فکر کنم یکی منتظرته که باهاش حرف بزنی
دقیقا همونی که الان اومد تو ذهنت
پاشو دست به کارشو که دلش برات تنگ شده
@omg1753
#شہیدانہ🌿🌱
دلمـ رفاقتے میخواهد؛
کهـ برایمـ سربند یا زهرا ببندد.
که دلمـ را حسینے کند.
کهـ خاکے باشد✋🏻
دلمـ رفاقتے میخواهد؛
کهـ شهیدمـ کند...🙃
˼سنگرشھدا˹
ارزش چـادرم را زمانے فہمیدم...
ڪہ راننده تاڪسے..
مرا خـانم صدا زد..
و دیگرے را خـانومے...
○●♥💭●○
#انـدڪےسـخن🙃🍁
♡ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ♡
ما انقݪـاب کردیم که از ڪݪماټ
اجنبۍ استفاده نکنیم؛
نگۅ مرسۍ!🤦🏻♂
بگۅ خدا پدرتو بیامرزھ..✋🏼
♡ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ♡
#ـحاجاحمدمتوسلیان🌱
#خادم_الشهدا 🍁
.°|سَـنـگَـرღشُــهَــدا|°.
╔═~^-^~═ೋೋ
⍣@sangareshohadaa ⍣
ೋೋ═~^-^~═╝
•|♥🧕🏻|•
#ـچـآدࢪانــھ❣
♡ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ♡
با عشق سر میڪنم…
حیایے را ڪہ تار و پودش
دست دوز مـادر اسٺ…ღ
مۍبندم بہ سر،سربند عشقے
ڪہ آیہاش "ڪلنا فداڪ یا زینب" اسٺ♥️
♡ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ♡
#ـعـاشقـانـھهـای_منـوچـادرڪم😍🍃
#خادم_الشهدا 🍁
.°|سَـنـگَـرღشُــهَــدا|°.
╔═~^-^~═ೋೋ
⍣@sangareshohadaa ⍣
ೋೋ═~^-^~═╝
•|❤️|•
♡ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ♡
میگفت:
بعضیا "دلبری کردن" برای
خُـدا رو بلد نیستیم ؛
ولی تا دلتون بخواد ؛
واسه خـلقخدا بلدیم!!
+راستمیگفت؛)
♡ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ♡
#ـخـداگـونـھ😍☘
#خادم_الشهدا 🌸🍃
.°|سَـنـگَـرღشُــهَــدا|°.
╔═~^-^~═ೋೋ
⍣@sangareshohadaa ⍣
ೋೋ═~^-^~═╝
˼سنگرشھدا˹
〇♡📛🌿♡〇
#ـتـلنگــرانـه🚫🌱
♡ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ♡
فقر اینه که چندین ساعت مشغول غیبت کردن
و مسخره کردن دیگران باشی 👥⏰
اما ☝️🏼
برای خوندن یه زیارت عاشورا 📖
وقت نداشته باشی و هی بهانه بیاری ...
♡ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ♡
#ـبـه_خـودمـون_بیـایـم🤷🏻♀
#خادم_الشهدا 🍁
.°|سَـنـگَـرღشُــهَــدا|°.
╔═~^-^~═ೋೋ
⍣@sangareshohadaa ⍣
ೋೋ═~^-^~═╝
حتما خوانده شود👌
🌹🌹🌹🌹 حکایت🌹🌹🌹🌹
این حکایت را از زبان خانمی که مکافات عمل خویش را در دنیا دیده است نقل میکنیم تا ان شاء الله جوانان در عاقبت امر خود فکر کنند و بدانند خدایی تعالی در کمین انسان است.
خانمی میگفت: من مواظبت بر حجابم نداشتم و در مقابل نامحرمان،بسیار زیاد خودنمائی میکردم و از نشان دادن بدنم به نامحرمان ابائي نداشتم.
تا اینکه روزی مادرم که اهل مسجد و مجلس روضه بود،از مسجد به منزل آمد تا قدری پول بردارد و به مسجد برود.
گفتم:کجا میخواهی بروی؟
گفت:کاروانی ازبانوان برای زیارت رضا(ع)عازم مشهد مقدس هستند میخواهم من با آن کاروان به زیارت آقا بروم.
گفتم:من هم می آیم اسم مرا هم بنویس.
بعد از چند روز کاروان اماده شد و سوار اتوبوس شدیم وقتی که در اتوبوس نشستم خانم ها حجاب کامل داشتند و همه اهل دعا و توسل بودند به غیر از من که از نظر حجاب،حجاب درستی نداشتم و مثل آنها فکر نمیکردم.
من در هنگام سوار شدن به اتوبوس سعی کردم پشت سر راننده بشینم تااز طریق آئینه بالایی سر راننده بتوانم خودنمایی کنم.
درطول مسیر هم راننده و هم شاگرد راننده کاملاً متوجه من شدند.
خانم مسنی که مدیریت کاروان را به عهد داشت نیز متوجه من شد و به شدت با من برخورد کرد و گفت:خانم حجابت را درست کن تو میدانی کجا می روی؟ میدانی به زیارت چه شخصی می روی؟
من برای اینکه آبروریزی نشود کمی خودرا جمع کردم ولی بعد ازمدتی باز مشغول گناه و معصیت شدم تا اینکه ناگهان سانحه ای پیش آمد واتوبوس با برخورد با یک کامیون از جاده منحرف و واژگون شد.
در اثر آن سانحه راننده و شاگرد راننده درجا کشته شدند و من به شدت زخمی شدم.
عجیب بود که به غیر از من وراننده و شاگرد راننده تمامی مسافران صحیح و سالم از اتوبوس خارج شدند و به هیچ یک آسیبی نرسیده بود.
من که دراثر آن سانحه به شدت زخمی و مجروح شده بودم در عالمی قرار گرفته بودم که اطرافیان متوجه ان آن عالم نمی شدند.ناگهان دیدم دونفر انسان سیاه که بسیارمهیب و ترسناک بودند به طرف من امدند......
ادامه دارد......
🌺🌺🌺🌺
#نشر حداکثری✨
#کپی _ حلال☺️