eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
104.1هزار عکس
8.5هزار ویدیو
98 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم‌ را خوب ‌می‌فهمد، هر آنکس ‌ماجرا دارد میان ‌سینه‌اش‌ هر کس، که ‌قلبی مبتلا دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @sangareshohadababol
| نیمه‌های شب بود که احمد آقا بیدار شد. من هم بیدار شدم ولی از جای خودم بلند نشدم. احمد آقا می‌خواست برای نماز وضو بگیرد اما احساس کرد این کار باعث اذیت صاحب‌خانه می‌شود. لذا قرآن را برداشت و در گوشه‌ای از اتاق مشغول خواندن قرآن شد. او بیداری سحر را حفظ کرد ولی بر خلاف همیشه نماز شب نخواند! بعد هم که اذان را گفتند و رفقا بیدار شدند وضو گرفتیم و نماز را خواندیم. روز بعد با ایشان صحبت می‌کردم. به دلیلی صحبت از سحرگاه و قرآن خواندن احمد آقا شد. ایشان به من گفت: من به خاطر رعایت حال صاحب‌خانه نتوانستم وضو بگیرم و نماز شب بخوانم، اما خداوند به واسطه‌ی قرائت قرآن در آن سحرگاه پاداش عظیم و تاثیرات عجیبی به من داد. @sangareshohadababol
بار خدایا، اگر بہ من واگذار شد و من ڪردم و یا زندگے دنیایے مرا بہ خود جذب ڪرد لحظہ اے امانم مده و نابودم ڪن ❤️ @sangareshohadababol
سنگر شهدا
#استوری | نیمه‌های شب بود که احمد آقا بیدار شد. من هم بیدار شدم ولی از جای خودم بلند نشدم. احمد آقا
!! ▫️یک روز بهش گفتم: من نمی‌دانم چرا توی این چند سال اخیر شما در معنویات رشد کردی؟! می‌خواست بحث را عوض کند، امّا سئوالم را تکرار کردم. گفتم: حتماً علتی داره. گفت: "اگه طاقتش رو داری بشین تا برات بگم. یه روز با رفقای محل و بچه های مسجد رفته بودیم دماوند. همه مشغول بازی بودند یکی از بزرگترها گفت: احمد آقا برو کتری رو آب کن، بیار. 🚶‍♂منم راه افتادم. راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید. از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم. تا چشمم به رودخانه افتاد، یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان‌جا نشستم. بدنم شروع کرد به لرزیدن. نمی‌دانستم چه کار کنم. همان‌جا پشت درخت مخفی شدم. می‌توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم.... 🌿 پشت آن درخت و كنار رودخانه چندین دخترِ جوان، نیمه برهنه، مشغول شنا بودند!!! همان‌جا خدا را صدا زدم و گفتم: خدایا! کمک کن. خدایا! الان شیطان به شدت من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ‌کس هم متوجه نمی‌شود، امّا خدایا من به خاطر تو ازین گناه می‌گذرم📛 ⚪️ کتری خالی را برداشتم از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها و مشغول درست کردن آتش شدم. به سختی آتش را آماده کردم و خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود. يادم افتاد حاج آقا گفته بود؛ هر كس برای خدا گريه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت. گفتم ازین به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم منقلب بود و از آن امتحانِ سختِ کنارِ رودخانه هنوز دگرگون بودم!! 😭....و اشك می‌ريختم و مناجات می‌کردم. خیلی با توجه گفتم: یا الله، یا الله…. به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده می‌شد! به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه‌های بیابان و درختها و کوه می‌آمد!!! همه می‌گفتند: «سبوح القدوس و ربنا الملاکه والروح»....از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد...." 💠 خاطره اى به ياد عارف شهيد، احمدعلى نيرى كه در تـاریخ ٢٧/١١/١٣٦٤، در سن ١٩ سالگى آسمانى شد. 🌴 مزار اين شهيد صاحب کرامت، محل زيارت بسيارى از حاجتمندان است. محل مزار: بهشت زهراى تهران، قطعه ٢٤، رديف ٧٦، شماره ٣٢ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 💢 خاطره ای از شهید احمدعلی نیری !! ....گفتند: چند دقیقه‌ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای اذان اومد. احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی‌گیره اما گوش نداد و رفت.... مرتب از داخل کلاس سرک می‌کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می‌کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه. همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همین‌طور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچ پچ می‌کردند که یک‌دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه‌های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه‌ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچه‌ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه‌ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد .... 🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🌷 🌿 آیت الله حق شناس، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی داشتند بین دو نماز، سخنرانی‌شان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: "اين شهيد را دیشب در عالم رویا دیدم. از احمد پرسیدم: چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که از برزخ و.… می‌گویند حق است. از شب اول قبر و سئوال و… اما من را بی‌حساب و کتاب بردند. رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی‌دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اين‌جا رسید؟!" 〰 انتشار بمناسبت سالروز شهادت رزمنده متقی و عارف، شهید احمدعلی نیری// ۲۷ بهمن ۱۳۶۴ // عملیات والفجر ۸ [معرفى كتاب: كتاب "عارفانه" زندگينامه و خاطرات عارف شهيد احمدعلى نيرى] 🇮🇷 @sangareshohadababol
♦️جماعت اسلامی لبنان شهادت محمود شاهین از فرماندهان نظامی مقاومت فلسطین را تایید کرد ♦️منابع اسرائیلی نوشته‌اند که «محمد شاهین» مسئول کل نظامی عزالدین قسام در لبنان بود که امروز در حمله پهپادی  در شهر صیدا به شهادت رسید. @sangareshohadababol
♦️الجزیره: عضو ارشد حماس در لبنان به شهادت رسید 🔹الجزیره به نقل از یک منبع لبنانی نوشت: فردی که امروز در حملهٔ پهپادی اسرائیل در شهر صیدا به شهادت رسید، «محمد شاهین» نام دارد. 🔹منابع صهیونیست هم نوشته‌اند که «شاهین مسئول کل نظامی عزالدین القسام در لبنان بود». 🇮🇷 @sangareshohadababol
دوست را زیر باران باید دید! عشق را زیر باران باید جست 💠 @bank_aks @sangareshohadababol
نیّت می‌‌کند قُربةالی‌الله که هیچکدام به خطا نرود! مالِ بیت‌المال است ... 💠 @bank_aks @sangareshohadababol
روی حجاب و برخورد با نامحرم بسیار حساس بود و تا حد ضرورت ترجیح می داد با نامحرم هم کلام نشود. نماز جماعتش ترک نمی شد و با توجه به اینکه بچه کوچک داشتیم، تصمیم گرفت در زمان هایی که برای بچه ها و من رفتن به مسجد مشقت زیاد دارد، نماز را در خانه و جماعت بخواند و این رسم خانوادگی ما برای همیشه شد به نحوی که در مهمانی های خانوادگی صف نماز جماعت ما برقرار است. روی عزت نفس خیلی کار می کرد و هرگز کاری را به غیر از رضای خدا انجام نمی داد. حاج محمود روی بیت المال حساس بود، حتی زمانی که از سوریه با  من تماس می گرفت سعی می کرد کم تر از دو دقیقه صحبتش را تمام کند و می گفت همین احوال پرسی کافی است، یک سانتی متر هم برای کار شخصی از وسیله سپاه استفاده نکرد و حتی زمانی که ماشین کارش دستش بود، بعد از انجام کار محوله، ماشین را کنار درب منزل پارک می کرد و بقیه راه را با موتور می رفت و می گفت باید روی بیت المال حساس بود. راوی: همسر شهید 🌷شهیـد 🌷 🇮🇷 @sangareshohadababol
خانه ۵۰ میلیون دلاری اشرف پهلوی در نیویورک! @sangareshohadababol
دیگه خارج رو بیخیال شو آبجی! قاچاق مواد مخدر و اشرف پهلوی @sangareshohadababol
واقعیت این روزهای ترامپ @sangareshohadababol