eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
102هزار عکس
8.2هزار ویدیو
98 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
بنام خدای رحمان و رحیم "به بهانه سالروز شهادت فرمانده عزیزم آقا و شهیدان و معلم اهل قلم آقا -الاسلام" ✍️مصیب معصومیان @sangareshohadababol
بنام خدای رحمان و رحیم "به بهانه سالروز شهادت فرمانده عزیزم آقا و شهیدان و معلم اهل قلم آقا -الاسلام" 🔹34 سال از شب آتش و خون گذشته. گذرعمر با همه فراز و نشیب هایش نتواست این بزرگواران را از خاطره ام دور کند... ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ بود. آن شب را مهمان غلام رضا ولی الهی، شکرالله احسان نیا،محمد گل محمدیان ، جواد مبلغ اسلام، حسین و عباس ترابیان در هفت تپه (مقر پدافند)بودم. آقا صادق را دیدم، گفتم: "آقا صادق شما هم به پدافند اومدی؟" گفت: "نه، در گردان صاحب الزمان هستم"احساس کردم در گردان، چادربان باشد. گفتم: "گردان صاحب که در شلمچه هست" گفت: "آره، من هم از آنجا اومدم تا دیداری با دوستان داشته باشم، فردا بر می گردم " گفتم: "آقا جواد نژاد اکبر چند بار ازم درخواست کرد که بیام توُ گردان صاحب، آقا صادق فردا میرم گردان یا رسول، اگر تا ظهر باشی سعی می کنم بیام با هم بریم" فردا بعد از ظهر با دوستان خداحافظی کردیم و با آقا صادق راهی شلمچه شدیم. می دانستم عملیات در پیش است. به پیشنهاد صادق رفتیم صف غسل شهادت. یادم نیست چند ساعت ماندیم تا نوبت ما شد. 🔸فردای آن روز ما را بردند خط روبروی دشمن. آتش لحظه ای کم نمی شد. آقا صادق و آقا باقر بی تاب عملیات بودند؛ صادق چند دفعه گفت: "دلم برای داره لک می زنه"اقا باقر می خندید. بالای بودم. داشتم خط دشمن را نگاه می‌کردم. جواد با موتور رسید و آمد بالای خاکریز، گفت: "مصیب چرا کلاه آهنی سرت نیست؟" گفتم: "اذیت میشم" گفت: "هیچ می دونی حضرت امام گذاشتن کلاه رو واجب کرده؟ با این حساب اگه الان کشته بشی پیش خدا شهید محسوب نمیشی" جوابی نداشتم. رفتم کلاه برداشتم و گذاشتم سرم. گفت: "چند ساعت آینده عملیات شروع می شه، مواظب خودت باش!" 🔹حوالی ۱۰ شب بود. گردان به صف شد. یکی از بچه ها گفت که من وسط شان باشم. آقا باقر جلو بود و آقا صادق پشت سرم. جواد پشت خاکریز، بچه ها را هدایت می کرد. داشتم رد می شدم دستی به سرم کشید. از خاکریز گذشتیم.دشمن خیلی زود متوجه حمله ما شد.از هر طرف به سمت مان تیراندازی می شد. هواپیماها منور می ریختند. آسمان شب شلمچه مثل روز، روشن شده بود. با هر منور،خیز می رفتیم. باقر وقتی خیز می رفت مدام می گفت. صادق بیشتر می نشست و کمتر خیز می رفت. به دشمن نزدیک شده بودیم. بچه های روستای "عزیزک" پیش ما زیاد بودند. خرج جواد بابا جانی به خاطر تیر مستقیم آتش گرفت. خرج را خاموش کردیم. کمی جلوتر خمپاره ای کنارمان خورد. ترکش هایش چند نفر را مجروح و شهید کرد. 🔸یکی از ترکش هایش به صورتم خورد. بچه ها گفتند بروم عقب،خیلی خون ریزی داشت. قبول نکردم. کمی جلوتر، به خاطر حجم آتش دشمن نتوانستیم ادامه دهیم، دشمن از سه طرف به سمت گردان ما تیر اندازی می کرد. دیگر ناچار به عقب نشینی شدیم. در حین عقب نشینی آقا جواد با چند نفر از بچه ها به سمت دشمن حمله کرد و همانجا به شهادت رسید. باقر و صادق با تیر مستقیم به شهادت رسیدند و پیکرشان چند مدتی بین ما و دشمن ماند و با حمله ای دیگر پیکر ها را توانستند برگردانند. ✍️مصیب معصومیان @sangareshohadababol
از سمت راست: 1-🌷شهید غلامعلی(جواد ) نژاد اکبر ( سالشب شهادت و تولدزمینی در یک روز ) فرمانده گردان صاحب الزمان عج عملیات تکمیلی کربلای پنج1365/12/12 2-🌷شهید سید حسن علی امامی ( والفجر8) ارکان ارشد اطلاعات و عملیات لشکر 25 کربلا @sangareshohadababol
هم عهدی با شهدا جهاد ادامه دارد فقط به عشق رهبرم جهت آماده سازی چهار هزار بسته معیشتی @sangareshohadababol
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها از سمت راست : 1- رزمنده مدافع حرم و نویسنده و راوی دفاع مقدس آقای مصیب معصومیان 2-🌷شهید غلامعلی (جواد) نژاد اکبر ( کربلای پنج ) فرمانده گردان صاحب الزمان عج لشگر عرشی 25کربلا "سالروز شب تولد و این فرمانده دلاور میباشد. 3- آقای حسین رمضانی 4-🌷شهید ناصر بابا جانیان (1367/2/18) عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺 🆔 @sangareshohadababol
جبهه یعنی تو جدا از خود شدی خود شکستی و ز خود بی خود شدی جبهه یعنی عاشقی بهر ولا دست و سر از پیکرو از تن جدا به نام خدا ، صبحتون زیبا ، یاد کنیم از شهدا🌹 از سمت راست : 1-🌷شهید علی پور ( اهل بابلسر) 2-سردار حاج علی اکبرنژاد (فرمانده گردان مسلم ابن عقیل،کربلای5) 3- آقای حاج احمد داودی 4-🌷سردارشهید سبزعلی خداداد (فرمانده تیپ مالک اشترکردستان ،شهادت قبل از عملیات کربلای4درحین شناسایی) 5-🌷سردارشهید غلامعلی(جواد) نژاد اکبر (فرمانده گردان صاحب الزمان (عج) و 6-🌷شهید محمد شمسی پور (اهل گیلان) محوطه ی گردان مسلم در پادگان شهید بیگلوی قدیم واقع در جاده اهواز- حمیدیه، قبل از عملیات بدر سه شنبه 12 اسفند 1399 . عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺 🆔 @sangareshohadababol
✍️حضرت فاطمه زهرا (س) می فرمایند : 🍃منْ اصعَدَ إلىَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهبط اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصلَحَتِهِ . 🍃هرکس عبادت خالصانه اش را بسوی خدا بفرستد ، خدای عزّ وجلّ هم بهترین مصلحتش را برایش نازل می کند . 📚بحار الأنوار ، ج ۶۷ ، ص ۲۴۹ 🆔 @sangareshohadababol
1️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید رحمان اکبری بنگر نام پدر : اصغر نام مادر:زینب براری تاریخ تولد :1348/05/01 تاریخ شهادت : 1364/12/12 محل شهادت : شمال فاو گلزار: ملامحمدبن شهر آشوب - بنگر کلا 🌺برادر شهید : شهید بسیار گشاده رو، ساده و با محبت بود. بسیار با تقوا، اهل قرآن بودند بسیار درستکار بودند اهل تزکیه نفس بودند . چهره ی محبوب و دوست داشتنی در میان دوستان و بستگان داشتند . ـ شهید رفتن به جبهه را تکلیف خود می دانست و در خط ولایت فقیه بود و به جبهه رفت و دیگران را نیز ترغیب می کرد تا برای یاری اسلام به جبهه بروند از روحیات معنوی بالایی برخوردار بود. در پشت جبهه هم به جنگ زدگان کمک می کرد و فعالیت فرهنگی و مذهبی داشت . سمت چپ نفر اول شهیدگرامی رحمان اکبری بنگر حوزه علمیه خاتم الانبیا صدر بابل سال1363 @sangareshohadababol
2️⃣سالروز عروج آسمانی شهید رضاعلی ابراهیم نژاد لداری ( نشسته نفر اول از راست) نام پدر : محمد قلی نام مادر: صدیقه ذبیح زاده تاریخ تولد :1341/01/02 تاریخ شهادت : 1365/12/12 محل شهادت : شلمچه ( 33 سال مفقود) گلزار: شهدای معتمدی 1️⃣4️⃣1️⃣کربلای پنج 🌺شهید رضاعلی ابراهیم نژاد: هر روزمان عاشورا و هر شب مان شام غریبان است و ما درس گرفته از مکتب خونبار حسین هستیم ... مادرجان بگذار چون کبوتری سبکبال در آسمان آرزوهایم به پرواز درآیم و برایم گریه نکن و گریه برای غریبی حسین که در زمین کربلا یاور نداشت... خطاب به مادرش ،گریه کن برای حسین که پیکر پاکش از میان نیزه و خنجر بیرون آوردند... خطاب به همسرش، که دخترم را مانند حضرت زینب (س) تریبت کن تا خط اسلام و انقلاب باشد.... 🌹 در جای جای نوشته هایش از ارباب بی کفنش می گوید و در تاسوعای حسینی سال 1398بعد از33سال بر دستان عزاداران و سوگواران ابا عبدالله حسین علیه السلام تشییع شده و فضای شهرمان را با حضورش عطرآگین نمود. روحش شاد❤️ @sangareshohadababol
در صفحه سوم وصیتامه نوشته است گریه کن برای حسین که پیکر پاکش از میان نیزه و خنجر بیرون آوردند... ودر ادامه وصیت به همسر که دخترم را مانند حضرت زینب تریبت کن تا خط اسلام و انقلاب باشد.... 🌺آرزوی همه شهدا بود که با شهیدان کربلای اباعبدالله محشور شوند. سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم شعارشان بود و لبیک یا حسین، ورد زبانشان. حالا این شهید آمده بود تا استخوان های مطهرش به نیابت از همه شهدای دلداده حسین علیه السلام با اشک های محرم و روضه های دل انگیز نینوا تشییع شود. رضاعلی ابراهیم نژاد، سفیر قافله عشق و دلدادگی است که مردم شهر را به یاری حسینیان تاریخ فرا می خواند. 🌹شهدا به عشق کربلا جنگیدند و روحشان از کربلای ایران به عاشورای شصت و یک هجری رسید و در رکاب اصحاب امام عشق، جام عند ربهم یرزقون نوشیدند. رضاعلی ابراهیم نژاد را به نیت شهدای ظهر عاشورای حسین علیه السلام بر شانه های شهر، تشییع و استخوان های او روضه خوان پیکر اربا اربای جوان رشید کربلا شد ... مراسم تشییع پیکر پاک و مطهر شهید رضا علی ابراهیم نژاد لداری از شهدای مرحله دوم عملیات کربلای پنج محل تفحص ،کانال ماهی دوشنبه 18 شهریور1398. @sangareshohadababol
3️⃣سالروز عروج آسمانی شهید عشقعلی آقاجانی مزرونی نام پدر : خلیل نام مادر : منور گل محمدی محل تولد:مرزون آباد ،درویش خیل تاریخ تولد :1348/09/07 تاریخ شهادت : 1365/12/12 محل شهادت : شلمچه ❤️جاویدالاثر❤️ 2️⃣4️⃣1️⃣کربلای پنج 🌺برادر شهید : شهید بسیار خوش برخورد و معاشرتی بود . متواضع ، راستگو، صبور، با نظم و ترتیب و بسیار متدین بود . مادر شهید : شهید وقتی به دنیا آمد خیلی گرفتاری کشیدم. 6 ماهه بود من به صحرا رفتم و شهید را نزد کسی می گذاشتم و شهید به صورت سینه خیز سمت گوسفندان رفت و زمین خورد و پایش شکست . من آمدم و شهید را به بیمارستان بردم و دو شب در بیمارستان خوابیدم و گچ گرفتند و 40 روز در این وضعیت بود او را در گهواره می گذاشتم و می بستم تا خوب شود و یک روز عروسی داشتیم . زن خواهر زاده ام چایی را ریخت روی سینه پسرم و سوخت و اثرش بر روی سینه شهید ماند. @sangareshohadababol
4️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید مجتبی بخش ملکی ( نفر اول از راست) نام پدر : عباس نام مادر : فاطمه جواهری تاریخ تولد :1350/04/05 تاریخ شهادت : 1365/12/12 محل شهادت : شلمچه گلزار:شهدای گله محله 3️⃣4️⃣1️⃣کربلای پنج ❤️مادر شهید: خاطره ای که برایم هم آموزنده و شیرین و هم تلخ است این است که یک بار این دو برادر با هم دعوای شان شده بود و بگو مگو می کردند،سر بچه ها با هم شوخی می کردندکه تبدیل به دعوا شده ناراحت شدم و با ناراحتی به آن ها گفتم بس است دیگر و بلند شدم یک سیلی به مجتبی زدم و این اولین و آخرین کتکی بود که به بچه هایم زدم تنها فرزندی که از من کتک خورد مجتبی بود و برایم واقعاً تلخ و ناگوار بود . آن لحظه که به شهید سیلی زدم خم شد دستم را بوسید و گفت بچه باید از دست مادر کتک بخورد تا آدم شود . دوست شهید:من و شهید در تاریخ 21/11/65 ازسپاه مهدی اعزام شدیم .دو هفته آموزش فوری دیدیم برای اعزام به هفت تپه،به ایشان گفتم کجا برویم؟گفتند:هر جا که نیرو بیشترنیاز دارندکه ایشان با تمام جرأت قبول کردندبه کربلای 5بروند بین 4یا 5 اسفندکه به خط بودیم و نیرو کم داشتندما به همراه 12 نفر دیگر انتخاب شدیم. @sangareshohadababol