eitaa logo
سنگر شهدا
331 دنبال‌کننده
926 عکس
250 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زمانی که هادی در منزل ما کار لوله‌کشی می‌کرد او را بهتر شناختم. بسیار با ایمان بود. حتی یک بار ندیدم که در منزل ما سرش را بالا بیاورد. چند بار خانم من، که جای مادر هادی بود، برایش آب آورد. هادی فقط زمین را نگاه می‌کرد و سرش را بالا نمی‌گرفت. من همان زمان به دوستانم گفتم: من به این جوان تهرانی بیشتر از چشمان خودم اطمینان دارم. https://eitaa.com/sangarshoad
حمید کتابی را برداشت و از فروشنده پرسید: شما این کتاب را خوانده اید؟ می دانید موضوعش چیست؟ فروشنده گفت: از ظاهرش بر می آید که درباره اثبات قیامت باشد. مقدمه اش را که بخوانید معلوم میشود. حمید جواب داد: من کتاب را زمانی می توانم بخوانم که هزینه آن را داده باشم شاید ناشر یا نویسنده راضی نباشند. ولی الان نمی توانم مقدمه اش را بخوانم. کانون فرهنگی مذهبی سنگر شهدا بافق: https://eitaa.com/sangarshoad
[✍🏻| ] با رفیق بازی عاقبت به خیر شد؟🙃 با شهدا رفاقت کرد و این رفاقت آسمونی عاقبت به خیرش کرد...🍃 انشاالله رفاقت هامون آسمونی و پایدار باشه و آخر این رفاقت ها به شهادت ختم بشه🤷‍♂☺️ https://eitaa.com/sangarshoad
یک شب از خواب بیدار شدم دیدم که یک سگ بسیار بزرگ که شبیه یک گرگ بود کنار حاجی و پشت سرش نشسته بود. بعد از تمام شدن نماز به حاجی شکایت کردم که چرا داخل چادر نماز نمی خواند شاید آن سگ بزرگ یا یک مار و عقرب او را بکشند ایشان گفت از کجا می دانی که آن سگ و مار و عقرب مأمور حفاظت از من نشده باشند مگر ما اینجا آمده ایم که اینطوری کشته شویم ما آمده ایم که شهید شویم. https://eitaa.com/sangarshoad
یه روز عصر که پشت موتور نشسته بود و میروند، رسید به چراغ قرمز... ترمز زد و ایستاد... یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد: الله اکبر و الله اکــــبر… نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب! اشهد ان لا اله الا الله… هرکی آقا مجید رو نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چش شُدِه ؟! قاطی کرده چرا ؟! خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟ چطور شد یهو؟ حالتون خوب بود که! مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت: “مگه متوجه نشدید؟ پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن. من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه. به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !” https://eitaa.com/sangarshoad
•☄🧡• " بِـســمِ رَبّ شــهــدا " ذکر روز دوشنبه: یـا قاضی الحاجات🧡🍂 الـلـــهُـمَ عَـجـلِ وَلـیـــکَ الـفَـرَج https://eitaa.com/sangarshoad
سلام خدمت همسنگری های عزیز 🙋‍♂ ✍دوستان انشالله می خوایم یک طرح و برنامه هایی را ان شالله قرار برگزار بشه هم توی سنگر شهدا هم توی کانال... 🪴دوستان برای اینکه کار بازخورد و تأثیر بهتری داشته باشه و کارمون زودتر بگیره به کمک شما نیاز داریم: 🙂رفقا اولین کار اینه که تمام دوستان پنج تا رفیق و دوستشون را به کانال دعوت و عضو کنند با این لینک👇: https://eitaa.com/sangarshoad هم ثواب داره هم رفقاتون را با شهدا آشنا و رفیق میکنید که این کار، کاری هست که می تونید بهترین کار را در حق رفیقت ادا کنی😇 پس اولین کار😁 منتظریم...
همیشه دنبال یافتن تکلیف خود بود و زندگی‌اش را بر تکلیف محوری بنا کرده بود. وقتی تکلیف را تشخیص می داد، می گفت باید انجامش بدهم. ولو اینکه به خاطر انجام آن، تحقیر یا دچار مضیقه مالی بشوم. https://eitaa.com/sangarshoad
یک روز که مهدی از مدرسه به خانه آمد، از شدت سرما تمام گونه ها و دست هایش سرخ شده بود. پدرش همان شب تصمیم گرفت برای اوپالتویی تهیه کند. دو روز بعد، با پالتوی نو و زیبایش به مدرسه می رفت؛اما غروب همان روز که از مدرسه بر می گشت با ناراحتی پالتویش را به گوشه اتاق انداخت. همه با تعجب به او نگاه کردند.او در حالی که اشک در چشمش نشسته بود، گفت: چه طور راضی شوم که پالتو بپوشم،وقتی که دوست بغل دستی ام از سرما به خود می لرزد؟ https://eitaa.com/sangarshoad
▪️مراسم شهادت شهید محمد قنبری 🔸همراه با خاطره گویی از شهدا و توسل به ساحت مقدس حضرت جوادالائمه علیه السلام. 🔹پنجشنبه ۲۵ خرداد ساعت ۲۰ 🔹سنگر شهدا نوجوانان؛انقلاب ۷۳، جوادالائمه(ع)۱۳ https://eitaa.com/sangarshoad
شهید ابراهیم هادی: مطمئن باش، هرکس با امام حسین رفیق شود، تغییر می کند. https://eitaa.com/sangarshoad