و هراس بود و وامانده.🔻 _ گفت: "تو که هستی؟" ~ گفت: "شریک انعقاد نطفه ات را نشناختی؟ شیطان!" _گفت: "از من چه می خواهی؟" ~ گفت: "دیگر هیچ! آنچه می خواستم انجام دادی." •••آمده ام در جشن تو شریک باشم••• 🔰یکباره زمان به چرخش آمد و حاضران جان گرفتند و همه چیز روال خود گرفت••• •••یزید بر تخت لَم داده بود و دیگران، صف کشیده بودند در تالار به انتظار••• 🔰نیزه داران پس کشیدند و مردی با طشت، سر سیدالشهداء را به ارمغان برای یزید آورد••• - گفت: "رکابم را پُر از طلا و نقره کنید که من مرد بزرگی را کشتم،" "زمانی که عرب به قوم و نژاد فخر می کند،" "من کسی را کشتم، که پدر و مادرش بهترین بودند،" "من کسی را کشتم، که نژاد اش از همه والاتر بود." •••یزید برآشفت، برخاست و فریاد کرد••• _ گفت: "تو که می دانستی او بهترین است، چرا او را کشتی؟" - گفت: "به امید دریافت جایزه از خلیفه!" _ گفت: "بهره ای از من به تو نمی رسد، جز آنکه گردنت را بزنم. ببریدش." 🔰نفس ها در سینه ها حبس شد، و نگاه متحیر جماعت حاضر، در رفت و آمد بود بین یزید و التماسِ مرد••• 🔺نگهبانان مرد را بردند، تا سرش را به دم تیغ بسپارند.🔻 🔸شمر و دیگران، با بازماندگان کاروان به تالار آمدند.🔸 ✔️ ادامه دارد • • • ● ۱۸ روز تا #اربعین ● #روایت_کاروان_عشق #روزشمار_محرم #مجتبی_فرآورده
هدایت شده از مداحی گالری
Moghadam-Shab 02 Safar1397-005.mp3
4.74M
●دست اباالفضل داره پیمونه ام رو پر میکنه● ● بانوای:
#حسـین_جان❤️ 😭مردی صدا میکرد ، 💦اُشرُب مای زائر 💫آنقدر با این حرف 💔ساده گریـہ كردم ✋السلام_علیک_یـا_حســــین_ع اللهم الرزقنا کربلا
📜 دوم صفر 📜 🔘 #بخش_سوم ••• 🔺یزید، حال نزار بازماندگان را که دید، خنده ای از سر تکبر سر داد.🔻 _ گفت: "کاش بزرگان طایفۀ من که در بدر و اُحد کشته شدند، بودند و می دیدند،" "کاش بودند و از ناله و فغان بنی هاشم شاد می شدند." "کشته های بزرگان بنی هاشم، در ازای کشته های ما در بدر." "بنی هاشم خلافت را به بازی گرفته بود، و اِلا، نه خبری از آسمان آمده و نه وحی نازل شده بود." •••سپس مَستِ از پیروزی، نشست و خیزران را برداشت، و بر لبان سر کوبید••• 🔹قلب و روح بازماندگان کاروان، زخم برداشت از این جسارت و چشمها گریان شد.🔹 🔰در میان اشک و آه و ماتم، زینب! این یگانه زن برخاست••• 🔸حمد کرد پروردگارش را و سپاس گفت او را و بر محمّد و آل محمّد درود فرستاد.🔸 + گفت: 💠"ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَستَهزِؤنَ."💠 🔰"آنگاه فرجام کسانی که بدی کردند [بسی] بدتر بود، [چرا] که آیات خدا را تکذیب کردندو آنها را به ریشخند میگرفتند."🔰 :آهسته تر یزید! قدری درنگ کن، رسوا تویی نه ما." "زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته ای و ما را همانند اسیران خارجی به هر شهر و دیار می بری،" "گمان می کنی نزد خدا خار و خفیف شده ایم و تو در آستان او قُرب و منزلت داری؟" "با این تصور خام، باد به غبغب انداخته ای و با غرور به اطراف خود می نگری، شاد و مسروری،" "مقام و منصبی را که حق خاندان ما بود غصب کرده ای و به خود می بالی" ✔️ ادامه دارد • • • ● ۱۸ روز تا #اربعین ● #روایت_کاروان_عشق #روزشمار_محرم #مجتبی_فرآورده