eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
100.8هزار عکس
8.1هزار ویدیو
98 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
از سنگر حق شیر شکاران همه رفتند مستان می پیر جماران همه رفتند غم نامه بود ناله ی پُرسوز شهیدان ما با که نشینیم که یاران همه رفتند از راست: 1-🌷شهید علی اکبری 2-🌷شهید احمد کاکا 3-🌷شهید مهدی عباسی 4-🌷زنده یاد جانباز مهدی افشون 5-آقای مهدی فلاح 6-🌷جاوید الاثر شهیدمحمد حسن زاده مقدم 7-آقای مهدی ضرابی نشسته از راست: 8-آقای علیرضا مرادی 9-آزاده اقای محمد حسین منصف 10-🌷شهید شعبان قلی پور 11-🌷شهید سید قاسم موسوی میدان راه اهن اهواز سال1361. دوست طلبه شهید مهدی عباسی : 🌹یادم می آید که یک پیراهن عربی که از مکه برای شهید آوردند ایشان این پیراهن را پوشیدند و با پای پیاده می آمدضلع جنوبی مدرسه ، روبه روی قبله می ایستاد و زیارت جامعه کبیره را درشبهای جمعه میخواندو مدت چندسالی که با ایشان درمدرسه هم حجره بودم شبهای جمعه که درمدرسه می ماندم می دیدم که ایشان شب جمعه تا صبح مطلقاً نمی خوابیدو زیارت جامعه را ازحفظ میخواند . 🌷شهید زین الدین : هر گاه شب جمعه شهدا را یادکردید آنها شما را نزد اباعبدالله (ع) یاد میکنند.... باز آینه و آب و سینی چای و نبات...🌹 باز شب جمعه و یاد شهدا با صلوات...🌺 🆔 @sangareshohadababol
با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان به نام خدا ، صبحتون زیبا ، یاد کنیم از شهدا🌹 ایستاده از راست : 1-آقای بهروز رنجبریان 2-حجت الاسلام حاج مجتبی فاضل 3-آقای جواد امیریان 4-آقای سید حسن رضاپور نشسته: 5-جانباز70درصد حاج عباس نصیری 6-🌷شهید محمدرضا الله وردی 7- آقای ناصر قنبرزاده 8-آقای جواد عمرانی سال 1361 ، گروه تخریب لشکر 25 کربلا 🌷عکس از آلبوم طلبه شهید محمدرضا الله وردی امیری که در تاریخ 1361/11/17 در منطقه رقابیه در حال خنثی سازی مین و پاکسازی منطقه بوده بر اثر انفجار مین در این منطقه مجروح و پس از دو ساعت در حین انتقال به بیمارستان به فیض شهادت نائل آمد . روح او و برادر شهیدش محمد باقر الله وردی و والدینش شاد❤️ عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺 🆔 @sangareshohadababol
🔹 امام صادق عليه السلام : 🍃 اگر ميخواهي خداوند بر عمرت بيافزايد، پدر و مادرت را شاد کن. 📚بحارالانوار، ج۷۴، ص ۸۱ 🆔 @sangareshohadababol
🌹خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید... فرازی از وصیتنامه سردار دل‌ها: 🌷برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را مقدسات بدانید. 🍃 شادی ارواح طیبه شهدا، خاصه سیدالشهدای مدافعان حرم، امام شهدا و همه درگذشتگان اخیر فاتحه‌ای قرائت فرمایید. @sangareshohadababol
🔰فرمانده شهیدی که معجزه‌ای در جبهه‌ها بود برادر شهید حمید‌رضا گلکار درباره مجروحیت شهید حمید‌رضا می‌گوید: حمیدرضا در عملیات رمضان مجروح شده بود ترکش ناحیه فک و دهانش را تکه تکه کرده بود، او را با هواپیما به بیمارستان منتقل کردند، ترکش در قسمت نخاع گردنش متوقف شده بود وقتی دکتر عکس رادیولوژی را دید گفت ،اگر می‌خواهید معجزه ببینید به این عکس نگاه کنید، اگر ترکش فقط یک میلیمتر جلوتر رفته بود نخاع او به طور کامل قطع می‌گردید.. واقعاً عجیب بود پزشک معالج نیز برای او گریه می‌کرد و می‌گفت: این جوان درد بسیار زیادی را تحمل می‌کند با این که نمی‌تواند صحبت کند ولی چشم‌هایش همه چیز را می‌گوید. 🌷شهید حمیدرضا گلکار🌷 فرمانده تیپ حبیب بن مظاهر شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۱ عملیات خیبر،طلائیه 📎پس از 9 سال پیکر مطهر و پاکش به خاک وطن بازگشت و در گلزار شهدای امامزاده محمد حصارک کرج آرام گرفت. @sangareshohadababol
اردیبهشت ۱۳۶۰ جمع باصفای شهدا رزمندگان گردان ۹ قدر منطقه عملیاتی بازی دراز در تصویر شهید محسن وزوایی (فرمانده وقت گردان ۹ قدر) و شهید غلامعلی پیچک (فرمانده وقت عملیات سپاه غرب) دیده می‌شوند. @sangareshohadababol
🔴 شهید سید علی اقبالی در ۲۵ سالگی استاد خلبان جنگنده f-۵ و در ۲۷ سالگی افسر ارشد نیروی هوایی ارتش ایران شد. سرلشگر خلبان«عباس بابایی» و «مصطفی اردستانی» از شاگردان ایشان بودند. طرح های عملیاتی این شهید نابغه باعث شد صدام پس از دستگیری، بدنش را به دو نیم تبدیل کند. @sangareshohadababol
پاسخ قاطع خلبان شهید عباس بابایی به بی ادبی امریکایی ها در بازی والیبال👇 @sangareshohadababol
پاسخ قاطع خلبان شهید عباس بابایی به بی ادبی امریکایی ها در بازی والیبال 🔹چند روزی بود كه به همراه عباس از پایگاه لكلند واقع در شهر سن آنتونیوتكزاس فارغ التحصیل شده و برای پرواز با هواپیمای آموزشی T-41 به پایگاه ریس در شمال تكزاس آمده بودیم. در ورزشهای روزانه، می بایست ابتدا جلیقه هایی را با وزن نسبتاً زیادی به تن می كردیم و چندین دور با همان جلیقه ها به دور محوطه و یا پادگان می دویدیم. این كار جزء ورزشهای اجباری بود كه زیر نظر یك درجه دار آمریكایی انجام می شد. پس از پایان این مرحله، دانشجویان می توانستند ورزش دلخواه خودشان را انتخاب كنند و عباس كه والیبالیست خوبی بود با تعدادی از بچّه های ایرانی یك تیم والیبال تشكیل داده بودند. آن روزها بیشترین سرگرمی ما بازی والیبال بود. 🔹باید بگویم كه آمریكاییان در سالهای حدود ۱۳۴۹ (۱۹۷۰ میلادی) تقریباً با بازی والیبال بیگانه بودند و هنگام بازی مقررات آن را رعایت نمی كردند؛ به همین خاطر یك روز هنگامی كه با چند نفر از دانشجویان آمریكایی مشغول بازی بودیم.، آبشارهای بی مورد و پاسهای بی موقع آنها همه ما را كلافه كرده بود. عباس به یكی از آنها یادآوری كرد كه اگر می خواهید والیبال بازی كنید باید مقررات آن را رعایت كنید. یكی از دانشجویان آمریكایی از این سخن عباس آزرده خاطر شد و در حالی كه بر خود می بالید با بی ادبی گفت: توی شترسوار می خواهی به ما والیبال یاد بدهی؟ 🔹او به عباس جسارت كرده بود؛ به همین خاطر دیگران خواستند تا پاسخ او را بدهند؛ ولی عباس مانع شد و روی به آن دانشجوی آمریكایی كرد و با متانت گفت: من حاضرم با شما مسابقه بدهم. من یك نفر در یك طرف زمین و شما هر چند نفر كه می خواهید در طرف مقابل. دانشجوی آمریكایی كه از پیشنهاد عباس به خشم آمده بود، به ناچار پذیرفت. دانشجویان آمریكایی می پنداشتند كه هر چه تعداد نفراتشان بیشتر باشد، بهتر می توانند توپ را بگیرند؛ به همین خاطر در طرف مقابل عباس ده نفر قرار گرفتند. عباس نیز با لبخندی كه همیشه بر لب داشت در طرف دیگر زمین محكم و با صلابت ایستاد. 🔹بازی شروع شد. سرنوشت این بازی برای تمام بچه های ایرانی مهم بود؛ از این رو دانشجویان ایرانی عباس را تشویق می كردند و آمریكایی ها هم طرف خودشان را؛ ولی عباس با مهارتی كه داشت پی در پی توپ ها را در زمین طرف مقابل می خواباند. آمریكایی ها در مانده شده بودند و نمی دانستند كه چه بكنند. در حین برگزاری مسابقه، سر و صدایی كه دانشجویان برپا كرده بودند كلنل «باكستر» فرمانده پایگاه را متوجه بازی كرده بود و در نتیجه او نیز به زمین مسابقه آمد. در طول بازی از نگاه كلنل پیدا بود كه مهارت، خونسردی و تكنیك عباس را زیر نظر دارد. 🔹سرانجام در میان ناباوری آمریكایی ها، مسابقه با پیروزی عباس به پایان رسید. در این لحظه فرمانده پایگاه، كه گویا از بازی خوب عباس تحت تأثیر قرار گرفته بود و شادمان به نظر می آمد، از عباس خواست تا در فرصتی مناسب به دفتر كارش برود. چند روز بعد عباس از طرف فرمانده پایگاه به عنوان كاپیتان تیم والیبال پایگاه «ریس» انتخاب شد. با مسابقاتی كه تیم والیبال پایگاه با چند تیم از شهر «لاواك» برگزار كرد، تیم والیبال پایگاه به مقام اول دست یافت و عباس به عنوان یك كاپیتان خوب و شایسته مورد علاقه فراوان كلنل «باكستر» قرار گرفته بود و بارها شنیدم كه او عباس را «پسرم» صدا می كرد. (راوی: امیر خلبان روح الدین ابوطالبی) @sangareshohadababol
امیر سرلشکر شهید عباس بابایی ( سمت چپ ) سال 1349 پایگاه هوایی ریس امریکا ♦️یکی از هم دوره ای های شهید بابایی در آمریکا میگفت: توی آمریکا دوره ی خلبانی میدیدیم، یه روز دیدم روی بولتن خبری پایگاه (ریس) مطلبی رو نوشته که نظر همه رو جلب کرده بود.مطلب هم این بود: دانشجو بابایی ساعت 2 بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خود دور کند! ♦️تا این مطلب رو خوندم، رفتم سراغ عباس و گفتم: عباس قضیه چیه؟ اولی نمیخواست بگه، بعدشم آروم سرشو بالا آورد و گفت: چند شب پیش بد خواب شده بودم، رفتم میدون چمن تا کمی بدوم ، کلنل (باکستر) و زنش منو دیدن، از شب نشینی می اومدن. کلنل به من گفت: این وقت شب برا چی میدوی؟ بهش گفتم: دارم ورزش میکنم. ♦️گفت: راستشو بگو. گفتم: راستش محیط خوابگاه خیلی آلودست، شیطون آدمو بد جوری اذیت میکنه، اگه آدم حواسشو جمع نکنه به گناه می افته، بعدشم بهش گفتم: میدونی دین ما برای اینطور وقتا چه توصیه ای میکنه؟ عمل سخت انجام بدین! @sangareshohadababol
شهیدعلی موحد دانش « فرماندهی تیپ 10 سید الشهدا (ع) » به دوستانش گفته بود : « این دست مصنوعی ما بیشتر از دست واقعی درخدمت اسلام قرار گرفته است. » @sangareshohadababol
❤️ ●دختر خانمی روی تابوت یکی از نوشته بود: پدرم را قانع کن بپوشم... @sangareshohadababol