8️⃣سالروز عروج آسمانی
شهید کیومرث بابانژاد گتابی
نام پدر : عبدالغنی
نام مادر: کلثوم
تاریخ تولد : 1340/3/2
تاریخ شهادت :1361/8/11
محل شهادت : عین خوش
گلزار : گاوان آهنگر
9️⃣ عملیات محرم
@sangareshohadababol
#امام_علی (ع)
هرگاه كسی به نماز می ايستد، شيطان حسودانه به او می نگرد. زيرا كه می بيند رحمتِ خداوند او را فراگرفته است.
📚 بحارالانوار، ج۸۲ ص۲۰۷
🌷شهید محمدباقر صفرتبار درزی #سالگردشهادت ( عملیات محرم )
#نمازاول_وقت
#دفاع_مقدس
@sangareshohadababol
🌹طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مشتیگری، با بچه های حضرت زهرا در نمیافتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم.
🔹حاج اسماعیل هم در وصیت نامهاش که شب اعدام تنظیم کرد، نوشته بود که از چه کسانی طلبکار و به چه کسانی بدهکار است. متن آن وصیتنامه در روزنامهها چاپ شد. وصایای مالی او حدود یک میلیون تومان برآورد میشد که در آن زمان پول هنگفتی بود.
🔹مردم متن سخنرانی شاه را که در روزنامهها چاپ شده بود، با وصیتنامه حاج اسماعیل کنار هم گذاشته و به یکدیگر نشان میدادند و با خشم و نفرت میگفتند: این مردک دروغگو (محمدرضا پهلوی) خجالت نمیکشد که می گوید طیب و حاج اسماعیل ۲۵ ریال گرفتهاند تا قیام 15 خرداد را راه بیندازند؟ این ماجرا به صورت چماقی بر سر شاه و دربار درآمده بود.
🗓11 آبان 1342: تیرباران حاج اسماعیل رضایی و طیب حاج رضایی
♦️سالروز شهادت شهید طیب
🕊شادی روح بلندشان صلوات
@sangareshohadababol
🌹🌹 11 آبان ماه سال 1342، طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی به جوخه اعدام رژیم پهلوی سپرده شدند.
♦️طیب حاج رضایی که روزگاری از بزن بهادرهای تهران بود، شب هنگام در معرض تیر سربازان قرار می گیرد تا به خاطر حمایت از امام خمینی (ع) که آن سالها آرام آرام نهضت انقلابی خویش را گسترده می نمود، تیرباران شود. اما چه می شود که چنین شخصیتی به گفته خودش، ندیده، خریدار امام (ره) می شود؟!
♦️امیر حاج رضایی می گوید:در دادگاه مي گفتند شما دسته راه مي انداختيد و روي علم ها عکس آيت الله خميني را مي گذاشتيد. طيب هم گفت؛ «من هميشه به مراجع تقليد اعتقاد داشتم و احترام مي گذاشتم. قبلاً هم عکس آيت الله بروجردي را مي گذاشتم و حالا هم عکس آيت الله خميني را مي گذارم و باز هم اگر باشم از عکس آنها استفاده مي کنم.» اين چيزهايي بود که من خودم در دادگاه شنيدم. به هرحال شنبه 11 آبان، ساعت 5 صبح اين اتفاق افتاد و اعدام شد.
♦️امیر حاج رضايي درباره اعدام طیب حاج رضایی میگوید : صحنه خيلي بدي بود. ما که در مراسم نبوديم اما آنها جسد را تحويل دادند. وقتي تحويل دادند و جسد را ديدم، بعد متوجه نشدم، چطور من را بلند کردند. چيزي حدود 17، 18 تا گلوله خورده بود و تمام رگ و پي اش زده بود بيرون. يعني بدن تمامش شکافته شده بود و هنوز چشم هايش بسته بود. آن بنده خدا اسماعيل رضايي، افتاده بود و تير خلاص را توي دهانش زده بودند اما عموي من با صورت خورده بود زمين و صورتش هم خون آلود بود که آن تير را به شقيقه اش زدند و گفتند؛ تير خلاص... من خودم آن صحنه را ديدم تا جايي هم که يادم مي آيد، غسال مدام پنبه توي اين سوراخ ها مي کرد. يعني همه جاي بدن سوراخ سوراخ شده بود. يک شمايل شهيد گونه يي داشت. به هر حال من را بيرون آوردند و نفهميدم چه کسي من را بيرون برد. نشسته بودم و مي ديدم که دارند طبق وصيتش در شاه عبدالعظيم کنار مادرش، خاکش مي کنند.
♦️آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مشتیگری، با بچه های حضرت زهرا در نمیافتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم.
📚منبع: کوچه نقاشها،صفحات 50 تا 52
@sangareshohadababol
١١ آبان سالروز تیرباران وشهادت طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی توسط سربازان رژیم پهلوی در زندان به جرم دفاع از امام خمینی (ره) در سال ١٣٤٢
❇️ رسوایی رژیم پهلوی بعد از تیرباران طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی
🔹شیخ حسین انصاریان در کتاب خاطرات خود میگوید: محمدرضا پهلوی بعد از قیام 15 خرداد در یک سخنرانی ادعا کرده بود: اینهایی که ریختند توی خیابانها و آشوب و بلوا به پا کردند، هر کدام از آقای خمینی ۲۵ ریال گرفته بودند! بعد هم که طیب و حاج اسماعیل را گرفتند، آنها را متهم کردند که برای راه انداختن قیام 15 خرداد، از امام خمینی پول گرفتهاند.
🔹حاج مسیح، برادر طیب که هفتهای یک بار برای ملاقات برادرش به زندان میرفت، هر بار برای ما تعریف میکرد که او را خیلی اذیت کرده و شکنجه دادهاند. هفتههای آخر، طیب به حاج مسیح گفته بود: «به من پیشنهاد کردهاند تا در رادیو و تلویزیون اعلام کنم که آقای خمینی به من پول داده تا مردم را تحریک کنم که شلوغی به راه بیندازند؛ اما برادر، اگر مرا زیر شکنجه وادار به هر اقراری بکنند، حاضر نخواهم شد به آبروی پسر فاطمه لطمه بزنم حتی اگر به قیمت جانم تمام بشود...»
@sangareshohadababol
📝دستخطی از شهید #ابراهیم_هادی
دستخط بالا نوشتهای از این پهلوان شهید است که از دوران دفاع مقدس به جا مانده است.
«راستی اینجا به ما خیلی خوش میگذرد، چون رزق مومنین دائما برقرار میباشد. رزق مومن که میدانید چیست؟ از همان سورهای امام حسینی است که دائم برقرار است و ما هم آن را توی رگ میزنیم که قوت بگیریم؛ که اگر با دشمن رو به رو شدیم با یک مشت به درک واصلشان کنیم. والسلام. ابراهیم هادی»
@sangareshohadababol
جانباز هشت سال دفاع مقدس و همرزم شهید حاج قاسم سلیمانی، و مشاور فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح سردار سرتیپ پاسدار حاج حمید میرزایی به برادر و دوستان شهیدش پیوست.
#شهدا_زنده_اند
@sangareshohadababol
حبیبهای لشڪر خمینی
همچون حبیب حسیــن (؏)
میدان جهـاد ، بزم وصالشان بود ...
#پیرمردان_دفاعمقدس
💠 @sangareshohadababol
عاشقـان
پنجـره باز است ،
اذان می گوینـد...
🌷شهید #محمد_سلیمانی🌷
خادم الشهدا
#حی_علی_خیر_العمل
#التماس_دعا
📿 #نماز اول وقت
@sangareshohadababol
.
گٰاهیْ عَجیبْ آرٰامِشَمْ رٰا
بِهْـ توُ مَدْیُونَمْ...
.
بِهْـ نِگٰاهَتْ...
بِهْـ دُعٰایَتْ...
📎پ ن: خوزستان ، سال ۱۳۶۲، فکه ، موقعیت ائمه«ع»، محل تجمع گردانهای لشکر امام حسین «ع» ، عملیات والفجر یک
#عکاس : شهید علی جنگعلی
@sangareshohadababol
انتصاب حجتالاسلام والمسلمین سیداحمد خاتمی به عضویت شورای نگهبان
🔹بهدنبال کنارهگیری آیتالله یزدی از عضویت شورای نگهبان به علت عوارض جسمی و کهولت، حضرت آیتالله خامنهای در حکمی، حجتالاسلام والمسلمین سیداحمد خاتمی را به عضویت شورای نگهبان منصوب کردند.
متن حکم رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجةالاسلام والمسلمین آقای حاج سیداحمد خاتمی دامت توفیقاته
با عنایت به اینکه جناب آیتالله آقای حاج شیخ محمد یزدی دامبقائه پس از سالها حضور ارزنده در مسئولیتهای گوناگون جمهوری اسلامی و عضویت در شورای نگهبان بخاطر عوارض جسمی و کهولت از آن شورای محترم کنارهگیری کردهاند، با تشکر از ایشان جنابعالی را به عضویت در شورای نگهبان منصوب میکنم و مزید توفیقات آن شورا و شخص جنابعالی را از خداوند مسألت مینمایم.
سیّدعلی خامنهای
یکشنبه، 11 آبان 99.
@sangareshohadababol
○همسرم بسیار آدم سادهزیست، باگذشت، شوخ طبع، پرتلاش و اهل خدمت به دیگران بود.
●وقتی از محل کار به خانه میآمد، خستگی کار را پشت در خانه میگذاشت و با حالت مهربانی و چهرهای خندان و بشاش وارد میشد.
با ورود ایشان فضای ساکت منزل کاملاً شکسته میشد. همهی اعضای خانواده او را دوست داشتند.
●برای مادرم مثل پسر بود، نه داماد. همیشه دوست داشت به دیگران خدمت کند و تا جایی که در توانش بود دستگیری میکرد. میگفت: «خشنودی خدا در خدمت به خلقِ اوست».
●به طور ویژه به پدربزرگ و مادربزرگش کمک میکرد و آنها حتی بیشتر از فرزندان خودشان او را دوست داشتند. یادم هست هر از گاهی به خانه آنها میرفت تا اگر کاری دارند انجام دهد. خانه آنها باغ کوچکی داشت که در حیاط آن انبوه درختان میوه بود.
آنها نمیتوانستند میوهها را بچینند و «صالح» تنها کسی بود که تمام کارهای باغ را انجام میداد...
از کارهای سخت و سنگین فرار نمیکرد و تمام توانش را برای خدمت صادقانه و بیمنت بکار میبرد.
✍️روایتی از همسر شهید
#شهید_عبدالصالح_زارع🌷
@sangareshohadababol