eitaa logo
سنگرشهدا
7.1هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 459 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_سعید_شاملو ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
#اللهم_ارزقناتوفیق_شهادة نمے‌ خـواهم دگر آسایشم را بیـــا بر هم بـزن آرامشم را #شهـادت ای هُمای آسمانے اجابت ڪن ،اجابت خواهشم را #شهید_سعید_بیاضی_زاده #صبحتون_شهدایی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
شما #رفتید ... و من چہ ڪنم با چہ کنم هاے دلِ بے هدفم ؟ چہ عاشقانه فدای حضرت مادر شدید #سالگرد_شهادت🌷 #شهید_احمد_عطایی #شهید_مصطفی_موسوی #شهید_محمدرضا_دهقان #شهید_مسعود_عسگری iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ #بیوگرافی_شهید #شهید_مهدی_باکری🌷 🔹 نظامی ایرانی بود، که از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خلال جنگ ایران و عراق بود و فرماندهی لشکر ۳۱ عاشورا را برعهده داشت. 🔹شهید مهدی باکری شناسنامه تاریخ تولد۱۳۳۳محل تولدمیاندوآب، آذربایجان، ایران تاریخ شهادت ۲۵ اسفند ۱۳۶۳محل شهادت روستای حریبه، عراق نحوه شهادت اصابت تیر مستقیم محل دفن مفقود 🔹اطلاعات نظامی فرماندهی : فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا رشته نظامی: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طول خدمت۱۳۵۹ تا ۱۳۶۳ نشان های لیاقت شان فتح عملیات های مهم: فتح‌المبین بیت‌المقدس رمضان مسلم بن عقیل والفجر مقدماتی والفجر ۱، ۲، ۳ و ۴ خیبر و بدر 🔹شهیدباکری در عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان،مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، ۲، ۳ و ۴، همچنین عملیات خیبر حضوری فعال داشتند و در خلال عملیات بدر در روستای حریبه، بر اثر اصابت تیر مستقیم، شهیدشدند و پیکرشون در اروندرود مفقود گردید. 🔹دو برادر دیگر وی بنام‌های علی باکری و حمید باکری نیز بترتیب در خلال انقلاب و جنگ ایران و عراق شهید شدند. #شهید_مهدی_باکری🌷 #متولد: ۳۰ فروردین ۱۳۳۳ میاندوآب #تاریخ_شهادت: ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ جزیره مجنون ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#پـدرموشـکے‌ایـران✌️ وقتی بازدید تموم شد، حسن روکرد به کارشناس موشکی روسیه و گفت: اکه میشه فناوری این موشک رو در اختیار ما قرار بدید! ژنرال های روسی خندیدندو گفتند:امکان نداره این فن‌اوری فقط در اختیار کشور ماست حسن خیلی جدی گفت: ولی ما خودمون این موشک رو میسازیم✊✌️ و دوباره صدای خنده‌ی اونا بلند شد وقتی برگشتیم خیلی تلاش کردیم نمونه‌ش رو بسازیم ولی نشد حسن راهی مشهد شد به امام رضا متوسل شد و سه روز توی حرم موند. حسن میگفت روز سوم بود که عنایت امام رضا رو حس کردم و... حلقه‌ی مفقوده‌ی کار به ذهنم خطور کرد سریع دست به کار شدیم و موشک رو ساختیم که به مراتب از مدل روسی بهتر و پیشرفته‌تر بود #شهید_حسن_طهرانی_مقدم #سالروز_شهادت 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #ڪلیپ وقتی خدا نخواهد برگی از درخت نمی افتد والبته همیشه یاد امام و شهدا دل رو میبره کرب وبلا😔 #مردان_بی_ادعا #جانبازان #شهید_زنده #حتما_ببینید ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
yade.emam.shoheda.mp3
زمان: حجم: 10.83M
🎧 #بشنوید 🎧 یاد امام و شهدا دلا میبره ڪرب و بلا این رفیقم ڪه میبینی مرغ سحر بود بہ خدا اهل نظر بود بہ خدا 🎤 حاج سعید حدادیان ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
بعدشما #اخلاصمان بہ اختلاس رفت! ایمانمان رنگ باخت! محبت هاو بردبارے هاتمام شد! صفاوسادگے در رنگ دنیا رنگ باخت! وقتی از رنگ #جبهہ فاصلہ گرفتیم! حنایمان رنگے ندارد #مردان_بی_ادّعا iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت سی و سوم: غم و شادی شکمم از گشنگی به پشتم چسبیده بود. تو تموم شش شبانه روز گذشته فقط دو وعده چیزِ مختصری خورده بودم. یه بار روز سوم که تو خط مقدم عراقیا مقداری نون و کنسرو به من دادن و تو این سه روزِ اسارت هم فقط یه بار اونم قاچاقی یکی از سربازا که مقداری دل رحمتر بود پنهونی یه تکه نون کوچیک بشکل ساندویچ با دوتا کوفته داخلش، دستم داد بود و با اشاره به من گفت که سریع بخورم تا کسی متوجه نشده و منم با حرکت سر ازش تشکر کردم. این تنها غذایِ من تو سه شبانه روز اسارت وتنهاییم تو بصره بود. البته خدا رو شکر آب در اختیارم بود وازین بابت مشکلی نداشتم. 🔻 بچه ها اومدند روز سوم با تنهایی سپری شد و شب چارم در باز شد. طبق معمول خودمو برای یه کتک و بازجویی دیگه آماده کردم، ولی برخلاف معمول با صحنه متفاوتی روبرو شدم. هشت نفر از بچه بسیجیا رو در حالی که با کابل می زدن آوردن تو اتاق. ای کاش هرگز چنین صحنه هایی رو نمیدیدم. خدا نشناسا مثل یه عده کفتارِ گشنه افتاده بودن به جون اون طفلکیا و می زدن در حالیکه چن تا از بچه ها لت و پار و زخمی بودن. بعد از یه کتک کاری مفصل رفتن و درو پشت سرشون بستن. نمی دونستم خوشحال باشم یا ناراحت. احساس دوگانه عجیبی بین غم و شادی داشتم. از طرفی تو اون دیار غربت و وحشت از تنهایی دراومده بودم و بعد از شش شبانه روز (سه روز میون آتش دو طرف و سه روز اسارت)چشمم به جمال گل پسرای نازنین وطن روشن شد و مایه خوشحالی بود و از طرفی از اینکه جمعی از بهترین فرزندان ایران اسلامی تو چنگال این جلادای بی رحم گرفتار شده بودن و اینجور بی رحمانه شکنجه میشدن ناراحت بودم و موقتا غمِ اسارت خودم از یادم رفت و دلم بحال اونا سوخت. درک میکردم الان چه حالی دارن. با رفتن بعثیا گپ و گفتگو بین من و بچه ها شروع شد و من توضیحات مختصری از وضع و اوضاع و نحوه بازجویی و برخورد بعثیا حین بازجویی رو براشون شرح دادم و از وضعیت جبهه و عملیات و نحوه اسارتشون پرسیدم و چیزایی دستگیرم شد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت سی و چهارم: مداوا به شیوه بعثی ها بچه ها از پیروزیای پی در پی جبهه اسلام می گفتن و من امیدوارم میشدم که سال ۶۵ سال پیروزی و پایانی جنگ باشه. دو روز بعد هم تعداد دیگه ای اسیر آوردن. در بین اسرا چهره های شاخصی بچشم میخورد که تیپ و قیافه بعضیشون به روحانی و فرمانده می خورد. در بینشون چن نفر سن و سالشون از من بیشتر بود، و دو سه تا نوجوون هم بود. این بچه ها تو تک و پاتکای مختلفِ عملیات کربلای پنج اسیر شده بودن. نه اونا و نه من فِک نمی کردیم این آغاز چار سال اسارت اونم بصورت مفقود و بی نام و نشان باشه.با اومدن این بچه ها دیگه برای بازجویی سراغِ من نیومدن و دم به دقیقه چن نفر از بچه ها رو با بزن بکوب میبردن و بعد از یکی دو ساعت با بدن کبود برمیگردوندن و درِ اتاق مدام در حال باز و بسته شدن بود. منم تا اونجاییکه از دستم برمیومد سعی می کردم اونا رو دلداری بدم که اینجور مسائل موقتیه و زود تموم میشه. جمعِ بسیار باصفا و مقاومی بودن و در ادامه اسارت که بیشتر با اونا آشنا شدم ، دیدم این منم که باید از اینا روحیه بگیرم و بتونم در کنارشون شرایط محنت بار اسارت رو تحمل کنم. یکی از بچه های یزد بنام علی اصغر حکیمی از من پرسید غذایی چیزی به شما دادن؟ یه صمون خمیری که روز آخر برام اورده بودن و نتونسته بودم بخورمش نشونش دادم ، یعنی برادر همینه. اینجا خبری از غذا و چای و پذیرایی نیست. اولش تنها بودم شب چهارم شدیم نه نفر و روز چهارم و پنجم تعداد دیگه ای رو هم آوردن و سرِ جم شدیم سی و هشت نفر. نه روز آسایش داشتیم نه شب. مرتب بچه ها در حال اومدن و رفتن به اتاق بازجویی بودن و حسابی بساط نامبارک سور و سات بعثیا برپا بود و ضعف و زبونی خودشون تو جبهه رو با قهرمان بازی رو سرِ یه عده اسیرِ بی پناه و زخمی جبران می کردن. نه خبری از اعزام زخمیای بد حال به بیمارستان بود و نه حتی یه پانسمان و مداوای ساده. صحنه خونریزی و درد کشیدن بچه ها برای اونا تفریح و تماشایی بود و از دیدن اون صحنه های فجیع لذت می بردن و هر لحظه زخمی بر زخمای بچه ها اضافه می کردن و جای شکستگی و تیر و ترکش رو با کابل و چوب نوازش میدادن. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 21📿22 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 460 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_علی_شمسی_پور ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝