ﺩﺭ ﯾﮏ ﺩﻫﮑﺪﻩ ﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﯾﮑﻪ
ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﻨﺪ.
ﺍﻭﺑﺎﺧﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺘﻤﺎ
ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺑﻮﻗﻠﻤﻮﻥ ﻭ ﻣﯿﺰ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﺸﻨﺪ . ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ
ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﺍﺩ , ﻣﻌﻠﻢ ﺷﻮﮐﻪ ﺷﺪ.
ﺍﻭ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ
ﺩﺳﺖ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ؟ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻤﺎ ﻏﺬﺍ
ﻣﯿﺮﺳﺎﻧﺪ . ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻨﺪﻡ ﻣﯿﮑﺎﺭﺩ . ﻣﻌﻠﻢ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﺁﻥ
ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ؟ﮐﻮﺩﮎ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ گفت:خانم این دست شماست.
ﻣﻌﻠﻢ ﺑﯿﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺩﮎ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ
ﻣﺨﺘﻠﻒ ﭘﯿﺶ ﺍﻭ ﻣﯿﺎﻣﺪ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﺳﺖ ﻧﻮﺍﺯﺷﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻭ ﺑﮑﺸﺪ ..ویکتور هوگو میگوید: ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﻣﺤﺒﺘﻬﺎ ﺍﺯ ﺿﻌﯿﻔﺘﺮﯾﻦ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﻫﺎ
ﭘﺎﮎ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ . .
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺫﺭﻩ ﻛﺎﻫﯿﺴﺖ ، ﻛﻪ ﻛﻮﻫﺶ ﻛﺮﺩﯾﻢ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎﻡ ﻧﮑﻮﯾﯽ ﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺎﺭﺵ ﻛﺮﺩﯾﻢ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺠﺰ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻬﺎﺭ ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺠﺰ ﺩﯾﺪﻥ ﯾﺎﺭ ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺠﺰ ﻋﺸﻖ ،
ﺑﺠﺰ ﺣﺮﻑ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﺴﯽ❤️❤️❤️
تلگرام
💥https://t.me/aqil_rr🌟
ایتا
💥https://eitaa.com/joinchat/484770018Cb7ed18f103🌟
واتساپ
💥http://chat.whatsapp.com/GMSnEKgSQyXEFAFZvCh2🌟
تماس با ادمین👨
09021007846☎
سفارش تبلیغات ارزان قیمت
@aqil_rr215📲
علی
سبزه ام را می سپارم دستِ آقای نجف
طالِعم دستِ علی باشد برایم بهترستـــ
اِعتقاد هــر کسی باشد برایش محتــرم
سیزده را دوست دارم زادروزِ حیدرست
#حسن_جانم
نام این ماه فقط
یک رمضان بود ولـی
چون تـو در آن آمدی
شد رمضـان الڪریم
#دوشنبههای_امام_حسن
#صلی_الله_علیک_یا_عطشان
افطارها بهکام دلم زهر میشود
آقای ما گرسنه و تشنه شهید شد
#صلوات 👉
تلگرام
💥https://t.me/aqil_rr🌟
ایتا
💥https://eitaa.com/joinchat/484770018Cb7ed18f103🌟
واتساپ
💥http://chat.whatsapp.com/GMSnEKgSQyXEFAFZvCh2🌟
تماس با ادمین👨
09021007846☎
سفارش تبلیغات ارزان قیمت
@aqil_rr215📲
منم غلامِ حسین
دوباره آمده ام، بنده ای گنهکارم
تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم
قبول کن عملم را، بضاعتم این است
قبول دارم همی شه و بال و سَر بارم
ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره عشق
شبیهِ ابر، برای حسین می بارم
حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین
خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم
قسم به خونِ گلوی حسین، یا اللّه!
ببخش معصیتم را، ببخش رفتارم
اگر حسین نباشد، کجا رَوَد دلِ من؟
که بی وجودِ گل فاطمه، گرفتارم
میان روضه دلم می رود همان جا که
دو دست بر کمرش گفت: «ای علمدارم
بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است
بلند شو نفسم، ای همه کس و کارم
بلند شو، کمرم تیر می کشد عباس
ببین که خنده کنان، می دهند آزارم!
صدای خواهرم از خیمه می رسد بَر گوش
که ناله می زند: عباس میر و سردارم»
تلگرام
💥https://t.me/aqil_rr🌟
ایتا
💥https://eitaa.com/joinchat/484770018Cb7ed18f103🌟
واتساپ
💥http://chat.whatsapp.com/GMSnEKgSQyXEFAFZvCh2🌟
تماس با ادمین👨
09021007846☎
سفارش تبلیغات ارزان قیمت
@aqil_rr215📲
بی بها بخر
خود را حراج کرده ام آقا بیا بخر
من بینواتر از همه ام، بی نوا بخر
چانه نمی زنم بخدا حرف، حرفِ توست
بی ارزشم اگر چه مرا بی بها بخر
دیگر به روی دست خودم باد کرده ام
یا ورشکسته ام بکن آقا وَ یا بخر
آتش زدم به مال خودم، رحم کن به من
من بی وفا قبول تو ای با وفا بخر! !!
درهم قبول کن همه ام را هر آنچه هست
دیگر نکن تو خوب و بدم را سوا بخر
بی آبروتر از همه ام، بدترم نکن
یک گوشه مخفیانه مرا بی صدا بخر
من برده توام که به بازار برده ام
گر چه سیاه چهره ام این برده را بخر
تو پادشاه های جهان را خریده ای
این بار را ضرر بکن و یک گدا بخر
با من کتیبه یا که کُتَل می شود خرید
من را برای خرجیِ بزمِ عزا بخر
یا که مرا نبر به حرم، بی حرم بکش
یا نه مرا ببر وسطِ کربلا بخر
رضا قاسمی
تلگرام
💥https://t.me/aqil_rr🌟
ایتا
💥https://eitaa.com/joinchat/484770018Cb7ed18f103🌟
واتساپ
💥http://chat.whatsapp.com/GMSnEKgSQyXEFAFZvCh2🌟
تماس با ادمین👨
09021007846☎
سفارش تبلیغات ارزان قیمت
@aqil_rr215📲

گوهرناب
اشعار آیینی امام حسین(ع) مجموعه اشعار توسل به امام حسین(ع)

اگر شرایط جانسوز اردوگاه حسین علیه السلام را در اندیشه ات مجسم ساختی و بر بیدادی که در راه حق و عدالت بر او رفت، قلبت شعله ور شد، اینک سرای دلت حرم اوست و تو با این توسل و سوگواری خالصانه در حقیقت حسین علیه السلام و اردوگاه و خاندان و کودکانش را با قطرات زلال اشک دیدگانت، سیراب ساخته ای. با توسل به کوی حسین علیه السلام سریع ترین بخشایش حاصل خواهد آمد، چرا که در توسل و سوگواری بر اوست که به مجرد حلقه زدن اشک محبت و معرفت در چشم، گناهان انسان مورد بخشایش قرار می گیرد. در اینجا گزیده ای از اشعار توسل به امام حسین علیه السلام از نظر می گذرد.
تاریخ انتشار : 1400/12/3
بازدید : 30514
منم غلامِ حسین
دوباره آمده ام، بنده ای گنهکارم
تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم
قبول کن عملم را، بضاعتم این است
قبول دارم همی شه و بال و سَر بارم
ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره عشق
شبیهِ ابر، برای حسین می بارم
حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین
خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم
قسم به خونِ گلوی حسین، یا اللّه!
ببخش معصیتم را، ببخش رفتارم
اگر حسین نباشد، کجا رَوَد دلِ من؟
که بی وجودِ گل فاطمه، گرفتارم
میان روضه دلم می رود همان جا که
دو دست بر کمرش گفت: «ای علمدارم
بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است
بلند شو نفسم، ای همه کس و کارم
بلند شو، کمرم تیر می کشد عباس
ببین که خنده کنان، می دهند آزارم!
صدای خواهرم از خیمه می رسد بَر گوش
که ناله می زند: عباس میر و سردارم»
پوریا باقری

بی بها بخر
خود را حراج کرده ام آقا بیا بخر
من بینواتر از همه ام، بی نوا بخر
چانه نمی زنم بخدا حرف، حرفِ توست
بی ارزشم اگر چه مرا بی بها بخر
دیگر به روی دست خودم باد کرده ام
یا ورشکسته ام بکن آقا وَ یا بخر
آتش زدم به مال خودم، رحم کن به من
من بی وفا قبول تو ای با وفا بخر! !!
درهم قبول کن همه ام را هر آنچه هست
دیگر نکن تو خوب و بدم را سوا بخر
بی آبروتر از همه ام، بدترم نکن
یک گوشه مخفیانه مرا بی صدا بخر
من برده توام که به بازار برده ام
گر چه سیاه چهره ام این برده را بخر
تو پادشاه های جهان را خریده ای
این بار را ضرر بکن و یک گدا بخر
با من کتیبه یا که کُتَل می شود خرید
من را برای خرجیِ بزمِ عزا بخر
یا که مرا نبر به حرم، بی حرم بکش
یا نه مرا ببر وسطِ کربلا بخر
رضا قاسمی

وقتی دلی شکست، یقیناً بها گرفت
در سرسرای عرش معلا سرا گرفت
قربان عاشقی که دلش بیقرار شد
بعد از نماز شب ز خدا کربلا گرفت
یادم نمی رود که به اعجاز تربتت
وقت اذان صبح، مریضی شفا گرفت
حال و هوای هیئتتان خوشتر از بهشت
با چای روضه بود که دل ها جلا گرفت
بال مگس کلید معمای چشم ماست
چشمی که اعتبار ز آب بقا گرفت
صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین
ارباب ما شِفای مسیح از خدا گرفت
زهرا نوشت نامه، خدا هم قبول کرد
باید وجود گریه کنان را طلا گرفت
بال ملک به زیر قدم های زائرش
اما خودش ز دار جهان بوریا گرفت
تفسیر سوره ای که به نیزه نشسته است
باید فقط ز دختر شیر خدا گرفت
تن های کشتگان همه در زیر سُم اسب
خورشید اهل بیت، روی نیزه جا گرفت
وقتی فضای روضه مکشوفه گشته باز
خواهی بگویمت که چرا دل نوا گرفت؟
مادر میان قتلگه و شمر هم رسید
مویش کشید و بعد برید و هوا گرفت
لرزید دست و پای کَریهش ولی به عمد
سر را مقابل حرم و بچه ها گرفت
خورشید هم تحمل این صحنه را نداشت
فورأ غروب کرد وَ عالم عزا گرفت
محسن پالیزدار
تلگرام
💥https://t.me/aqil_rr🌟
ایتا
💥https://eitaa.com/joinchat/484770018Cb7ed18f103🌟
واتساپ
💥http://chat.whatsapp.com/GMSnEKgSQyXEFAFZvCh2🌟
تماس با ادمین👨
09021007846☎
سفارش تبلیغات ارزان قیمت
@aqil_rr215📲
حسین ای طبیب من
چه می شود نگهی هم به ما کنی آقا
مرا برای غلامی سوا کنی آقا
چه می شود که شبی میان خلوت خود
فقط بخاطر زهرا دعا کنی آقا
فراق تو همه درد است ای طبیب من
چه می شود که تو دردم دوا کنی آقا
گرفته ای زهمان روز ابتدا دستم
گرفته ای و محال است رها کنی آقا
بدان امید دهم جان که روز رستاخیز
میان ان همه من را صدا کنی آقا
چقدر گریه کنم میان روضه تان
که زائر حرم کربلا کنی آقا
ابوالفضل شایسته
تلگرام
💥https://t.me/aqil_rr🌟
ایتا
💥https://eitaa.com/joinchat/484770018Cb7ed18f103🌟
واتساپ
💥http://chat.whatsapp.com/GMSnEKgSQyXEFAFZvCh2🌟
تماس با ادمین👨
09021007846☎
سفارش تبلیغات ارزان قیمت
@aqil_rr215📲

گوهرناب
اشعار آیینی امام حسین(ع) مجموعه اشعار توسل به امام حسین(ع)

اگر شرایط جانسوز اردوگاه حسین علیه السلام را در اندیشه ات مجسم ساختی و بر بیدادی که در راه حق و عدالت بر او رفت، قلبت شعله ور شد، اینک سرای دلت حرم اوست و تو با این توسل و سوگواری خالصانه در حقیقت حسین علیه السلام و اردوگاه و خاندان و کودکانش را با قطرات زلال اشک دیدگانت، سیراب ساخته ای. با توسل به کوی حسین علیه السلام سریع ترین بخشایش حاصل خواهد آمد، چرا که در توسل و سوگواری بر اوست که به مجرد حلقه زدن اشک محبت و معرفت در چشم، گناهان انسان مورد بخشایش قرار می گیرد. در اینجا گزیده ای از اشعار توسل به امام حسین علیه السلام از نظر می گذرد.
تاریخ انتشار : 1400/12/3
بازدید : 30515
منم غلامِ حسین
دوباره آمده ام، بنده ای گنهکارم
تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم
قبول کن عملم را، بضاعتم این است
قبول دارم همی شه و بال و سَر بارم
ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره عشق
شبیهِ ابر، برای حسین می بارم
حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین
خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم
قسم به خونِ گلوی حسین، یا اللّه!
ببخش معصیتم را، ببخش رفتارم
اگر حسین نباشد، کجا رَوَد دلِ من؟
که بی وجودِ گل فاطمه، گرفتارم
میان روضه دلم می رود همان جا که
دو دست بر کمرش گفت: «ای علمدارم
بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است
بلند شو نفسم، ای همه کس و کارم
بلند شو، کمرم تیر می کشد عباس
ببین که خنده کنان، می دهند آزارم!
صدای خواهرم از خیمه می رسد بَر گوش
که ناله می زند: عباس میر و سردارم»
پوریا باقری

بی بها بخر
خود را حراج کرده ام آقا بیا بخر
من بینواتر از همه ام، بی نوا بخر
چانه نمی زنم بخدا حرف، حرفِ توست
بی ارزشم اگر چه مرا بی بها بخر
دیگر به روی دست خودم باد کرده ام
یا ورشکسته ام بکن آقا وَ یا بخر
آتش زدم به مال خودم، رحم کن به من
من بی وفا قبول تو ای با وفا بخر! !!
درهم قبول کن همه ام را هر آنچه هست
دیگر نکن تو خوب و بدم را سوا بخر
بی آبروتر از همه ام، بدترم نکن
یک گوشه مخفیانه مرا بی صدا بخر
من برده توام که به بازار برده ام
گر چه سیاه چهره ام این برده را بخر
تو پادشاه های جهان را خریده ای
این بار را ضرر بکن و یک گدا بخر
با من کتیبه یا که کُتَل می شود خرید
من را برای خرجیِ بزمِ عزا بخر
یا که مرا نبر به حرم، بی حرم بکش
یا نه مرا ببر وسطِ کربلا بخر
رضا قاسمی

وقتی دلی شکست، یقیناً بها گرفت
در سرسرای عرش معلا سرا گرفت
قربان عاشقی که دلش بیقرار شد
بعد از نماز شب ز خدا کربلا گرفت
یادم نمی رود که به اعجاز تربتت
وقت اذان صبح، مریضی شفا گرفت
حال و هوای هیئتتان خوشتر از بهشت
با چای روضه بود که دل ها جلا گرفت
بال مگس کلید معمای چشم ماست
چشمی که اعتبار ز آب بقا گرفت
صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین
ارباب ما شِفای مسیح از خدا گرفت
زهرا نوشت نامه، خدا هم قبول کرد
باید وجود گریه کنان را طلا گرفت
بال ملک به زیر قدم های زائرش
اما خودش ز دار جهان بوریا گرفت
تفسیر سوره ای که به نیزه نشسته است
باید فقط ز دختر شیر خدا گرفت
تن های کشتگان همه در زیر سُم اسب
خورشید اهل بیت، روی نیزه جا گرفت
وقتی فضای روضه مکشوفه گشته باز
خواهی بگویمت که چرا دل نوا گرفت؟
مادر میان قتلگه و شمر هم رسید
مویش کشید و بعد برید و هوا گرفت
لرزید دست و پای کَریهش ولی به عمد
سر را مقابل حرم و بچه ها گرفت
خورشید هم تحمل این صحنه را نداشت
فورأ غروب کرد وَ عالم عزا گرفت
محسن پالیزدار

زیارت نامه خواندم
از زمانی که دلم با عشق تو دمساز شد
حس عاشق بودنم با نام تو ابراز شد
روز اول کام من را با حرم برداشتند
زندگیِ نوکرت با تربتت آغاز شد
در میان خاک های کل این دنیا فقط
تربتِ تو خاکِ زائرخیز و نوکرساز شد
هر زمان درمانده بودم از همه از هر کجا
یک زیارتنامه خواندم دفعتا اعجاز شد
در زدن در خانه ات یک کار بی معناست، چون
قبل از آنکه در بکوبم، در به رویم باز شد
کربلا رویاست، رویای قشنگ نوکری
چشم هایم با خیالاتم حرم پرداز شد
با وجود گنبد این ضرب المثل تغییر کرد
یک کلاغ آمد کبوتر شد کبوتر باز شد
گر چه ذاتا یک کلاغم با کبوتر می پرم
هر زمان حرف از حرم شد کار من پرواز شد
رضا قاسمی

آواره از کویی به کویی
آن روز که با نفخ روحت جان گرفتم
از آتش عشقت دلی بریان گرفتم
پر می زدم آواره از کویی به کویی
تا زیر ایوان حرم اسکان گرفتم
هرگز نفمیدم چه سری دارد اینجا
هر چه گرفتم زیر این ایوان گرفتم
جای دگر اصلا نرفتم غیر از این در
نان شبم را هم از این دکان گرفتم
دستت حسابم را جلوتر تسویه کرد
روزی دی را اول آبان گرفتم
من از برای دادن جانم برایت
روز تولد از دلم پیمان گرفتم
آنقدر که گفتم حسین جانم حسین جان
خواب شب از ایران و از توران گرفتم
پایت بمانم میوه خواهم داد آخر
این درس را از نخل خوزستان گرفتم