عاقِبَتروزۍمُحَقَقمۍشَۅَدرۅیاۍمَن
میرَۅَماَزصَحنزَهراسۅۍایۅانحَسَن💚'!
-حَسنجانم'!
#امام_حسن
🆔 @koolebar_esf
چہ قشنـگ گـفت حـاجے(:
«حتےاگه یهدرصداحتمـالبدیڪه
یه نفریهروزےبرگـردهوتوبه ڪنه
حـق ندارےراجبشقضاوت ڪنے..
قضاوت فقطڪارخداست!»
#شهیدانه
#حاج_قاسم
🆔 @koolebar_esf
✍چگونه شهید شویم ؟
وقـتی حـجابـمون حـفـظ بشـہ
چـشـممون پـاڪـ مـیـشـہ
وقـتی چشـممـون پـاڪـ شـد
دلـمـون پـاڪ مـیـشـہ♥️
وقـتی دلـمون پـاکـ شـد
خـــدا عــاشقـمون مـیشـہ🌱
#حجاب
#شهیدانه
#چادر
🆔 @koolebar_esf
عباس وقتی آمریکا بود،
هیچوقت نوشابه پپسی نمیخورد.
چندبار گفتم: برام نوشابه پپسی بخر، اما نمیخرید.
یکبار اعتراض کردم و بهش گفتم:
این نوشابهها که تفاوت قیمت ندارند،
چرا نوشابه پپسی نمیخری؟
عباس هم گفت: چون کارخانه
پپسی مال اسرائیلیهاست... !!
#شهیدانه
#شهیدعباسبابایی
🆔 @koolebar_esf
«أَمْ کَیْفَ أَخِیبُ وَ أَنْتَ الْحَفِیُّ بِی»
خدای من!
چگونه از تو ناامید باشم
در حالی که نسبت به من
سخت مهربانی♥️(:
🆔 @koolebar_esf
قِصِّه زیبٰا شَوَدْ آݩ دَم کہ بھ ݒٰایٰاݩ بِرسَد اینگونہ:
خٰادِمِ ࢪٰاه شہیدٰان بہ شہیدٰاݩ پیوَسـٺ...🌱
#خادمالشهدا
#شهادت
🆔 @koolebar_esf
.
.
واللهواللهوالله؛
ازمهمترینشئونعاقبتبخیریرابطه
قلبیودلیوحقیقیمابااینحڪیمیست
ڪهامروزسڪانانقلابرابهدست دارد!
#حاجقاسمسلیمانی
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @koolebar_esf
شفاعتت میڪنه اونشھیدی
ڪه موقعگناه میتونستی گناه ڪنی
ولی بہحرمترفاقتباهاشڪنارگذاشتی...:)
#شهیدانه
#شهادت
🆔 @koolebar_esf
🔹آخرین عکس 📸
لحظه آخر خیلی بشاش بود و با خنده به من گفت«بیا یک عکس بگیریم شاید آخرین عکس من باشد!» وقتی این حرف را زد یک شعر به ذهنم آمد:
رقص و جولان بر سر میدان کنند/ رقص اندر خون خود، مردان کنند/ چون رهند از دست خود دستی زنند/ چون جهند از نقص خود رقصی کنند
تکان خوردم. احساس کردم او از شهادت خود مطلع است. بعداً وقتی با خانوادهاش صحبت کردم، یقین پیدا کردم که واقعاً از شهادت خود مطلع بوده...
#شهید_حسین_همدانی
راوی: #حاج_قاسم_سلیمانی
🆔 @koolebar_esf
#خاطرات_شهید
○«...چون می دانستم ساعت ۶ پرواز دارد، ساکش را آماده کردم و داخل اتاق خودش که کتابخانه و جانمازش هم آنجا بود گذاشتم. بی خبر وارد اتاقش شدم، دیدم وسایلش را به هم زده، سجاده و عبایش را جمع کرده، محل جاکتابی اش را تغییر داده، میز تحریرش را برده جایی که همیشه نماز می خوانده گذاشته. اصلاً وقتی وارد اتاق شدم یک لحظه شک کردم که این همان اتاق حاج آقاست یا نه!
○لباس اضافه هایی که توی ساک گذاشته بودم را بیرون آورده بود. گفتم: این لباس ها را لازم داری. چرا آوردی بیرون؟
گفت: نه من زود برمی گردم.
اصرار کردم، گفت: لازم ندارم، زود برمی گردم.
○دو تا انگشتر عقیق داشت آنها را هم از انگشتش درآورد و گذاشت داخل کشوی میز. موقع رفتن چند بار رفت داخل خانه و برگشت حیاط. پرسیدم: چیزی شده؟ وسیله ای گم کردی؟ چرا نگرانی؟
گفت: چیزی نیست حاج خانم.
از زیر قرآن ردش کردم و رفت داخل ماشین. از آنجا هم دستی تکان داد و راننده گاز ماشین را گرفت و رفت.
اهل پیامک و این جور چیزها هم نبود؛ ولی آن روز از پای پلکان هواپیما برای من پیامک کوتاهی فرستاد. فقط نوشته بود:
#خداحافظ ...»
📖 برگرفته از کتاب ارزشمند و خواندنی #پیغام_ماهی_ها ، صفحه ۴۵۵،
#حبیب_حرم
#سردارشهید_حاج_حسین_همدانی
🆔 @koolebar_esf