دلمگرفتہبود
نامترازمزمہڪردموسبڪشدم
راستگفتشاعرکہ:
یاحـسیننامِتوبردم،نہغمیماندونہهَمّی
بابیاَنتواُمّی:)!
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🆔 @koolebar_esf
[هَلاِلیکَیَابنَاَحمَدسَبیلَفَتُلقی..؟]
"میشودراهۍنشانمدهۍکہمرا
بہتوبرساند؟!"💔
#امام_زمان
#خادمالشهدا
🆔 @koolebar_esf
صبح زیبایت ؛
به خوش عطری یک چای تازه
و به شیرینی یک حبه قند ...🍃💚
#صبح_بخیر
#شهید_چمران
🆔 @koolebar_esf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری | #مادرشهید
انتظاررابایدازمادرشهیدگمنامپرسید
ما چه میفهمیم معنی دلتنگی را(:
🔰|سنگر رسانه|
🆔 @koolebar_esf
#سالروز_شهادت
یکـبار فاطمہ را گذاشـت روۍ اپن آشپزخانـھ و بہ او گفت :
بپر بغـل بابا و فاطمہ بـھ آغـوش او پرید..
بـھ مـن نگاھ کـرد و گفت : ببین فاطمہ چطور بـھ من اعتماد داشت ؛
اون پرید و میدونست من اون رو میگیرم ، اگـھ ما همینطور بـھ خدا اعتماد داشتیـم همہ مشڪلاتمان حل بود .
تـوکـل واقعۍ یعنـے همین کـھ بدانیم در هـر شـرایطے خدا مواظـب مـٰا هست❤️'
✍🏻به روایت همسر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🆔 @koolebar_esf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری|#کلام_شهید
خدایاتوعشقمنی!
توخدایمنی!
سالروز شهادتشهیدمصطفیصدرزاده🥀💔
🔰|سنگر رسانه|
🆔 @koolebar_esf
یکی از خوبیای درد و دل با خدا اینه که
هی لازم نیست منظورتو براش توضیح بدی ... 🙂💙
#خدا
🆔 @koolebar_esf
📲 #خاطرات / #شهادت
سلاح موثࢪ او لبخند و لطافتش بود! :)🌿''
#شھید_جهاد_مغنیہ
🔰| سَنگَر رِسانہ |
🆔@koolebar_esf
تا آن زمانی که شور و عشق
#شهادت در دل جوانهای مازنده است؛
دشمنان ما هیچ غلطی نخواهند کرد.✌️🏽
حضرت آقا♥️
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @koolebar_esf
#حجاب
گفتم کاش میشد منم همراهت بیام جبهه
لبخندی زد و پاسخی داد که قانعم کرد !
گفت هیچ میدونی سیاهیِ چادرتو
از سرخیِ خونِ من کوبنده تره؟!
همین حجابتو رعایت کنی ؛
مبارزتو انجام دادی !
#همسرشھیدمحمدرضانظافت
🆔 @koolebar_esf
#خاطرات | #ایران
سرهنگ فرمانده تیپ عراقی ها رو اسیر کردند ؛پیش احمد آوردند.
احمد،اسم او را به عربی پرسید:
سلام علیکم یا اخی.اشلونک؟شمسک؟
_آنی،اسمینزار،العقیدُ الرُکن...و انتم؟
احمد خندید و جواب داد:
انا جُندی،اسمی احمد.
سرهنگ عراقی که کارد میزدی خونش در نمیآمد،با حالت غلیظ می گفت:
"علی وسک السقوط"؛
شما در حال سرنگونی هستید .
احمد هم همچنان میخندید و میگفت :
باشه...
اما فعلا که اخی ،تو اسیر مایی!
کمی که سوال پیچش کرد و راجع به منطقه و قرارگاه تاکتیکی از او پرسید ،گفت:
این بنده خدا را ببریدش عقب.
نزار یک لحظه ایستاد و رو به احمد کرد و گفت :
ایمُ الله،کیفَ جاءَت قُواتِکُم مِن خَلفِنا؟
هَل فَعَلتُم مِن مروحیه نَزَلنا؟
تو را به خدا ،
فقط بگو شما چجور نیروهاتون رواز پشت ما آوردین!
با بالگرد پیاده کردین؟!
احمد خندید و با دست اشاره به بالا کرد .
چیزی نگفت،
اما منظورش خدای آسمان ها و زمین بود؛
ولی برداشت فرمانده عراقی هلی برن نیروهای ایرانی بود.
#سردار_شهید_حاج_احمد_کاظمی
منبع :
📚#حاج_احمد
✍🏻محمد حسین علیجان زاده
🖇🔺انتشارات شهید کاظمی
🆔 @koolebar_esf