5.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان زیبای یک فرد سنی که به امام علی علیهالسلام ناسزا میگفت
از زبان مرحوم آیت الله بهجت رحمهالله علیه
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
🔺حضرت آقا سال ۸۹ فتوایی داده بودند که محصولات شرکت موتورلا مشکل شرعی داره و خودداری کنید چون به ضرر و زیان خواهد بود .
ـــــــــــــــــــــــ
🔴خبرگزاری آسوشیتدپرس: تمام دستگاههای ارتباطی جدید مجهز به باتریهای لیتیومی هستند و قابلیت انفجار از راه دور دارند
ـــــــــــــــــــــــ
عشاق الحسین محب الحسین.نریمانی.mp3
4.74M
نفرین بر صهیونیست کافر
🎙حاج سید رضا نریمانی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#قسمت_هشتم
#ویشکا_2
نرگس جان رنگ روت پریده می خواهی برویم بیمارستان یک سرم بزنی ؟
نه گلم خوبم
پس بگذار کمی برات شربت آب عسل درست کنم
به سمت آشپزخانه رفتم بغض گلویم را می فشرد ،سخت بود جای کسی در خانه خالی باشد
نرگس عکس علی آقا را روی میز قرار داده بود چند شاخه گل مریم کنارش قرارداده بود .
صدای گوشی مرا به زمان حال برگرداند
ویشکا جان گوشیت زنگ می خورد
به سمت گوشی رفتم شماره ی ناشناس روی صفحه نمایش می داد
سلام بفرمائید
سلام سروان احمدی هستم از اداره ی آگاهی
بفرمائید در خدمتم
خانم دهقان شما باید امروز کلانتری 3 تشریف بیاورید
برای چه موضوعی ؟
تشریف بیاورید بهتان می گویم
تماس را قطع کردم
نرگس نگاهی مضطرب به من کرد
چی شده عزیزم
نمی دانم باید برم کلانتری
مراقب خودت باش، خبرم کن
باشه عزیزم فقط می خوای زنگ بزنم مریم خانم بیاید پیشت
نه فداتشم💐
به سمت کلانتری حرکت کردم فکرم درگیر بود چه اتفاقی افتاد چرا با من تماس گرفتند
تا سر خیابان پیاده رفتم
بعد تاکسی گرفتم تا زودتر برسم
فاصله کلانتری تا خانه نرگس زیاد نبود
به راننده گفتم روبروی کلانتری توقف بکند
راننده نگاهی به من کرد و کرایه گرفت
وارد ساختمان کلانتری شدم فضای اتاق کوچک بود
سربازی پشت میز نشسته بود
بفرمائید
سلام من دهقان هستم با من تماس گرفته اند
بله لطفاً گوشی تون در حالت پرواز قرار دهید و تحویل بدهید
از این طرف بروید
وارد حیاط کوچک کلانتری شدم چایی که چند تا ماشین پلیس در حالت آماده باش بودند
افرادی در رفت و آمد به ساختمان اصلی بودند و چند مامور از کنار من گذشتند یکی از آن ها در حالی که دستبند به دست زده بود و حلقه ی دیگرش در دست متهم بود به سمت ماشین می رفت
قلبم تند تند می زد
رنگ از چهره ام پرید به سمت اتاق سروان احمدی رفتم
سربازی که کنار اتاق روی صندلی نشسته بود
بفرمائید
با من تماس گرفته بودند که
شما خانم ؟
دهقان هستم
بفرمائید
چند ضربه آرام به در زدم
سلام
سروان احمدی در حالی که چند پرونده را زیر رو کرد
شروع به صحبت کرد در واقعه ....
نویسنده :تمنا🍂🍃
روشنا.pdf
1.05M
#داستان
#روزمرگی
پی دی اف داستان روشنا خدمت دوستان ، کل داستان قسمت به قسمت در کانال هست😎🌼
#روشنا
🔰 ثواب نشر با شما دوست عزیز 🌹
╭─┅─**•°•🦋•°•**─┅─╮
🆔@DastanTamna
╰─┅─**•°•🌸•°•**─┅─
انگیزشی های خانم نویسنده
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🔷 ماه گرفتگی🌗
🎧 بیانات حاج آقا وحید پور در مورد ماه گرفتگی روز چهارشنبه ۱۴۰۳/۰۶/۲۸ و وجوب نماز آیات
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم
📆چهارشنبــــہ ......۱۴۰۳/۰۶/۲۸
#ربیع_الاول
☘ 🪴 ☘ 🪴
https://eitaa.com/joinchat/183173121Ceb7539d574
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع