💖💐💕🔆
#داستــان_دنبــــاله_دار📚داستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_ سی و دوم
صفحه های گوگول تمام شد و من اشکام
پشت سر هم میبارید
حاج ابراهیم همت مردی بود که واقعا کل
زندگیمو عوض کرد
یاد قدیما تداعی شد،
پارتی
گناه
هوس
قهقهه های مستانه
حالا به کمک یه #شهید از همه چی بریدم
باید آدرس مزارش پیدا کنم
گوشی تلفن برداشتم و شماره خونه زینب گرفتم
-الو سلام زینب جان
خوبی؟
زینب: ممنون تو خوبی ؟
چرا صدات میلرزه ؟
چی شده ؟
-میای بریم مزار شهدا ؟
زینب : مزارشهدا رفتن مگه گریه داره ؟
-خوب میام میریم
تند و زود بیا بریم
زینب:باشه
باشه
من تاکسی میگیرم میام گریه نکن
تا زينب بیاد حاضر شدم
روسریمو لبنانی بستم
مانتوی بلندی پوشیدم
چادرمو سرم گذاشتم
کیف پولم گذاشتم تو کیفم
صدای زنگ در بلندشد
در که باز کردم نذاشتم زینب بیاد تو
زینب: توروخدا چای ،شربتی نیاریا
- زینب شوخی نکن حالم خوب نیست بریم
زینب :باشه بیا بریم
من با ماشین داداش اومدم بیا بریم
بازم مثل همیشه رفتیم قطعه سرداران بی پلاک
خیلی بی تاب بودم
زینب:حنانه چته ؟
باهق هق گفتم :میخام برم #حاج_ابراهیم ببینم
زینب: یعنی چی؟
-آدرس مزارش میخام
برام پیداش کن
زینب:باشه باشه
آروم باش
زینب بعداز یک ساعت گفت :بیا پیدا کردم
امامزاده شهرضا ، قطعه ۲۴
ردیف۷۷،شماره۲۷
#ادامه_دارد .....
✍️با ادامه داستان همراه ما باشید ....
#نویسنده: بانو....ش
🌻وَقَلبڪفےقَلبےیاشهید... :)
قشنگہهانہ؟
قلبیہشهیدتوقلبتباشہ...
باهاشیڪےشے
باهاشرفیقشے🌸
اونقدررفیقواونقدرعاشق
واونقدرشبیہ...
ڪہتهشمثلخودششهیدشے♥️
#شهید_بابڪ_نوری
#شبتون_منور_به_نور_شهدا
گفــــتم :
دگــــر قلبــــم شــــوق#شهادتــــــــ ندارد !
گفتــــــ :
مراقبــــــ ِ#نگاهتــــــ بــــاش ...
اَلعَیــــن بَریــــدُ القَلبــــــ ؛
چشــــم پیــــغام رسان دل استــــــ .
#شــــهید_احمد_مشلبــــــ🌿
#سلام_صبحتون_شهدایی
🌷سنگر عشق🌷
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 📕 داستان مهمانی برادر 🎤 راوی: خواهر شهید #قسمت_سوم 🍃 بعد از آن سفر، به جامعهالزهرای ش
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼
📕 داستان مهمانی برادر
🎤 راوی: خواهر شهید
#قسمت_اخر
✅ سفر خوبی بود. روزهای بعد در هتل و... چند روز بعد به تهران برگشتیم. مدتی گذشت و من برای تهیه کتاب به کتابخانه دانشگاه رفتم دنبال کتاب مورد نظر میگشتم، یکباره یک کتاب نظر مرا جلب کرد چقدر چهره این جوان روی جلد برای من آشناست!؟
🌟 خودش بود. همان جوانی که در سفر خوزستان، تصویرش را روی دیوار دیدم. یاد شوخیهای آن شب افتادم. این همان جوانی بود که می خواست گمنام بماند.
📗 این کتاب را هم از مسئول کتابخانه گرفتم نامش ابراهیم هادی و نام کتابش سلام بر ابراهیم بود. علاقهای به این گونه شخصیتها نداشتم موثر کنجکاوی مشغول مطالعه شدم.
🖇 همین طور شروع به خواندن کردم. به اواسط کتاب که رسیدم دیگر با عشق می خواندم. اواخر کتاب دیگر نمی خواستم داستان او تمام شود. وقتی کتاب پایان رسید انگار یک راه جدید در مقابل من ایجاد شده بود.
📌 در سکوت و تنهایی فقط فکر کردم. ابراهیم تمام فکر و ذهن من را پر کرده بود. عجب شخصیتی دارد این شهید!؟ من آن شب به شوخی میخواستم ابراهیم را برای خودم انتخاب کنم، اما ظاهرا او مرا انتخاب کرده بود!
🌙 او باعث شد که به مطالعه پیرامون شهدا علاقهمند شوم. شخصیت او بسیار بر من اثر گذاشت. مدتی بعد به مطالعات در زمینه ادیان روی آوردم درمورد اسلام و اهل بیت (ع) تحقیق کردم تا اینکه ابراهیم، هادی من به سوی اسلام شد.
✋ من مسلمان شدم.《سلام خدا بر ابراهیم که مرا با خدا و اسلام و اهل بیت(ع) آشنا کرد.》
♻ادامه دارد...
📚سلام بر ابراهیم ۲
💠 شهیدی که حضرت زهرا(س) به او گفت: ما تو را دوست داریم: 💠
✅پاییز سال 1361 بود. بار دیگر با ابراهیم عازم منطقه شدیم. اینبار نقل همه مجالس،توسل های ابراهیم به حضرت زهرا(س) بود.هرجا میرفتیم حرف از او بود.به هر سنگری سر میزدیم از ابراهیم میخواستند مداحی کند و از حضرت زهرا بخواند.
🌙 شب بود. ابراهیم در جمع بچه شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم بخاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، دونفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند که باعث ناراحتی ابراهیم شد.
✳️آن شب ابراهیم عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، اینها مجلس حضرت زهرا(س) را به شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمی کنم. هرچه می گفتیم به دل نگیر اما فایده ای نداشت.
💯ساعت یک نیمه شب بود خسته و کوفته خوابیدیم. قبل از اذان بچه ها را بیدار کرد، اذان گفت و نماز جماعت به پا کردند و بعد از تسبیحات ابراهیم شروع به دعا خواندن و روضه خوانی حضرت زهرا(ع) کرد. اشعار زیبای ابراهیم اشک همه را جاری کرده بود.
🔘 بعد از خوردن صبحانه برگشتیم. گفتم: دیشب قسم خوردی دیگه مداحی نمیکنی ولی بعد نماز صبح...؟!
گفت:دیشب توی خواب دیدم وجود حضرت صدیقه طاهره(س) تشریف آوردند و گفتند:
« نگو نمی خوانم،
ما تو را دوست داریم.
هرکس گفت بخوان تو هم بخوان »
#شهید_ابراهیم_هادی🌸
گاهی برای اهمیت یک حرکت باید از بالا به تمام زوایای آن نگاه کنی...
#انتخاب_اصلح من و تو ناامیدی نقشه های آنهاییست که می خواهند پای صندوق نباشیم ؛ گرگهای تحریم و کفتارهای سازش
#انتخابات
🇮🇷
🔖نوح کشتیبان
این نوح، امام زمان است ...
دریا طوفان، سختی و مشکلات دارد ، اما وقتی کشتیبان، بنده برگزیده خداست، معصوم است، بیمی وجود ندارد ...
به ناخدای این کشتی حضرت بقیّةالله (ارواحنافداه) عرض میکنیم کشورِ خودش را به ساحل نجات برساند ، مردم مؤمن ایران را حمایت و کمک کند.
مقام معظم رهبری ؛ ۱۳۹۹/۰۱/۰۱
🇮🇷
🌷 #هر_روز_با_شهدا_
#يار_باشيم_نه_بار....!!!
🌷یکی از آزاده ها آمده بود پیشش، گفت: «حاج آقا مشکل مسکن آزاده های تهران حل نشده شما که با بیت تماس دارید موضوع را به آقا بگو و کمکی بگیر.»
🌷دستش را گذاشت روی شانه آن بنده خدا و گفت: «ما زمان اسارت از خدا می خواستیم آزاد شیم و برگردیم تا باری از دوش این عزیز برداریم حالا خودمون بیایم این بار را سنگین تر کنیم.»
🌹خاطره اى به ياد سيد اسرا حاج آقا سید علی اکبر ابوترابی
❌ مسئول خوب!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💚 اللهم عجل لولیک الفرج💚
#مدیریت_رنج_ها 1
💥 اگه ما بخوایم یه انسان مؤمن و قوی تربیت کنیم،
👈🏼 اولین قدم، آموزش و یادآوری واقعیت های حاکم بر زندگی در دنیاست.
🌷 وقتی که ما تونستیم واقعیت های دنیا رو به خوبی ببینیم،
اتفاقات خوبی برامون می افته.😊
👌🏼 مثلاً طبیعتاً میتونیم نقش دین رو در راحت تر کردن زندگیمون حس کنیم.
و برای همین، دینداری برای ما راحت تر و لذّت بخش تر خواهد شد.😌💖
🌸 اگه کسی بدون شناخت واقعیت های دنیا سراغ دین بِره،
اتفاقاً به دین و دینداران ضربه میزنه.
🌺 شاید دیده باشید مذهبی هایی رو که احیاناً مسئولیت هایی هم در اماکن مذهبی دارن اما باعث دین زدگی جوانان میشن.
✨کسی که بی برنامه دیندار بشه از دینداریش لذت نمیره بخاطره همین یا در ادامه بی دین میشه و با اگه ظاهرا دیندار باقی بمونه از دین سواستفاده میکنه
✔️ ما باید حواسمون باشه که الکی دینداری نکنیم. باید کاملا حساب شده و درست پیش رفت....
🌷سنگر عشق🌷
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار📚داستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_ سی و دوم صفح
💖💐💕🔆
#داستــان_دنبــــاله_دار📚داستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
#قسمت_ سی و سوم
-پاشو پاشو زینب
زینب:إه کجا دیونه شدی
-میخام برم شهرضا 😭😭😭
زینب:ای خدا این دختر جنی خولی شد چرا یهویی؟
تو اصلا میدونی شهرضا کجاست؟
-خب میرم پیدا میکنم
زینب:الله اکبر
حنانه جان سخته اینهمه راه طولانی را دوتایی
بریم بذار زنگ بزنم داداشم
منو زینب باهم رفتیم خونم
داداش زینب یه ساعته خودش رسوند
زینب پشت ماشین، پیش من نشست سرمو به بغل گرفت
اشکام میومدن
بعداز ۷-۸ساعت رسیدیم ورودی اصفهان
حسین آقا ورودی شهر از یه نفر آدرس جاده شهرضا را گرفت
یک ساعتی با سرعت متوسط طول کشید برسیم
تو حیاط امامزاده شهرضا مزار شهدا بود
بخاطر بدبودن حالم سرم گیج میرفت
ک یهو پیداش کردم
دویدم سمت مزار
خودم انداختم رو مزار....
#ادامه_دارد ....
✍️با ادامه داستان همراه ما باشید ...
#نویسنده: بانو....ش
رزمنده واقعی اهل دل است
اهل عشق ورزیدن به رهبری معظم است
اهل عشق به شهداست
اهل ایثار است
اهل خدمت بی منت است
اهل بی ریایی است
اهل تواضع است
اهل مبارزه با دشمنان ولایت است، چه داخلی و چه خارجی!
رزمنده اهل دروغ نیست
اهل زَد و بند نیست
اهل اخلاص است
اهل اختلاس نیست
اهل ولایت (دیار) اسلام است
نه ولایت کفر
رزمندگان اسلام اهل ابتکار
اهل اختراع
اهل کار، تلاش، اندیشه، تفکر و تولید هستند
اهل کمک، مساعدت، همیاری و پشتیبانی
اهل برداشتن و پاکسازی خاکریزها و میدانهای مینی است که دشمن به انواع و اقسام شیوهها، در صدد انسداد راههای پیشرفت و جلوگیری از غلبهی نیروهای انقلاب به هر طریق و روشی است.🌷